نقش تاریخی چپ در جنبش مشروطه ایران

        محمد غزنویان                          

                                  http://www.aftabnews.ir/images/docs/000094/n00094879-b.jpg

به خسرو شاکری به نشانه قدردانی از یک عمر تلاش رفیقانه در تاریخ نویسی سوسیالیستی ایران

به عنوان مقدمه:
آنچه باعث می شود تا مارکس به تکرار کمدی گونه ی تاریخ اعتقاد داشته باشد، عدم مواجهه نقادانه با تاریخ است. در واقع نمی توان چیزها را به نحوی انقلابی دچار تحول کرد پیش از آنکه با گذشته مواجهه ای انقلابی داشت. مواجهه­ی انقلابی از اساس چیزی است متفاوت از نگرش قهری و گزینشی با تاریخ. نگرشی که اگرچه در صورتی مترقی و تغییر شکل یافته پا به میدان می گذارد ولی در نهایت و در بحبوحه بروز بحران، بازهم متمسک گذشته می شود و با آرایش سر و روی سنت، سرپوشی بر ندانم کاری خود می نهد.(
۱)
با قدری تامل در تاریخ معاصر ایران می توان چنین تکرار دیوانه واری را بارها و بارها مشاهده کرد. تکراری که برآمده از نوع مواجهه و مداقه ما زندگان، در منطق بازتولید تاریخ است. مارکس معتقد بود که باید کوشید عناصر غیر کلی و غیر مشترک را علاوه بر عناصر مشترک در رابطه با مفهوم تولید ادراک نمود. (
۲)
آیا نمی توان چنین برداشت کرد که در بسیاری از موارد ما با عدم تدقیق در همین مولفه های تفاوت گذار و غیر مشترک است که در ورطه بی پایان تکرار و توجیه می افتیم؟ تگاه چپگرایان به تاریخ ایران عموما و تاریخ معاصر ایران خصوصا نسبت به دو رویکرد فوق این سطور، رویکردی است دست کم به لحاظ کمی فقیرتر. نگاهی که برایش در شرایط کنونی الزامی بنیادین در جهت خوانش رادیکال تاریخ دارد.
در طی سالیان اخیر گوی و میدان ( بنا به هر دلیلی که رسیدگی به آن، وظیفه این نوشتار نیست) در دست گفتمان دست راستی می چرخد و از این بابت عمده کاری که چپ ایرانی انجام میدهد، تخطئه و دندان قروچه کردن بوده است. پری آندرسون متذکر می شود نباید فراموش کنیم که ” بیشتر آثار جدی در سده ی بیستم توسط مورخانی بیگانه با مارکسیسم نوشته شده است “. آندرسون با جسارت و صداقتی مثال زدنی گوشزد می کند که احتمالا دخالت مارکسیستها در حوزه تاریخ نویسی چه به لحاظ کمی و چه به لحاظ کیفی ذیل تلاشهای پژوهشگران غیر مارکسیست قرار گرفته است. با این حال به درستی می نویسد: ” تنها ملاک مجاز برای گزینش، در مطالعه ای تطبیقی که باید آثار برآمده از افق هایی چنین متفاوت را بررسی کند، استحکام و فراست درونی آن هاست. آگاهی حداکثر از دانش مورخانی خارج از مرزهای مارکسیسم و احترام به آن ها با پیگیری پر صلابت پژوهش تاریخی مارکسیستی ناسازگار نیست. این شرط آن است. ” آندرسون در ادامه می نویسد: ” چنین اقدامی دور شدن از ماتریالیسم تاریخی نیست بلکه پیوند مجدد با آن است. در دانش عقلانی که ضرورتا انباشتی است جایی برای وفاداری وجود ندارد؛ ]…] در این معنا، به نام مارکس ، پا را از گلیم خود فراتر گذاشتن صرفا به معنای درک آزادی مارکسیسم است.”(
۳)
این فراز نسبتا طولانی از مقدمه آندرسون در کتاب ” گذار از عهد باستان به فئودالیسم “، بیشتر از آن رو خاطرنشان گردید تا یادآور شویم که به تناسب روند عمومی تاریخ نویسی در قرن بیستم، در ایران نیز این جریان عموما به دست تاریخ نگارانی غیر مارکسیست در حال انجام شدن است. امری که می توان آن را به فال نیک گرفت و همچون دیباچه ای بر ادای سهم چپ ایران در رابطه با تاریخ، در آن به تکاپو پرداخت.
با تکاپوی راستین در این حوزه است که می توان توضیح داد، حتی همین تفکر راست ایرانی با وجود پیشنیه به نسبت طولانی تر در تاریخ نویسی و بازخوانی آنچه سنت می نامد، اغلب از سر همین کم توجهی به تفاوت گذاری و کشف عناصر غیر مشترک، به دامی گرفتار می آید که عنصر مرکزی آن قیاس و جستجوی نقاط شباهت در جهت ایضاح منطق تکرار است. در واقع کشف نقاط تشابه اغلب منبعث از یک روند عام در حوزه دانش انسانی است و آنچه در تحلیل نهایی باعث تفرق و تفوق و خلاف آمدی یک نحله از این سطوح آگاهی می شود میل آن به مرزبندی مشخص در تفاوت است.***

وضعیت عمومی جامعه ایران در آستانه مشروطیت و ظهور طبقه ای از کارگران ایرانی
گسترده ترین حوزه بحث و نگارش در تاریخ معاصر ایران ، به دوره مشروطیت اختصاص یافته است. در این حوزه عموما دو رویکرد عام به چشم می خورد. رویکردی که حتی با کاربست سازوکارهای سخت افزاری دولت، دست اندرکار بازتعریف ریشه های اسلامی جنبش مشروطیت است و رویکردی که در کار پررنگ ساختن خطوط لیبرالیستی جنبش مشروطه است.
