اوج جنگ قدرتی جناحهای جمهوری اسلامی در غیاب جنبشهای کارگری و دموکراتیک

 

 

مسولان حکومتی خارج از آنکه به چه جناحی وابسته باشند در ٣٤ سال گذشته نشان داده اند که برای به قدرت رسیدن بهیچ فرهنگ اخلاقی ، اجتماعی و سیاسی دموکراتیکی پایبند نبوده و در اینراه با وجود توافق همگانی برای سرکوب شدید مخالفین طبقاتی ، بیکدیگر نیز رحم نمیکنند . اگر پس از تثبیت نظام جمهوری اسلامی از پس جنبش دموکراتیک سالهای ٥٧ قدرت بین جناحهایی وابسته به افرادی از روحانیون و سیاسیون باورمند به خمینی و دیگر مراجع بزرگ ، باند موتلفه و فداییان اسلام ، باند مجاهدین انقلاب اسلامی و  اصلاح طلبان بعدی ، سیاسیون وابسته به جبهه ملی و ملی مذهبی ، فرصت طلبان ، لمپنها و دیگر اقشار تقسیم گردید ، بتدریج با تثبیت نظام یکسری از آن جناحها از قدرت تسویه شدند . آنچه همه این جناح بندیها در سالهای اخیر و پس از رانده شدن از قدرت بزبان نمیآورند ، اشتراکی است که در سرکوب نهادهای دموکراتیکی و کارگری داشتند و بهمین دلیل است که ایجاد این نهادها هنوز در حالت نطفه بوده و شکل ثابتی برای مقابله با مسولان حکومتی نگرفته اند .

همه این جناحها که سالهای اخیر به اصلاح طلبان و اصولگرایان مشهور شده و سیاسیون ، روحانیون ، سپاهیان و سایر فرصت طلبان و لمپنها در میان همه آنها وجود دارند ، با سرکوب اجازه ندادند تا هیچ نهاد مستقلی که وابسته به آنها نبوده ایجاد گردد . زنان بعنوان نیمی از افراد جامعه برابری نصفه و نیمه بدست آمده در زمان سلطنت را از دست دادند و حتی اجازه نیافتند تا به تشکلات ساده ای همچون کمک به زنان معتاد ، خیابانی و یا کمک به  کودکان کار بپردازند . کارگران و خانواده هایشان بعنوان بیش از نیمی از جمعیت کشور به قعر اجتماع رانده شده و حق ایجاد تشکل مستقل و اعتصاب را از دست دادند و تنها تشکیلات وابسته کارگری جناحی اجازه فعالیت داشتند تا قانون ضد کارگری را تصویب کنند . دانشجویان میلیونی که همواره پرچمدار جنبشهای دموکراتیکی و چپ بوده و تحرک سیاسی آنها خبر از تحولات آینده میداد ، تنها مجاز به ایجاد نهادهای وابسته جناحی شدند و تاریخ گذشته گواه آنستکه اصلاح طلبان و بخشی از آنان که امروزه از مخالفان اصلی حکومت هستند ، مهمترین جناح حکومتی بودند که همه نهادهای مستقل دانشجویی را تارومار کردند .

معلمان مدارس و استادان دانشگاهها که آموزش اولیه نسلهای جوان را پیش از ورود به بازار کار و جامعه برعهده داشتند ، پس از تسویه سنگینی که هنوز ادامه دارد ، از هرگونه ایجاد تشکل صفی محروم شده و برخی از آنان اخراج و یا زندانی گردیدند . افراد و روحانیون وابسته حکومتی جانشین وکلا و قضات دادگستری مستقل گردیدند ، خبرنگاران و رسانه ها که از آزادی نسبی بدست آمده پس از سقوط سلطنت در تلاش بودند تا با استقلال که بصورت تراژیکی یکی از شعارها و محورهای سه گانه ؛ استقلال آزادی جمهوری اسلامی بود ، نقش خودرا در جامعه ایفا نمایند اما بشدت سرکوب گشته تا خبرنگاران و رسانه های جناحی وابسته سرکار آیند . طبیعی بود که آزادی قومیتها در ترویج فرهنگ خود دوامی نخواهد داشت و کشتاری که در ترکمن  ، کردستان ، خوزستان ، بلوچستان و دیگر استانها پیش آمد ، خود گواه این موضوع بود . گرچه این حکومت با شعار مذهب پا به میدان گذاشت ، اما نه تنها ادیان و مذاهب مختلف محدود و گرفتار شدند ، بلکه معتقدان به مذهب شیعه با باورهای متفاوت نسبت به جناحبندی حکومتیان نیز در امان نماندند . بهمین دلیل است که در سالهای اخیر بیشتر نیروهای مخالف دانشجویی ، وکلا ، زنان ، معلمان ، خبرنگاران و سایر اقشار مخالف پز اصلاح طلبی را برخود دارند و در بخش کارگری نیز خانه های کارگر و انجمنهای اسلامی نماینده کارگران شناخته شدند ، درحالیکه نماینده جناحهای حکومتند !

