کارگران آگاه باید تهاجم نیروهای امنیتی به فعالین را با سازماندهی کارگران خنثی کنند

گروه پژوهش کارگری

چنانچه انتظار می رفت و می رود ، سرمایه داری وابسته با ظاهر ولایت فقیهی با فشار سرکوب شدید بدنبال استثمار بیشتر کارگران و دیگر اقشار حقوق بگیر و سود سرسام آور بادآورده ، حتی نسبت به سرمایه داران امپریالیستی پشتیبانش بوده و می باشد . این موضوع در طول ٣٤ سال گذشته با دولتهای موقت ، دوران جنگ ، سازندگی ، اصلاح طلب و اصولگرا همواره برقرار بوده و این دولتها تنها در ظاهر سیاستهای اقتصادی و سیاسی تفاوتهایی با یکدیگر داشتند ، اما هیچکدام آنها هیچگاه نسبت به پایین نگاه داشتن خط فقر و سرکوب فعالین کارگری تفاوتی با یکدیگر نداشتند .

سیر تصویب قانون کار با حفظ حداقل حقوق ، تصویب قراردادهای موقت و حذف بیمه کارگران کارگاههای کوچک ، مجاز شمردن کار کودکان و استثمار بیشتر آنها و زنان کارگر ، هزینه نکردن در مورد وسایل ایمنی کار ، آزاد کردن سرمایه داران برای اخراج کارگران و موارد دیگری که نام بردن از آنها به صدها صفحه نیاز دارد ، همواره به ضرر کارگران بوده است . سرکوب شدید فعالین کارگری برای ایجاد تشکل مستقل و حق اعتصاب همواره از خطوط قرمز این حکومت بوده و هست ، چراکه بخوبی آگاهست که این موضوع در صورت سازماندهی شدن دلیل اصلی برای سرنگونی اش خواهد بود . بهمین جهت وظیفه مهم کارگران آگاه گسترش تشکلات مستقل است تا کثرت آنها موجب گردد تا آلترناتیوی پایدار در مقابل حکومت ایجاد گردد . موضوع گسترش می تواند حول دو محور اصلی انجام گیرد ؛ وحدت تشکلات مستقل موجود با یکدیگر در جهت افزایش نهادهای مستقل دیگر و در راستای آن پرداختن به افشای طبقه سرمایه دار و بافتهایش که متمایز از نوع دولت و حکومت تنها در جهت استثمار بیشتر و سرکوب کارگران است .
اگر اعتصاب کارگران بویژه صنعت نفت عامل مهمی در تسریع سقوط سلطنت بشمار آید ، باید پذیرفت عدم حفظ نهادهای کارگری و دموکراتیک بهمراه گسترش مستقل آنها خود عامل مهمی برای تثبیت حکومت سرمایه داری با ظاهر ولایت فقیهی گردید . در کنار نیروهای چپی که جنبش ٥٧ را بمثابه انقلابی تصور می کردند که کارگران قادر به ایجاد شوراها و کنترل تولیدند و درنتیجه از تثبیت نظام سرمایه داری غافل ماندند ، باقیمانده نیروهای بظاهر نهضت آزادی و جبهه ملی نیز نقش اسب تروا را برای برقراری جمهوری اسلامی نمودند تا در ادامه سرکوب نیروهای چپ و دموکرات ، خود نیز به تاریخ بپیوندند . مسولین حکومت جدید با تجربه سقوط سلطنت و شاهی که جز خود به کسی باور نداشت ، بلافاصله به ایجاد نهادها و بافتهایی دست زدند تا حکومت خود را سالیان سال برقرار و حفظ نمایند . در طول ٣٤ سال گذشته اگر دگردیسی حکومت به تغییراتی از دولتهای بازرگان به رجایی و بنی صدر ، موسوی و خامنه ای ، سپس رفسنجانی به خاتمی و سرانجام به احمدینژاد انجام گرفت ، همه آنها بدرستی خودرا مدیون خمینی و حکومت ولایت فقیه می دانستند و همه آنها نهادهایی را نیز ایجاد کردند که بدلیل سود سرشار براحتی قدرت را واگذار نکرده و نمی کنند . بهمین جهت کارگران آگاه ناچارند در غیاب روشنفکرانی که به حزب بازی و سیاست ورزی مشغولند ، خود به ایجاد نهادهایی برخیزند که قدرت مقابله با حکومت و نظام را داشته باشند .