چنانکه پیشتر گفته شد، در این بین رویکرد چپ به تاریخ مشروطه بی تردید فقیرتر از دو رویکرد غالب بوده است. این در حالی است که به گفته شاکری:
” در قرن بیستم، انقلاب مشروطیت
۱۲۸۵ ایران اگر نگوییم به انقلاب های ترک های جوان و جنبش ملی مصر پس از جنگ جهانی اول الهام بخشید، آن ها را به پیش راند، حزب کمونیست ایران، که در تمام شرق در نوع خود نخستین بود، برای بقیه آسیا و بویژه آسیای غربی و آفریقای شمالی الگو قرار گرفت؛ جمهوری سوسیالیستی آن در ۱۲۹۹-۱۳۰۰، اگر چه زودگذر، اما منادی پیدایش حکومت های همانند در بقیه ی شرق بود.” (۵)
در آثاری متعدد، به این مسئله که آیا اساسا بستر شکوفایی چنین اندیشه ای به لحاظ ساختاری تا چه میزان در ایران قرن نوزدهمی مهیا بوده است، پرداخته شده است. چنانکه بخش بزرگی از تاریخ نویسان معاصر ایرانی و غیر ایرانی، وجود زمینه های گسترده پیشه وری و دهقانی معیشت در ایران و نیز عدم انباشت بلند مدت سرمایه و در نهایت عدم شکل گیری قطعی بورژوازی ملی را مواردی می دانند که موجودیت طبقه ای مشخص تحت عنوان طبقه کارگر را از حیز انتفاع ساقط می کرده است.(
۶)
اما به گفته رحیم نامور ، نهضت مشروطیت اگر از یکسو بعلت مقارنت با آغاز نضج امپریالیسم، در “موقعیت شومی” قرار گرفت، اما متقابلا همزمان شد با “دوران اوج انقلابات پرولتری” که باعث تقویت آن می گردید. (
۷)
می دانیم که حتی تا اواخر قرن نوزدهم جمع بزرگی از افزارمندان و صاحبان کسب و پیشه در ایران، در خدمت دربار یا زمینداران بزرگ، و گروهی نیز در قالب اصناف در شهرهای بزرگ مشغول به کار میباشند. با وجودیکه صنایعی از قبیل چاپ، گلوله ریزی، فشنگ سازی، سماور سازی، کاشی سازی، نساجی، قالیبافی و ابریشم تابی، و استخراج معادن در ایران رونق داشتند، ” ولی در این دوران که در اروپا بورژوازی صنعتی در حال رشد بود و همه گونه تشویق از صنعتگران می شد در ایران کار صنعتی مانند کار بازرگانی محترم شمرده نمی شد” (
۸)
باقر مومنی وضعیت عمومی جامعه ایران را در این دوره چنین توصیف می کند :
” دهقان بی امید و بی پناه در زیر فشار خرد می شود: خان او را می چاپد، مالک تازه به دوران رسیده رمقش را می کشد، ملا سفره او را خالی می کند و دولت آخرین دینارش را می گیرد.” (
۹)
به این وضع اسفبار اجتماعی بیفزائید که هنوز در نقاطی از خراسان و کردستان و خوزستان و و دیگر نقاطی از ایران، برده داری و استفاده از برده در کار خانگی و زمینداری بزرگ، رسم رایج است. انسان ایرانی ای را تصور کنید که ” هنگام کاشت و داشت و بخصوص برداشت، تنها سود اقتصادی را در نظر نمی گیرند، بلکه رساندن غذا به انسان و حیوانات از پرنده گرفته تا چرنده برای آنان اهمیت دارد” (
۱۰)
در چنین اوضاعی است که شرایط و شیوه نوین تولید و بهره کشی به جامعه ایرانی پای می گذارد و وارد فضا و زمانی نوآئین می شود که اویتس سلطانزاده از آن به ” انکشاف امپرالیستی ایران” تعبیر می کند. چنانکه که از فحوای کلام رحیم نامور برمی آید، و نیز با توجه به وضع اقتصاد طبیعی ایران از یک سوی و حضور تمام قد امپریالیزم در ایران از سوی دیگر، کشور خود را در شرایط دردناک جدا شدن از اقتصاد طبیعی و جدایی تولید کنندگان کوچک از ابزار تولید می بیند. به گونه ای که ” فرایند فروپاشی اشکال اقتصاد طبیعی و ریشه دواندن روابط پولی – کالائی در کشور، در برابر سلسله قاجار مسائلی را مطرح می ساخت، که شاه قدرت حل آن را در خود نمی دید. ” (
۱۱)
همین اقتصاد طبیعی هنگامی که در جدالی نابرابر با هجوم کالاهای واراداتی غربی قرار می گیرد، موجب گسترش بیکاری، و ” تبدیل کارکنان صنعت قالی بافی که در غرب بازار پر رونقی داشت به کارگران مزدبگیری که اغلب با شرایط بد و دستمزد پایین مجبور به کار بودند” می گردد.(
۱۲)
همچنین سقوط فجیع محصولات صادراتی ایران و افت فاجعه بار قیمت بین المللی نقره، باعث تغییر ساخت فضا و زمان کار در ایران قرن نوزدهم می گردد.
در واقع تلاقی منافع امپریالیستی قدرتهای بزرگ در ایران قجری، و کارویژه استثمار شوندگی یک کشور ماقبل سرمایه داری در فرایند تقسیم بین المللی کار باعث می شود تا این قدرتها با سیاستهای مالی ای مانند؛ تاسیس بانک ها و وابسته کردن دربار پر خرج قاجار به استقراض خارجی زمینه های زوال و فروپاشی صنایع بومی را مهیا شود.
