نگاهی  به نظرات چند محقق و فعال کارگری در رابطه با

اتحادیه گرائی جنبش اجتماعی

 ً

نسرین ابراهیمی

 

 

تغییراتی عظیم و انقلابی سترگ در سرمایه داری رخ داده است، این تغییرات به اندازه گذار از تولید فئودالی به سرمایه­داری عمیق و قابل تامل اند.  انقلاب صنعتی در درون سرمایه داری سبب تحول از مانوفاکتورها به تولید صنعتی و یا ماشینیسم شد، و به طبع آن اتحادیه های پیشه وری به اتحادیه های صنعتی تغییر یافتند. امروزه  انقلاب اطلاعاتی، انقلابی دیگری در سرمایه داری به شمار میرود، این انقلاب در واقع  تحولی است مبتنی بر تولید کالا و خدمات اطلاعاتی و فرهنگ کامپیوتری.

هر چند روند ادغام سرمایه از دهه هفتاد شتاب فراوانی گرفت، اما در اواخر دهه 90 ساختارهای سرمایه داری جهانی نمودار شد، در سطوح ملی نیز جابه­جائی­های عظیمی رخ داد، و ما با یک مهاجرت جغرافیائی سرمایه چه در سطح جهانی و چه در سطوح ملی روبرو هستیم. با دگرگون شدن نقشه جغرافیائی، تشکیلاتی و فنی سرمایه داری، وضعیت طبقه کارگر در همه نقاط جهان تغییر کرده است.

طبقه کارگر در فاصله سال­های 74-1968 با یک ضد حمله طولانی، گسترده و عمیق و استراتژهای ضد بسیج از سوی کارفرماها مواجه شد که می­خواستند کنترل اصلی را بدست خود بگیرند. از این رو ما عقب نشینی جنبش اتحادیه ای بزرگ نظیر کنترل کنندگان هوائی در آمریکا در 1980، ماشین سازی فیات در ایتالیا در 1980 و معدنچیان در انگلیس در  5-1984 را در این دوران مشاهده میکنیم. به همین ترتیب صاحب کاران و کارفرمایان با به کارگیری منابع ایدئولوژک، مالی و تشکیلاتی و از طریق دولت، به میزان بالائی موفق شدند فرآیند بسیج و تشکل یابی کارگران را مختل سازند و باعث کاهش بسیار شدید نفوذ اتحادیه ها (و افزایش شدید نفوذ کارفرماها) در روابط شغلی و درعرصه وسیعتر اجتماع شود 1 . این روند از طریق شاخصهای عضویت، مشارکت اعضا، قراردادهای دسته جمعی و کاهش فعالیتهای اعتصابی،  و کاهش نفوذ بر سیاست های عمومی قابل تشخیص است. همه اینها افت جنبش کارگری، افت اتحادیه ها و کاهش عضویت در اتحادیه ها را سبب شده است.

از دهه هشتاد مشکلات کارگران متشکل در سراسر جهان با وجود تفاوتهائی که در سرشت، درجه آن وجود دارد، اما بطور همگانی و عمومی توسط اتحادیه گراها، سوسیالیستها و کمونیستها مورد شناسائی قرار گرفته است. در نتیجه در جنبش کارگری  مباحثه بر سرپاسخ های موثر و مناسب به کارفرماها و تهدیدات آنها و دیدگاه و روشی که جلوی آنها را گرفته و به عقب نشینی وادارشان کند و قدرت کارگران را دوباره بازسازی کند، آغاز گردید 2.  در این رابطه  بر اساس تجربه مبارزات کارگران تلاشهائی صورت گرفته تا دیدگاه  و چهارچوب نظری جدیدی ساخته شود که به جنبش کارگری روشنائی بخشد، در عین حال که این چهار چوب جدید با این دیدگاه مخالف است که مقوله طبقه کارگر منسوخ شده و جنبشهای اجتماعی جدید دیگری جای آن را گرفته است. این نکته پذیرفته شده که به منظور حفظ خصلت بالنده طبقه کارگر در جهانی که کشمکشهای اجتماعی  از محیط کارخانه به بیرون منتقل شده است تدوین تئوری سوسیالیستی جدیدی لازم است که بخشهای وسیعی از جامعه را در بر گیرد. در پاسخ به این نیاز تلاشهائی بسیاری بین فعالین و متفکران  فعال در جنبش کارگری  صورت گرفته که از حیث نظری پدیده های جدید را در یابند و برای قرار دادن طبقه کارگر در جایگاه اجتماعی خود و برای درک جنبشهای جدید کارگری از مفهوم ً اتحادیه گرائی جنبش اجتماعی ً  استفاده کرده اند 3 .

 

اما درکهای مختلفی از ً اتحادیه گرائی جنبش اجتماعی ً وجود دارد در این زمینه کیم مودی، کیم سایپس، پیتر واترمن و... تلاشهای زیادی کرده اند و سعی کرده اند که درکها و تبیین های خود را از این مفهوم روشن کنند و هر یک از زاویه­ی معینی بر آن تاکید  کرده اند. در این اینجا  من تلاش میکنم که بر نقطه نظرات این سه متفکر تمرکز کنم  و چکیده نظریات آنها را در رابطه با  ً اتحادیه گرائی جنبش اجتماعی ً بیان کنم.

