سعيد آوا

 

سنديکا و مبارزه ی طبقاتي

بر پايه ی شواهد و تجاربِ تاريخي جنبش جهاني کارگری ، هر آنگاه که سنديکاها و اتحاديه های کارگری ، خود را درگير خُرده حساب ها و کش و واکش های سياسي روزمرٌه کرده ؛ و يا بدتر از آن به دنبالچهً سياست های حزب و فرقه و شخصيتي سياسي ، گيرم "انقلابي"، بَدل گرديده اند ، روند شقه و از هم گسيخته شدن را آغاز کرده و  فرجامي جز شکست و نابودی يا تبديل شدن به موجودی سترون و بي خاصيٌت و گوش به فرمان نداشته اند. فعاليٌت و عملکرد اغلبِ اتحاديه های کارگری کنوني در سرتاسر جهان نيز شاهد زنده ای بر اثباتِ وجود معضلاتِ مذکور مي باشد. اين چنين اتحاديه های غير مستقل که معمولأ نقش سياه لشکر صف ها و صندوق های رأی گيری را به عهده دارند منافع عمومي طبقاتي کارگران را قرباني سياست های احزابِ برای حفظ قدرت و يا رسيدن به قدرت مي نمايند و در نتيجه نهايتأ مدافع و حامي تنها بخش مرفه و "يقه سفيد" کارگران و مزدبگيران مي گردند.

لازم به تکرار و تأکيد نيست که منظور ، به هيچ وجه ممنوعيٌتِ عضويتِ فعالين سياسي در سنديکا و اتحاديه و يا منع کردن و بر حذر داشتن اعضای آن در فعاليٌت های سياسي و حزبي نمي باشد. اگرچه اهداف و وظايفِ اساسي اتحاديه ها دفاع از منافع و مبارزه برای به انجام رساندن خواست ها و مطالباتِ اقتصادی-معيشتي صنف خود و ايضأ عموم هم طبقه ای های خود مي باشد، امٌا همين دفاع و مبارزه عليرغم فارق بودن از دغدغه ی کسبِ قدرت سياسي و نيزهمراهي مستقيم با شوراهای کنترل کارگری دوره ی گذار انقلابي و مألأ تثبيتِ حکومتِ کارگری، بازهم در نهايت و جوهرهً عام خود، سياستِ طبقاتي اردوی کار عليه اردوی سرمايه را نمايندگي مي کند. اعضای اتحاديه ها هم حق دارند به موازاتِ فعاليٌتِ سنديکايي خود ، به طور فردی و مستقل ؛ و نه به نمايندگي ، خصوصأ نمايندگان رسمي و مسئول سنديکا؛ و تا جايي که مُخل اهداف اتحاديه ها و موجبِ بهانه گيری ها و بهره برداری دشمنان اتحاديه و طبقهً کارگر نشود، فعاليٌتِ سياسي و حزبي هم داشته باشند.

مهم رعايت موازين و احترام متقابل به اهداف و منافع  عمومي اتحاديه و حقوق فردی اعضای آن ؛ و عدم تداخل وظايف و اهدافِ سنديکا با فعاليٌتِ سياسي خارج از آن است که مي تواند استقلال اتحاديه ها و يکپارچگي و وحدتِ آن را تضمين نمايد. نه اعضای حزبي اتحاديه حق دارند وظايف و سنگيني بار سياسي حزب خود را بر سنديکا تحميل کرده و آن را به زائده ی حزبي خود تبديل کنند؛ و نه سنديکا حق دارد مانع فعاليٌتِ حزبي اعضايش در خارج از سنديکا بشود. اثراتِ مخٌربِ ندانم کاری سياسيون چپِ دوره ی انقلابِ 57 و تبديل کارخانجات و اتحاديه ها و شوراهای کارگری به زمين بازی سياسي آن ها، هنوز همچنان بر روی فعاليٌتِ مبارزاتي کارگران سنگيني مي کند.

