نقش سپاه قدس و رهبران جمهوری اسلامی در ایجاد بحران در سایر کشورها بخش اول

 

 

سپاه بی شک پرقدرت ترین نیروی سازماندهی شده از نظر نظامی ، اقتصادی و سیاسی در کشور است که نقش بازوی ولایت فقیه برای برقراری توازن بین جناحها و سایر نیروهای کشور را بر عهده دارد . رفسنجانی که سالها قدرت اول در کشور بود ، برای اینکه فرماندهان سپاه را پس از پایان جنگ در چنگ داشته باشد ، راه آنها را از طریق قرارگاه خاتم الانبیا بدلیل داشتن ماشین آلات ، در پروژه های ساختمانی و جاده های کشور هموار کرده و در ضمن به آنها اجازه داد تا در بخش اقتصادی و رانتهای اقتصادی که خانواده اش آنرا ارث پدری خود میدانستند ، سهم کوچکی داشته باشند . بسیاری از فرماندهان سپاه که بدلیل تسلط بر هزینه های جنگ و سلاح به کسب درآمد پرداخته بودند ، حریصانه به پروژه های اقتصادی و نمایندگیهای فروش تجهیزات خارجی حمله و بتدریج بخشی از منافع آنرا بدست آوردند . خامنه ای که ناچار بود بدلیل قدرت رفسنجانی به منافع دست دوم بسنده نماید ، بدلیل داشتن رهبری کل قوا ، فرماندهان سپاه را برای بزیر کشیدن رفسنجانی انتخاب کرده و نیروهای امنیتی خود را نیز در سپاه متمرکز نمود . وی همچنین توانست بخش برون مرزی سپاه یعنی سپاه قدس را در دست گرفته و آنها را فعال نماید تا بتواند در سیاست خارجی نیز نقش برجسته ای داشته باشد .

رفسنجانی که در غرور قدرت خوابیده بود ، گمان نمیکرد خامنه ای که توسط وی به ولایت فقیهی رسیده ، قادر باشد وی را از  قدرت خلع کند و این غرور قدرت بلایی است که همه دیکتاتورها را به سقوط میکشاند . خامنه ای که با صبر نقش درجه دومی را پذیرفته بود ، بتدریج با تکیه بر داشتن شورای نگهبان و سپاه با تغییر فرماندهانش بسود خود و گردآوری جناحهای ناراضی حکومت همچون موتلفه و بخشی از روحانیت که بدلیل قدرت رفسنجانی از منافع اقتصادی و سیاسی و اجتماعی کمتری بهره می بردند ، تلاش نمود دیگر ارگانهای قدرت یعنی مجلس و دولت را نیز تصرف کند . ولایت فقیه همزمان برای هموار کردن جاده های قدرت نیاز به حذف مخالفین داشت و لذا با تکیه بر نیروهای امنیتی سپاه و روحانیون مرتجع و تندرو همچون مصباح و شاگردانش به قتلهای زنجیره ای و سرکوب نهادهای دانشجویی و کارگری و غیره دست زد ؛ حذف مخالفان که بسود دارودسته رفسنجانی و سایر سران اصلاح طلب بود نیز با تایید و همراهی آنها پیش رفت . رفسنجانی که هرگز گمان نمیکرد که قدرتیابی خامنه ای در جهت مقابله با وی باشد تا اینکه مجلس بکمک کاندیدا شدن فرماندهان سابق سپاه بتصرف خامنه ای و جناحی که خود را اصولگرا میدانست ، درآمد و در ادامه دولت نیز از دستش خارج شد تا عمق کینه خامنه ای ، فرماندهان سپاه و دیگران را نسبت به خود و خاتمی و سایر سران اصلاح طلب در قدرت دریابد و اینکه هرگز با وی کنار نخواهند آمد .