کافیست اخبار منتشره در رسانه های ٣٤ سال گذشته و سخنان و بیانیه های مسولان گذشته و حال دولتی و حکومتی یکبار دیگر مرور گردد تا روشن گردد که نه تنها مسولان سالهای اخیر هیچ مخالفی را اجازه فعالیت نمی دادند ، بلکه همه مسولان رانده شده از قدرت که امروزه شعار آزادی و دموکراسی را چه در داخل کشور و حتی از درون زندانها و چه در خارج کشور ، میدهند ، خود در زمان قدرت چه فجایعی را انجام داده اند . اگر مسولان فعلی اصولگرا و مخالفان اصلاح طلب آنها بهر شکلی  در تثبیت حکومت میکوشند ، اما اقشار گوناگون و کارگران بتدریج فهمیده اند که تغییری در جامعه بسودشان صورت نخواهد گرفت . اگر رانده شدگان از قدرت که در حقیقت مخالفان جناح قدرتمند فعلی بوده و حفظ نظام در سخنان فریبنده آزادی و دموکراسی آنها پشت پرده مانده است ، حاضر نیستند گذشته خود را افشا نمایند تا روشن شود که مجددا با گرفتن قدرت راه پیشین خود را دنبال میکنند ، مایه تاسف است که بیشتر سیاستمداران لیبرال ، دموکرات ، سکولار و حتی برخی از چپها این گذشته دردناک را چراغ راه آینده قرار نداده و پشت فرمان اصلاحات و انتخابات ترمز کرده اند ؟

جنگ قدرتی که بدلیل روحیه انحصار طلبی ولایت فقیه به راندن برخی جناحها از قدرت گردید ، به یک مرحله دیگر از تسویه جناحی نزدیک شده است تا رهبر احساس امنیت بیشتری برای حفظ قدرت بنماید .  رفسنجانی زمانی که در راس حکومت بود ، از اینکه جناحهای دیگر بخشی از قدرتهای اقتصادی ، سیاسی ، اجتماعی و حتی امنیتی و نظامی را داشته باشند ، ترسی نداشت و درضمن راه مدیران خود را باز گذاشته بود تا از این خوان یغما بهره ای بفراخور نزدیکی با وی ببرند . اما خامنه ای که با سختی فراوان توانسته بود با تکیه بر نیروهای امنیتی و سپاهی بهمراه برخی نیروهای دیگر روحانی و سیاسی که سهم بیشتری را طلب میکردند ، رفسنجانی و اصلاح طلبان را کنار بزند ، آگاهست که اگر اجازه دهد آنها یا جناحهای دیگر وی و خاندانش را از قدرت خلع میکنند . تغییرات وسیع در فرماندهان سپاه و امام جمعه ها ، ایجاد دفتر رهبری با خیل کارمندان و مشاوران ، کنترل همه جزییات اقتصادی ، سیاسی ، اجتماعی و نظامی کشور ناشی از همین ترس است .

درست است که خامنه ای فرد بیخانمان و لمپنی چون احمدینژاد را به رییس جمهور تبدیل کرد ، اما احمدینژادی که در سخن گفتن و عمل کردن برعلیه مخالفان و بویژه رفسنجانی و اصلاح طلبان بی پروا و گستاخ بود ، توانست عامل مهمی در بزیر کشیدن مخالفان خامنه ای باشد . فراموش نشود که احمدینژاد بسیاری از منابع اقتصادی و سیاسی مراجع و روحانیون ، موتلفه و دیگر جناحهای سیاسی اصولگرا را نیز بسود جناح خامنه ای و خود محدود کرد و آنها را به کسانی تبدیل نمود که دفتر رهبری را تنها پایگاه خود دانسته و بیشتر وابسته وی گردند . احمدینژاد از طریق پشتیبانی مافیای امنیتی و مذهبی مصباح توانست نیروی مضاعفی را برای نیروهای امنیتی و سپاهی خامنه ای فراهم کرده تا علاوه بر سرکوب شدید اعتراضات دموکراتیکی و کارگری ، شریعت طالبانی را نیز در کشور گسترش دهد . آنها در ضمن با گسترده تر کردن مفهوم ولایت فقیهی نه متکی بر مردم و بلکه با اتکا و توسل به امامان را جا انداختند تا جیره خواران بیشتری ستایش و مجیز رهبری را به فلک بکشانند . گروه احمدینژاد همچنین توانست با کمک لابی قوی متصل به امریکا و اسرائیل مذاکرات را در سالهای گذشته کشدار نماید .

باید بیاد داشت که خامنه ای در گذشته در خفا به توسط نیروهای امنیتی و سپاهی به قتلهای زنجیره ای اقدام میکرد ، اما با حضور احمدینژاد توانست سرکوب را رسمی و قانونی کرده ، بتدریج یارانه را حذف کرده ، دلار را به بیش از ٤٠٠٠ تومان رسانده و کل فروش میلیاردی نفت را به جیب رهبر و فرماندهان سپاه و اطرافیانش ریخته تا هزینه فساد خلافت ، پروژه انرژی هسته ای ، پرداخت به تروریستهای بین المللی برای کشاندن بحران به بیرون از مرزهای کشور موفق گردد . بی جهت نیست که رفسنجانی و برخی از اصلاح طلبان از ترس احمدینژاد به اصولگرایانی همچون سران موتلفه ، برخی از روحانیون مخالف متضرر شده و دیگر سیاسیون پناه آورده تا در مرحله اول شر وی را کم نموده و سپس به قدرت رهبری بتازند . اما خامنه ای احمدینژاد ناسپاس را با وجود وابستگی برخی از جناحها بوی ، میتواند تحمل و احتمالا حذف کند ، ولی میداند که قادر نخواهد بود که رفسنجانی را با گرفتن قدرت مجدد ، دوباره این چنین ذلیل و درمانده نماید . سخن خامنه ای مبنی براینکه در روز قیامت خواهد گفت وی تنها این افراد را درکنارش داشت ، ناشی از سلب مسولیت در مقابل مردم و تهدید مسولان برای اطاعت و همکاری بیشتر است .

