س. حمیدی

زنان محله‌ی قصر پيشتاز در مبارزه‌ی اجتماعی

زارشی از ایران)


برگرفته از سایت عصر نو

 

چندی پيش فاز دوم باغ- موزه‌ی قصر افتتاح گرديد كه به ظاهر احداث و راهاندازی آن را سازمان توسعه فضاهای فرهنگی شهرداری تهران به انجام رسانده‌است. گفتنی است هر چند در اين فرآيند به استثنای يكی از ساختمان‌ها تمامی ساختمانهای قديمی زندان قصر را دانسته و آگاهانه تخريب نمودند اما چه بسا ضمن الگوبرداری از نمونههای پيشين به منظور جايگزين قسمت‌های تخريب شده، سازههای جديدی بازسازی و تجديد بنا گرديد.

با اين رويكرد سازمان توسعه‌ی فضاهای فرهنگی قسمت‌های ويژه‌ای از ساختمان زندان قصر را دوباره ساخت. هرچند كارشناسان سازمان افرادی را به ندانم كاری و جهالت متهم می‌كنند كه ساختمان‌ها را تخريب نموده‌اند، ولی پيداست آنان هم مأموريت افرادی را به انجام رسانده‌اند كه تلاش می‌ورزيدند تا به گمان خود گذشته‌ای را به نفع خويش پاكسازی و محو نمايند. ضمن آنكه با همين شگرد ساختمانی بدلی را بر جای ساختمان اصلی و حقيقی زندان می‌نشانند.

يادآور می‌شود كه كارگزاران حاكميت جمهوری اسلامی از سال‌های نخستين خيزش انقلابی مردم ايران تبليغ می‌نمودند كه زندان و زندانی برای هميشه از جامعه رخت بر خواهد بست و حتا همين توّهم‌زایی‌ آنان به احكام اسلامی نيز مستند می‌گرديد. ولی چنين هدف موهومی چندان دوام نياورد و به زودی در گستره‌ای از تناقضات و آسيبهای اجتماعی كه مولود بی‌كفايتی نظام فقاهتی در حل مشكلات جامعه بود، گم گشت.

از همان آغاز سلطه‌ی‌ جمهوری اسلامی، اوباش شهری‌ در زندان قصر نيز مانند نقاط ديگر تهران "كميته‌ی انقلاب اسلامی" راه انداختند كه اين كميته توانست به پشتوانه‌ی‌ دادستانی نوپای انقلاب اسلامی تعدادی از سردمداران رژيم سلطتنی را دستگير و در يكی از ساختمانهای ويژه‌ی قصر زندانی نمايد. چنانكه تعداد زيادی ازهمين افراد در دادگاه‌های تصنّعی محاكمه و با احكام از پيش طراحی شده به جوخههای مرگ سپرده شدند.

رژيم توانست پس از سرنگونی نظام سلطنتی نيز همچنان با سودجویی از تناقض و دوگانگی در رفتار و گفتار، ربع قرن از همين زندان بهره گيرد. زيرا با تثبيت نسبی حاكميت، بزه‌كاری و آسيبهای اجتماعی نيز گسترش گرفت و زندان قصر نيز اهميت يافت و به عنوان زندانی عادی پذيرای مجرمان بود تا آنكه زندان ياد شده به مرور زمان از سال 81 تخليه گشت و دو سال بعد در اختيار شهرداری منطقه قرار گرفت. سپس در توطئه‌ای حساب شده از سوی كارگزاران حاكميت و در همسویی با اهداف مردم ستيزانه‌ی‌ نظام پيشين، قسمت‌های مختلف ساختمان آن تخريب گرديد.

عوامل پشت صحنه‌ی اين اقدام می‌پنداشتند با اين شگرد خواهند توانست گذشته‌ی‌ ننگينی را كه برای خود در زندان قصر رقم زده بودند، از ذهن مردم پاك نمايند. اما بر خلاف اين گمانه‌زنی‌ها حجم اسنادی كه طی ساليان سال از زندان قصر سربرآورده بود می‌توانست ضمن همپوشانی، مكمّل روشنی برای هم باشند. به طبع با تخريب ساختمان زندان، هر چند گذشته و وقايع تاريخی آن محو نگرديد ولی نگاره‌ها‌ و يادمان‌ها و حتا ويژگی‌های سازه و ساختمان آن از بين رفت.

