با درود

مطلب زیر با حذف کامل صفحه 1 و پاره ای جمله های میانی(ظاهرا خط قرمز های روزنامه ها و توضیح دهنده وضعیت تشکل های کارگری رسمی موجود و...) در صفحه اجتماعی روزنامه آرمان چهارشنبه 20/10/91  چاپ شده است. لطفن در صورت استفاده ذکر منبع ، وبلاگ انجمن صنفی روزنامه تگاران آزاد نهران ، فراموش نشود

========================================================================================================================

 سازمان تامین اجتماعی ؛  هزینه یا فایده           

نخستین سابقه ی وجود " تامین اجتماعی " در دنیا مربوط به دوران هخامنشی است و در آثار بدست آمده از خرابه های تخت جمشید دیده می شود . این اسناد  حکایت از وجود نوعی سیستم ثبت و ضبط در پرداخت ها و سایر جنبه های حمایتی از کارگرانی دارند که در ساخت این کاخ ها شرکت داشته اند .

"تامین اجتماعی" و پدید آمدن ساختار مربوط به این ضرورت ناگزیرجامعه ی مدرن از نیمه دوم قرن هیجدهم وپس از بروز تنش ها و ناامنی های  گسترده ای مورد توجه قرار گرفت که ریشه در رشد ماشینیزم و بیکاری وافزایش فاصله طبقاتی  داشت  . همزادی این نابسامانی ها با گسترش ایده های عدالت خواهی و جامعه گرایی در میان  جنبش کارگری عاملی بود که لیبرالیسم  قرن 18 و 19 را وادار به تسلیم در برابر فشارهای مطالباتی و  پذیرش مقررات حمایتی کارگران و تحمیل هزینه های این مقررات به کارفرمایان و دولت ها کرد . پیامد این حوادث و مبارزات  بیسمارک صدراعظم آلمان را وادار کرد نخستین طرح بیمه های اجتماعی کارگران را به تصویب پارلمان برساند . دیگر کشورهای اروپایی نیز بتدریج  به این ضرورت  تن دادند . پس از  جنگ جهانی اول و متاثر از بحران های حاد سرمایه داری و گسترش همزاد آن یعنی جنبش کارگری ،امریکا و انگلیس به ترتیب در دهه های سی و چهل  برقراری "نظام تامین اجتماعی" کارگران و ایجاد نهاد های مربوط به آن را به عنوان تنها راهکار ایجاد امنیت اجتماعی و تضمین تداوم رشد اقتصادی جامعه پذیرفتند .

پایان جنگ دوم جهانی و شکست فاشیسم  و رشد و گسترش باز هم بیشتر جنبش های آزادی و عدالت خواهی کارگران و زحمتکشان  عامل و زمینه ای بود برای عقب نشینی سرمایه داری ، پیدایش دولت های رفاه ، پذیرش مقرراتی که جنبه های حمایت از منافع کارگران و حقوق بگیران  را بیشتر مد نظر داشت و برقراری سیستم های مناسب تر تامین اجتماعی . سرانجام در 1948 ضرورت " تامین اجتماعی" در ماده 22 اعلامیه جهانی حقوق بشر متبلور شد و در بیشتر کشورهای  اروپایی  نهادهایی دولتی و یا وابسته به دولت به نام "سوسیال" و یا عناوینی مشابه  برای دادن خدمات تامین اجتماعی و بازنشستگی به کارگران  بوجود آمد. در این دوران ساعات کار هفتگی کارگران در اروپا به تدریج کاهش یافت و به 40 ساعت رسید و قراردادهای بیمه ای و درمانی   بیشترین نیازهای تامینی وخدمات  بهداشتی و درمانی  خانواده های کارگری را  پوشش می داد . متاسفانه در پایان قرن بیستم و آغاز  سده بیست و یک در تهاجم های مکرر نئولیبرالیسم  بخش هایی از دست آوردهای مبارزات این دوره ی کارگران و حقوق بگیران باز پس گرفته شد.