هرچه انتخابات رییس جمهوری نزدیکتر شود درگیریها برای جناحبندی بیشتر خواهد شد ، چراکه احتمال حذف جناح و یا جناحهای شکست خورده را بدنبال خواهد داشت . باند علی لاریجانی که درحال حاضر دو قوه مجلس و قضاییه را کنترل میکنند و از نظر در دست داشتن منابع اقتصادی بالا که از طریق رانت و فساد کسب کرده اند و نفوذی که در بخشی از سپاه و بسیج و روحانیت سنتی دارند ، شانس خوبی برای گرفتن قوه سوم دارند ، گرچه ولایت فقیه چنین قدرتی را برای هیچ جناحی نمیپسندد . گرچه در گروه امنیتی مصباح بدلیل حمایت از رییس جمهور تفرقه ای ایجاد شده ، اما وی به پشتیبانی از احمدینژاد و و مافیای دولتیش امیدوار است تا قدرت خودرا با کاندیدهایی همچون جلیلی و دیگر کاندیدهای وابسته گروه افزایش دهد ، این گروه باوجود دارا بودن کمترین نفوذ در روحانیت سنتی و جوان از حمایت بخشی از فرماندهان سپاه و نیروهای امنیتی برخوردارند . گروههایی همچون موتلفه و دیگر اصولگرایان که که ازبرتری احمدینژاد و یا لاریجانی بیشتر از گذشته از قدرت کنار خواهند رفت ، تلاش دارند تا سهم بیشتری از توازن قدرت آینده را با بمیان کشیدن وزنه رفسنجانی در جنگ جناحی بدست آورند . البته در این جنگ قدرتی نه مافیای لاریجانی و نه باند احمدینژاد هیچ علاقه ای به حضور رفسنجانی ، ناطق ، روحانی و دیگر سران اصلاح طلب ندارند .

هیاهوی افشاگری نشان ازاین دارد که جنگ قدرتی بین دو جناح لاریجانی و احمدینژاد است ، اما خامنه ای که ترس از افزایش قدرت هر جناحی دارد میخواهد که در معادله نقش اصلی را بازی کند تا رییس جمهور آینده تعادل قوا را بسود وی بکشاند . باند ایجاد شده ٢+١ که در حقیقت اتصال ولایتی و حداد دو مهره باارزش و مورد اعتماد دفتر ولایت فقیه برای رقابت انتخابات هستند که با مهره ای همچون قالیباف که یکبار در حسرت رییس جمهوری ماند چراکه سرسپردگیش به رهبر همچون احمدینژاد نبود ، شریک شده اند ! در آینده بسیاری از سران به این گروه بدلیل داشتن پشتیبانی رهبر ، وصل خواهند شد و شاید لاریجانی نیز که زنگ افشای مدارک فسادش با لو دادن فاضل لاریجانی بصدا آمده نیز قید رییس جمهور شدن را زده و به این گروه بپیوندد تا در انتخاب کاندیدا نقش بیشتری بازی کند . سرکشی احمدینژاد از ولایت فقیه موجب گردید تا دیگر مسولان نظام همچون لاریجانی ها هم دریابند که قادرند از ضعف رهبر بسود قدرتیابی خود استفاده کنند و در این میان فرماندهان سپاه نیز بدلیل نزدیکی خامنه ای به آنها بدلیل ترس از جناحها ، در نهایت سودمند هستند چراکه رهبر تضعیف شده با دست فرمان آنها بازی خواهد کرد ، کما اینکه نقش سپاه قدس در سیاست خارجی بسیار پرنقش است .هرچه انتخابات نزدیکتر شود افشاگریها افزوده خواهد شد و جناحبندیها نیز مدام تغییر خواهد کرد تا دو کاندید اصلی مشخص گردند و خامنه ای هم توان کنترل دعوا را ندارد .

مروری بر اخبار هفته های اخیر حاکیست که هم قدرتهای بزرگ و هم سران نظام درحال مهره چینی های تازه ای برای نفوذ بیشتر در منطقه با ترجیح حفظ نظام هستند . حلقه محاصره بر بشار اسد تنگتر شده و چون اپوزیسیون تحمیل شده در سوریه بطور نسبی متمایل به قدرتهای غربی شده اند ، راهی برای روسیه و چین باقی نمانده تا با گرفتن امتیازاتی از خیر بشار اسد بگذرند ، درحقیقت وتوی آنها تنها بازی با زمان است تا اپوزیسیون راضی شود با بخشی از رژیم اسد مذاکره کند . وابستگی کامل نظامی و سیاسی این اپوزیسیون به غرب و نیروهای تندرو مذهبی موجب شده که آنها نیز دریابند که طول زمان امکان دارد که بسود آنها نباشد و لذا برای جذب بخشی از نیروهای وابسته به رژیم حاضر به مصالحه هستند . اسد که همه سیبهایش را در سبد سپاه قدس و خامنه ای گذاشته ، بتدریج از سوی نظامیها که ریزش نیروهای خودرا میبینند و سیاسیونی که خطر از دست دادن همه قدرت طبقاتی را حس کرده اند ، قرار دارد . تحرکات سپاه قدس در کشورهای منطقه ، آفریقا و آمریکای مرکزی برای دور کردن بحران و ایجاد فضاهای درگیری جدید برای غرب نیز کاره ساز نبوده و یک بیک در حال خنثی شدن اند .