بنابراین شرایط نضج گیری اقتصاد کالایی در ایران تا جایی به جدیت می گراید که حتی مناسبات پولی در روستاهای ایران نیز رواج گرفته و باعث استثمار و فشار روزافزون پیشه وران و به خصوص تباهی کسب وکار خوش نشینان و محرومین از حق نسق می گردد. ” تغییر در الگوهای کشاورزی و صنعتی، زندگی بسیاری از روستاییان و شهرنشینان را تحت الشعاع قرار داد. بخشی از روستائیان ناگزیر به شهرها و مناطق دیگر مهاجرت کردند. شمار زیادی از پیشه وران در اثر ورود کالاهای ارزان خارجی شغل های سنتی خود را از دست دادند. با پدید آمدن تدریجی بازارهای بزرگ و رشد مناسبات کالایی، اقتصاد خود کفا و روش زندگی و بافت ذهنی سازگار با آن، تغییر کرد.(
۱۳)
بنابراین می توان گفت اگر چه مسئله انباشت سرمایه و شکل گیری طبقه ای مشخص از بورژوازی در این عصر به معنای دقیق کلمه وجود ندارد، ولی شکوفایی تدریجی اقتصاد کالائی در جهت ویرانی پای بستهای اقتصاد طبیعی از یک سو و از سوی دیگر به علت عدم سامان یابی ساختاری این مناسبات، ستم اجتماعی و سیاسی و اقتصادی بر کارگران مزدور و دهاقین ایرانی جنبه ای مضاعف به خود می گیرد و موجبات فشار افزون را بر گرده های آنان ایجاد می نماید. به گفته محمد رضا فشاهی ” ورود کالاهای اروپایی و ورشکستگی صنایع ایران باعث شده بود که روز به روز بر تعداد فقرای شهری افزوده شود: در
۱۸۸۲ اورسل درباره فقرای شهری ایران نوست : اشخاص خیلی فقیر و خیلی بدبخت در حدود دروازه نو دور هم جمع شده بودند. اینها در میان بیغوله ها، کلبه های گلی و اغلب در زیر زمینها و زاغه ها، قاطی با قاطرهای گرسنه و الاغهای لاغر، با تب و لرز و گرسنگی و صدها بدبختی دیگر زندگی می کردند ” (۱۴)
بنا به تعریفی، ” وجود سرمایه داری، پیش فرض وجود پرولتاریاست. توسعه سرمایه داری و پرولتاریایی شدن، دو بعد یک فرایند تاریخی هستند که از طریق آنها رشد و تمرکز شکل جدیدی از تولید ثروت بر روی خاکستر شیوه گذشته تولید به وسیله تعداد معدودی از افراد صورت می گیرد، اما به عبارت دیگر، در نتیجه این فرایند نظام سنتی تولید تخریب می شود و دهقانان و تولیدکنندگان خردهپا از ابزارهای تولید منفک می شوند. این فرایند موجب سرازیر شدن افراد جویای کار به سوی شهرها می شود. فرآیندهای پرولتاریایی شدن در ایران از این روند عمومی تاریخ جدا نیست.” (
۱۵)
بنابر همین دریافت هاست که می توانیم تردیدها را از خود دور کنیم! تردیدهایی در این باره که آیا در ایران قرن نوزدهم پرولتاریا داشتیم یا خیر؟ در واقع می توان به این پرسش از منظری مشخص تر پاسخ داد و گفت: در ایران قرن نوزدهمی شاهد شکل گیری فرایند پرولتاریایی شدن عرصه کار و مناسبات تولیدی هستیم. هستی تیره همین انسان ایرانی است که به زودی بارقه های آگاهی اجتماعی را از قضا در همین جمعیت دهقان و پیشه ور و غیر پرولتاریا کاشته و او را به اعتراضهایی پیگیر می کشاند. اگر چه در ایران این عصر، به معنای دقیق کلمه طبقه پرولتاریا شکل نگرفته است و بخش غالب جمعیت مزدوران را دهقان‌های ایرانی تشکیل می دهند اما همین دهقان‌ها هستند که به زودی و در اثر خرابی وضع کشت و قحطی و رقابت نابرابر با کالای ارزان و با کیفیت فرنگی ورشکسته می شود و به زودی منبع اصلی کارگران صنایع نوظهور ایران را تشکیل می دهد. عمده منابع تامین نیروی انسانی جهت کار در انحصارات نفت جنوب از عشایر همان نواحی و حتی دهقانان فقیر و بی چیز نواحی مرکزی تشکیل می گردد و در آغاز روند شکل گیری طبقه کارگر در ایران این اوضاع از آن جهت تیره تر از تیره می گردد که به گفته برخی منابع ” ارباب آن ها به علت ارتباط تنگاتنگی که با عاملان این شرکت داشتند، آن ها را وادار به کار می نمودند. ” (
۱۶)
در شرایطی که گویا از
۱۵ میلیون جمعیت مملکت، تنها یک میلیون نفر در دو هزار روستای تحت تملک ظل‌السلطان زندگی می کنند و در شرایطی که فریاد تظلم خواهی مردم روستای قراچمن نزد میرزا حسن مجتهد با این پاسخ مواجه می شود که : ” باید رعایا حقوق معمولی مالک را بدون عذر و بهانه بپردازند. شام و نهار، جوجه و تخم مرغ گرفتن و عیدیانه و شیرینی عروسی، فعله بی مزد و غیره تمامی اینها حقوق معمولی اربابان و مباشران است.”! (۱۷) این گفته احمد اشرف درست به نظر می رسد که این جنبش در آغاز “با خواست های کاملا سنتی” برپا می شود و ” آنگاه در مسیر حوادث و مشی وقایع پا به مرحله گذار می گذارد”. (۱۸)می دانیم که این حوادث اغلب، رویدادهای مشهوری همچون اعتراض به افزایش قیمت نان، افزایش سهم مالکانه، مسئله نرخ عوارض در اداره گمرکات، ماجرای مسیو نوژ بلژیکی، فلک بستن تاجر قند در تهران و حتی ماجرای امتیاز تنباکو و …را دربر می گیرند، اما باید از خود بپریسم چطور این همه شورش و اعتراض در بستری کاملا سنتی، به خواست مجلس منتهی می شود؟
این در حالی است که دقیقا مطلعیم، خواست تاسیس عدالتخانه پیشتر در ذیل برخورد با گردنگشی های عسگر گاریچی قرار داشته است.