خامنه ای در طول زمانیکه در پی تصرف قوای سه گانه کشور بود ، نهایت استفاده از قدرت سپاه را برد تا از طریق بخش داخل سپاه ، قدرت خود را در مقابل رفسنجانی و سایر مخالفان تثبیت نموده و حرف اول را بزند و از طریق بخش خارجی سپاه یعنی سپاه قدس بتواند با ایجاد بحران ، قدرتهای غربی را بسوی خواسته های خود تحت فشار قرار دهد . از طرفی پروژه انرژی هسته ای منتج به ساخت نیروی اتمی که همواره مورد تایید همه مسولان نظام از رفسنجانی ، خامنه ای ، خاتمی ، سران اصلاح طلب ، فرماندهان سپاه ، سران اصولگرا و مراجع بود بعنوان کلیدی شناخته میشد که غرب را وادار به شناسایی نظام میکرد . نیروهای امنیتی سپاه وظیفه نیز داشتند با گردآوری اسناد از فساد سران و مسولان رژیم ، آنها را همواره تحت قدرت ولایت فقیه حفظ کنند ، گرچه جمع آوری اسناد توسط رفسنجانی و احمدینژاد و دیگران نیز برضد خامنه ای و دیگر مسولان بیک حربه تبدیل شده تا همه از یکدیگر گزک داشته باشند .

بخش داخل سپاه بکمک نیروهای امنیتی و با بازوهای بسیج ، لباس شخصی و نیروهای انتظامی وظیفه داشتند تا هر مخالفی را سرکوب کرده و با کنترل فضای اجتماعی داخل کشور اجازه ندهند که هیچ نهاد دموکراتیکی و کارگری ایجاد گردد . وظیفه اصلی دیگر سپاه دخالت کامل در اقتصاد کشور است تا علاوه بر کنترل منابع اقتصادی ، هزینه های سرسام آور سپاه قدس در خارج کشور را نیز فراهم نمایند ، گرچه بخشی از آنها از صندوق خامنه ای و دولت نیز تامین میشود . خامنه ای که با بدست گرفتن قدرت ، دیگر بهیچوجه حاضر نیست که رفسنجانی و سران اصلاح طلب و یا مخالفان دیگرش قدرت را از وی سلب کنند ، ناچار است که به تندروی بیشتر روی آورده و گوش به سخنان فرماندهان سپاهی بدهد که خود آنها را پرقدرت نموده بود و اینک در همه ارکان قوای سه گانه نفوذ کرده و در مورد همه مسائل اقتصادی ، سیاسی ، اجتماعی ، مذهبی و حتی انتخابات نظر قاطع میدهند . تامین زندگی با رفاه بالای بدنه سپاه و سایر نیروهای انتظامی و وابسته از نکاتی است که خامنه ای همواره در دستور دارد تا ضمن ایجاد بافت منظم ، متشکل ، انبوه و مسلح پشتیبان خود ، بتواند نقش آنها را در سرکوب بر علیه مخالفان و جنبشهای داخلی حفظ کند . البته در جنگ قدرتی جناحها روشن شد که با وجود همراهی بیشتر فرماندهان سپاه و بسیج با خامنه ای ، برخی از آنان طرفدار باند مصباح و احمدینژاد بوده و برخی از باند لاریجانی دفاع میکنند ، اما همگی آنها از کادر لباس شخصی منحصر بخود نیز برضد دیگران استفاده میکنند .

سپاه قدس که در حقیقت بازوی خارج کشوری ولایت فقیه هست ، وظیفه شناسایی نیروهای مخالف نظامهای کشورهای منطقه را داشته تا با نفوذ در آنها بکمک بودجه های نامحدود اقتصادی و تسلیحاتی ، بحرانهایی در آن کشورها ایجاد کند تا علاوه بر تهدید سران آنها به سکوت در مقابل سیاستهای رژیم ، به قدرتهای بزرگ نیز بفهماند نقش نظام در سیاست منطقه ای پراهمیت است . این  سیاست تا مدتها دوام داشت تا اینکه جنبشهای دموکراتیک در کشورهای عربی منجر به سقوط سران چند دیکتاتور منطقه گردید . اما چون سران رژیمهای مذهبی برقرار شده در این کشورها خود را مدیون قدرتهای غربی میدیدند ، از طرفی با توجه به ناپایداری قدرت آنها بدلیل تهدید توسط نیروهای سکولار دموکرات و جنبشهای کارگری و از طرف دیگر دخالتهای مسولان جمهوری اسلامی با مذهبی مخالف ، آنها را وادار کرد تا بیشتر به غرب پناه ببرند . در حال حاضر بهمت عملیات سپاه قدس در منطقه و سیاست سران جمهوری اسلامی ، دیگر اسراییل دشمن شماره یک اعراب نبوده و ولایت فقیهی متکی بر شیعه بزرگترین خطر برای سران کشورهای همسایه ، کشورهای عربی و خاور میانه و حتی کشورهای آسیای میانه است .