باید گفت که کارگران بدلیل استثمار فراوان و فساد اقتصادی جناحهای حکومت که موجب فقر شدید آنها گشته ، به اعتراضات و تجمعات پی در پی دست زده و آماده ایجاد تشکلات مستقلند تا از این فلاکت نجات یابند . نیروهای امنیتی رژیم که این موضوع را فهمیده ، تنها راه را دستگیری کارگران آگاه و شناخته شده نموده و جاسوسان خودرا برای شناسایی فعالین کارگری بسیج نموده تا آنها را از بدنه بزرگ کارگری ایزوله نمایند . ایجاد تشکل مستقل در زمانی که خیل کارگران قادر به اداره زندگی زیر خط فقر نیز نبوده و از شرایط سرکوب و اخراج نیز آگاهی دارند ، بسیار مشکل و نیاز به تحمل سختی و فداکاری و حذف منیتهای سوسیال دموکراتیک دارد . بنظر می رسد اگر نیروهای امنیتی و سایر بافتهای دولتی و حکومتی با شدت به وظیفه خود عمل می کنند ، بخشی از فعالین کارگری هنوز به درک عمیقی از ایجاد نهادهای مستقل کارگری پی نبرده و ضمن کشیدن پوسته ای به دور خود و نهادی که به آن وابسته اند ، گاها به درگیریهای ایدئولوژیکی پایان ناپذیر نیز می پردازند . این موضوع موجب گشته که نیروهای امنیتی و سپاه براحتی تشکلات مستقلی را که بسیار محدودند و برخی از اعضای آنها نیز در زندانها و دادگاههای فرمایشی سرگردانند ، کاملا کنترل نمایند . کارگران آگاه که به سختی توانسته اند برخی از این تشکلات را حفظ کنند ، تنها راهی که برای مقابله دارند ، ضمن وحدت با یکدیگر باید پوسته اعضای ثابت خود را شکافته و خون تازه ای را درون خود جریان داده تا بتوانند ضمن افزایش تحرکات گروهی ، کثرتی را ایجاد کنند که قادر به مقابله با سرکوب باشند و همچنین به تعداد تشکلات مستقل بیافزایند .
در دورانی که کارگران از کمبود تشکلات مستقل رنج می برند ، مسولان خانه های کارگر و سایر تشکیلات وابسته که نهادهای زرد وابسته به دولت را رقیب خود می دانند ، با منتسب کردن خود به ولایت فقیه و برخی از اصولگرایان ، تلاش دارند تا بخشی از قدرت غصب شده خودرا بدست آورند . آنها در ماههای اخیر و با شدت یافتن جو انتخابات ، انتقادهای خودرا نسبت به تشکیلات دولتی و شورایعالی کار افزایش داده و وانمود می کنند که قانون کار پیشین بسود کارگران بوده و تنها اصلاحات جدید ضد کارگری است ! حجم بسیار اخبار اعتراضات کارگران واحدهای مختلف در سایتهای ایلنا و دیگران ، مصاحبه های گوناگون مسولان خانه های کارگر و انجمنهای اسلامی در مورد فساد و ضعف دستگاه دولتی  برای جذب کارگران و استفاده از آنها بعنوان لشگر انتخاباتی ، هرگز در جهت ایجاد تشکلات مستقل و پیروزی کارگران در بدست آوردن بخشی از خواسته های آنها نبوده و نخواهد بود . چه بسا پس از انتخابات و تعیین رییس دولت مطیع تر به ولایت فقیه ، حجم اخبار و حمایت از اعتراضات کارگران رو به خاموشی گذاشته و کمتر شده و آنها با تثبیت قدرت حکومت با جناحبندی جدید ، دیگر به اخبار گسترده اعتراضات کارگران نپردازند . دو هفته ای که در سال جدید با کمبود اخبار اعتراضات کارگران در سایتها همراهست ، هرچند تعطیلی سال جدید مزید بر علت است ، هشداریست به نیروهای چپ و تشکلات مستقل که چه اندازه از یکدیگر و بدنه کارگران و نحوه ارتباط با آنها برای انتشار اخبار کارگری دورند .
طبیعی است که نیروهای چپ بدلیل پایگاه طبقاتی که می خواهند ایجاد کنند با پراتیک اجتماعی درون طبقه کارگر ، همواره قادرند با ترویج دانش طبقاتی به درک کارگران برای ایجاد تشکل مستقل بیافزایند . در میان نیروهای چپ کسانی نیز هستند که خودرا دوستدار طبقه کارگر می دانند و همچنان بدور از پراتیک درون طبقه کارگر ، تنها به درگیری اید ئو لوژیکی با یکدیگر پرداخته و همزمان منتظر ایجاد اختلافی نیز در میان فعالین کارگری داخل هستند تا سیل انتقادات آنها ، بیعملی آنها را پوشش دهد . از این به ظاهر دوستان کارگر که خودرا پرولتر و کمونیست می نامند ، با توجه به این که به دلیل افشاگریهای وسیع آنها دیگر همه قبول کرده اند که مثلا منصور اسانلو مادرزاد رفرمیست و اصلاح طلب بوده و یا هیات مدیره سندیکای واحد نیز اشتباهات بسیاری در اخراج وی داشته ؛ بقول قدیمیها که میخواستند به گرفتاری خاتمه دهند ، می گفتند به پیر به پیغمبر دیگه بسه ، درخواست می گردد تا شال و کلاه کرده و بجای فر،انهای تاکتیکی و ایدئولوژیکی به داد طبقه کارگر برسند . اگر هم کمکی به گسترش سازماندهی کارگران نمی کنند و خود را دارای دانش در مورد احزاب چپ و کارگری کشورهای می دانند ، بهمان تحلیلها پرداخته و دیگر لااقل دست از سر این طبقه بردارند و اجازه دهند تا فعالین و نیروهای چپ داخل کشور که گاها تحت تاثیر تبلیغات آنها قرار می گیرند ، بدون سردرد به سازماندهی اعتراضات کارگران بپردازند . تا چه زمانی آنها میخواهند ثابت کنند که تنها حزب کمونیستی می تواند کارگران را از استثمار نجات دهد ، درحالیکه با وجود احزاب رنگارنگی که در خارج کشور ایجاد شده ، حتی قادر نشده اند تجمعات پرطرفداری را از میان خیل ایرانیان مهاجر بسود کارگران ایران شکل دهند . تا چه زمانی آنها می خواهند ثابت کنند که تنها تشکلات مخفی و شورایی باید در داخل شکل گیرد تا از گزند ماموران امنیتی دور باشند و آیا می پذیرند که محفلهای محدود بدلیل حداقل همین وجود جو امنیتی موجب عدم اعتماد کارگران شده و آنها نتوانسته اند خودرا گسترش دهند ! اگر مارکس و لنین مورد قبول آنهاست که لااقل باید دریابند که برخورد اید ئو لوژیکی ، انتقاد و ایجاد تشکل باید در پراتیک اجتماعی یعنی کار درون طبقه کارگری که درحال حاضر بدلیل زندگی سخت خانواده های خود درگیر مبارزات اقتصادی است ، شکل گیرد . کارگران بسیاری از درون همین مبارزات روزمره قادرند بکمک کارگران آگاه و روشنفکران انقلابی به آگاهی طبقاتی و درک از مبارزه طبقاتی و ایجاد تشکلات مستقل سیاسی برسند .  