***

مقدمات هجرت و آشنایی با اندیشه های سوسیالیستی:
مارکس برده را کسی می داند که توان کارش را یکبار برای همیشه به مالک فروخته است. ” یعنی کالایی بود که از یک مالک به مالک دیگر دست به دست می شد. او خودش یک کالا بود اما توان کارش کالای او نبود.” (
۱۹) اما کارگر ” که تنها منبع درآمدش فروش توان کارش است، نمی تواند کل طبقه ی خریدار، یعنی طبقه ی سرمایه دار را ترک کند، مگر این که بخواهد از هستی خود دست بردارد؛ او نه به این یا آن سرمایه دار، بلکه به طبقه ی سرمایه دار تعلق دارد …” (۲۰) این تعریف از مارکس در این قسمت از این رو ذکر شد تا تصویری کلی از وضعیت برزخی نیروی کار ایران در دوران قاجار ترسیم نمائیم. نیروی کاری که در حادترین وضعیت ممکن قرار گرفته است. موجودی معلق میان دو شیوه تولید که گویی هیچ یک نیز قادر نیست ضربه آخر را به دیگری زده و رقیب را ازمیدان به در کند.
“جامعه آسیایی” ایران، زیر ضرب تحولات اقتصادی نوآئین از یک سو با دادن امتیازات مهم اقتصادی به دول امپریالستی به آنجا رسید که ” سیاست متکی بر بقا را پیشه سازد. آنها برای رفع حوایج خود اقدام به اعطای تیول به کارگزاران دولتی، نظامیان و غیره کردند که در اصل نه قابل فروش و نه موروثی بود. اما این گیرندگان تیول، در پی ضعف دولت مرکزی و فشار سرمایه ی خارجی، از شرایط پیش آمده استفاده کردند و اقدام به مصادره ی اراضی تحت نظارت شان کردند. (
۲۱)
همین نظام اقطاع که در خود نشانه هایی از قایلیت تبدیل به مالکیت خصوصی را نیز داشت، در اثر ناتوانی در تحول به ایجاد یک طبقه از مالکان خصوصی (
۲۲) به شکل گیری سیستم اقتصادی ویژه ای دامن زد که از نقطه نظر سیاسی ذیل نظام سلسله مراتبی حاکم بر تاریخ ایران قرار داشت. نظامی که مجموعه فشارها و تحقیرهای واصله از طبقه حاکم و شخص شاه را بر سر جمعیت گسترده مردمان بی چیز و تهیدست سرریز میکرد.
همین ستم بی حد و حساب به دهقان ایرانی ای که در آستانه تغییر مناسبات زیست و تولیدی اش قرار دارد با خود سطوحی از آگاهی را نیز به همراه می آورد. دهفانان همدان در تلگرافی به حکومت تهران ضمن شکوه از ستم اربابان آزمند خود می نویسند : ” تا امنیتی و آسایشی تمام و انتقام از ظالم که به مدت سی سال است که ما بیچارگان را اسیر ظلم آنها هستیم حاصل نشود، نمی توانیم یک قدم از تلگرافخانه بیرون بگذاریم … خوانین ما پول لازم دارند جهت مخارج تیاتر پاریس و سایر ممالک فرنگستان…” (
۲۳)
اما نقطه عطف این شورش های به زعم اشرف ریشه دار در سنت، جایی است که آنها به جنبش های سازمان یافته تری همچون جنبش جنگل ملحق شوند یا در جلفا دسته های فدائی به سرگردکی مشهدی باقر تشکیل دهند و با تاسیس انجمن روستا در مقابل نیروهای فئودالها و حتی نیروهای کنسول روس ایستادگی نمایند.
با شیوع شیوه های تازه ای از انباشت ثروت در ایران نیروی کار ایرانی در هر دو بخش قدیم و جدید تولید مورد ستم قرار می گیرد. به عنوان نمونه توجه کنید به وضعیت دهقانان ایرانی در صنعت نوغان ( ابریشم) که در روزگاری عمده محصول صادراتی کشور به شمار می رفته است.
” بدبختانه رعایا در بیشتر اوقات با رفتار غیر انسانی مباشرین، که بیش از سهمی که به مالک تعلق می گیرد از آنها مطالبه می کنند، مواجه اند و به علت فقدان عدالت، فوق العاده مورد ستم و اجحاف قرار می گیرند. ‌(…) آنها در مقابل وامی که از مالک زمین دریافت داشته اند و در مقابل حق استفاده از ملک ناگزیرند هر یال بهره ای به میزان
۳۰ تا ۴۰ درصد به مالک بپردازند. هر گونه بحرانی در جهت بدی محصول، رعایا را در منجلابی از بدبختی غوطه ور می سازد”. (۲۴)
همین وضع را قیاس کنید با وضع کارگران صنعتی ایران در جایی مانند صنایع نفت جنوب که ” عمله و فعله” ایرانی را به هیچ می انگاشتند. روسا و کارشناسان شرکت با تکبر خود را متمدن و ساکنین بومی منطقه را وحشی می خواندند، آن ها هم نفت را غارت می کردند، هم به کارگر فخر می فروختند که ولی نعمت او هستند و هم خود را از قوم برتر …” (
۲۵) ” به لحاظ ایدئولوژیکی سیستمی حساب شده برپا کرده بودند که به واسطه آن کارگران، کارفرمایان انگیلیسی خود را نه رییس یا کارفرما بلکه ” صاحب ” خطاب می کردند .” (۲۶)
این مسئله بیش از هر چیز از آنجا ناشی می‌شده است که در اغلب قراردادها و امتیازنامه های دولت قاجار و دول اروپایی نسبت به استخدام نیروی انسانی جز در حد استخدام پست ترین مشاغل یدی از به کار گرفتن و آموزش کارگر ایرانی اجتناب می شده است تا خیال طرف قرارداد فرنگی همواره از جهت تسلط کامل بر کارگر ایرانی آسوده باشد. به عنوان نمونه در قراداد معروف به ” گچ . آهک و سنگ تراشو مرمر و سنگ آردواز” علاوه بر تحمیل خفت بار مفادی مانند اینکه صاحب امتیاز مختار و آزاد است هر وقت و هر طور که بخواهد و به قیمتی که مایل باشد محصول استخراجی را بفروشد و به هر کسی که مایل است بفروشد در فصل هفتم آمده است :
” بغیر از روسا و مباشرین و کارگران مخصوص، صاحب امتیاز حتی الامکان از رعایای دولت علیه ایران عمله و کارگر خواهد گرفت.” (
۲۷)
دستمزدها در معادن و در سال های
۱۲۹۵ در مقابل استخراج یک خروار گوگرد از سه خروار سنگ معدن سه قران بوده است. کارگر قالیبافی در کرمان در حدود یک قران تا یک و نیم قرانبوده است. در تبریز و در سال ۱۲۸۰ نان، گوشت، روغن، برنج و کله قند به ترتیب۲، ۴، ۱۴، ۲/۳ و ۵/۴ بوده است. بنابراین به وضوح می توان دریافت که مزد کارگر ایرانی به زحمت خرج حتی یک روز زندگی او را میداده است.(۲۸)
مارکس در سرمایه توضیح می دهد تولید سرمایه داری عملا آن گاه آغاز می شود که همان سرمایه داری انفرادی تعداد بزرگ تری از کارگران را در زمان واحد به کار می گمارد و بنابراین، پروسه ی کار دامنه ی خود را وسعت می بخشد و از لحاظ کمی در مقیاس بزرگ تری محصول تحویل می دهد.