این موضوع موجب گردید تا دیگر سران منطقه هم در مقابله با چنین جنبشهایی در کشورهای خود به توافق برسند و هم با اتحاد با یکدیگر بجایی برسند تا دشمن اصلی یعنی جمهوری اسلامی نیز قادر به تهدید آنها نباشد . در نتیجه سران کشورهای عربی علاوه بر پناه آوردن به قدرتهای غربی ، به تجهیز نیروی نظامی و توافقات با یکدیگر برای مقابله با سران جمهوری اسلامی گردیدند تا با قدرتهای اقتصادی که دارند گروههای موافق رژیم را از سرسپردگی به سپاه قدس بازداشته و نیروهای مخالف خود را نیز با سرکوب و کمی اصلاحات کنترل نمایند . اما خارج شدن تقریبا کامل نیروهای آمریکایی و ناتو از عراق ، موجب گردید تا سپاه قدس علاوه بر حضور در سوریه و لبنان ، بتواند نیروی بیشتری از نظر اقتصادی و نظامی در عراق گذاشته تا مالکی و دیگر باج بگیران به قدرت اول در کشور بدل گردند . هزینه هایی که رژیم در قالب کمکهای اقتصادی برای زیارتگاههای شیعه و دیگر پروژه های بازسازی مینماید و سفر زائران فرصت مناسبی به افراد سپاه قدس داده تا پایگاهایی آموزشی برای خود و گروههای تروریست داخل عراق ایجاد کرده و از این طریق مهمات و نیازهای مالی را به حزب الله و حماس و دیگر گروههای تندرو منطقه و کشورهای آفریقایی برسانند .

جنبشهای دموکراتیکی کشورهای عربی ، همچنین چراغ سبزی بود که به گروههای تروریستی همچون حماس ، حزب الله و القاعده و حتی سپاه قدس داد مبنی براینکه شرکت در چنین جنبشهایی و کنترل کردن آنها بدلیل داشتن بازوی مسلح ، قادر است آنها را به حکومت و قدرت نزدیک کرده و حتی به حکومت برساند  . القاعده پس از گرفتن حکومت افغانستان که با مکانیزم قدرتهای غرب همراه بود ، با حمله مستقیم نیروهای ناتو دیگر امیدی به تصرف مجدد حکومت افغانستان ندارد و برای اعلام وجود تنها به چند عملیات تروریستی اقدام میکند . بهمین دلیل القاعده بخشی از نیروهای خود را به منطقه خاورمیانه و کشورهای آفریقایی گسیل داشته تا با همراهی القاعده های بومی نقش بیشتری در سیاست منطقه بازی کنند . شدت گرفتن جنبشهای دموکراتیک عربی و افزوده شدن فعالیتهای سپاه قدس در کشورهای منطقه ازجمله بحرین ، یمن و دیگر کشورها ، موجب شد تا کشورهای ثروتمند عربی از جمله عربستان و قطر توجه بیشتری به منطقه کرده و تلاش کنند تا حماس ، حزب الله و دیگر گروههای تندرو را از طریق تجهیز سلاح و تامین دلار کنترل کنند .

فلسطینیان که ارتباطاتی با گروههای چپ و مذهبی مخالف در زمان سلطنت شاه داشتند و گاها آموزش چریکهای فدایی و مجاهد نیز توسط آنها صورت میگرفت ، پس از سقوط شاه و شعار ضد اسرائیلی مسولان نظام و شخص خمینی به افتتاح سفارت فلسطین در محل سفارت سابق اسراییل در خیابان کاخ نمودند . یاسر عرفات که پس از تثبیت حکومت جمهوری اسلامی به ایران آمده و کمک بزرگی  دریافت کرد ، خیلی زود دریافت که ابعاد فکری خمینی و سایر مسولان برای کنترل جهان عرب بوده و لذا رابطه بسرعت کم شد تا بتدریج حماس جایگزین الفتح گردد . اما حماس که از درون انتفاضه و مخالفتهای اقشاری از فلسطینیان که از خمودی و کم تحرکی جناح الفتح نومید شده بودند ، ایجاد گردید . حماس در ادامه با تیز هوشی سپاه قدس و کمکهای بیدریغ رهبران نظام و بویژه خامنه ای طرفدار نظام جمهوری اسلامی گردید . در جنگهای چند روزه حماس و حزب الله با اسراییل دلارهای نقدی از فروش نفت بین خانواده های کشته شدگان در جنگ و آنهایی که خانه هایشان ویران شده بود ، پخش گردید تا نفوذ حماس نسبت به الفتح در فلسطینیان بیشتر گردد . گرچه با حرکتهای جدید الفتح در مورد شناسایی کشور فلسطین در سازمان ملل و نارضایتی فلسطینیان از جنگ و ویرانی ، نفوذ حماس در میان فلسطینان کمتر شده و آنها را مجبور کرده تا با فاصله گرفتن از جمهوری اسلامی  به الفتح نزدیک شوند .