باید در مبارزه اقتصادی به کارگران فهماند که آنها طبقه ای را تشکیل می دهند که در مقابل طبقه سرمایه دار حاکم قرار گرفته و نوع حکومت و دولت تفاوتی در استثمار آنها ندارد . نه برابری که خمینی در زیر درخت سیب زمانی که قدرتی نداشت گفت ، باور کردنی است و نه دموکراسی غربی یا جامعه توحیدی بی طبقه برقرار می گردد . در دولتهای بازرگان و بنی صدر پایه های قوانینی گذاشته شد که نه تنها شیعه ولایت فقیهی را ظاهر فریبنده سرمایه داری وابسته می گردانید ، بلکه بکمک همان دولتهایی که اعضایش اکنون منتقد ولایت فقیه مستبد هستند ، قانون ضد کارگری بنیان گذاشته شد تا سپس در دولتهای موسوی ، رفسنجانی ، خاتمی تکمیل شده و اکنون با حمایت خامنه ای و احمدینژاد به صورتی درآید تا سردمداران دولتهای پیشین قانون کار تصویبی خود را آرمانی جلوه دهند . آنچه کارگران باید درک کنند اینکه نقش همه این دولتها بکمک بافتهای امنیتی ، مسولین زرد کارگری ، دادگاههای فرمایشی ، نیروهای سرکوب سپاه و انتظامی ، جناحهای حکومتی از اصلاح طلب و اصولگرا با همدیگر طبقه ای را تشکیل می دهند که نه تنها منابع اقتصادی را می بلعند ، بلکه کارگران را روزبروز بیشتر تحت استثمار قرار می دهند . باید کارگران درک کنند که همه شعارهای جناحهای حکومتی زمانی بر حمایت از کارگران و دیگر اقشار حقوق بگیر تکیه دارد که یا از قدرت کنار زده شده و یا درحال از دست دست دادن قدرتند . لازمست انبوه کارگران ناآگاه دریابند تا احمدینژادی که از بهار انتخاباتی سخن گفته و مجلس را مانع اجرای هدفمندی یارانه ها می نامد ، چرا در ٤ سال اول قدرتش که همه اصولگرایان یکپارچه بودند ، گامی در جهت بهبود زندگی کارگران برنداشت ! چرا اکنون اصلاح طلبان داخلی و مهاجر غرب نشین آنها ، مسولین خانه های کارگر ، مسولین انجمنهای اسلامی ، سران نهضت آزادی و دیگر مسولین سابق ، همه کژی ها را ناشی از ولایت فقیه و دیگر جناحهای اصولگرا می دانند ، درحالیکه خود نیز پایه گذار این حکومت بوده و در زمان قدرت سودهای کلان  برده اند ؟
چرا مسولین خانه های کارگر و دیگر تشکیلات وابسته تنها از ضعف مدیریتی دولت فعلی می نالند که نتوانسته با وامهای کلان تولید را راه انداخته تا سرمایه داران قادر باشند به تولید و استثمار کارگران بپردازند ، آنهائیکه همواره تلاش می کنند تا ضمن چابلوسی از رهبری که در حال حاضر مسبب  اصلی بحران اقتصادی است ، با فریبکاری تلاش دارند تا نظام را مبری از سوء مدیریت دانسته و پوششی بر ریشه طبقاتی آن بگذارند و متاسفانه هستند نیروهایی که خودرا اپوزیسیون دانسته و در درگیری بین جناحهای حکومت غرق شده و هرزمان از بخشی از آنها دفاع می کنند ! باید در مبارزات روزانه اقتصادی به کارگران ناآگاه فهماند که نقش ولایت فقیه از خمینی تا خامنه ای و نقش دولتها از بازرگان تا بنی صدر ، از رجایی تا موسوی ، از رفسنجانی تا خاتمی و سرانجام منفورترین آنها احمدینژاد از نظر حفظ و تثبیت نظام از طرفی و سرکوب کارگران و دیگر اقشار از طرف دیگر تفاوتی جز در اجرای تاکتیکها و برنامه های دولتی ندارند . دگرگونی دولتها به مفهوم این نیست که دولتی مثل خاتمی به سود کارگران بوده و دولت احمدینژاد به ضرر کارگران ، بلکه باید توجه داد که