” در سیستمی که سازمان یابی سرمایه دارانه نیروی کار تکامل نیافته، کار تحت شرایط فنی کهنه به انقیاد سرمایه درآمده و شیوه ی تولید هم چنان بلا تغییر مانده است، کار به شکل صوری به انقیاد سرمایه درمی آید و سرمایه دار هنوز به شیو ه ی تولید ماقبل سرماه داری تکیه دارد و با چوب دستی های آن راه می رود. برای تولید اضافه ارزش مطلق انقیاد صوری کار به سرمایه کفایت می کند، ولی تولید اضافه ارزش نسبی نوآوری و سرماهی گذاری بلند مدت را می طلبد.”
” در ایران دوره ی قاجار هر دو شکل ( انقیاد صوری و انقیا واقعی) در کنار یک دیگر وجود داشتند. ناگفته پیداست که شکل اول ( انقیاد صوری) غالب بود. … اکثر کارگران ایران تحت چنین سیستم و نظامی مورد بهره کشی قرار می گرفتند .” (
۲۹)
درهم آمیزی این دو شیوه شرایط دشواری را در ایران به وجود می آورد. احمد سیف در این باره می نویسد: ” عقب ماندگی نسبی اقتصاد ایران در مقایسه با سرمایه سالاری تازه نفس اورپا در قرن نوزدهم ، توام با فساد و لاقیدی غیر قابل توصیف طبقه حاکم شرایطی را ایجاد می کرد که فرایند نابودی صنایع دستی را در ایران تشدید کرد. از سوی دیگر کشاورزان ایران هم در برابر چنین مجموعه ناخوشایندی ناچار به تغییر و تعدیل شد. تغییراتی که بیان بیرونی خود را در کمبود، قحطی و افزایش سریع مواد غذایی یافت. تولید کنندگان مستقیم که با کار شبانه روی، و به قول سیاح: با این که شب و روز در گرما و سرما در زحمت و عذاب کارند، نان جو به قدر سیر خوردن ندارند. سال به یال شش ماه شش ماه گوشت به دهانشان نمی رسد، آنان چاره ای جز مهاجرت گشترده از ایران نداشتند. ” (
۳۰)

***

ورود اندیشه سوسیالیستی به بطن جنبش مشروطه خواهی و شکل گیری جنبش کارگری:
به زودی در مجموعه ای از صنایع نوپا از جمله نفت، ماهی گیری، پل و راه سازی، بنادر و غیره، اهالی دهات، پیشه وران، و توده های عظیمی از مردم بیکار کوچه و خیابان به کار گرفته می شوند. اگر چه می توان خرده گرفت که دقیقا به جهت همین خاستگاه است که نمی توان به تاسیس طبقه کارگر صنعتی مشابه آنچه در اروپا شکل گرفت توجه داشت اما نمی توان از این واقعیت معتبر طفره رفت که ضمن شکل گیری مقدمات تشکیل چنین طبقه ای به زودی باد فرهنگی و سیاسی تازه ای نیز در میان همین مردمان وزیدن گرفت. عبدالله یف ،ز بی تناسبی بین روند فرار از فقر و فاقه از یک طرف و جذب دهقانان در حوزه های صنعتی برای فروش نیروی کارشان از سوی دیگر را بزرگ ترین بدبختی کارگران ایران در این دوره می داند. و به ظن نگارنده این به حق نیز چنین بوده است.
در چنین شرایط مشوشی که شیوه تولید جدید به مرور وارد می شود ولی نمی تواند نهادهای اجتماعی و سیاسی متناسب با خود را به ایران همراه بیاورد همچنان شاهد انواع اقسام باج و خراج گیری و پیشکشی و زورگیری و چپاول رعیت بیچاره نیز هستیم. دهقان و پیشه ور بینوایی که مستاصل از این وضعیبت به امید یافتن کاری در صنایع جدید دل به شهر و کارگاه و کارخانه زده است نیز معمولا آنقدر خوش شانس نیست که کاری گیر بیاورد و حقوقی را کمک خرج خانواده خویش گرداند.
از این روست که جمعیت قابل ملاحظه ای از ایرانیان شاید جهت سامان گرفتن در سامانه ای مشخص و مستدام، راهی سرزمینهای ماوراء قفقاز می شوند. این روند تا جایی جدی و آهنگ هجرت چنان تند و ملموس می شود که وزارت خارجه وقت ایران از سر هموطن دوستی! طی نامه ای به جانشین امپراتور قفقاز می نویسد:
” از کاگران ایرانی که به تفلیس می آیند بی چون و چرا، یک روبل به سود شهر دریافت می شود، اما اینها هنوز هیچ دستمزدی دریافت نکرده اند… مردمی که به آنجه رفته اند، بسیار تنگدست هستند”. (
۳۱)
“وضع رقت‌بار و زندگی بخور و نمیر ایرانیان مهاجر که پس از طی صدها کیلومتر به‌پای پیاده می‌بایست از دسترنج ناچیز خود بهای تکه‌نانی را هم پس‌انداز کنند و برای خانوادهٔ چشم به‌راه خود بفرستند، طوری بود که به‌هر کاری تحت هر اوضاع و احوالی تن در می‌دادند و بدین جهت مورد سوء‌استفاده کارفرمایان قرار می‌گرفتند. از جمله، به‌هنگام استخدام کارگران ایرانی از آنان می‌خواستند به‌قرآن قسم یاد کنند که به‌عضویت هیچ اتحادیه‌ٔ کارگری در نیایند.
