ما همه شاهین نجفی هستیم

آزادی ٬ بدون نقد و هجو مذهب٬ آزادی نیست

شاهین نجفی خواننده موسیقی رپ ایرانی به ارتداد محکوم شده و برای کشتنش صد هزار دلار تعیین کرده اند. کارگزاران حکومت اسلامی و مزدوران و چماق کشان دستگاه روحانیت با بسیج نیرو و امکانات مالی گسترده ٬ همراه با ارکستری از سایتهای خبری و اینترنتی٬ خواهان قتل و کشتن شاهین شده اند. چرا که شاهین امام نقی را مخاطب قرار داده و از دردها و مصائب مردم گفته و هجویات و خرافات دستگاه دولتی-مذهبی حاکم را بر شمرده و شعر و موسیقیش رسواکننده و عصیانگر  است.  

تاریخ روحانیت و مذهب در ایران و جهان٬هماره تاریخ سرکوب اندیشه آزاد و آزاداندیشان بوده است. مباح اعلام کردن خون مخالفان فکری و سیاسی ، نخبگان و اندیش ورزان جامعه و مردم عادی که مطالباتشان در تضاد با منافع روحانیت و حکومت است٬همواره در دستور کار روحانیت قرار داشته است. نمونه های فراوانی در کشور ما وجود داشته و در چند دهه اخیر به اوج خود رسیده است.  احمد کسروی را فدائیان اسلام به فتوای آیت الله کاشانی کشتند. آیت الله خمینی سلمان رشدی را مرتد اعلام کرد و آدمکشان اسلامی در پی کشتن او برآمدند  با سوزاندن کتاب و کتابفروشیها و حمله به ناشران کتاب آیات شیطانی در بسیاری از کشورها٬ در پی خفه کردن هر انتقاد و افسانه سازی در باره محمد و اسلام شدند. سینماگر هلندی"نئووان گوک"  را به جرم تهمت به شریعت اسلامی کشتند. رافق تقی٬نویسنده و شاعر آذری با فتوای آیت الله فاضل لنکرانی٬ بدست آدمکشان اسلامی کشته شد. آیت الله خمینی با فتوای چند خطی در سال 67 چندین هزار زندانی اسیر را بدست آدمکشان ولایت سپرد و در پی آن فتوای قتلهای زنحیره ای دامن دهها نویسنده٬ شاعر و فعال سیاسی را گرفت.

فتوای قتل شاهین نجفی از جانب آیت الله صافی گلپایگانی٬ آیت الله مکارم شیرازی و آیت الله محمد علوی گرگانی و تعیین جایزه صدهزار دلاری برای کشتن این ترانه سرا٬ صادر کردن دستور قتل و یک حمله بیشرمانه علیه آزادی بیان وهنر و نقد است. صدور دستور قتل یک منتقد و ترانه خوان نه اولین و نه آخرین دستور از این نوع است. محکوم کردن مخالفین به ارتداد ٬ در طول قرنها یکی از هولناکترین شیوه های دستگاه روحانیت برای بقا و دفاع از استبداد و ارتجاع بوده است. هم اکنون نه فقط در ایران در سرتاسر جهان هر روز عده ای علم و کوتل بپا میکنند و به بهانه توهین به مقدسات حق آزادی بیان و زندگی آزادانه دیگران را به خطر می اندازند و جان میگیرند. گالیله های بسیاری در آتش خشم مدافعان مقدسات و اعتقادات میسوزند.  در سی و چند ساله ای که روحانیت به قدرت دست یافته است به مدد دلارهای نفتی، قرآن هاست که بر سرنیزه میرود و فرمانهاست که برای حفظ بیضه اسلام و اقتدار روحانیت صادر میشود تا اقتدار اسلام و حکومت اسلامی به نمایش درآید . هدف همه این احکام جز نمایش این اقتدار خونین و ترساندن مردم از مخالفت با روحانیت و اعتقادات ارتجاعی و غیر انسانی آن نیست.  واقعیت آنست که حاکمیتی که با حربه دین حکومت میکند و مشروعیتش را از الله میگیرد برای حفظ سلطه ٬ میبایست حیطه های مقدس و غیر قابل نقد ایجاد کند و از طریق این حیطه های مقدس ٬که هرگز مرزهای معین و مشخصی ندارند و مدام درحال بسط و گسترش، باز تولید حیطه های مقدس جدید و در حال سرکوب نیروی دگراندیش و دگرباشان هستند. نگاه کنید که دیگر نه فقط انتقاد به اسلام وقرآن و محمد و امامان  شیعه٬ بلکه حتی انتقاد و گلایه ای از خمینی حکم ارتداد میگیرد و  کاریکاتوری از یک ملای ده حکم شلاق و زندان دارد. 