" تامین اجتماعی" در ایران به شکل قانون پیشینۀ 90 ساله دارد . نخستین بار در قانون استخدام کشوری سال 1301 نظام بازنشستگی و ایجاد خدماتی خاص برای کارکنان شاغل ، بازنشسته و ازکار افتاده  تصویب شد و    در سال1309 برای حمایت از کارگران آسیب دیده راه آهن تشکیل "صندوق احتیاط  کارگران راه  آهن" به تصویب  رسید . با تصویب نخستین قانون کار در سال 1325 برای کمک به کارگران در امور بیماری و درمانی ، ازدواج ، عائله مندی ، بیکاری، از کار افتادگی و بازنشستگی  کارفرمایان موظف به رعایت قانون بیمه کارگران  و تشکیل " صندوق بهداشت " و" صندوق تعاون"  شدند . سال 1328 وزارت کار تاسیس  و طبق ماده 16 قانون کار برای معالجه و پرداخت غرامت به کارگران بیمار و آسیب دیده "صندوق بیمه و تعاون کارگران" تشکیل شد.   

در سال 1331 لایحه تشکیل سازمانی مستقل به نام " سازمان بیمه های اجتماعی کارگران" تصویب شد و سرانجام با ادغام دو سازمان بیمه های اجتماعی کارگران و روستائیان ، "سازمان تامین اجتماعی " به عنوان یک سازمان فراگیر بیمه ای و ارائه دهنده خدمات پزشکی و درمانی ، از کارافتادگی، بازنشستگی و حمایت در هنگام بروز حادثه  شروع به کار کرد . این سازمان قبل و بعد از انقلاب 1357 با چندین بار تغییرنام و اساسنامه ، گاه  زیر پوشش و نظارت وزارت کار قرار گرفت وگاه به عنوان یک سازمان مستقل فعالیت کرد و همواره از نظر کارکرد و ارائه خدمات و هم به لحاظ مدیریت مورد انتقاد بیمه شدگان  و صاحب نظران بود . منابع مالی این سازمان ازابتدا  بادریافت معادل 30% حقوق کارگران  تامین شده است .مطابق قانون کارگران 7% از حقوق دریافتی ، کارفرمایان معادل 20% حقوق کارکنان و دولت به عنوان متولی امور جامعه معادل 3% حقوق کارگران را می بایستی به این صندوق بپردازند ، قانون به روشنی بیان می کرد بیمه شدگان پس از 30 سال تمام بیمه  پردازی و داشتن حداقل 50 سال سن می توانند باز نشسته شوند . سال های کار و بیمه پردازی می تواند تا 35 سال نیز ادامه یابد که در این صورت  حقوق ماهانه  بازنشستگی  معادل 35 روز در هر ماه ، محاسبه و پرداخت می گردد . درسال 1369 با تصویب قانون کار جدید 2 %  به عنوان بیمه بیکاری به این پرداختی اضافه شد.  این سازمان متعهد بود  خدمات معین و پذیرفته شده ای را در زمینه های بهداشتی و درمانی و در هنگام بروز حادثه  و پدید آمدن ضایعه های جسمی و روحی ،  از کارافتادگی جزیی و کلی  و ... به بیمه شدگان ارائه دهد . همه ی این تعهد های دو جانبه یعنی پرداخت حق بیمه ی 32 درصدی از جانب کارگر ، کارفرما و دولت  و ارائه خدمات  ازسوی سازمان تامین اجتماعی در قالب قانون تامین اجتماعی مدون شده و در حکم یک قرار داد  برای طرفین لازم الاجرا است و بر اساس قانون هیچ یک از طرفین نمی توانند از اجرای تعهدات خود سر پیچی کرده و یا بدون رضایت طرف مقابل آن را تغییر دهند .