سیاسی شدن تدریجی کارگران مهاجر ایرانی در خارج کشور سرانجام به گسترش عقاید رادیکال در ایران انجامید. انتقال عقاید رادیکال در خصوص نیاز به سازمان¬‌های کارگری زمینه را برای پیدایش جنبش کارگری در داخل ایران نیز مهیا کرد. اهمیت پیدایش این زمینه از آنجاست که تا پیش از این و حتی در طی شورشهای گسترده دهقانی چنانکه شرح آن رفت، با ” طبقه در خود ” به عنوان ترمی از تشابهات درآمدی و سبک زندگی مواجهیم. ولی پس از این و به مرور شاهد قوام ” طبقه برای خود ” هستیم. ” اهمیت این گذار از آنروست که ” گرچه در ایران سده نوزدهم طبقات پنهان، عینی و اقتصادی-اجتماعی داشت، وجه غالب پیوندهای گروهی، شکل گیری طبقات آشکار، ذهنی و سیاسی-اجتماعی را به تاخیر انداخت. همچنین، توزیع قدرت و ثروت میان طبقات نابرابر بود و اکثر افراد از گهواره تا گور به یک طبقه تعلق داشتند.” (
۳۲) این دریافت از طبقه در خود باعث استمرار نگاه جبری به طبقات اجتماعی و اقتصادی می شد و مانع از طغیان جدی علیه نظم موجود به جهت نگرانی از برهم زدن خواست الهی می گردید. امری که در آغاز ورود کارگران ایرانی به حوزه تولید صنعتی در ماوراء قفقاز نیز همچون بختکی بر سر نحوه اندیشیدن و نحوه مشاهده مناسبات اجتماعی و سیاسی آنها افتاده و مانع از تحرک جدی در میان آنها می گشته است.
اما در ماوراء قفقاز، نیروی کار ایرانی در اصطحکاک با گسترش تبلیغات سوسیالیستی به زودی خود را از پیله تنگ احساس شرم از شنیدن ” واژه همشهری ” به در آورده و به کارگران هم طبقه خود در قفقاز ملحق می گردد. به گونه ای که به سرعت بخش بزرگی از اعتصاب کنندگان فعال در صنایع نفت این منطقه از کارگران ایرانی تشکیل می شود.
حضور پر رنگ این کارگران در اعتصابات مهمی همچون اعتصاب صنایع استخراج نفت جزیره چکن و نیز معادن مس الله وردی خان از این نمونه هاست. علاوه بر این، کارگران ایرانی با عضویت در احزاب چپگرای این منطقه، مقدمات نخستین تجارب تحزب و انتشار نشریات مستقل و اعتراضات صنفی و سندیکایی را در ایران بنیان می نهند.
عضویت ایرانیان ساکن باکو در حزب سوسیال دموکرات همت، در سالهای پیش رو زمینه تاسیس حزب اجتماعیون عامیون را فراهم آورد که به سرعت در داخل مرزهای ایران به ترویج برنامه هایی چون، تقسیم زمینهای کشاورزی بین دهقانان،
۸ ساعت کار روزانه برای کارگران، آزادی بیان و مطبوعات، حق تشکیل اتحادیه¬‌های کارگری و برپایی اعتصاب پرداخت.
برنا مه ” مجاهدین ” ایرانی، در همان حال خود را جزیی تفکیک ناپذیر ار جنبش مشروطه خواهی می شمردند. برنامه آنان اعلام می کرد که حفظ نظام مشروطه و قانون اساسی در ایران منوط به شرکت فعال مردم، از طریق عضویت در انجن ها و سازمان مجاهدین، در نظارت بر اعمال مجلس بود.” (
۳۳)
می توان ادعا کرد احزاب سوسیالیست ایرانی نه تنها در جهت برخورداری از برنامه و نظامنامه نسبت به سایر احزاب پیشگام بودند بلکه در بسط و شاعه مولفه های بنیادین گذار به جامعه مردن نیز بسیار صریح تر از سایر همرزمان خود در جبه های غیر سوسیالیستی بودند. با تشکیل حزب کمونیست ایران، این جزب در ارگان خود ” بیرق عدالت “، ضمن اشاره به اینکه ” دفاع از حقوق کارگران و دهقانان وظیفه مقدس مجله” خواهد بود، به این مسئله بسیار مهم اذعان می نماید که :
” همچنین از حقوق ستمکش ترین بخش ملت یعنی زنان دفاع خواهد کرد و علیه محدودیت حقوق اقلیتهای قومی در ایران مبارزه خواهد کرد.” (
۳۴)
اعتراض قایق رانان انزلی ، کارگران چاپ خانه های تهران، تلگراف چیان تبریز، کارخانه برق امین الضرب، کارگران واگن تهران، دباغ خانه تبریز در اثر تبلیغات همین کارگران مهاجر بود که در بازگشت به کشور با خود پیام مبارزه طبقاتی و اهمیت تشکلات و سارماندهی را آورده بودند. آنها در اعتصابات خود، مطالبه حقوق بابت روزهای تعطیل، تامین صنودق بهداشت و تامین، مقرری برای همسران بعد از فوت کارگر را درخواست می کردند.
تحت نفوذ همین اندیشه ها به زودی شاهد برپایی نخستین اتحادیه منظم در بین کارگران صنعت چاپ تهران می شویم. آنها با انتشار نشریه ” اتفاق کارگران” نسبت به اینکه در مطبوعات به حقوق ” عملجات” پرداخته نمی شود اعتراض کرده و نسبت به بی اعتنایی دولتمردان نسبت به این طبقه معترض می شوند. در ادامه این روند همین بس که قوت و قدرت تفکرات سوسیالیستی در جریان پیروزی جنبش مشورطیت تا جایی بالا می گرد که، آنها در شکل گیری مجلش و ادامه کار آن جدی ترین نقش را ایفا می کنند.