بدلایلی همچون مسائل خارجی و داخلی و درگیری جناحی است که تفاوتی در کارکرد آنها دیده می شود . اما با پایان گرفتن درگیری مرحله ای جناحی و تثبیت حکومت بلافاصله سرکوب نیروهای چپ ، دموکرات برای جداشدن از کارگران و سپس سرکوب خود فعالین کارگری در دستور دولت مسلط قرار می گیرد و اینکه همه دولتها همواره الویت را بر حفظ نظام گذاشته اند . اگر ظاهرا بیکاری در زمان رفسنجانی کمتر بود چون جذب سرمایه گذاریهای خارجی و پروژه ها مطرح بود ، نه اینکه رفسنجانی علاقمند رشد کارگران و حقوق آنها بود چراکه آن زمان نیز نصیب کارگران جز حداقل حقوق نبود . خاتمی که جذب افکار سران غرب را در دستور داشت تا حد پذیرش کمیسیون ٣ جانبه نیز پیش رفت ، اما هرگز ایجاد تشکلات مستقل را اجازه نداد و سرکوب دانشجویان ، قتلهای زنجیره ای و سرانجام تیرباران کارگران معادن کرمان همه در زمان وی انجام شد که بدلیل حفظ نظام همه را لاپوشانی کرد و سرانجام خودرا تدارکچی نامید که حقیقتا لقب سزاواری برای همه دولتهای حکومت در ٣٤ سال گذشته است .
چنانچه پروژه انرژی هسته ای هم در تمام دولتها درحال پیشرفت بوده و هیچکدام نمی توانند ادعا کنند که از تاسیسات زیرزمینی و این پروژه اطلاعی نداشتند  ، در حالیکه بخشی از بودجه آنها از طریق دولتها تامین می گردید . احمدینژاد نیز باور دارد که با اهدای یارانه از جیب ملت ، به همه لطف کرده ، درحالیکه این موضوع در برنامه های دولتهای پیشین تصویب شده بود و حتما در جهت سیاست نیولیبرالیستی باید اجرا می شد . نیرومند شدن سپاه نیز بتدریج آغاز شده و سرانجام در چند سال اخیر به اوج رسید و سرکوب فعالین کارگری نیز که مورد توافق همه دولتها بود برای حفظ نظام همواره اجرا شده است . باید به کارگران آموخت که در طول ٣٤ سال گذشته و تا زمانی که چنین دولتهای سرمایه داری حاکم باشند ، نقش دولتها و بافتهای آنها چه امنیتی و نظامی و چه سیاسی و اقتصادی تنها در جهت استثمار بیشتر کارگران و دیگر اقشار حقوق بگیر بوده و می باشد . در سالهای گذشته برخی از مسولین نظام بهمراه همه خانواده های خود همچون رفسنجانی ، بازرگان و گروه نهضت آزادی ، کروبی ، اردبیلی ، ربانی ، عسگراولادی و خاموشی و موتلفه ایها ، نبوی ، طبسی ، احمدینژاد ، فرماندهان سپاه و دیگرانی مستقیما به تاراج منابع اقتصادی کشور پرداخته و برخی دیگر از مسولین بهمراه خانوادهای خود همچون خمینی ، منتظری ، موسوی ، خاتمی ، صانعی و دیگرانی از طریق بنیادها و افراد غیر وابسته دامی به تاراج پرداخته اند . اما آنچه کارگران نصیب برده اند ، فرو رفتن هرچه بیشتر زیر خط فقر و از دست دادن بیشتر امتیازاتی است که در گذشته و در زمان قدرت کمتر نظام بدست آورده بودند ، تا جائیکه در حال حاضر باید بدنبال کاری با قرارداد موقت و مزد ناچیز و بخور ونمیر دربدر گشته و گاها حتی ماهها از گرفتن همان حقوقی که کارش را کرده اند نیز محروم باشند . چرا احمدینژادی که شعار بهبود زندگی مردم را می دهد ، بودجه های دولتی را صرف هزینه هایی انرژی هسته ای ، وامهای سنگین و بدون بازگشت به دوستان نموده ، ولی حاضر نیست این پولها را صرف پرداخت حقوق عقب افتاده به کارگرانی نماید که برخی از آنها خدمتشان برای همان دولت بوده است !