مبارزه ی عيني و مادٌی اتحاديه ای که به طور روزمرٌه در اصطکاک با منافع حرص آلود سرمايه قرار دارد، همچون هر مبارزه ی سياسي و حزبي، حسٌاسيٌت های ويژه و الزامي خود را دارد و برای تداوم حياتِ مبارزاتي اش مستلزم رعايتِ اصول و پرنسيپ های مبارزه و اتخاذ تدابير و تاکتيک های سنجيده و  محاسبه شدهً منطبق با توازن قوا مي باشد. بايد از خيالپردازی و خود بزرگ بيني، يا ضعفِ اعتماد به نفس و دستِ کم گرفتن خود و دشمن فاصله گرفت. هر اشتباه محاسبه و عمل برای اتحاديه های نوپا در کشورهايي همچون ايران مي تواند ادامه ی زيستِ آن را در معرض خطر جدٌی قرار دهد و آن را به نابودی بکشاند. اتحاديه ها در عين داشتن نگاه باز و تيزبين در روند مبارزه با دشمن طبقاتي اش، مي بايست مستقل و بي اعتناء به هلهله و هياهو و  تشويق و تقبيح احساساتي "دوستان" ناآگاه و يا ميوه چينان خارج از اتحاديه، به مسائل و اختلافاتِ دروني خود به طور منطقي بپردازد و از شقه شقه شدن بپرهيزد. حفظ حقوق و مبارزه در جهتِ منافع عمومي کارگران ، تنها دغدغهً اتحاديه هاست و آن نبايد قرباني منافع کوتاه مدتِ گروهي يا فرقه ای دروني و بيروني گردد.

اتحاديه گام هايش را سنجيده به پيش بر مي دارد. در هر گام، جای پا را سفت و محکم مي کند تا گام آتي را با صلابت و  بدون تزلزل و دل لرزه بردارد. مهم ماندگاری و پايداری و پيشروی است. مهم حفظ استقلال و رزمندگي و نشاط و سلامتِ مبارزه است. مهم واقع بيني و ارتقاء کيفيٌت فعاليٌتِ اتحاديه و برخورداری از حمايتِ خيل عظيم هم طبقه ای ها مي باشد. با برخوردهای احساساتي و غيرمنطقي به اختلافات و شقه کردن خود ، کار دشمن طبقاتي را ساده کرده و به خودکشي دست زده ايم. حتي از برخوردهای احساساتي به شيوهً مبارزه و قديس سازی و قهرمان پروری بايد بپرهيزيم و تا جايي که محروميت و زندان و شکنجه و شهادت ، در جهتِ تقويتِ مبارزاتي کارگران نيست از تبليغ و فضيلت سازی برای آن ها احتراز کنيم. از دست دادن فعاليٌن کارگری ، از آن جا که جايگزيني آن ها به سختي ممکن است ، چه نفعي برای مبارزه ی اتحاديه ای دارد؟ گذشته از اين، اگر مبارزهً سنديکايي برای بهبود زندگي و تأمين سلامت و شادی و نشاط کارگران مي باشد چرا بايد از محروميت و زنداني و شکنجه و شهيد شدن فعالان آن استقبال کرد و  آن را فضيلت دانست. منظور به هيچ وجه کم بها دادن به مقاومت دليرانهً افراد و خانواده هايشان و ارزشمند بودن اين قهرماني ها نمي باشد، امٌا آن را نبايد به وجه صرفأ قهرماني و قدسيٌاتِ مذهبي و خارج از منطق و ديلکتيکِ مبارزاتي تقليل داد. بايد نفع و ضررش را به حال شخص و خانواده و همرزمان و کليٌتِ مبارزه ارزيابي کرد. قهرماني ها و فداکاری های قهرمانانه، که در جای خود و در شرايط پيشبرد امر مبارزاتي پيش مي آيد بسيار با ارزش و قابل احترام است. اما آن را هدفِ مبارزه و مستحق پاداش اخلاقي و روحاني دانستن و برايش تبليغ کردن، چيزی است که من هضم اش نمي کنم. به هر حال صحبت بر سر حفظ انسان ها در جامعه ی انساني و تبليغ زندگي و همبستگي و تقبيح جدايي ها و گسستن هاست.

گويا مسئله ی اصلي کنوني اتحاديه ای که چند هفته است در پي صدور اطلاعيهً دوم بهمن هيئت مديرهً سنديکای شرکتِ واحد مبني بر اخراج اقای اسانلو  و متعاقب آن انتشار "گزارش اجمالي اعتراضاتِ سال.." به تاريخ دوازده بهمن توسط آقای اسانلو صورت گرفته، مي باشد.  از ابهامات و ناروشني های موجود در اطلاعيه ها و آغاز و ادامهً روند رويداد مزبور که بگذريم، انواع واکنش های گوناگون، از طرف جرياناتِ سياسي راست و ميانه و چپ جامعه ، است که قابل توجه مي باشد. گمانه زني ها و پيش داوری ها و پيش بيني ها يکي پس از ديگری و در رقابت با هم، يک بار ديگر تمام مواضع سياسيون تشکيلاتي و انفرادی داخل و خارج کشور را در برگرفته و چون هر بار ديگر که گويا فقط يک مسئله وجود دارد ، تمام مسائل کوچک و بزرگ ديگر را تحت الشعاع خود قرار داده است. جالب تر اين که تمام اين پيش داوری ها و پيش بيني ها بنا به اذعان خود مدعيان اش برپايه و اساس همان"ابهامات و ناروشني ها" استوار است. يعني همين ندانستن ها و نا آگاهي ها از واقعيٌتِ و روند ماجرا ، مبنای قضاوت و موضع گيری هايي له و عليه طرفين قرار گرفته و "هرکس به ظنٌ خويش شده يار" اين يا آن. مثل هميشه. از هدفِ موج سواری و ميوه چيني های احتمالي آتي حرفي نزنيم و بي دليل شک نکنيم.