” جالب توجه است که شروع فعالیت احزاب و احزاب پارلمانی در ایران با احزاب سوسیالیست آغاز شده است. به عبارت دیگر این احزاب سوسیالیست هستند که جناح چپ و راست را در مجلس تشکیل می دهند. منتها یکی تحت عنوان حزب تندرو ( اجتماعیون عامیون) و دیگری تحت عنوان حزی میانه رو ( اجتماعیون اعتدالیدن) .” (
۳۵)
می توانیم به این نتیجه برسیم که چرایی به فرجام رسیدن مطالبات سنتی مردم ایران به عدالتخانه را باید در تلاشهای اغلب، مغفول مانده چپ ایرن جستجو کرد. این جریانها و احزاب چپ، به زودی حتی موفق شدند دریافتی نوآئین از مفهوم عدالتخانه را در برابر مکانی جهت عدل و داد در اندیشه اسلامی قرار دهند. در واقع پر رنگ شدن همین رویه توسط این احزاب و چهره های متنفذ آن در مجلس است که باعث می شود امثال آیت الله بهبانی در برداشت خود از مشروطه خواهی تجدید نظر کنند و فغان سر دهند که برای اجرای قوانین اسلامی در عدالتخانه بود که پیشقدم شده بودند نه برای تاسیس مشروطه و جمهوری.
حزب اعتدالیون عامیون در مجلس اول و در مرامنامه مترقی خود اعلام میدارد خواهان حق رای عمومی بدون فرق ملیت و بین فقیر و غنی است، آزادی های هفتگانه قلم، مطبوعات، مجامع، نطق، بیان، شخصیت، جمعیت ها، اعتصابات باید رعایت شود، تعلیمات باید اجباری و مجانی باشد، املاک سلطنتی باید بین رعایا تقسیم شود، برای فقرا دار المساکین و برای مرضا بیمارستان، کار
۸ ساعت در روز، تساوی حقوق مدنی، الغای الغاب و امتیازات، اتحاد با سوسیالیستهای دنیا، قیام علیه سلطان جابر، اصلاحات رادیکال، تاسیس شرکتهای امدادی برای زارعان، تاسیس بانک دولتی و اداره اجتماعی جنگلها و معادن و منابع، است.
تلاشهای انکار ناشدنی سوسیالیستها و تفکر چپ در گذار به آنچه روشنفکران ایرانی از آن به تجدد یاد می کنند، نقشی است که به ملموس ترین وجه ممکن توسط تاریخ نویسان راست ایرانی کنار گذاشته می شود. همانقدر که نمی توان از اهمیت تلاشهای کسانی روشنفکران سرشناس مشروطه خواه ذشت نمی توان از عمل انقلابی نسل نخست کنشگران چپ ایران نیز گذشت. کنشگرانی به زودی مورد غضب دستگاه رضاخانی قرار می گیرند و از آن زمان تا امروز همواره مورد غضب مجموعه حکومتها و دولتهای ایرانی بوده اند. این نخستین تلاشها بعدها و با ورود اندیشمندانی هموچون تقی ارانی وارد حیطه نظری هم می شود و سعی می کند با تعمق در خطوط اصلی اندیشه مارکسیستی مرز مشخصی از خود با آرمان گرایی و برابری خواهی موجود در سنتهای اعتراضی مذهبی ایجاد نماید.
“نقشی که کارگران ایران در جنبش انقلابی مشروطه ایفا کردند شاید به‌اندازهٔ کافی مورد تأکید قرار نگرفته است. در این جا همین قدر کافی است گفته شود که بدون شرکت مؤثر سازمان سیاسی – نظامی سوسیال دموکرات‌ها و مجاهدین، هرگز مشروطه‌خواهان بر نظامیانِ دست پروردهٔ روسی که زیر فرمان محمدعلیشاه قرار داشتند چیره نمی‌شدند. همان کارگرانی که چندی پیش از آن پا پیاده برای تکهٔ نانی به‌قفقاز رفته بودند و برای ادامهٔ حیات مادون بشری به‌هر کاری – حتی اعتصاب‌شکنی علیه رفقای کارگر خود در قفقاز – تن در می‌دادند، اکنون به‌آگاهی سیاسی، مسلح به‌تفنگ و بمب، فعالانه علیه دولتمندانی که فقر و سیه‌روزی میلیون‌ها ایرانی را موجب شده بودند مبارزه می‌کردند. کارگران ایرانی که از هستی ساقط شده بودند، در جنبش انقلابی مشروطه جنگیدند و جان دادند،‌اما به‌دلائل گوناگون و به‌ویژه به‌این دلیل که در رهبری سیاسی جنبش انقلابی نقش تعیین‌کننده نداشتند، سهمی از پیروزی به‌دست نیاوردند.” (
۳۶)

منابع و اشارات
_____________
(
۱)- رجوع کنید به: کارل مارکس / هجدهم برومر و لوئی بناپات؛ ترجمه باقر پرهام.- تهران: نشر مرکز، ۱۳۷۷ صفحات ۱۰ و ۱۱
(
۲)- در این باره رجوع کنید به : کارل مارکس / گروندریسه مبانی نقد اقتصاد سیاسی؛ ترجمه باقر پرهام و احمد ترین._ تهران،: آگاه، ۱۳۶۳ صفحات ۵ تا ۳۹
(
۳)- پری آندرسون / گذار از عهد باستان به فئودالیسم؛ ترجمه حسن مرتضوی. تهران؛ نشر ثالث، ۱۳۸۸، پیشگفتار
(