 

کیم مودی  نویسنده مسائل کارگری و یکی از کسانی که با نفوذترین توضیح و شرح  را در رابطه با  ً اتحادیه گرائی جنبش اجتماعی ً ارائه کرده است 4  در ارزیابی های خود  میگوید که بحران جنبش کارگری محصول تغییراتی در مناسبات کارگری است. وی که در رابطه با اتحادیه جنبش اجتماعی کارهای بسیاری انجام داده و تالیفات زیادی در این رابطه  دارد،  تغییرات  در مناسبات کارگری را اینگونه توضیح میدهد: تغییرات درفرآیند کار، افزایش بار آوری، افزایش زمان کار، افزایش شدت کار، تغییر در ترکیب طبقه کارگر.

 

در رابطه با افزایش بار آوری با توجه به رشد سرمایه گذاری و ماشین آلات جدید، در فاصله سالهای 2000-1990  دربخش صنعت علیرغم کاهش سه میلیون نفر تعداد کارگران صنعتی، میزان تولید افزایش یافته است. افزایش ساعات کار در آمریکا و انگیس شروع شد و ما اکنون شاهد افزایش ارزش اضافی مطلق هستیم. نکته دیگر ترکیب طبقه کارگراست که مدتهای طولانی است تغییراتی را به ویژه از دهه 70 به بعد، از لحاظ جنسی، ملی، نژادی تغییرات معینی را پشت سر گذاشته است که با سیمای مرد کارگر سفید دیگر فرق میکند. ورود زنان، آسیائیها، رنگین پوستان، لاتینی ها، سیمای طبقه کارگر را عوض کرده است. واقعیت این است که یک طبقه کارگر صنعتی متشکل از کارگران نیمه ماهر کارخانه که از نظر اجتماعی هم گون و بطور جغرافیائی متمرکز باشند، به طور فزاینده ی جای خود را به نیروی کاری می سپارد که از نظر جغرافیائی پراکنده هستند.  کارگران خانگی، پاره وقت، کارگران با قراردادهای متفاوت، مقاطعه کارهای فرعی، کارگران آماده به کار برای اعزام به نقاط مختلف از طریق موبایل یا ای. میل افزایش یافته است و بخصوص امروزه  در ترکیب طبقه کارگر، وزن کارگران پاره وقت چشمگیر است.

از اینرو، تغییر در سرشت کار، اثرات مخربی بر موقعیت عمومی جنبش کارگری گذاشته است، ساختار و عملکرد اتحادیه های قدیمی را تضعیف کرده، قدرت چانه زنی نیروی کار به شدت تضعیف شده، بعلاوه ریاضت کشی های تحمیل شده توسط دولت، کاهش عمومی استانداردهای زندگی را سبب شده. کیم مودی همواره منتقد اتحادیه های بیزنسی بوده و همواره از آن انتقاد کرده است و میگوید که ما راه دیگری را هم میتوانیم در پیش گیریم 5 . وی  معتقد است که اتحادیه های موجود، اتحادیه های سازش طبقاتی هستند که از طریق رهبران خود با دولت و کارفرما به همکاری طبقاتی می پردازند. اتحادیه باید اهرمی در پیکار طبقاتی باشد و با پایه فعال و فعالیت مستقل وارد نبرد شود و خود راسأ برای فعالیتهای خود دست به مبارزه بزند. مودی قبل از هر چیز بر نقش مرکزی طبقه کارگر در تقابل با نظام تولیدی سرمایه داری تاکید میکند در رابطه با   ً اتحادیه گرائی جنبش اجتماعی ً بر چندین نکته تاکید کرده و متمرکز میشود که شامل موارد زیر است:

 

1 -  دموکراسی در اتحادیه و دخالت بسیار گسترده توده کارگران: نکته ای اساسی است که موودی در رابطه با  ًاتحادیه گرائی جنبش اجتماعی ً در تمام کارهایش بر آن تاکید میکند. بر نقش توده ها در اتحادیه متمرکز است، نقش آنها مهم و حیاتی است.  هنگامیکه اعضا بخصوص اعضای جدید اتحادیه فعال باشند و قدرت سازماندهی آنها بکار گرفته شود قدرت اتحادیه بیشتر و موفق­تر است و میتواند به رزمندگی بیشتری سوق داده شود.  در مسیر پیشبرد  ً اتحادیه گرائی جنبش اجتماعی ً و نیز بازسازی جنبش کارگری آمریکای جنوبی، مودی بر این نکته  تاکید داشته که بوروکراسی اتحادیه، مانع رزمندگی و جنگیدن آنها علیه سرمایه میشود. وی میگوید : بوروکراسی در اتحادیه ازموقعیت خودش راضی است،  توده های عضو را دست کم میگیرد و مانع بالا آمدن آنها میشود. باید  بجای متخصصین و کارگزاران حرفه ای اتحادیه ها، خود توده ها سازمان دهنده باشند،  چرا که این توده ها هستند که اتحادیه را برای سازماندهی غیر سازمان یافته­ها هدایت میکنند،  نه سازمان دهندگان حرفه ای. هدف توانمند کردن فعالین محلی و کارگران برای رویاروئی و مقابله با شرایط کاری شان است. دراین رابطه موودی از ً کی. تی. یو سی  ً ، کنگره اتحادیه های کره ای مثال میآورد که بدلیل دموکراسی توده ای قوی و با احساس همبستگی طبقاتی، عوامل و شرایطی را بوجود آوردند که توانستند در مدت کوتاهی صدها هزار توده کارگر را بسیج کرده و اتحادیه را تقویت کرده و احیا سازند.