"صندوق های بازنشستگی" و  سازمان های "تامین  اجتماعی"، یا سازمان های مستقلی هستند که با بیمه شدگان و کارفرمایان  قراردادهای حقوقی و محکم  فردی یا دسته جمعی می بندند ؛ تشکل های کارگری در زمان انعقاد این قراردادها ناظر وحافظ منافع کارگران هستند و سیستم قضایی جامعه نیز بر اجرای آن ها نظارت دارد . در حالت دوم این سازمان ها وابسته و یا زیر نظر دولت هستند و به دلیل ماهیت خود و مسؤلیت دولت در زمینه ی فراهم کردن "تامین اجتماعی" ملت ، ازکمک های دولتی هم  برخوردارند . دخالت یا نظارت دولت نیز دقیقاٌ به دلیل همین مسئولیت و کمک ها  ا ست و سمت و سوی این دخالت باید تامین منافع بیمه شدگان و نیازمندان این کمک ها باشد و نه انتفاع و سود دهی .  اصل 29 قانون اساسی بطور صریح و آشکار  وظیفۀ دولت را در حوزه ی تامین اجتماعی  بیان می کند.  سازمان تامین اجتماعی در  ایران از نوع دوم است و همانطور که در بالا گفته شد یکی از منابع  تامین مالی آن کمک و سهم دولت است .  با توجه به این که  منابع  به نسبت  5 و 20 و 7 به ترتیب  دولتی ، کارفرمایی و کارگری است . مدیریت و راهبرد این گونه سازمان ها لزوما باید مشارکتی باشد ودر تدوین و تنظیم اساسنامه و آیین نامه های اجرایی و مدیریت آن ها اراده ، نظر و منافع همه ی شرکا  لحاظ گردد . با توجه به این که سهم 20 درصدی کارفرمایی نیز ازمحل انباشت ارزش اضافه ی ناشی از کار کارگران تامین می شود  سهم کارگران درتامین این منابع بسیار بزرگ است . لذا هم به لحاظ تامین منابع مالی و هم به لحاظ ذینفع بودن ، کارگران در این گونه سازمان ها سهم بزرگ و انکار ناپذیری دارند  و طبیعی است که در مدیریت و سیاست گذاری آن هم باید به همین اندازه سهم داشته باشند . نظارت و دخالت کارگران در این حوزه  ناگزیراز طریق نمایندگان منتخب کارگران در تشکل های کارگری بایداعمال   شود .

تا قبل از سال 1383  در قانون این سازمان  شورای عالی تامین اجتماعی پیش بینی شده و  ترکیب آن 3-3-3 نمایندگان دولتی ، کارفرمایی و کارگری بود . وظیفه این شورا نیز سیاست گذاری و نظارت  بر  مدیریت واجرای سیاست ها این سازمان تعیین شده بود . اما پس از چند بار تغییر یک جانبه در اساسنامه ، قانون  و آیین نامه های اجرایی این سازمان و دخالت های بیش ازحد مدیران دولتی  به تدریج از کارآیی این شورا تا حد نمایشی شدن آن کاسته شد به طوری که ترکیب اعضای آن به 4 نماینده کارگری و کارفرمایی در مقابل 5 نماینده دولتی و با قدرت تصمیم گیری فقط 5 نماینده ی حاضر تغییر پیداکرد ؛ همین جا باید گفت در واقعی و مستقل بودن تشکل هایی که منتخبان آن ها تاکنون جایگاه نمایندگان کارگری این شورا را پر کرده اند حرف و حدیث بسیار است و متاسفانه تا کنون به دلایل مختلف از ایجاد و فعالیت تشکل های واقعی ، مستقل و پر نفوذ کارگری ممانعت به عمل آمده است.