۴)- عبدالکریم سروش / اسلام و چالش لیبرالیسم، سخنرانی در لندن، منتشر شده در سایت جرس:
(
۵)- خسرو شاکری / پیشینه های جنبش مشروطیت و انکشاف سوسیال دموکراسی در آن عهد، تهران؛ اختران، ۱۳۸۴، ص ۳۹
(
۶)- در این رابطه می توانید رجوع کنید به : محمد علی کاتوزیان در کتابهای، تضاد دولت و ملت: نظریه تاریخ و سیاست در ایران، ترجمه علیرضا طیب- نشر نی ۱۳۸۰ و نیز به جامعه شناسی تاریخی ایران نفت و توسعه اقتصادی، ترجمه علیرضا طیب، نشر مرکز ۱۳۸۳
(
۷)- رحیم نامور / برخی ملاحظات پیرامون مشروطیت. بی تا، انتشارات چاپار ص ۶۵
(
۸)- ابراهیم فیوضات / بررسی تحولات نظام استد – شاگردی در ایران، مرکز چاپ و انتشارات دانشگاه شهید بهشتی، ۱۳۷۲ ص۹۲
(
۹)- باقر مومنی / ایران در آستانه انقلاب مشروطیت و ادبیات مشروطه، انتشارات شباهنگ- نشر سپیده، تهران، ۲۵۳۷، ص ۱۷
(
۱۰)- خسرو خسروی / پژوهشی در جامعه روستایی ایران، انتشارات پیام، ۲۵۳۵، ص۹
(
۱۱)- آ سلطان زاده / انکشاف اقتصادی ایران و امپریالیسم انگلستان، ترجمه ف. کوشا. – تهران: مازیار، ۱۳۸۳ ص ۹
(
۱۲)- نیکی آر کدی / ایران دوران قاجار و برآمدن رضا خان، ترجمه مهدی حقیقت خواه.- تهران: ققنوس، ۱۳۸۱ ص ۷۹
(
۱۳)- جلیل محمودی.ناصر سعیدی / شوق یک خیز بلند؛ نخستین اتحادیه های کارگری در ایران.- تهران: قطره ۱۳۸۱ ص ۳۴
(
۱۴)- محمد رضا فشاهی / تکوین سرمایه داری در ایران. انتشارات گوتنبرگ: ۱۳۶۰ ص ۳۴۹
(
۱۵)- منصور معدل / طبقه، سیاست و ایدئولوژی در انقلاب ایران.- ترجمه محمد سالار کسرایی- تهران؛ مرکز بازشناسی اسلام و ایران، ۱۳۸۲ ص ۱۴۴
(
۱۶)- مصطفی وطن خواه / موانع تاریخی توسعه نیافتگی در ایران ، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی؛ سازمان چاپ و انتشارات، ۱۳۸۰ ص ۳۳۷
(
۱۷)- عبدالحسین ناهیدی آذر / تجار و دهقانان ایران در عصر مشروطه خواهی. تبریز: اختر ۱۳۸۸ ص ۴۱
(
۱۸)- احمد اشرف / ملاحظاتی درباره انقلاب مشروطه. آدرس منبع الکترونیکی : www. Fis.iran.org
(
۱۹)- کارل مارکس / کار مزدی و سرمایه- ارزش، قیمت و سود، مترجمین: میر جواد سید حسینی، نفیسه نمدیان پور، لحظه، ۱۳۸۴ ص ۷
(
۲۰)- همان، ص ۳۸
(
۲۱)- کارل مارکس / دیباچه ای بر تاریخ روسیه، مترجم: هوشنگ صادقی- تهران، اختران ۱۳۸۴،پیشگفتار
(
۲۲)- در این باره رجوع کنید به مطالعه تطبیقی دانیل مک نیل تحت عنوان : خودکامگی، نوسازی و انقلاب در روسیه و ایران، سبزان ۱۳۸۸
(
۲۳)- ناهیدی آذر، همان، ۳۴
(
۲۴)-ف.لافون و ه.ل رابینو / صنعت نوغان در ایران مترجم جعفر خمامی زاده. ۱۳۷۲ موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی ص ۱۴۴
(
۲۵)-جلیل محمودی.ناصر سعیدی ، همان ۶۸
(
۲۶)- همان ۶۹
(
۲۷)-میرهاشم محدث/ چند امتیاز نامه عصر قاجار ،کتابخانه مرکز اسناد مجلس، ۱۳۸۰ ص ۱۱۰
(
۲۸)- برای مطالعه بیشتر در این خصوص ر.ک به: عبدالله یف، کارگران ایران در اواخر قاجار، ترجمه مارینا کاظم زاده، ۱۳۶۰ و همچنین به وضعیت مادی طبقه کارگر ایران
(
۲۹)-جلیل محمودی.ناصر سعیدی، همان، ۵۸ و ۵۹
(
۳۰)- احمد سیف / اقتصاد ایران در قرن نوزدهم : نشر چشمه، ۱۳۷۳، ص۳۴۷
(
۳۱)- ن.آ کوزنتسوا، ل.م. کولاگینا، و. و. تروبتسکوی / پژوهشهایی پیرامون تاریخ نوین ایران ترجمه سیروس ایزدی و میترادات ایزدی، نشرورجاودند و نشر زوار، تهران، ۱۳۸۶، ص ۱۰۴
(
۳۲)- یرواند آبراهیمیان / ایران بین دو انقلاب ترجمه احمد گل محمدی؛ محمد ابراهیم فتاحی ولیلایی.- تهران: نشر نی، ۱۳۷۷ ص ۴۴
(
۳۳)- ژانت آفاری / سوسیال دموکراسی و انقلاب مشروطیت آدرس منبع الکترونیکی: http://dl.irpdf.com/ebooks/Part10/www.irpdf.com(4744).pdf
(
۳۴)- سولماز رستمووا / مطبوعات کمونیستی ایران در مهاجرت در سالهای ۱۹۱۷-۱۹۳۲، آدرس منبع الکترونیکی : http://ketabnak.com/comment.php?dlid=26246#?link-from-www.Tarikhema.ir
(
۳۵)- علیرضا اقبالی / مقدمه بر تشکیل سرمایه و تفکر اقتصادی احزاب و گروههای سیاسی در ایران. تهران: چاپخش، ۱۳۸۱ ص۷۲
(
۳۶)- خسرو شاکری /تکوین و گسترش جنبش کارگری در ایران

 

مجله مهرگان شماره دهم