بي ترديد رخداد اخير بسيار با اهميٌت است و برای جلوگيری از تشتت و سردرگمي بيشتر و تکه پاره شدن سنديکای واحد و ديگر اتحاديه ها، آن را بايد مورد بر رسي دقيق و واقع بينانه قرار داد. اما آيا آن چه که تاکنون پيش آمده و گمانه زني های تاکنوني، چه ابهامات موجود در خود حرکت و بي اعتنايي دو طرفِ ماجرا نسبت به تبعاتِ آن و چه هياهوی ديگران ، کمکي به امر وحدت و يکپارچگي و ماندگاری سنديکای مزبور کرده است؟ نه قصد من اين است و نه اساسأ ضرورتي دارد که به بررسي مواضع اين و آن پرداخته شود. در واقع به جز تنها تک و توک برخورد مسئولانه و دلسوزانه به کليٌتِ وضعيٌتِ سنديکای واحد و دغدغه ی سرنوشتِ آن و منافع عمومي کارگران، بقيه ی اظهارنظرها گويي برای يقه دراني ها و تسويه حساب های مزمن، به روی صحنه آمده است.

چپِ ما را بارديگر توهمات و ناروشني ها به چند پاره کرده است. دسته ای آن چنان فرياد «پيروزی» و «پيش»روی و «راديکاليستي» و سالم شدن مبارزهً طبقاتي برآورده اند که گويا تاکنون وجود يک تنه ی شخصي مانع انکشاف و پيشروی مبارزه ی طبقاتي بوده و با اخراج آن «جرثومهً فساد» و«خائن» که به«سزای اعمالش» رسيده ، راه ها هموار گرديده است. دسته ی ديگر هم تا آن جا پيش مي رود که دست های حکومت و وزارتِ اطلاعاتش را در صدور اطلاعيه برای اعدام يک«بيگناه»بي خبر از همه جا ، مي بيند. در اين ميان کجا بايد در پي حقيقت بود؟ کجاست پايه و مبنای اين همه ترهات و افاضات؟ آيا اين همه گمانه زني ها کوچکترين قدمي به نفع وضعيٌتِ مبارزاتي طبقه ی کارگر بوده است؟ آيا اين برخوردهای نا مسئولانه طرفين ، چه عاملين اصلي و چه حاشيه ای ها، چيزی جز تفرقه و ايجاد دلسردی و نا اعتمادی بيشتر ميان طبقه کارگر چيز ديگری برای گفتن دارد؟. از بيکاره هايي که دائم درپي جمع آوری«مدرک وابستگي» و پيوند اين و آن با اين جا و آن جا هستند اصلأ حرفي نمينزنيم. يک دوست غيرايراني علاقمند به مسائل کارگری تلفن کرده بود و مي پُرسيد آيا در خود ايران هم اين قدر تشتت و اخبار ضد و نقيض وجود دارد؟ و مي خواست بداند کدام يک از حرف و نقل های خارج نشين ها را مي تواندباور کند؟.  چه جوابي بايد مي دادم؟. به کي و کجا، در اين جا و آن جا بايد پناه بُرد؟

من خود نيز هيچ اطلاعي بيش از آن چه در دو اطلاعيهً مذکور و خيل گمانه زني ها آمده ندارم و منتظر روشن شدن قضيه از طرفِ خود عاملان اصلي هستم. اگر توقع و انتظار بيجايي باشد که اختلافاتِ و مشکلاتِ و مسائل دروني سنديکا،  بروز بيروني و علني پيدا کند، اما انتظاری  بجا و منطقي است که فقط و فقط به خاطر حفظ و ماندگاری و پيشرفتِ اتحاديهً نوپا و جوان و همبستگي طبقاتي کارگران، از دامن زدن و باد زدن بيشتر به اختلافات و تفرقه افکني ها و  شايعه پراکني ها بپرهيزيد؛ و اگر چنانچه اختلافاتِ موجود به طور دوستانه و منطقي و زير يک صف قابل حل شدن نيستند، حداقل آينده و سرنوشت سنديکای واحد و به تبع آن اتحاديه های ديگر را قرباني و وجه المفارقه نکنيد.

سعيد آوا

بهمن 91 و آستانهً سالروز قيام بهمن 57