در دورانی که اعتراضات گسترده کارگران شدت گرفته ، مسولین خانه های کارگر و انجمنهای اسلامی و حزب اسلامی کار بدلیل درگیری خود با بافتهای کارگری دولتی میخواهند بر چنین موجی سوار شده و آنرا کنترل نمایند . اما روش آنها اینست که اعتراضات جنبه حقوقی پیدا کرده و از طریق وکیل در دیوان عدالت اداری دنبال شود و چون اعترضات کارگران واحدها پراکنده و بدون داشتن پشتوانه صندوق کارگری است ، ناچارند که در غیاب تشکلات مستقل به این مسولین زرد کارگری پناه ببرند . با این ترتیب اعتراضات گسترده و نامه نگاریهایی که با سختی با هزاران امضای کارگران فراهم گشته و می بایست به ایجاد تشکل مستقل و افشای استثمار کارگران توسط همه دولتهای رژیم بیانجامد ، با کنترل این مسولین ضد کارگری سر از دادگاههای طولانی   دیوان عدالت در می آورد . حتی اگر حکم قاضیان دیوان که معمولا همچون دیگر قاضیان دیگر دادگاهها که در کنترل نیروهای امنیتی و سپاهی قرار دارند ، پس از ماهها سرگردانی بسود کارگران باشد ، مگر مسولین دولتی و سپاهی و حکومتی که خود سرمایه های اصلی کشور را در کنترل دارند ، حاضر به عقب نشینی ، افزایش دستمزدها و تامین دیگر خواسته های کارگران هستند ! مگر کارگرانی که در پایین ترین سطح زندگی و خط فقر دست و پا می زنند ، توانایی مالی چنین دوران طولانی دادگاه را برای نتیجه ای که از پیش روشن است را دارند که مسولین زرد کارگری تقلید سران اتحادیه های بین المللی را در معاملات حقوقی که به کمیسیونهای سه جانبه معروفند و ثابت شده سرابی بیش نیست ، دنبال می کنند ! اینکه مسولین خانه کارگر اعلام می دارند اضافه شدن ٢ نفر از دولت در ترکیب شورایعالی کار منجر به تصویب این دستمزد کمتر از تورم شده است فریبی بیش نیست ، چراکه تفاوتی در ترکیب شورایعالی کار با این نمایندگان دولت و کارفرما و مسولین زرد کارگری در جهت خواسته های کارگران نمی کند و این شعارها تنها برای کنترل کارگران و نپیوستن آنها به تشکلات مستقل است . اگر اندکی دل مسولین زرد کارگری به حال روز کارگران می سوخت باید تنها راه گرفتن حقوق اقتصادی آنها را فشار آوردن به کارفرماها و دولت می دانست که از طریق اعتراضات و تجمعات و اعتصاب مداوم عملی است که این مسولین از آن طفره می روند . نکته مهم دیگری که باید به کارگران در مبارزات روزمره آنها آموخت ، بهره گیری سران دولت و حکومت و وابستگان آنها از جمله مسولین تشکیلات زرد کارگری از مذهب است ، تا کارگران دریابند خواسته های آنها از طرف نمایندگان مذهبی بدست نمی آید که اگر قرار بود چنین باشد ، حتما باید برابری توسط خدا و نمایندگانش از ابتدا صورت می گرفت .
چنانچه گفته شد بهترین امکان وحدت چند تشکل موجود از طریق فعال کردن خود و تکیه بر دیگر کارگران آگاه واحدهای مختلف تولیدی و خدماتی است تا اعتراضات گسترده کارگران که مدام به آن تاکید می گردد که مهمترین بستر برای پراتیک و مبارزات طبقاتی است ، سازماندهی گردد . متاسفانه برخی از اعضای این تشکلات مستقل نیز بر پوسته و تفکر سالیان گذشته خود تاکید داشته و کمتر حاضرند که اختلافات گذشته را فراموش کنند و گاها بدلیل ترس از گسترش اختلافات تن به وحدت نمی دهند . باور کردنی نیست ولی حقیقت دارد که سایتهای آنها ضمن عدم پوشش اعتراضات کارگری ، اخبار یکدیگر را نیز پوشش نمی دهند هرچند اگر در جو خفقان و سرکوب نیروهای امنیتی قرار داشته باشند . پس از موضوع جداشدن اسانلو از هیات مدیره سندیکای واحد ، اخیرا اختلاف دو تشکل مستقل در مورد نحوه جمع آوری ٣٠،٠٠٠ امضای کارگران که در سه مرحله صورت گرفت ، بمیان آمده که باید منتفی گردد ، اگر بانیان آنها خودرا درجهت سازماندهی اعتراضات و نه رهبری کارگران به خطر انداخته اند . کارگران آگاه و فعالین باید نیروی خودرا در جهت برآورده شدن بخشی از خواسته های کارگران بکار برند ، چراکه باور دارند با تحقق بخشی از درخواستها ، کارگران بیشتری امیدوارانه به صف تشکلات افزوده می گردند . اما آنها به موازات اینکار باید ترفندهای مسولین دولت و جناحهای حکومت را افشا کنند که آنها هرگز حاضر نیستند اولا به خواسته های کارگران تن داده و دوما تلاش خواهند کرد که امتیازات داده شده را به طریق دیگر خنثی نمایند . نیروهای امنیتی باور دارند که قادرند فعالین را سرکوب نموده و از بدنه کارگران جدا نمایند و اگر کارگران همواره زیر خط فقر نگاه داشته شوند ، ناچارند که تنها به تامین زندگی خانواده های خود پرداخته و جذب تشکلات مستقل نگردند . موضوع دیگری که در مقالات این دو تشکل نسبت به نقد یکدیگر نگران کننده بنظر می رسد ، اقرار مازیار گیلانی نژاد به همکاری مسولین خانه های کارگر و انجمنهای اسلامی در گرد آوری این امضاها اگر درست باشد اشتباه بزرگی است که صورت گرفته است . البته سرانجام چنین همکاری می تواند تشکلات مستقل را به دلیل روابطی که مسولین خانه کارگر مدعی داشتن با جناحهای حکومت و نیروهای امنیتی بوده و در واقع از طرف آنها کنترل می شوند ، به پیروی از سیاستهای آنها مجبور کرده تا استقلال خودرا از دست بدهند . بی جهت نیست که محجوب و جلودار زاده و برخی دیگر از این دایه های مهربانتر از مادر کارگران از طرف ولایت فقیه به مجلس وارد شده و یا مورد حمایت قرار می گیرند .