خامنه ای همچنان تردیدش در مورد مذاکره با امریکا باقیست و سخنان جناحهایی چون موتلفه ، رفسنجانی و اصلاح طلبان ، برخی از روحانیون و اصولگرایان را نپذیرفته که غرب تنها بدنبال توقف پروژه ٢٠ درصد ذخیره سازی است . جناحهایی همچون مصباح و فرماندهان سپاه که علاقمند بحران سازی و تثبیت قدرتشان هستند ، خامنه ای را از عواقب مذاکره که به موضوع حقوق بشر و مسائل داخل کشور متصل خواهد شد ، ترسانده اند . بهمین دلیل همچنان از سویی از طریق جلیلی به مذاکرات هسته ای میپردازد و همزمان با کسانی همچون صالحی از تغییرات مثبت جان کری و آمریکا سخن میگوید و از سوی دیگر خامنه ای مذاکره با آمریکایی که لوله تفنگ را بروی نشانه رفته منع میکند . دراین میان نقش لاریجانی و احمدینژاد مدام در حال تغییر است ، لاریجانی گاهی از مذاکره سخن میگوید و گاهی برضد غرب پز میگیرد تا سیاست به نعل و به میخ وی را برای تاکتیکهای آینده آزاد بگذارد . احمدینژاد که در ماههای اخیر برخلاف گذشته سخن از صلح و مذاکره میکند ، برای حفظ پشتیبانی جناح مصباح و دیگران گاهی از نابودی اسرائیل و گاهی از تغییر مثبت آمریکا میگوید و این ضدونقیض گفتنها و جناحبندیها تا روز انتخابات ادامه خواهد داشت ، چراکه بحث گرفتن و یا از دست دادن قدرت مطرح است .

قدرتهای غربی سناریوی سوریه را به اتمام رسانده و تنها در نحوه چگونگی حذف اسد با اپوزیسیون و روسیه و چین در حال بررسی هستند . بهمین جهت اباما با پیروزی در انتخابات برای سامان دادن به اقتصاد آشفته آمریکا ، باید که درگیری خودرا در جنگهای بیرون از کشور کاهش دهد . شکل گیری اتحاد ترکیه ، قطر ، عربستان و مصر که از نظر تامین بودجه و تجهیزات نظامی مشکلی ندارند ، قادر است تا برای پیشبرد حذف اسد و کنترل نظام جمهوری اسلامی اتحاد کشورهای منطقه و سایر کشورها را بدست آورد . رژیم ولایت فقیه که بازی را به ترکیه باخته و قطر و عربستان هم کاملا برضد رژیم بوده و دارای منابع اقتصادی مهمی هستند ، تنها مصری را برای نزدیکی به اتحاد برضد اسد در پیش روی دارد تا اوضاع را کمی در کنترل خود بگیرد . از طرف دیگر آمریکا به نتیجه رسیده که اسراییل باید با فلسطین به صلحی پایدار برسد تا هزینه های اضافی نظامی غرب به اسرائیل کاهش یابد و درضمن بتواند تندروی حماس و حزب الله را بگیرد که با ایجاد کشور فلسطین بهانه آنها برای ایجاد بحران و جنگ ازبین میرود .

تکلیف افغانستانی که تنها هزینه دارد ، باید با بیرون رفتن تدریجی نیروهای نظامی غرب و کنترل القاعده و بحران سازی سپاه قدس صورت پذیرد . تکلیف عراق با جبهه بندی کردستان عراق و جناحهای شیعه مورد حمایت عربستان و قطر برضد مالکی و دیگرانی که هم از توبره غرب میخورند و هم از آخور جمهوری اسلامی ، روشن گردد . حماس که در جهت صلح با فتح گامهای اولیه را برداشته و از خامنه ای نیز فاصله گرفته اند و با حذف اسد ، حزب الله لبنان نیز خلع سلاح خواهد شد و اگر بخواهد حضوری در سیاست لبنان داشته باشد باید که به عربستان و دیگر کشورها نزدیک گردد . بنابراین اگر این سیاستها با موفقیت پیش روند ، سپاه قدس بعنوان بازوی نظامی جمهوری اسلامی بدون تحرک خواهد ماند ، البته همزمان اباما دستور کنترل تحرکات رژیم اسلامی را در آمریکای مرکزی نیز صادر کرده اند . بااین سناریو غرب ، نظام جمهوری اسلامی را وادار به نشستن قطعی روی میز مذاکره خواهد کرد و البته در طول پیشبرد اهداف به آنها خواهد فهماند که غرب نیز از تغییر رژیم سودی نخواهد برد . غرب برای نشان دادن جدی بودن خود در توقف رژیم ، شدت تحریمها را افزایش داده تا اگر مذاکره به نتایج قطعی نرسد ، اپوزیسیون خارج کشوری مورد نظر خودرا که در حال بررسی است ، جایگزین نماید . 