 

2– اتحاد و وحدت با اجتماعات محلی (لوکال کومیونتی)، با توجه به اینکه دگرگونیهای جغرافیائی، فنی و تشکیلاتی فراوانی در وضعیت طبقه کارگر بوجود آمده است ، اجتماعات جدید کارگری در برخی نقاط شکل میگیرد، محله های جدید کارگری مهاجرین در شهرهای مختلف مثل پاریس، لس آنجلس، لندن و...بوجود آمده است. بعنوان مثال یکی از بزرگترین تاثیرات  جمعیتی  بر نیروی کار ایالات متحده، تاثیر کارگران مهاجر آمریکای لاتین است،  که  در طی سالهای 2005-1985  تعداد نیروی کاری لاتینی ها در ایالات متحده به دوبرابر رسید که بیشتر آنان درچندین محله شهری مثل  نیویورک، لس آنجلس، شیکاگو و میامی متمرکز هستند 6.  از اینرو جنبه  مهم دیگر  ًاتحادیه گرائی جنبش اجتماعی ً از نظر مودی جستجوی متحدینی در جنبشهای اجتماعی و اجتماعات محلی است. در مقاله ای که مودی در سال 1990 نوشته است بر دو نکته برای بازسازی جنبش کارگری آمریکا تاکید میکند: دخالت توده های کارگر و متحدینی از اجتماعات محلی و گروههای اجتماعی ، به اعتصابات سالهای 1980 اشاره دارد که اجتماعات محلی و متحدین اتحادیه ها نقشی مهم و اساسی در مقاومت و مبارزه علیه تهاجم کارفرماها ایفا کرده اند 7.

 

 از این منظر  ً اتحادیه گرائی جنبش اجتماعی ً از نظر مودی مبارزه و جنگیدن برای هر چیزی که بر زندگی  و تجمعات کارگری در هر کجا محل کار، زندگی و جامعه و نیز بر رفاه وسیع و گسترده تر طبقه کارگر تاثیر میگذارد،  تاکید دارد، و فقط به منافع تنگ اقتصادی آنها بسنده نمیکند. مثلأ یکی از کمپینهای  کارگران خودرو سازی کانادا، نبرد علیه بی خانمانی بود.  باتوجه به اینکه قیمت مسکن نسبت به درآمدها افزایش فراوانی را نشان میداد، و با در نظر گرفتن حداقل دستمزد کارگران در سال 2002  که از خط فقر هم پائین تر بود و کارگران مجبور بودند که بین کرایه خانه یا مخارج غذا و لباس یکی را انتخاب کنند،  اتحادیه  خودرو سازی کانادا مبارزه علیه بی خانمانی را در دستور کار خود قرار داد و کمپین وسیعی را سازمان داد.

 

3- اتحاد با دیگر جنبش های  اجتماعی مانند زنان، گروههای قومی و نژادی، صلح، جنسی، محیط زیست و..

که اینها میتواند در خواستهای مطالباتی در پیوند با مهد کودکها، پرداخت برابر، حقوق مهاجران در اشتغال، اقدامهای مثبت در محل کار، ارتقای رتبه در راستای کاهش نابرابری های جنسی و نژادی در محل کار  که میتواند پلی میان مسائل ملی، جنسی، نژادی و کارگری باشد را برقرار کنند 8 .

 

 4-  تعهد در قبال سازماندهی غیر سازمان­یافته ها: مودی با تاکید و تمرکز بر نقش مرکزی تولید،  به سایر حوزه های تولید اشاره میکند. اتحادیه جنبش اجتماعی، جهت گیری فعال استراتژیکی را در بر دارد که از قوی ترین بخش ستم دیدگان و استثمار شدگان جامعه، که معمولأ کارگران متشکل هستند، برای بسیج کسانی که در حفظ خود بسیج گری ضعیف ترند، همچون تهیدستان، بیکاران، کارگران موقت استفاده می کند 9

 نقطه قوت  اتحادیه جنبش اجتماعی دراین است که از قوی ترین کسانی که استثمار میشوند، و متشکل اند، استفاده میکند تا کسانی را بسیج کند که نمی توانند فعالیت طبقاتی را پیگیری کنند. اتحادیه جنبش اجتماعی از یکسو در درون طبقه ریشه دارد و از سوی دیگر محل زندگی کارگران و سایر بخش های طبقه کارگر را مورد توجه قرار میدهد و همکاریهای اجتماعی را نیز مد نظر دارد.

 

 5- انترناسیونالیسم کارگری:  از نظر مودی در هیچ جائی نیاز به تغییرات سیاسی به اندازه عرصه فعالیتهای بین المللی به چشم نمیخورد. و این همبستگی فقط به ارسال پیامهای همبستگی و یا حتی فرستادن نمایندگانی به...  یا حضور در جلسات توافقات و یا گردهم آئی­ها در انترناسیونالیسم رسمی نیست 10. کار دشوارتر در اولویت قرار دادن ایجاد شبکه ها و اتحادهای کارگری فرامرزی است. اکثر مبارزات ضرورتأ در برابر ساختارها و نتایج جهانی سازی  در زمینه ملی و بهرحال در جائی صورت میگیرد که کارگران کار، زندگی و مبارزه میکنند. هر چند این درس دور اول اعتصابات توده ای در برابر سرمایه جهانی است. که در آن اساسی ترین ویژه گی یک انترناسیونالیسم،  رویاروئی با تمام مسائل سرمایه در حال گذار و سیاست مداران آن در  ًحیات خلوت  ً  خودشان است.