در عين حال عمله‌ی رژيم، تبليغات فراوانی راه انداختند تا به گمان خويش به مردم بباورانند كه زندان‌ها دارند تخريب می‌شوند و يا به بيرون از شهر انتقال می‌يابند. اما مردم كه گفتار آنان را در هنجارهای‌‌ نامتعادل رفتار سياسی‌‌شان آزموده بودند، ديگر اعتنایی به اين ادعاها نداشتند. در عين حال مبارزه‌ی زنان محله‌ی قصر را بايد پشتوانه‌ی محكمی برای تخليه‌ی زندان دانست. مبارزه‌ای كه از آغاز سال 78 رشد گرفت و درنهايت پس از دوسال به بار نشست.

در آن سال‌ها پساپ زندان قصر كه آگاهانه به سوی خيابانهای جنوبی آن سرازير می‌شد خشم شهروندان محله را برانگيخت تا آنجا كه زنان خانه‌دار در رويارویی با بوی فاضلاب زندان تاب و توان خود را از دست دادند و به تجمعات اعتراضی در مقابل درب ورودی زندان روی آوردند. در همين راستا وعده و وعيدهای عوامل رژيم از داخل و خارج زندان نتيجه نداد. تا آنكه تهديدها آغاز شد و سرآخر آن هم راه به جایی نبرد. در نهايت زنان خانه‌دار با فرزندان خود خيابان را بستند و حتا در يك نوبت سه شبانه روز همچنان به تحصن ادامه دادند. تا آنجا كه در اين سه شب شوهران نيز پس از برگشت از كار روزانه به خانوادههای‌ خود می‌پيوستند.

عوامل زندان چند روزی هم دريچه‌های خروجی پساب‌ها را بستند. ولی با ذخيره‌‌سازی پساب در پشت ديوارهای زندان بوی آن همچنان شدت می‌گرفت. تمامی اين تصميم‌سازیهای عجولانه نه فقط گره‌ای از مشكل نگشود بل‌كه به پيچيدگی‌ اوضاع افزود كه عزم و اراده‌ی‌ مردم را در پافشاری به منظور دستيابی به خواستهايشان برمی‌انگيخت. به طبع مبارزه به شهروندان محله تحميل شده بود و رژيم هم در دنيایی از كبر و وقاحت بنا نداشت به همين آسانی ضعف‌های خويش در اداره‌ و تمشيت امور مردم جبران نمايد.

اما در قبال خواست منطقی شهروندان محله، عوامل رژيم حرفی برای گفتن نداشتند. گر چه آنان چاره‌ را در آن ديدند تا تدبيری برای پساب‌های زندان بيابند اما ترفندهای لحظه‌ای و موقتی كارساز نبود. چنانكه در آغاز بیاعتنا به سلامتی‌ مردم، شبانه پساب‌ها در كوی و برزن رها می‌شد كه بوی آن مسافتی چند كيلومتری را در بر می‌گرفت تا جایی كه اين بار با اعتراض كنشگران زيست محيطی هم مواجه گرديدند و به همراه روزنامه‌ها، شهروندان فرامحله‌ای نيز حمايت آشكار و پنهانشان را از زنان اهل محله اعلام نمودند.

سر آخر مبارزات زنان و خانواده‌ها به بار نشست و عوامل دور و نزديك رژيم نيز دريافتند كه زندان قصر محل و مكان مناسبی جهت نگهداری زندانيان نمی‌تواند باشد. در نتيجه تحت فشار تودههای مردم وادار به عقب نشينی گرديدند. اما آنان خواستند تا در نمايشی فريب‌كارانه چنين تصميمی را بر‌آمده از خواست و ديدگاه مردمی خود بشناسانند. ولی دغل‌كاريشان بر مردم پوشيده نماند و در آينده نيز همچون گذشته برملا گرديد.

هم اكنون با افتتاح باغ موزه‌ی قصر، ياد و خاطره‌ی‌ تابناك زندانيان سياسی آن هم دوباره در ذهن جمعی انسان ايرانی جان می‌گيرد. همچنين به همراه آن هيچ وقت مردم ما مبارزه‌ی ساليان سال مادران زندانیان را بر سر در زندان به فراموشی نخواهد سپرد. همچنان كه مبارزه‌ی اجتماعی زنان خانه‌دار محله‌ی قصر هم، از ذهن‌ها زدودنی نخواهد بود.

آذر ماه نود و يك/