طبیعی است که اقدامات اعتراضی ، تجمعی و اعتصاب اگر از طریق یک واحد تولیدی و خدماتی مستقیما انجام گیرد ، بدلیل اشتراک دائمی کارگران در مورد خواسته یا به نتیجه دلخواه رسیده و یا به افشای فریبکاری مسولین منتهی می گردد و لذا پیگیری خواسته ها با ترکیب و تعداد بیشتری از واحدها بطور همزمان موفق تر خواهد بود . در چنین حالتی نامه نگاری با امضای اکثریت کارگران آن واحد بطور مستقل ؛ همچون امضاهای جمع آوری شده اخیر توسط کارگران شرکت واحد ، نیز تاثیر بیشتری نسبت به امضای پراکنده کارگران دارد که توسط تعدادی از فعالین جمع آوری گشته چراکه امکان گردآوری کارگران واحدهای مختلف از شهرستانهای گوناگون بسیار مشکل و گاهی غیرعملی است . در چنین موردی ضمن ارج گذاری به کار آن فعالین که موجب بهم پیوستگی واحدهای مختلف تولیدی و خدماتی با یکدیگر نیز می گردد ، لزوم فعال کردن بخشی از کارگران آگاه امضا کننده در مراجعه به مسولین دولتی و قضایی اهمیت فراوانی دارد تا سرکوب و تهدید تعداد کم فعالین سازمانده از طرف نیروهای امنیتی موجب بهدر رفتن زحمت سخت صورت گرفته نشود . تهدید فعالین جمع آوری ٣٠،٠٠٠ امضا که اخیرا توسط نیروهای امنیتی مبنی بر عدم تجمع پیش از انتخابات صورت گرفته ، باید آن فعالین را از بعهده داشتن نقش رهبر و فدایی که دیگر زمانش گذشته بازداشته و هرچه سریعتر خود کارگران را پیش از برگزاری انتخابات که امکان تجمع را آسانتر می سازد ، فعال نمایند . چنانچه گفته شد پس از هر انتخاباتی ، اختلافات جناحی فروکش کرده و جناح قدرت گرفته کنترل بیشتری بر فعالیت مخالفین خواهد داشت و بویژه که هرچه از تاریخ امضاها بگذرد ، کارگران نسبت به نتیجه بخش بودن کار سردتر شده و باید به مشکلات جدیدتری که به آنها تحمیل می شود ، نیز بپردازند . درحالیکه حرکت انجام شده بدلیل ترکیب کارگران واحدهای مختلف که می تواند منشا همکاریهای آینده کارگران باشد ، درست بوده و باید نتیجه مثبتی از پس آن بیرون آید . فعالین کارگری اینگونه امضاها نیز باید عدم جواب دادن مسولین وزارت کار و دولت را برای کارگران امضا کرده توضیح داده و از این طریق نسبت به افشای طبقه سرمایه دار و اینکه خود مسولین و فرماندهان سپاه مالک اکثریت واحدهای تولیدی ، خدماتی ، پیمانکاری بوده و هیچگاه حاضر نیستند از منافع خود گذشت نمایند و اینکه تنها راه رسیدن کارگران به خواسته های خود ایجاد تشکلات مستقل در وا حدهای خود و سراسری نمودن درخواستهایشان برای اعمال فشار می باشد .