کلینتون در آخرین سخنرانی مهم برای تحویل پست وزارت خارجی به جانشین خود جان کری گفت که مسولان ایران باید نگران حلقه جدید شکل گرفتن ترکیه ، مصر ، قطر و عربستان در خاور میانه باشند که همگی سنی هستند . وی اضافه کرد که گروهی در داخل کشور بدنبال اهداف نظامی و برخی تنها برجنبه فناوری تاکید دارند ، اما حتی اپوزیسیون داخلی نیز خواهان دست برداشتن از فعالیت هسته ای نیست . بنابراین آمریکا باید با پیشنهاد معامله بزرگ از وقوع بدترین حالت جلوگیری کند و این باید مبنی بر شناختن حق جمهوری اسلامی برای غنی سازی تا میزان ٥ درصد و برای مصرف پزشکی تا ٢٠ درصد تحت نظارت بین المللی باشد . وی این اقدامات را پیش شرط لغو تدریجی تحریم های اقتصادی علیه ایران و نقطه نهایی را نیز از سرگیری روابط دیپلماتیک ایران و آمریکا دانسته و تاکید می کند که واشنگتن باید در نهایت به این مسئله اذعان کند که ایران یک قدرت منطقه ای است و از تلاش برای تغییر نظام این کشور دست بردارد . بی جهت نیست که جان کری با وجود نگرانی از جایگزینی سانتریفوژهای تاسیسات غنی سازی با نمونه های جدیدتر و سریعتر ، پیام خود به جمهوری اسلامی را مبنی بر پیروزی دیپلماسی در بحران برسر برنامه هسته ای دانست .

آنچه مسلم است که آمریکا پیش از قطعی شدن تکلیف سوریه نمیخواهد که خود را درگیر کامل با جمهوری اسلامی نماید ، گرچه در فاصله این هدف با تندتر کردن تحریمهای اقتصادی و برخی سران نظام ، تلاش دارد که با دیپلماسی این مشکل را حل کند . مسولان جمهوری اسلامی که با هرتحریمی به راههای جدیدی برای فروش نفت از جمله ؛ قیمت پایینتر ، خرید طلا و یا فروش به ارز داخلی خریدار و سپس تبدیل آن به دلار در بازار آزاد که طبعا با از دست رفتن بخشی از فروش نفت خواهد بود ، بپردازند . گرچه تحریمهای جدید بیشتر حول بسته شدن راههای جدید ایران دور میزند تا با فشار بیشتر خامنه ای را وادار کند که از کش دادن مذاکرات بپرهیزد . دو موضوع مهمی که آمریکا باید برای پیشبرد مذاکرات حل کند عبارتند از ؛ بدست آوردن توافق روسیه و چین که بدلیل منافع استراتژیکی ، نفت و سایر مسائل اقتصادی در مورد بقای جمهوری اسلامی  محکمند و دوم کوتاه کردن دست سپاه قدس از سایر کشورها تا رژیم راه فراری برای تکیه بهیچ کشور قدرتمند نداشته باشد و در ضمن نتواند به ایجاد بحران در منطقه بپردازد .

با این حال فشارهای ایالات متحده تنها به صنعت نفت ایران محدود نمی‌شود ، وزارت خزانه‌داری این کشور اعلام کرده که از این پس رادیو و تلویزیون دولتی ایران و رییس آن، عزت‌الله ضرغامی نیز در فهرست تحریم‌های جدید آمریکا قرار گرفته‌اند و امکان دسترسی به نظام اقتصادی آمریکا و استفاده از آن را ندارند . به گزارش رویترز، یک مقام ارشد ایالات متحده دراین‌باره گفت که ایران از رسانه‌های اجتماعی برای سرکوب فعالان سیاسی استفاده میکند . او همچنین اضافه کرد که رادیو و تلویزیون دولتی ایران با ارسال پارازیت مانع انتشار گزارش‌های تلویزیونی مخالف نظر خود میشود . به گفته وزارت خزانه‌داری ایالات متحده ، حکومت ایران پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸، فشار خود را بر روی شبکه‌های تلویزیونی خارجی، نظیر بی‌بی‌سی و صدای آمریکا افزایش داده است . دیوید کوهن، معاون وزارت خزانه‌داری در امور تروریسم و اطلاعات مالی با اشاره به این تحریم‌ها گفته است که ایالات متحده افراد و سازمان‌هایی را در ایران هدف قرار میدهد که مسئول نقض حقوق بشر هستند ، بویژه کسانی که مقابل حقوق ابتدایی مردم در رابطه با آزادی بیان و عقیده و آزادی تجمعات ایستاده‌اند . گروه‌های حقوق بشر نیز میگویند که رادیو و تلویزیون دولتی ایران در خدمت سرکوب مخالفان قرار گرفته‌ است ، آنها برای اثبات گفته‌های  خود به پخش اعترافات اجباری زندانیان سیاسی در ایران از طریق این رسانه اشاره میکنند .