برای جلوگیری ار بسط مقدسات و گسترش دامنه و شدت استبداد میبایست این حریم را برچید. هیج اندیشه و دین و ایدئولوژی غیر قابل نقد نیست. نمیتوان به نام مقدسات هر گونه تنوع فکری و فرهنگی و تکثر عقاید و اندیشه ها را نادیده گرفت و سرکوب کرد. باید این عدم بردباری و عدم تحمل مخالف٬  این فرمانهای تکفیر ، ارتداد و قتل که نمایشگر ماهیت استبداد دینی است را افشا و طرد کرد ٬ باید این شمشیر جنایت را از کار انداخت ٬ باید  به این پروسه سرکوب گرانه بنام مقدسات ٬ که پروسه تضعیف انسانیت است و نشانه از خود بیگانگی انسان٬  پایان داد.  مذهب باید مانند هر اندیشه و ایدئولوژی دیگری مورد نقد و داوری عمومی قرار گیرد و امکان انتقاد و نقد آن بدون هیچ ترس و واهمه ای مهیا شود. میبایست تحمیل استبداد فکری یک گروه بر کل جامعه را به نام اعتقادات عمومی مردم رسوا کرد و مصونیت آن را از نقد و انکار و اعتراض د ر هم شکست. ما نمیتوانیم و نباید روند تخریب پایه های ایدلوژیک ، دینی و عقیدتی قدرت طبقات حاکم و استبداد دینی را معطل سلیقه های فرهنگی گروههایی از مردمی کنیم که دچار القائات مذهبی و ایدئولوژی صاحبان قدرت و استبداد و تاریک اندیشیند و مصرف کنندگان ایدئولوژی طبقات حاکم .  انتقاد به اسلام وانکار خرافات و افشای افسانه سازیهای مذهبی و دینی٬ حق اولیه هر شهروند است.  توهین به اعتقادات بی معناست و هیچ فکر و اعتقاد مقدسی وجود ندارد . همه افکار و عقاید در طول تاریخ و در بستر اندیشه قابل انتقاد و انکارند.  کسانی که  با سلاح توهین٬خواهان جلوگیری ازنقد مذهب و خرافه اند در واقع مشوقان سانسورند و خواسته و ناخواسته به تحکیم استبداد  یاری میرسانند.

دفاع از آزادی بیان خواننده ای که با موسیقی عصیانگرش، دردها و رنجهای نسل سوخته در مملکت امام زمان را بازتاب میدهد، دفاع از حق انسان صاحب فکر و اندیشه است. میتوان با شاهین نجفی مخالف بود و نظرات متفاوتی در رابطه با چگونگی نقد مذهب و خرافه و حاکمیت با او داشت اما نمیتوان به آزادی باور داشت و از حق شاهین در نقد و انکار و هجو و استهزا مذهب دفاع نکرد . واقعیت آنست که بقول رزا لوگزامبورگ آزادی٬ همواره آزادی دگراندیشان است و بر این اساس باید از آزادی بیان همگان دفاع کرد و در مقابل دشمنان آزادی اندیشه ایستاد.

در این رابطه است که کمپینی در دفاع از شاهین نجفی در سایت های مجازی  و فیسبوک ایجاد شده است. این کمپین  خواهان آنست که روز 26 ماه مه در تمام شهرهای جهان و در تمام سایت های اینترنتی به روزاعتراض علیه فتوا تبدیل شود.  میبایست هزینه این فتواها را آنچنان بالا برد که  هیچ جنایتکاری جرئت اینگونه اقدامات را بخود راه ندهد.

بگذار 26 ماه مه 2012 در سرتاسر جهان، فریاد آزادی اندیشه و بیان طنین اندازد و اعتراض علیه بیداد دایناسورهای اسلامی و فتواهای جنایت کارانه شان٬ امید را بجای هراس٬ عشق را بجای کینه و نفرت ٬ و همبستگی را بجای دشمنی سامان دهد.

وعده ما شنبه 26 ماه مه 2012 در هر جا که هستید و میتوانید بگویید ما همه شاهین نجفی هستیم

علی دماوندی