 

پس از نظر مودی اتحادیه جنبش اجتماعی، خیلی دموکراتیک است، بهترین راه برای بسیج قدرت اعضا برای اعمال بیشترین قدرت نفوذ اقتصادی  است، در رابطه با قراردادهای جمعی رزمنده است. معتقد است که هر عقب نشینی، عقب نشینی های بیشتری را به همراه دارد. آسیب به یکی از ما آسیب به همه است. در چانه زنی های شغلی خواسته اش شغل بیشتر و کمک به کل طبقه است. برای تشکل، قدرت و اشتغال در محل کار می جنگد. اتحادیه جنبش اجتماعی،  مستقل از احزاب لیبرال و سوسیال دموکراسی عمل میکند و از این زاویه سیاسی است، حال رابطه اش با این احزاب هر چه باشد، و این قدرت سیاسی و قدرت اجتماعی اش را بیشتر میکند. با دسترسی  به دیگر بخشهای طبقه، اتحادیه های دیگر، تشکلات مجاور، و دیگر جنبشهای اجتماعی، برای همه ستمدیدگان مبارزه میکند و قدرت خود را افزایش میدهد.

 

از دیگر محققین آکادمیک کارگری که بر روی اتحادیه  جنبش اجتماعی کار کرده ، پیتر واترمن است، او موسس و ناشر خبرنامه مطالعات بین المللی کار در سال های 1990-1978 بوده، و از سال 1985 تحقیقاتی در رابطه با بازسازی جنبش کارگری و انترناسیونالیسم جدید کرده است.

 

پیتر واترمن تحت تاثیر دیدگاه های پست مدرنیستی و نظریه جنبشهای اجتماعی جدید است.  واترمن اولین بار

در مقاله ای که درسال 1993 به چاپ رسید، از واژه  ً اتحادیه جنبش اجتماعی  ً استفاده کرد. ولی بعدها عبارت  ًاتحادیه اجتماعی جدید ً را بکار برد که از نظر وی این مفهوم ارتباط و تناسب بیشتری با جهان معاصر ما دارد.  جهانی که ما با آن روبر هستیم تحولات چشمگیری را از اشکال قدرت سرمایه دارانه، نظامی، دولتی، امپریالیستی، فنی و پدرسالارانه  طی میکند. از نظر وی در بین چپها، پاسخ های متفاوتی در تبیین این موقعیت جدید داده شده است؛  عده ای مرکزیت سرمایه داری و تقدم تضاد کار- سرمایه را می پذیرند و عده ای دیگر آنرا بعنوان پسا سرمایه داری، پسا صنعتی، پسا مارکسیستی، پسا تاریخی، پسامدرنیسم می فهمند. دیدگاه سومی هم وجود دارد که وی خود را متعلق به آن میداند و میگوید که دیدگاه سوم؛  هم، درکی از کار دارد و هم نقش جنبش کارگری را باز تعریف  کرده و گسترش میدهد.  ً من یک دیدگاه ترکیبی را ترجیح میدهم که هم تداوم و هم تحول را به رسمیت می شناسد بنابراین من به موضع سوم گرایش دارم. ً 11

 

واترمن بحران اتحادیه ها را در تغییرات ساختاری، فرآیند کار و تحولات سیاسی می بیند. و معتقد است که بحران فزاینده ای که  در اتحادیه ها  وجود دارد، بحرانی است که از سطح  سیاست، ایدئولوژی، یا یک حوزه ویژه ی جهانی فراتر می رود و در بر گیرنده خصلت اتحادیه می باشد. منظور از اتحادیه جدید اجتماعی، یک جنبش کارگری است که از مدل های  اقتصادی ، سیاسی، یا سیاسی اقتصادی اتحادیه فراتر میرود و با قبول اشکال اجتماعی، فرهنگی، و ارتباط با جامعه مدنی، وظایف متعددی را در برابر خود قرار میدهد. 12

 

سه نکته اصلی در برداشت  واترمن از اتحادیه اجتماعی وجود دارد : اول او اتحادیه گرائی جنبش اجتماعی را نه تنها یک نمونه متفاوت از اتحادیه خواهی ، بلکه مدلی بر پایه درک متفاوت از طبقه کارگر و تشکیلاتش در مبارزه برای تغییر جامعه می بیند. ًما فقط با مدل متفاوتی از اتحادیه روبرو نیستیم، بلکه با درک متفاوتی از نقش طبقه کارگر و تشکلات تیپیک آن در تغییر و تحول جامعه روبرو هستیم. این مفهوم، محصول جنبشهای نوین و نوع  جدید اتحادیه گرائی است.  ً 13  وی پیشبرد مبارزه کارگری را فقط به کارگران صنعتی محدود نمیکند. درک جدیدش از کارگران، آنها را فقط به محل کار مربوط نمیداند. تعریفش از کارگر فقط به بخشهای رسمی (فرمال)، یا آنهائی که دستمزد میگیرند و یا حتی آنهائی که استخدام می شوند، محدود نمیگردد. وی میگوید: "باید بخاطر داشته باشیم که اکثریت کارگران(به انضمام بخشی که بطور سنتی پرولتاریا نامیده میشوند) در اتحادیه ها متشکل نیستند. و حتی اگر به عنوان کارگر تعریف شوند اکثریت فقرا، فاقدان قدرت، حاشیه نشینها، از خود بیگانه ها نمی­توانند در اتحادیه متشکل شوند. 14