حزب الله لبنان در حقیقت بچه سربراه نظام جمهوری اسلامی است که با نفوذ کسانی همچون چمران در لبنان در دوره سلطنت شاه و سپس پس از استقرار جمهوری اسلامی به توسط کسانی همچون منتظری فرزند روحانی که اصلاح طلبان سنگ وی را بر سینه میزنند و کمکهای مالی فراوانی به فرزندش کرد و یا محتشمی تروریست که اکنون اصلاح طلب شده ، ایجاد گردید . سران حزب الله همواره تحت نفوذ مستقیم رهبران نظام و بویژه خامنه ای و سپاه قدس قرار دارند تا با فشار نیروهای خود نگذارند سران لیبرال لبنانی کشور را در دست گیرند . آنها همچنین علاوه بر کمک به حماس همچون خاری به چشم سران حکومت اسراییل و کشورهای ثروتمند عرب شده تا تن به تهدیدهای جمهوری اسلامی بدهند . حماس و حزب الله که کمک مستقیم جمهوری اسلامی و برخی کشورهای ثروتمند عربی و حمایت سوریه را داشتند ، سریعتر به نقش اپوزیسیون جناحی و گرفتن قدرت پیش رفتند و اکنون با کنار گذاشتن روش بمب گذاری و جنگ با اسراییل و فاصله گرفتن از ولایت فقیه ، امکان شناخته شدن توسط کشورهای عربی و جهان را بعنوان بخشی از قدرت حکومت را دارا خواهند بود ، گرچه حزب الله هنوز روابط محکمی با خامنه ای و سپاه قدس داشته و همچون حماس به دیگر سران کشورهای ثروتمند عربی نزدیک نشده است .

نفوذ در جناحهای مخالف موجب گردید تا نیروهای القاعده نیز در کشورهای  آفریقایی و بویژه عربی متمرکز شده تا بتوانند در آینده نقش بیشتری در گرفتن قدرت حکومتی داشته باشند . شرکت نیروهای القاعده و دیگر نیروهای مذهبی تندرو از افغانستان و عراق در مقابله با روسیه و سپس آمریکا آغاز گردید تا در ادامه در جنگ قدرتی در لیبی نیز فعال گردند . آنها اکنون تلاش دارند تا در ادامه نفوذ در عراق و افغانستان در سوریه ، مالی ، سودان و سایر کشورها نیز نقش بیشتری بازی کنند . دخالت مستقیم و فوری فرانسه پیش از گرفتن تایید قدرتهای بزرگ در مالی نشاندهنده آنستکه غرب نیز به نیت القاعده پی برده و برای منافع خود بسرعت جلوی اقدامات آنها را میگیرد ، چنانچه حمله فوری فرانسه از طرف قدرتهای بزرگ تایید و سازمان ملل هم تنها ناظر صحنه بود . بهرحال مربع کشورهای ترکیه ، عربستان ، قطر و مصر موجب خواهد شد که کنترل اوضاع جنبشهای عربی بدست آنها افتاده و اپوزیسیونها و حتی نیروهای القاعده مجبور خواهند شد که قدرت و نفوذ این مربع را باور کنند . سپاه قدس بدلیل سیاست بحران سازی تلاش دارد تا در همه فعالیتهای تروریستی و نفوذ در جناحهای مخالف را چه با حمایت از تندروان شیعه کشورهای منطقه و آفریقایی و چه از طریق حمایتهای مالی و سلاح ، شرکت کند . در نتیجه سران آن کشورها و کشورهای غربی به عملیات سپاه قدس در خارج مرزهای کشور را تحت بررسی دقیق قرار داده و تحریم برخی از فرماندهان سپاه قدس و منابع مالی آنها در دستور قرار گرفت . البته چین و روسیه نیز در این درگیریها چه بطور مستقیم و چه از کانالهای جمهوری اسلامی به فروش سلاح و تجهیزات پرداخته و سود بالایی میبرند .