نکته مهم دیگر همکاری و همراهی تشکلات مستقل و کارگران آگاه برای پشتیبانی از آزاد کردن کارگران و فعالین زندانی است که بازهم با بی مهری برخی از این تشکلات نسبت به اعضای زندانی غیرگروه مشاهده می گردد . تجمع خانواده های فعالین زندانی در کردستان که با حمایت محدود برخی از دوستان آنها انجام می گیرد ، نمونه بسیار مثبتی است که در آزاد سازی فعالین زندانی تاثیر گذاشته است که باید با حمایت فراوانتری در شهرهای مختلف نسبت به آزاد سازی فعالین کارگری اقدام نمود . متاسفانه کارگران نه تنها در داخل کشور کمتر از دیگران مورد پشتیبانی قرار می گیرند ، بلکه همچون دیگر گروههای اجتماعی ، سیاسی ، مذهبی ، نژادی ، جنسیتی که دارای نهادهای متمرکز زیادی در خارج کشور بوده و از طریق سازمانهای حقوقی و بین المللی نیز بیشتر حمایت می گردند ، کمتر مورد توجه هستند . البته دلیل اصلی اینستکه دولتهای کشورهای قدرتمند غربی و شرقی خود برمبنای استثمار کارگران قوانین خودرا تصویب نموده و حامی سرمایه های بین المللی برای سود سرمایه گزاری بیشتر در کشورهای عقب افتاده و کم رشد هستند . سازمان بین الملل و نهادهای حقوق بشری نیز تنها بر ایجاد تشکل مستقل و حق اعتصاب صحه گذاشته و سخنی در مورد استثمار بمیان نمی آورند . اتحادیه های بین المللی کارگری غرب هم که با برسمیت شناختن تشکیلات زرد کارگری دولتی بهمراه شناخته شدن تشکیلات خانه های کارگر توسط اتحادیه های مشابه شرقی ، هیچ دردی را از کارگران ایران درمان نمی کنند و تنها گاهگاهی صدایی از برخی از آنان شنیده می شود که بر آزاد سازی فعالین زندانی و اهمیت سه جانبه گرایی تاکید دارند . دوستان چپ طرفدار کارگران نیز که در ایجاد تجمع بسود کارگران تنها قادرند تعداد بسیار محدودی را آنهم تنها به پشتیبانی  از فعالین کارگری زندانی تشکیل دهند ، درحالیکه بودجه های کلانی برای ایجاد اپوزیسیون و طرفداری از دموکراسی و انتخابات آزاد هزینه می گردند . بنابراین وظیفه تعداد محدود فعالین کارگری مهاجر برای بدست آوردن پشتیبانی از کارگران بسیار سنگین بوده و سخنرانی کسانی همچون محمود صالحی در سفر به خارج کشور می تواند مفید باشد . منصور اسانلو نیز با سابقه مبارزاتی که در گذشته انجام داده و کاملا در خارج کشور شناخته شده می باشد ، باید که برای حفظ دستاودها و خاطرات آن سالها ، نیروی خودرا در جهت کارگران زندانی و حمایت از ایجاد تشکل مستقل و حق اعتصاب بگذارد و جذب سیاستهای سراب آمیز اصلاح طلبان و دیگر گروههای سیاسی نگردد . عملکرد ساده و روشن کارگران آگاه و فعالینی همچون رضا شهابی ، بهنام ابراهیم زاده ، محمد جراحی ، شریف ساعد پناه ، فریبرز رییس دانا ، رسول بداغی ، پدرم نصرالهی و بسیاری دیگر که بدون قهرمان بازی و از درون زندانها پشتیبانی خودرا از مبارزات طبقاتی و آرمانشان از طریق پیامها اعلام می دارند ، باید درسی برای دیگرانی باشد که هدفشان برقراری سوسیالیسم است .
درگیری جناحی ممکن است منجر به تغییر دولت و جناحهای حاکم گردد ، کما اینکه در طول ٣٤ سال گذشته چنین شده ، هیچگاه موجب فروریختن نظام نمی گردد ، کما اینکه در طول ٣٤ سال گذشته چنین نشده است . بهمین ترتیب نتیجه جنبشها و شورشها نیز اگر قدرتمند و سازماندهی نشده باشند نظام طبقاتی دیگری است که توسط بخشی از جناح یا جناحهای طبقه سرمایه داری قدیم و یا جدید برقرار می گردد . برخی از نیروهای چپ گمان می برند امکان دارد جنبش خودبخودی کارگران به انقلاب منجر گردد و بزعم آنها در جو انقلابی ایجاد شده ، حزب کمونیست تشکیل شده و انقلاب را رهبری و سوسیالیسم را بثمر می رساند و بهمین موضوع دلخوش داشته و به امید چنین روزی هستند . آنها فکر می کنند که تنها مشکل عدم وجود رهبری در کارگران است و تلاش دارند کسانی را بعنوان رهبر و قهرمان بیافرینند ، درحالیکه زندگی سخت کارگران از هرکدام فهرمانی ساخته و کارگران نیازی به این پدیده سوسیال دموکراتیک ندارند ، آنچه کارگران نیاز دارند تلفیق دانش مبارزاتی با آنتاگنونیسم کارگری در پراتیک درون طبقه است . تاریخ نیز چنین خوش خیالی را غیرعملی دانسته و از روی انقلابات و جنبشهای گذشته می توان دریافت که هرگز بدون ایجاد نهادهای قدرتمند کارگری که در پروسه مبارزات اقتصادی و سیاسی آبدیده شده اند ، سوسیالیسم برقرار نخواهد گردید . حداقل تغییر سلطنت به جمهوری اسلامی در ایران و تغییرات جنبشهای کشورهای عربی حاکیست که حتی اگر حکومتی در چنین کشورهایی بدلیل جنبشهای داخلی تضعیف گشته و درحال سقوط باشند ، قدرتهای بزرگ بعنوان مکانیزم وارد شده و جهت جنبش را بسمت منافع خود با روی کار آوردن جناحی جدید تغییر می دهند .