 

 دوم، او تاکید میکند که این مدل به طور رادیکالی متفاوت از مفهوم لنینیستی از اتحادیه گرائی است و باید باشد؛ از نظر وی دید لنین نسبت به اتحادیه ها ابزارگرایانه است و بین مفهوم سنتی لنینی از اتحادیه های سیاسی و نوع جدیدی از اتحادیه های اجتماعی تفاوت قائل است.  ً آنچه مورد نظر است عبارت است ازیک جنبش اجتماعی جدی در درون اتحادیه ها – که نقش متفاوت از حزب سوسیالیست قدیم دارد، بدین ترتیب که غیر پیشگام ، غیر فرقه ای و غیر بوروکراتیک است و مجموعه ای از منافع و هویت های کارگری مورد نظر آنست.  ً 15

 

 سوم، او پیوند ضروی بین اتحادیه گرائی جنبش اجتماعی با دیگر جنبشهای اجتماعی را مورد توجه قرار میدهد. در دید واترمن این جبشها هم طراز و برابرند و باید در همکاری، از حقوق برابر با هم برخوردار باشند. به نقد بوروکراسی، و نفی بوروکراسی اتحادیه ها می پردازد، بر فعال شدن پایه ها در برابر رهبران فاسد اتحادیه، دموکراسی ، تقویت روابط افقی و مستقیم شبکه ای بین کارگران و همچنین بین کارگران و سایر تشکلها و نیروهای مردمی تاکید میکند. از اینرو اتحادیه جنبش اجتماعی،  موقعیت استراتژیکش را در درون سیستم تولید، توزیع و مبادله می یابد. برای محرومین، ناتوان­ها، همه اجتماع، همه کارگران، فقرا، زنان، محصلین، کودکان، طرفداران محیط زیست، طرفداران صلح، و غیره و غیره، یا در ائتلاف، یا در اتحاد و همبستگی با همه این انسانها، چه آنانی که در تشکلهای خود متشکل شده اند و چه آنهائی که نشده اند.

 

کیم ساپپس:  فعال جنبش کارگری، محقق و پروفسور جامعه شناس ، که  در رابطه  با جنبشهای کارگری جدید در برخی از کشورهای در حال توسعه تحقیقاتی کرده است، و تالیفاتی در رابطه با باز سازی جنبش کارگری  در  کشورهای در حال توسعه دارد.

 

کیم سایپس معتقد است که اتحادیه ها در کشورهای کمتر توسعه یافته در بحران هستند عوامل متعددی در این بحران دخیل اند، میزان پائین صنعتی شدن، فشارها و سرکوب دولتی و یا همکاری با دولت، رهبری نالایق، و یا رهبری ای که فقط به خودش خدمت میکند، تعداد پائین اعضا... و این لیست ادامه دارد. و این در شرایطی است که بر اثر دخالتهای صندوق بین المللی پول و بانک جهانی، وامهای داده  شده، باز سازی اقتصادی، به قیمت استثمار بیشتر از کارگران ، بی قدرتها و بی چیزها، تمام شده ، سرمایه سود بالائی را به جیب می زند، استانداردهای زندگی برای تمامی آنهائی که نیروی کار خود را میفروشند پائین آمده است.

در کشورهای کمتر توسعه یافته، اتحادیه ها میزان پائینی از نیروی کار را در بر میگیرد، تنها کارگرانی که به قدر کافی خوشبخت باشند در کارخانه هائی که دارای اتحادیه هستند، استخدام میشوند، آنها بعنوان نوعی الیت یا آریستوکراسی کارگری شناخته شده و از اینرو جدا و بالای سر مردم محسوب می شوند. البته این بدان معنی نیست که این کارگران مبالغ زیادی دریافت می کنند و یا پول فراوان دریافتی آنها را منفعل کرده است. نکته اینجاست، که به نظر میرسد منافعشان، متفاوت از منافع بخش عظیمی از طبقه کارگر است. در نتیجه به جای متحد کردن فقرا و بی چیزان، اتحادیه ها اعضایشان را از سایر کارگران جدا می بینند.16 توده کارگران در اتحادیه از رهبرانشان کاملأ ناراضی و ناخشنود هستند، اتحادیه ها معمولأ به شیوه هیرارشی و از بالا به پائین سازماندهی میکنند، تصمم گیری محدود به بالاترین سطوح رهبری  و اغلب بسیار جدا و پرت از زندگی روزمره در محل کار صورت میگیرد. بر این اساس، منافع رهبران معمولأ بطور قابل ملاحظه ای از منافع اعضا متفاوت  است.