با سقوط سوریه که بنظر قطعی میآید و طول کشیدنش بدلایلی چون کنترل بیشتر اپوزیسیون و کنترل گروههای القاعده توسط غرب ، راضی کردن روسیه و چین با دادن منافع اقتصادی و خروج بخش بیشتری از نیروهای نظامی و سیاسی فعلی سوریه در حمایت از اسد بوده است . سخنان مسولان کشورهای غربی همچون جان کری که گفته اسد باید برود ، دال بر این موضوع است ، چراکه غیراز سقوط اسد ، دست نیروهای سپاه قدس و مسولان رژیم جمهوری اسلامی نیز در منطقه کوتاه شده و خامنه ای مجبور به نشستن برای مذاکره با غرب خواهد شد . مسولان جمهوری اسلامی که همه تلاش خود را با دادن کمک اقتصادی ، نظامی و حتی نیروی سپاه قدس برای حفظ سوریه کرده و میکنند و بقول طائب روحانی که حفظ سوریه از حفظ خوزستان نیز مهمتر است ، با وجود اینکه بارها گفته اند سوریه خط قرمز آنهاست و اجازه سقوط اسد را نمیدهند ، اما هرگز نه از طرف غرب و نه از طرف کشورهای عربی و منطقه برای شرکت در مذاکرات به بازی گرفته نشده اند . تلاش احمدینژاد در گذشته برای نزدیکی به ترکیه و در حال حاضر برای نزدیکی به مصر بمنظور حفظ حداقل نظام حاکم بر سوریه حتی بدون اسد است که به دلیل سیاستهای کجدار و  مریز و متناقض به نتیجه نرسیده و نخواهد رسید . دستگیری گروههایی از افراد سپاه توسط نیروهای شورشی سوریه حاکی از شرکت فعال سپاه قدس در این جنگ خانمان سوز است . البته سران نظام از اعلام کمکهای چند میلیون دلاری ، خرید نفت سوریه در زمانیکه خود در فروش نفت درمانده اند و کشف محموله های اسلحه در منطقه ، ابایی ندارند .

افغانستان نقطه نفوذ دیگر مسولان جمهوری اسلامی است که توسط باجهایی به کرزای و سایر مسولان افغانستان و ایجاد بافتهایی از طریق مزدوران بومی و همچنین القاعده ، توانسته بود نفوذ خوبی را در این کشور پیدا کند . با افشای باجهای داده شده و فشار آمریکا و همچنین فشار اپوزیسیون به کرزای ، موجب شده که این نفوذ کاسته شود و بدلیل برنامه خروج نیروهای ناتو و آمریکایی از افغانستان ، فشار برای کوتاه کردن دست القاعده از کشور نیز بشدت پیش میرود . برای این منظور آمریکا توجه خودرا به زادگاه نیروهای افراطی منطقه یعنی پاکستان و بویژه در منطقه مرزی با افغانستان گذاشته و فشار را بردولت پاکستان برای کنترل نیروهای افراطی بیشتر کرده اند . با این ترتیب نفوذ مسولان جمهوری اسلامی در این کشور نیز کاهش یافته و با کنترل مرزهای افغانستان و پاکستان با کشور ایران ، دامنه عملیات القاعده که در داخل ایران مستقر هستند و ارسال سلاح و کمک مالی نیز تحت کنترل در خواهد آمد . البته سپاه پاسداران که از طریق مرزهای  کشور ، از صادر کنندگان اصلی مواد مخدر تولید شده در داخل افغانستان به نقاط دیگر جهان هستند ، روابط محکمی با گروههای قاچاق و تروریستی منطقه داشته و سود سرشاری از این بابت میبرند . سپاه و مسولان رژیم با وارد کردن بخشی از این محموله های مرگبار به داخل کشور ، علاوه بر سود سرشار از فروش آنها به معتاد کردن جوانان ناامید از تغییر دست زده تا گرد سیاست برای دگرگونی نظام نروند تا سپاه و خامنه ای روشن سازند برای حفظ قدرت از هیچ جنایتی فروگذاری نمیکنند .

پایان بخش اول

محمد ایرانی ٤ اسفند ١٣٩١