به هرحال "سازمان تامین اجتماعی"  ایران با ویژگی های گفته شده و ورودی معادل 32% حقوق کارگران بیمه شده تا دو دهه پیش از این یک سازمان غیر دولتی  و به لحاظ مالی بزرگ و توانمند بود  هرچند که همیشه در خدمات دهی و مدیریت آن اشکال و ایراد بسیار بوده است . از آغاز دهه 70 به این سو در آمد این سازمان رو به کاهش و خروجی های آن فزونی یافت و مدیریت آن نیز هرچه بیشتر دولتی شد . اکنون نیز توسط همین مدیران منتصب دولت  ادعا می شودکه در آستانه ورشکستگی قرار دارد . برای غیر متخصصین و کسانی که به آمار های صحیح دسترسی ندارند درستی یا نادرستی این ادعا ثابت شدنی نیست ، اما اگر درست باشد مهمترین علت های رخداد  وضعیت حاضر بدین قرار است :

 الف )سیاست های نادرست اقتصادی کشور  در بیست و پنج سال گذشته که سبب نابودی تولید و تعطیلی  بسیاری از بنگاه های بزرگ و در نتیجه بیکار سازی انبوه کارگران و تحمیل هزینه ی  بیمه بیکاری  و یا بازنشستگی های مصلحتی بسیاری از کارگران این واحدها به سازمان و در نتیجه کاهش ورودی و افزایش خروجی منابع مالی شده است . 

ب)  مدیریت نادرست سازمان در تامین و تخصیص منابع به اضافه ی هزینه ها و ریخت و پاش های کلان بی مورد .

ج) عملی نشدن حمایت ها و تعهدات  دولت و تحمیل هزینه های کلان اضافی و پیش بینی نشده به سازمان .

د)  پایین بودن و عقب ماندگی دایمی دستمزدها نسبت به تورم و افزایش هزینه ها . قابل توجه این که معادل 32 درصد کل دستمزدها بخش اصلی  منابع مالی ورودی به سازمان را تشکیل می دهد .

دولت به اعتبار مسئولیت و وظیفه اش و مدیران این نهاد  بجای یافتن راهکارهایی برای جلوگیری از روند زیان دهی و جبران زیان های وارده  بطور یک جانبه در پی  تغییر و اصلاح  قوانین سازمان به زیان بیمه شدگان و تهیه لایحه  قانونی شدن این تغییر ها  هستند . افزایش سن و سابقه ی رسیدن به بازنشستگی ، افزایش حق بیمه سهم کارگر ، کاهش روز افزون خدمات ارائه شده به بیماران ، افزایش فرانشیز ها وکاهش هرچه بیشتر نظارت کارگری بر مدیریت سازمان از جمله ی  این تغییرات هستند . اگر نگاه به این سازمان نگاه دولتی است  سمت و سوی تغیرات پیش بینی شده کاملا مخالف با تاکید های قانون اساسی در مورد تامین اجتماعی و وظایف دولت است. اگر نگاه ، نگاه یک سازمان ویا نهاد غیر دولتی است در این صورت باید منافع ، نقش و مشارکت دیگر شرکا در تغیر سیاست و راهکار های سازمان لحاظ شود.  و اگر نگاه یک سازمان و نهاد مالی بخش خصوصی است- البته این نگاه در این جا محلی از اعراب ندارد-  در این صورت هیچ بنگاه خصوصی به لحاظ قانون نمی تواند  یک قرار داد مهم و دراز مدت بیمه ای و بازنشستگی را بدون رضایت و مشارکت طرف قرار داد یعنی بیمه شدگان و سازمان ها و تشکل های کارگری به مثابه وکلای آن ها ، تغییر دهد . جای اتحادیه ها و تشکل های مستقل ، سراسری و قدرتمند  کارگری خالیست که در این موقعیت خاص به عنوان وکیل و صدای کارگران به میدان آمده و از اجحاف بیشتر جلوگیری کنند. عقل سلیم  می داند که این دفاع در واقعیت امر به نفع کلیت جامعه است .

 کاظم فرج الهی/انجمن صفی روزنامه نگاران آزاد تهران 91.10.05

 rooznamenegaran.blogfa.com