سایپس در نوشته های خود برای درک و فهم این مدل جدید اتحادیه گرائی، اتحادیه های موجود را  به دو دسته  اقتصادی و سیاسی دسته بندی میکند. اتحادیه های اقتصادی:  که خود را در سیستم اقتصادی و روابط موجود صنعتی تطبیق داده و جذب آن میشوند، در چهارچوب نظام سیاسی مسلط، برای بهبود وضعیت اعضا و رسمی کردن خود در گیر شده، اما غالبأ خود را به منافع آنی محدود میکنند. درگیری آنها در فعالیتهای بین المللی  نیز در تقابل با هر نوع اتحادیه گرائی که نظام  را به چالش می گیرد قرار دارد. اتحادیه سیاسی: تابع حزب یا دولت و وفادار به رهبران هستند، در این رویکرد، این مدل از اتحادیه ها، غالبأ و نه بطور کامل به نفع مسائل  ً بزرگترً  سیاسی، مسائل محیط کار را بفراموشی می سپارند.  هنگامیکه  در فعالیتهای بین المللی کارگری  شرکت میکنند، از اتحادیه های حمایت میکنند که حامی و یا وابسته به احزاب/ دولت  متحدشان هستند.

 

سایپس معتقد است که برای اینکه اتحادیه ها  بتوانند رشد و توسعه یافته و نیروی قدرتمندی برای عدالت اجتماعی محسوب شوند باید نقش ها و استراتژی متفاوتی را اتخاذ کنند  ًمدل سنتی در حالیکه ممکن است برای برخی کارکرد داشته باشد، مستلزم این است که اتحادیه ها مطیع و تابع آنچه که رهبران کشور تصمیم میگیرند باشند که آینده ای بر آن متصور نیست.  اما  نقش­ها و استراتژیهای جدیدی در تعدادی از کشورها  از جمله فیلیپین، برزیل، آفریقای جنوبی، کره جنوبی در حال رشد است، که به نظر میرسد که آینده واقعی برای کارگران دارد. این اتحادیه ها رویکردی کیفیتأ متمایز با مشکلات فقرا و بی چیزان در جامعه شان را در پیش گرفته اند و اتحادیه هائی خودمختار، رزمنده، بوجود آورده اند، که موقعیت کارگران اتحادیه ها را همچون تنی واحد می بینند، که با موقعیت کارگران در سراسر کشور از نزدیک مربوط است. براین اساس  اتحادیه جنبش اجتماعی از قدرت خود در پروسه تولید، توزیع و مبادله هم برای مبارزه برای بهبود دستمزدها و شرایط کار اعضای خود و هم برای بهبود شرایط تمامی کارگران در جامعه  استفاده میکنند. این بدان معنی است که آنها برای بهبود شرایط اکثریت مردم در جامعه مبارزه میکنند. با وجود این، فراتر رفتن از محدوده شرایط کار و امنیت شغلی یعنی آنچه که مسائل  ً اقتصادی ً  در نظر گرفته می شود، شامل تعامل در رابطه با مبارزه سیاسی برای حقوق بشر، و علیه تبعیض نژادی، طبقاتی، قومی،  اقلیتها و ستم جنسی نیز می شود. اتحادیه جنبش اجتماعی سازماندهی دمکراتیکی دارد. رهبری  در برابر اعضا جوابگو و مسئول است. در عین حال دورنما و چشم انداز وسیعتری را در رابطه بین شرایط اقتصادی کشور و اقتصاد جهانی نشان میدهد. از اینرو شرایط محل کار در رابطه نزدیکی با موقعیت ملی درک میشود، بدین جهت به منظور  تغییر در  محل کار، رابطه جامعه با سیستم اقتصادی – سیاسی جهانی بایستی تغییر یابد. 

 

اتحادیه جنبش اجتماعی از نظر سایپس دارای مشخصات زیر می باشد:

 

- نوعی از اتحادیه گرائی است که با هر دو شکل اتحادیه های سیاسی و اقتصای متفاوت است

- از دیدگاه نظری به جنبشهای کارگری هم چون کنشگران تغییر اجتماعی رادیکال می نگرد.

- به مبارزه کارگران صرفأ بعنوان یکی از بسیار تلاشهائی مینگرد که برای دگرگونی کیفی جامعه، مبارزه میکند، نه بعنوان یگانه عامل یا حتی عامل اصلی.

- اتحادیه جنبش اجتماعی، نه تنها نوع متفاوتی از اتحادیه گرائی است بلکه بر پایه درک متفاوتی از طبقه       کارگر و سازمان یابی آن در تغییر جامعه قرار دارد.

- خواهان یافتن متحدینی با جنبش های دیگر بر پایه برابر و تلاش درجهت پیوستن به آنها چه در سطح ملی و   چه در سطح بین المللی است.

- برکنترل دمکراتیک توسط  اعضا در داخل اتحادیه ها استوار است  و هیچ کنترلی را خارج از اعضا  نمی پذیرد.

 - از سرمایه، دولت، احزاب سیاسی مستقل است.

- برخورد کیفیتأ متفاوت به مشکلات فقرا، ندارها در جوامع خود دارد.

- هم برای دستمزدها و شرایط کار و هم  موفقیت تمامی طبقه کارگر در جامعه مبارزه میکند.

- سرانجام هدفش درگیر شدن در کارزارهای مقاومت ملی بر علیه دولت است.