بنابراین جنبشهای کارگری نه تنها باید مستقیما با دولت و حکومت بومی مبارزه کنند ، بلکه باید مواظب باشند تا جنبش همچون برخی از اپوزیسیون که چشم براه غربیها هستند ، تحت تسلط این قدرتها قرار نگیرند . دکتر مصدق بهترین نمونه از رهبری یک جنبش ملی گرا بود که درعین حال جزو آخرین آنها هم بود و قدرتهای بزرگ غربی و شرقی نشان دادند که با چنگ و دندان منافع خود را حفظ می کنند . این موضوع گرچه به جنبشهای کارگری رنگ ضد امپریالیستی هم می دهد ، اما نباید  همچون برخی از نیروهای چپ فراموش کرد که مبارزه طبقاتی کارگران هرکشور در داخل آن کشور انجام می گیرد . گرچه کارگران در هر کشور دارای نظام طبقاتی ، استثمار شده و مبارزه آنها در زنجیری یکسره بهم متصل است و بهمین جهت همواره از مبارزات یکدیگر پشتیبانی می کنند ، اما باید نیروی کارگران هر کشور صرف مبارزه طبقاتی داخلی همان کشور گردد . روز کارگر سمبل روزیست که هم طبقه بودن کارگران جهان را یادآوری کرده و در این روز کارگران همبستگی خود را نسبت بهمدیگر در مبارزه طبقاتی با طبقه سرمایه داری بومی خود و سرمایه جهانی نشان می دهند . کارگران گرچه در کشورهای قدرتمند غربی آزادند که روز کارگر را گرامی دارند ، در برخی دیگر از کشورهای عقب مانده و درحال رشد نیز کارگران بدلیل داشتن نهادهای متشکل قادرند این روز را مستقل از تشکیلات وابسته و دولتی جشن بگیرند . اما روز کارگر در بسیاری از کشورها روز خوشی برای دولتها و حکومتهای آنها نبوده و آنها تلاش می کنند تا این روز را با تشکیلات زرد کارگری و تحت کنترل برگزار کنند . در کشور ایران در دوران سلطنت روز کارگر در بیشتر سالها فرمایشی بوده و در برخی از سالها نیز با شدت و ضعف بطور مستقل انجام می گردید که خاطرات آن همواره برای کارگران گرامی است . در زمان خمینی با استفاده از مرگ مطهری که بویی از معلمان مبارزی همچون بداغی نبرده بود ، یک روز قبل از روز کارگر را روز معلم نامیدند و هرساله آنروز را جشن گرفتند تا روز کارگر تحت تاثیر و فراموش گردد . در حقیقت سران رژیم تنفر خودرا از یادآوری روز جهانی کارگر ابراز کردند و در طول ٣٤ سال گذشته همواره تلاش کردند تا حتی مجوز بر مراسم یادبود را به تشکیلات زرد کارگری نیز ندهند . البته در طول ٣٤ سال گذشته نیز کارگران آگاه و فعالین تلاش کردند که چه مراسم مستقلی داشته باشند و چه مراسم تشکیلات زرد کارگری را به نماد ضد سرمایه داری تبدیل نمایند . امسال نیز مسولین وزارت کار و کشور تحت نفوذ نیروهای امنیتی و سپاه حتما مجوز برگزاری مراسم روز کارگر را در ١١ اردیبهشت نخواهند داد ، همچنانکه با تهدید اجازه تجمع به کارگرانی را ندادند که با مجموعا ٣٠،٠٠٠ امضای خود درخواستهایی را داشتند . اما مگر کارگران مجتمعهای پتروشیمی های منطقه بندر امام ، کارگران صنایع فلزی ، بازنشسته های ذوب آهن ، کارگران نی بر خوزستان ، کارگران نساجی مازندران ، کارگران شرکت واحد و بسیاری دیگر از کارگران واحدهای تولیدی و خدماتی مجوز تجمع داشتند که در جلوی ادارات دولتی و مجلس جمع شدند ! گرچه گرامیداشت روز کارگر مهم بوده و اگر کارگران بسیاری در شهرهای مختلف بتوانند دور هم جمع شده و اینروز را گرامی دارند ، قدرت تشکل و آرمانشان را مقابل نظام طبقاتی به نمایش می گذارند . اما همت کارگران نباید تنها به تجمع در چنین روزی و بصورت محدود باشد ، بطوریکه منجر به دستگیریهای متعدد فعالینی گردد که بدنه کارگران به آنها سخت نیاز دارند . کارگران زمانی می توانند روز کارگر را گرامی داشته باشند که بتوانند بصورت مستقل و در وحدت بایکدیگر و مجزا از تشکیلات وابسته تجمع کنند و برای اینکار نیاز دارند که از امروز اعتراضات گسترده را به تجمعاتی وسیع تبدیل کنند تا در ١١ اردیبهشت نیروهای امنیتی و انتظامی قادر نباشند تجمعات را برهم زنند . با این ترتیب کارگران نباید تا رسیدن به بیشتر خواسته هایشان دست از تجمع ، تحصن ، راه پیمایی و  سد کردن جاده و خیابان دست کشند و این امر زمانی تحقق می یابد که کارگران آگاه بسیاری از واحدها بدرک مبارزه مشترک حتی برای خواسته های اقتصادی رسیده و به پشتیبانی ازیکدیگر بپردازند . 

گروه پژوهش کارگری فروردین ١٣٩٢