براساس تحریمهای جدید انتقال پول نفت صادراتی رژیم با هر ارزی از کشورهای خریدار ممنوع است و آنها باید پول نفت صادراتی را به یک حساب بانکی جدید در داخل کشور خود واریز کرده و رژیم میتواند تنها با این پول اقلام مشخصی را از همان کشور بخرد . بانکهایی که در انتقال ارز صادراتی حاصل از نفت با رژیم  همکاری کنند در فهرست سیاه امریکا قرار خواهند گرفت و از دسترسی به نظام مالی امریکا محروم خواهند شد و بدلیل معاملات تجاری سایر کشورها با امریکا ، هیچ بانکی حاضر به چنین ریسکی نخواهد بود . این تحریمها موجب گشته که رژیم علاوه بر فروش ارزانتر نفت به خریداران ، از کالاهای با کیفیت پایینتر آنها با بهای بیشتر نیز استفاده کرده و ضرر سنگینی را از منابع اقتصادی ملت ایران بپردازد تا با پول بدست آمده هزینه های فسادها ، بحرانها ، ترورها ، دلالی ها ، انرژی هسته ای ، حقوق ها و غیره را بپردازد . بگفته حمید صافدل بدلیل همین تحریمها هم اکنون ١٠٠ میلیارد دلار پول جمهوری اسلامی در خارج بلوکه شده و امکان انتقال آن به داخل کشور نیست . تحریمها همچنین قدرتی را برای کشورهای طلبکار ایجاد کرده تا از تصرف اموال و پولهای بلوکه شده رژیم ، طلب خود را وصول کنند که آخرین آنها ضبط یک شناور در چین برای تامین دو سوم وام بانکی بمبلغ ٢٠ میلیون یورو برای یک بانک آلمان بوده است .

بایدن در مورد امکان مذاکره مستقیم با جمهوری اسلامی گفت ؛ ما در حال حاضر با گروه ٥+١ برای دستیابی بیک راه حل همکاری داریم ، ما از ابتدا نیز گفتیم که آمادگی مذاکره دوجانبه را داریم . معاون اباما تصریح کرد که هدف تحریمها مجازات رژیم نیست ، بلکه با تحریمها قصد متقاعد کردن آنها برای پایبندی به تعهدات بین المللی را داریم . به گفته بایدن این رژیم اسلامی است که باید جامعه بین المللی را از صلح آمیز بودن برنامه اتمی خود مطمئن سازد و آنها اعتماد جهانی را از دست داده و در صورت ادامه وضعیت موجود تحریمهای فلج کننده و فشار افزایش خواهد یافت . وی افزود اباما موضوع را روشن کرده که محصور و محدود کردن برنامه اتمی ایران نمیتواند گزینه ما باشد ، ما از دستیابی جمهوری اسلامی به تسلیحات اتمی جلوگیری خواهیم کرد . ویکتوریا نولند سخنگوی وزارت خارجه آمریکا نیز در نخستین واکنش به مخالفت خامنه ای با انجام گفتگوهای مستقیم گفت که مسولان رژیم بخوبی میدانند که توپ در زمین آنان است و در صورت پاسخ منفی به مذاکره تصمیم به فشار بیشتر در جلسه آینده در قزاقستان گرفته خواهد شد . خط مشی امریکا در این سخنان کاملا روشن است که قصد براندازی نظام را ندارند و جمله مسولان نظام میدانند که توپ در زمین آنان است کاملا نشان دهنده مذاکرات پشت پرده است . اما خامنه ای بدلیل توهم قدرت و نفوذ سپاه قصد و جناح تندرو و همچنین سابقه برکناری شاه سابق ، مبارک و سایر سرانی که به آمریکا وابسته بودند و ترس از خیزش جنبشهای کارگری و دموکراتیک ، مذاکرات صلح را تا روز آخر ، راه حل قطعی نمیداند .

بی جهت نیست که سرگئی لاوروف میگوید قدرتهای جهانی و جمهوری اسلامی باید به رفتار کودکانه خود پایان داده و برسر زمان و مکان مذاکرات توافق کنند . از طرفی لوکا شویج گفته همواره در زمان مذاکرات تحریمهای جدید اعمال میگردد و این تحریمها بر ملت و اقتصاد ایران تاثیر منفی خواهد گذاشت ، اما وی از منافع روسیه در رابطه با حمایت از رژیم سخنی نمیگوید . سخنگوی وزارت خارجه چین هم گفتگو و همکاری را تنها راه حل برای بحران هسته ای میداند ، البته بقای نظام سود سرشار چین را برای فروش کالاهای تجاری و سلاح ممکن میسازد . در حال حاضر علاوه بر فروش میلیاردی کالاهای گوناگون چین ١.٣ میلیون یورو تجهیزات مخابراتی را در اختیار رژیم گذاشته که شنود و رهگیری تلفنهای همراه مخالفین نظام را ممکن میکند . تثبیت جمهوری اسلامی برای روسیه و چین بسیار بااهمیت بوده و همواره به دفاع از آنها در مقابل قدرتهای غربی میپردازند که آخرین آن پیشنویس بیانیه ضد جمهوری اسلامی شورای امنیت سازمان ملل در مورد ادعای ارسال غیرقانونی اسلحه به یمن بوده است .