 

مطالعه مواردی از اتحادیه گرائی جنبش اجتماعی:

 

 ًکی. ام. یو ً  (کیلو سنگ مایو آنو) در فیلیپین: این اتحادیه توسط کیم سایپس سالها مورد مطالعه قرار گرفته است 17. کی. ام. یو  تحت عنوان جنبش اول مه ترجمه میشود و  در اول مه 1980 در زمان دیکتاتوری سیاه مارکوس شکل گرفت. این اتحادیه یکی از پنج تشکل کارگری مختلف در فیلیپین است. هم زمان با آن  تشکلهای کارگری دیگری هم وجود داشت که بعضی  از آنها مانند  تی. یو. سی. پی،  تشکلی وابسته بود که  توسط مارکوس  برای حمایت از دیکتاتوری بوجود آمد. در زمان تاسیس 35 هزار نفر عضو  بعلاوه 15 هزار نفر غیرعضو را تحت پوشش قراردادهای دسته جمعی قرار میداد. پس از دهسال این تعداد به 350 هزار عضو و 400 هزارغیرعضو رسید. هفت سال پس از تاسیس، دومین اعتصاب عمومی را رهبری کرد و پیروز شد. اما سئوال اینجاست که چگونه  ًکی. ام. یوً  در مقابل سرکوب دیکتاتوری از جمله بازداشت رهبران، سخنگویان و تقریبأ صد نفر از رهبران بالای آن مقاومت کرد؟ چگونه تشکیلات پس از ترور پی در پی رهبرانش، نقض حقوق بشر، و مخالفت تقریبأ کامل ارتش و طبقه حاکم توانست راهش را ادامه دهد ؟ 18  

از عوامل پایه ای  که کی. ام. یو بخشی از قدرت خود را در تداوم راهش از آن گرفته است میتوان نکات زیر را برشمرد: 

- رزمنده است به این معنی که به منافع طبقه کارگر خیانت نمیکند. در این راه بسیاری از اسازمان دهندگان، رهبران و اعضای آن دستگیر یا کشته شده اند.

 - معتقد است که کارگران از طریق عمل جمعی توده ای به حیثیت و حرمت انسانی خود آگاه میشوند، و از مبارزات توده ای شان می آموزند تا معاملات پشت پرده رهبران، به دیگر سخن از نظر طبقاتی آگاه است 19   

- از دیگر جنبه های بقا و رشد  ًکی. ام. یو ً نقاط قوت تشکیلاتی آنست. بوسیله اعضایش هدایت میشود، تمام اطلاعات در اختیار اعضا قرار داده میشود، سیاستهای هدایت کننده تشکیلات توسط اعضا اتخاذ میشود. به دموکراسی پایبند است و به اعضایش حساب پس میدهد.

- یکی دیگر از جنبه های بقا و رشد  ًکی. ام. یو ً  در این است که قلمرو فعالیت اتحادیه ای خود  را از محدوه خاص کارخانه فراتر برده است که مبارزه برای اقتصاد سیاسی در سطح ملی و روابط اجتماعی داخلی را نیز شامل می شود. کیم سایپس معتقد است که  ًکی. ام. یو ً در نوع  خود بی نظیر است و در این رابطه، سه عامل اساسی دخیل است:

الف؛ برنامه آموزشی، به گونه ای است که آموزش سیاسی  برای همه اعضا است و فقط محدود نمایندگان و رهبران کارگران نیست. در این برنامه های آموزشی  ًکی. ام. یو ً  تلاش دارد تا به منظور دخالت کارگران در مواجهه با مشکلات خود و کشورشان دانش آنها را رشد دهد و به کارگران کمک میکنند که کنترل بر اتحادیه خود را در دست گیرند. کلید این فرآیند آموزشی در شیوه اداره آنست.  به جای اینکه فقط به کارگران بگویند که آنها چگونه باید فکر یا عمل کنند؛  آموزش دهندگان  ًکی. ام. یو ً  یک برنامه آموزشی تهیه کرده اند که در آن کارگران قادرند، ایده ها و دیدگاهایشان را در پیوند با موضوعات گوناگون، با آنها در میان بگذارند و راههای بدیل را مورد بحث قرار دهند. مسایل را از طریق بحثهای آزاد از طرف آموزش دهندگان، کارگران خودشان و دیگران آموزش میدهند و مهمترین دستآورد آن احساس قدرت در میان کارگران است.

ب- رابطه اش با دیگر جنبشهای اجتماعی همچون دهقانان، زنان، ماهیگیران، فقرای حاشیه شهر، دانش آموزان. و پیوستن  به تشکلهای بخش های دیگر جامعه برای خواستهائی که تمامی مردم  از آن بهره میگیرند و منحصر نشدن منافع  ًکی. ام. یو ً فقط به کارگران و مشکلات آنها نکته کلیدی دیگری در رشد آن به شمار میرود.

