تبدیل قهرمان به جلاد

 

                                                                                      حمید قربانی

 

     سریل موفاسو یکی از قهرمانان جنبش ضد آپارتائید در آفریقای جنوبی و یکی از رهبران جنبش کارگری آفریقای جنوبی در زمان اعتصاب بزرگ کارگران معادن می باشد که رژیم نژاد پرست حاکم را به زانو در آورد. در این اعتصاب 500 هزار کارگر شرکت داشت. این اعتصاب یکی از خونین ترین در گیری های تاریخ آپارتائید است. او بعد از سرنگونی نظم نژادپرستانه سرمایه داری که به درستی باید گفت یک جابجائی در ترکیب دولت بود تا یک انقلاب اجتماعی، همچنان در جنبش کارگری ایفای نقش نمود. او به ریاست اتحادیه کارگران معادن می رسد. در این پست است که رابطه او با صاحبان سرمایه و ابزار تولید و بویژه در معادن طلا بر قرار می شود. او هم اکنون یکی از سرمایه داران بزرگ در صنعت معدن آفریقای جنوبی است. بعد از آن به مقام منشیگری در جبهه ملی آفریقا می رسد و حتی مدتها بعنوان جانشین نلسون ماندلا به جای رئیس جمهوری قبلی از او یاد می شد.

     سریل امروزه می تواند کاندیدای پست معاونت جاکوب زوما در حزب جبهه ملی آفریقا باشد. آری، او به یکی از سیاسیون معروف و در ضمن به یک سرمایه دار بزرگ نیز تبدیل شده و عضوی از هئیت مدیره شرکت لونمین- ماریکانا، یکی از بزرگترین معادن طلای سفید جهان است. به گفته یگی از کارگران، او شریک مکیدن خون کارگران سیاه پوست بهمراه سرمایه داران سفید معادن است. شرکت لونمین صاحب معدن طلای سفید ماریکانا است. این همان معدنی است که در ماه آگوست 2012 کارگران اش برای افزایش دستمزد اعتصاب کردند. کارگرانی با روزی 14 ساعت سنگبری حتی نمی توانند فرزندانشان به مدرسه بفرستند و در بیغوله هائی به نام مسکن بدون آب آشامیدن و برق و در گل لای زندگی می کنند. بعد از چندین روز اعتصاب و بدون اینکه با اعتصابیون مذاکره کنند ـــ که باعث عصبانیت آنها شده بود ـــ  و پس از در گیری های پراکنده‌ای که بین فراکسیونهای مختلف اتحادیه ای و پلیس بوجود آورده بود که در اثر آن6 نفر کارگر اعتصابی و 4 نفر پلیس کشته شده بود را، با صلاح دید صاحبان شرکت مزبور و دیگر معادن طلای زرد و سفید و کلن صنایع معادن و به دستور مستقیم وزرای امنیت و پلیس که بدون اجازه رئیس جمهوری جاکوب زوما و پارلمان نمی‌توانسته اند چنین تصمیماتی را گرفته باشند، در جنگی تمام عیار، از زمین و آسمان به رگبار بستند و 36 نفر را به قتل رسانده و 76 نفر را زخمی و حدود 200 نفر را دستگیر کردند. بیشترین به قتل رسیدهگان از آسمان بوسیله هلی کوپتر و یا از پشت و در حال فرار تیر خورده بودند.

     بعد از این کشتار آقای سریل موفاسو در یک مصاحبه با رادیو ملی پلیس آفریقای جنوبی اشک تمساح ریخته و از فاجعه کشتار کارگران متأسف می شود و این را عملی نابجا و غیر لازم وغیر ضروری می شمارد، ولی نه از نقش خود و حتا از نقش وزرا و صاحبان معدن صحبتی نمی کند. بعدان اعلام می شود که آقای موفاسو، دو میلیون راند پول نقد برای تشیع جناز به قتل رسیدگان اختصاص داده است که این عمل از جانب بازماندهگان و همکاران کارگران کشته شده محکوم شده و آنرا بعنوان خون بها نامیدند و رد کردند.

   اکنون معلوم می شود که خود آقای سریل موفاسو یکی از اصلی ترین مشوقین پلیس و وزارای امنیت و پلیس برای کشتار کارگران اعتصابی بوده است. آقای موفاسا در نامه های الکترونیکی مختلفی که با رئیس شرکت لونمین - ماریکانا و وزارای مذکور رد و بدل کرده است، اعتصابیون را مجرمانی دانسته است که باید فوران و بدون فوت زمان به سزای اعمال "جنایت آمیزشان" برسند و از کمکاری وزیر امنیت در اجرای دستورات و انجام وظیفه بارها شکایت کرده و نارضایتی اش را اعلام نموده است.

    آری، در این جا هم مثل صدها هزار نمونه دیگر این نکته اثبات می گردد که به طور واقعی این جایگاه انسان در راوبط تولید در یک جامعه طبقاتی است که شعور و احساس انسانی انسان را مشخص می کند و نه برعکس! وقتی که در رده بندی طبقاتی در یک جامعه طبقاتی بعنوان سرمایه دار یعنی صاحب ابزار تولید قرار می گیرید، باید که همان رفتار انسانکشانه ای داشته باشید که شایسته و سزاوار چنین جایگاهی است و از این گریز وگزیری نیست. این مسئله بارهای بار اثبات شده است. مثلن در ایران و بعد از انقلاب 57 همان زندانیان سابق شکنجه شده به زندانبانان شکنجه گر و قاتل تبدیل شدند که هزاران کارگر کمونیست، سوسیالیست و انسانهای آزادیخواه و مترقی را به جوخه تیرباران سپردند و خود تیر خلاص را زدند. قتل عام زندانیان سیاسی در دهه 1360 بدست این ها و اربابان دیگر شان انجام گرفت.

     کسانی که شاید اصلن از چنین کشتاری در زمان قبل از صدارت نه تنها خوشحال و مفرح نمی شدند، بلکه می توانستند نفرت داشته باشند. حالا نیز دستان بخون کارگر سیاه پوست و یا سفید پوست آغشته کسانی چون سریل و جاکوب زوما و صاحبان معادن و نیروهای پلیس فرمان دهنده و اجرا کننده در آفریقای جنوبی طبیعت واقعی سرمایه را"سرمایه در چرک و خون انسان متولد شد و نشو و نما یافته است"، کارل مارکس، می رساند و نه بدنیتی و یا فریبکاری و حیلهگری آنها را. سرمایه است که فرمان می راند و قهرمان را به جلاد مبدل می کند. در این سیستم طبقاتی و استثمارگرانه انسان چون پیچ و مهره است و نه حاکم بر سیستم. حقیقتن این سرمایه است که جانی است و این ها مجریان بی مقداری که نواله روزانه خود را انتطار می کشند، بیش نیستند. برای نجات انسان بطور کلی و انسان تولید کننده ازاین همه زجر و ستم و کشت و کشتار باید که دولت کنونی را در هم شکست تا با تشکیل دولتی تحت رهبری و کنترل طبقه کارگر بطور واقعی راه برای نابودی روابط تولیدی و طبقاتی کنونی سرمایه داری باز گردد. برای به سرانجام رساندن چنین مبارزه ای طبقه کارگر محتاج داشتن ارکانهای توده ای طبقاتی و بویژه حزب سیاسی خویش است.

برای آشنائی بیشتر مقاله زیر را بخوانید:

http://dailymaverick.co.za/article/2012-10-25-cyril-ramaphosa-the-true-betrayal

25-10-2012