سخنان اخیر صالحی مبنی براینکه برای مذاکره با آمریکا خط قرمز نداریم و یا گفته احمدینژاد که اگر آمریکا تفنگ را از روی شانه ما بردارد ، خودم مستقیما با آنها مذاکره میکنم ، که برهمین روال لاریجانی و دیگرمسولان نیز نطقهایی کرده اند همه نشانه مثبتی برای مذاکره میباشند ، در حقیقت چراغ سبزهایی هستند تا واکنش عملی و مثبت غرب را ببینند . اما آنها از طرفی نگران صلح برای مذاکرات هسته ای هستند که سپس به مسائل حقوق بشر ادامه یابد و هم اینکه سپاه قدس به خامنه ای تفهیم کرده که فعلا زمان مذاکره نیست ، لذا با نطق رهبری همه بافته ها پنبه میشود تا رهبر به جهان ثابت کند که تصمیم گیر اصلی اوست . خامنه ای گفت عده ای از روی ساده لوحی یا غرض از پیشنهاد مذاکره با آمریکا خوشحال میشوند ، اما باید بدانند من انقلابیم و حرف را صریح و صادقانه میگویم که شما آمریکایی ها اسلحه را مقابل نظام میگیرید و میخواهید مذاکره کنید اما ملت مقابل این چیزها مرعوب نخواهد شد . آن چه که عیان است هماهنگی سخنان بیشتر مسولان با سست ولایت فقهی هست ، مگر مواقعی که مثل مورد احمدینژاد اختلاف وجود دارد . اینهم روشن است که از طریق لابیها مذاکراتی جریان دارد ، اما خامنه ای ابتدا میخواهد که تحریمها برداشته شده و مسائل حقوق بشر بمیان نیاید تا آنها پشت میز مذاکره بنشینند . گفته وی مبنی براینکه مذاکره برای حسن نیت است و شما از سر سوء نیت دهها کار انجام میدهید و بعد بزبان میگویید مذاکره ، ناشی از رفتار مثبت وی نسبت به گذشته است که هیچگاه چنین سخنانی  را بزبان نمیآورد .

با وجود زمان مناسب برای مذاکرات که از سخنان مسولان آمریکا بگوش میرسد ، بنظر فشار سپاه و جناح تندرو اجازه به خامنه ای نمیدهند تا حتی به حرفهای یار دیرینه رفسنجانی مبنی براینکه رهبر اگر بخواهد میتواند مسیر کشور را تغییر دهد ، گوش دهد تا آمریکاییان را وادار به واکنش خشنتری نمایند و طبق معمول جام زهر را در روز آخر سرکشند . سخنان کلینتون که حتی اپوزیسون مخالف به پروژه هسته ای علاقمندند و نظرسنجی گالوپ که اکثر ایرانیان آمریکا را بابت فشار اقتصادی تحریمها مقصر میدانند ، ناشی از فضایی است که میخواهند رژیم برقرار باشد ، درحالیکه شعارهای میلیونی مرگ بردیکتاتور و غیره نظر اکثریت جامعه را برخلاف برقراری رژیم ثابت میکند  .

بهرحال مسولان رژیم بموازات آنکه درصدد رقابت انتخاباتی هستند به تهیه کالاهای اساسی و ذخیره سازی آنها نیز مشغول بوده و همزمان نیم نگاهی به مذاکره پشت پرده چشم دارند . بدلیل مشکل شدن خرید طلا و ارز از خریداران نفت و گاز بجهت تحریمهای جدید ، تشکیل کمیته مبادله کالا با نفت و تشکیل کمیته تهاتر یا مبادله پایاپای از طریق کشورهای خریدار که مهمترین آنها چین و هند هستند ، را باید عکس العملی به تحریمهای جدید دانست . بیشتر کالاهای اساسی از چین و هند وارد میگردد اما خریداران دیگر همچون اروگوئه از تحویل برنج و شرکت شل از تحویل غلات بجای نفت سخن میگویند . منتهی این مسولان و فرماندهان سپاه باوجود بحران اقتصادی داخل کشور و گرانی سرسام آور ، بازهم بفکر دلالی و سود سرشار از فروش کالاها هستند و این موضوع حتی شامل دولت نیز میگردد که با افزایش نرخ دلار ، قیمت این کالاها با وجود خرید پایینتر ، به بهای بسیار بیشتری بفروش میرساند ، که ٤٨٠ میلیارد تومان سود تنها از گوشت وارداتی یک نمونه است . حتما دولت و حکومت برای دادن کوپنها و کارتهای کالاها و مرحله دوم یارانه ها تبلیغات وسیعی راه خواهند انداخت ، درحالیکه اجناس بی کیفیت خریداری را با سودهای کلان به کارگران و دیگر اقشار داده ، درصورتیکه اگر قیمتها این چنین سرسام آور نمیشد نیازی به این کارتها نبود . 

احمدینژاد با بازی موش و گربه تلاش دارد رهبر را قانع کند که بوی در آینده شانس بیشتری در قدرت بدهد برای همین فساد لاریجانی و دیگران را افشا کرده تا ولایت فقیه بداند که ترسی از افشای فساد خلافت ندارد اگر که بخواهند حذفش کنند .وی همچنین گاهی پشت رهبر سخنی مبهم و کنایه دار میزند مثل حل مشکل مصر بدلیل سخنان بد خامنه ای که با شعار ولی مسلمین و اینکه کسانی از وی خواسته اند که نظر برای همه مسلمین بدهد و در نتیجه تاثیر منفی بر روابط نظام با مصر گذاشته است . احمدینژاد که خود در کلاس خامنه ای و نیروهای امنیتی یاد گرفته که چگونه دیگران را مسخره و مفتضح نماید ، حال بدل را روی خود ولایت فقیه و فرماندهان سپاه و دیگر اصولگرایان مخالف میزند . وی حتی برای گوشزد به سپاه که در گذشته همه پروژه های نفتی و بزرگ ، واگذاری مخابرات و کشتی سازی و دیگر منابع اقتصادی را به آنها داده ، حال از برادران قاچاقچی سپاه سخن گفته و با خلع یک فرمانده سپاه از پست وزارت ارتباطات آنرا به فرماندهی ارتشی واگذار میکند . بهرحال احمدینژاد به خامنه ای فهمانده است که حذف وی تبعات زیادی برای نظام در پی خواهد داشت .

احمدینژاد که در ٢٢ بهمن با چنان وقاحتی از تحولات اقتصادی دو دوره  رییس جمهوری خود سخن میگوید ، درحالیکه همکاران سابق اصولگرایش از فساد  ایجاد بحران اقتصادی در ٨ سال گذشته میگویند . وی که از ساخت مدارس حرف میزند ، درحالیکه ٥ ماه از سال تحصیلی گذشته و مدیران مدارس بدلیل عدم دریافت بودجه ، دست به دامان اولیا شده اند تا قدر باشند حداقل قبض های برق ، تلفن ، گاز و غیره را بپردازند . وی که مردم را تصمیم گیر اصلی دانسته و میگوید که مردم اجازه نخواهند داد تا برایشان تصمیم گیری نمایند ، خود یکی از عواملی است تا گرانیها سرسام آور شده ، روزنامه نگاران غیر وابسته دستگیر شوند ، چراکه تبلیغات و افشاگری آنها نه بسود احمدینژاد است و نه دیگر اصولگرایان که آزادی را تنها برای خود و هدفشان و وابستگان میخواهند . وزارت اطلاعات نیز فرصت را مناسب تشخیص داده تا هر فرد و یا گروهی را در جهت مخالف میبیند سین جین کرده و آنها را تهدید به دستگیری نماید ، اگر به تبلیغات منفی بپردازند تا انتخابات براحتی انجام گیرد . ز

انتخابات همچنان موضوع جنگ قدرت جناحهای اصولگرایان میباشد تا روشن گردد که پست رییس جمهوری که علاوه بر ارتباط مستقیم با مردم و کنترل مسائل ، در صف مقدم برای مذاکرات با کشورهای خارجی است ، بسیار حائز اهمیت است . هرچه بگذرد دعوا ها آشکارتر و فسادها بیشتر از پرده بیرون میافتند ، در این میانه ورود رفسنجانی و خاتمی و ناطق و روحانی و دیگران توسط عسگر اولادی و مطهری و دیگران تنها برای داغ کردن انتخابات و جذب مردم است و متاسفانه بسیاری از اپوزیسیون خارج کشوری نیز به این تب دامن میزنند . بنظر نمیرسد بقول برخی از اصولگریان که رفسنجانی قبول کرده برای رییس جمهوری کاندید گردد ، حقیقت داشته باشد چون باید مستقیما رودرروی خامنه ای بایستد و هم اینکه ریسک بی اعتبار شدن دوباره را بنماید و بی جهت نیست که کیهان شدیدا براو توپیده است . اصلاح طلبان و ملی مذهبیها هم نیروی خود را در آزاد کردن حصر موسوی و کروبی گذاشته اند تا بتوانند از آنها در انتخابات استفاده کنند . بیجهت نیست که فشار سازمانهای حقوق بشری در این مورد زیاد شده است ، درحالیکه زندانیان کرد زیر اعدام و کارگران و سایر نیروهای غیرمذهبی و غیرسرشناس در تنگنا و سرکوب شدید بسر میبرند . 

در حالیکه کارگران از حقوق عقب افتاده و قراردادهای موقت و غیره صدای فریادشان بلند شده و به تجمعات مختلف دست میزنند ،  وزیر کار بدلیل نصب مرتضوی بعنوان سرپرست سازمان تامین اجتماعی برکنار میشود . شایعه پرداخت ٧٠،٠٠٠ تومان برای هرنفر تنها مسکن کوچکی در این بحران اقتصادی خواهد بود که با گرانتر شدن اجناس ، اثری نخواهد داشت . باید که به نتیجه جنبش دموکراتیک سالهای ٥٦ و ٥٧ که به غلط توسط عده ای انقلاب نامیده شده ، توجه کرد که چگونه بدلیل فقدان نهادهای قدرتمند دموکراتیک و کارگری ، رژیمی همچون دیکتاتوری جمهوری اسلامی حکومت را در دست میگیرد . باید به جنبشهای عربی توجه کرد که چگونه وحدت جناحهای سکولار و دموکرات با احزاب اخوان مسلمین به حکومتهای دیکتاتوری مذهبی منجر میگردد . باید اپوزیسیونها دریابند که توسل آنها به کسانی همچون رضا پهلوی ، بنی صدر ، شوراهای ملی و غیر ملی که از پس سوئد و آلمان و آمریکا و دیگر امتحان پس داده ها که توسط برخی سلطنت طلبان ، جمهوریخواهان ، دموکراتها ، سکولارها ،  امثال سازگارا ، گنجی و غیره تبلیغ میگردند به دیکتاتوری دیگری منتج خواهد گردید . همچنانکه اخیرا در مصر و تونس پیش آمده و تازه کارگران و دموکراسی خواهان دریافته اند که چگونه نمونه جمهوری اسلامی در کشورهای آنها حال برقراری حکومت با تکیه مذهب سنی است و لذا مجددا به خیابانها هجوم آورده اند ، باید درمان را پیش از مریضی مجدد پیدا کرد . چاره ای نیست تا نهادهای قدرتمند کارگری و دموکراتیک ایجاد نگردند ، چرخ نظامهای سرمایه داری با دیکتاتورهای بومی و با اشکلال گوناگون حکومت را در دست خواهند گرفت .

 

 

محمد ایرانی ٢٤ بهمن ١٣٩١