   ًکی. ام. یو ً با همکاری و فعالیت مشترک با دیگر اتحادیه های بخشهای دیگر جامعه،  تاکتیکی به اسم  ولگانگ بایان و یا  ً اعتصاب مردمی ً را بسط داده است که حتی بسیار قوی تر از ً اعتصاب عمومی ً تقریبأ افسانه ای در کشورهای صنعتی می باشد. یک  ً اعتصاب مردمی  ً که شامل اعتصاب کارگری هم میشود اما از آن فراتر میرود، بعلاوه تمام حمل و نقل متوقف میشود، همه مغازه ها و دکانها بسته میشوند. یکی از اعتصابات عمومی مردمی بر علیه ساخت نیروگاه اتمی برای رساندن برق به پایگاههای آمریکائی در سال1985 رخ داد. این نیروگاه در دامنه آتشفشان در منطقه زلزله خیز ساخته شده بود. در این اعتصاب فعالیت هشت شهر متوقف شد، تمام بانکها، مغازه ها، مدارس، وسایل حمل و نقل عمومی، مشاغل خصوصی و ادارات دولتی بسته شد. اعتصاب خلقی سراسری دیگر در 1987 در پاسخ به افزایش قیمت نفت توسط دولت آغاز شد.

 

د-  عامل مهم دیگر در رشد و بقا   ًکی. ام. یو ً عدم وابستگی به تشکلهای بیرونی و استقلال از آنها می باشد.

 

اتحادیه های آفریقای جنوبی

درآفریقای جنوبی، صنعتی شدن در دهه 1920 بر پایه صنایع سبک در اقتصاد آغاز شد. آفریقای جنوبی پس از جنگ دوم و از دهه 60 به بعد رشد سریعی را بخصوص در صنایع سنگین آغاز کرد. به طوری که میزان اشتغال در صنعت 28.8 درصد بود. فدراسیون اتحادیه های کارگری آفریقای جنوبی (فوساتو)  در سال 1979 تاسیس شد، اولین گام در ساختن اتحادیه های کارگری سیاهان، اعتصابات در دوربان برای بهبود دستمزد و شرایط کاری بود. در سال  1972 دستمزد متوسط کارگران آفریقائی در صنعت فقط 17/12 درصد کارگران سفید بود 20.  فوساتو یک مرکز کارگری غیر نژادی با سازمان دهی قوی در کارخانه بود، که  با 12 اتحادیه که 20000 عضو داشت فعالیت خود را آغاز کرد 21 . در 1983 اتحادیه های وابسته به فوساتو 106000 کارگر در تقریبأ 500 کارخانه را سازمان دهی کردند. رشد فوساتو را میتوان در اجرای اصول کلیدی زیر بر شمرد:

-  مشارکت قوی اعضا، فوساتو بر اصل کنترل اعضا بر اتحادیه شان استوار بود. بر این اساس، کارگران باید بر همه ساختارهای اتحادیه تسلط و بر کارمندان اتحادیه کنترل داشتند، بر اصل گزارش دهی و کنترل کارگران بر نمایندگان پافشاری میشد.

-  سازماندهی قوی  در محل کار، فوساتو ابتدا به تحکیم حضور خود در مناطق صنعتی الویت میداد.

- علیرغم عدم تمایل اولیه به دخالت در مسائل ویژه محله، فوساتو شروع به درک مسائل محله نه تنها برای اعضای خود، بلکه برای اعضای محله های سیاه نشین کرد. عامل کلیدی این بود که اعضای اتحادیه که در محلات فعال بودند، از فقدان همکاری اتحادیه ها در مسائل شهری ابراز نارضایتی میکردند.

- استقرار فوساتو در شوراهای معتمدین محلی، الحاق شوراهای محلی به یکدیگر، پرداختن به مسائل عمومی مانند رشد اعتصابهای حمایتی از همکاران خود در کارخانه های مجاور.

- معاهده بین اتحادیه های متنوع با نهادهای مدنی و کنگره های دانشجوئی و جوانان برای شرکت فعال در یک سلسله از اعتصابهای عمومی. اولین بسیج توده ای در 1984 بود که هشصد هزار کارگر دست از کار کشیدند و چهارصد هزار دانشجو کلاسها را تعطیل کردند.

- در سال 1985 پس از مذاکراه و نشست های وحدت بین اتحادیه ها و فدراسیونها، کوساتو بوجود آمد، ابتدا کمتر از نیم میلیون عضو در 33 اتحادیه را شامل میشد ولی بسرعت رشد کرد. و در اواخر سال 1990 تعداد اعضا به یک و نیم میلیون نفر رسید.

وحدت بین اتحادیه های صنعتی و محله ای یک توافق استراتژیک بود.  کوساتو خود را به مشارکت در مبارزات ملی متعهد میدانست. در قطعنامه ای که پس از اعلام موجودیت کوساتو پذیرفته شد ضمن اشاره به بحرانهای سیاسی  اقتصادی و نتایج آن یعنی بیکاری، گرسنگی و سرکوب، گفته شده که این سرکوب نه تنها بر کارگران در محل کارشان تاثیر میگذارد، بلکه در همه وجوه دیگر زندگیشان و محله های زندگی نیز اثرات خاص خود را بر جای می نهد. از اینرو  کوساتو و طبقه کارگر باید یک نقش بزرگی در فضای سیاسی بازی کند، نباید از اقدام سیاسی پرهیز کند. قطعنامه هم چنین استقلال کوساتو را مطرح میکند و به منافع، موقعیت و رهبری طبقه کارگر در مبارزه وسیع تر سیاسی اشاره میکند 22 .

- پس از آنکه دولت آپارتاید وضعیت فوق العاده را اعلام کرد، این کوساتو بود که ضمن تلاش برای بقای خود، جنبش ضد آپارتاید را در داخل کشور تداوم بخشید. و جنبش کارگری در اوج وضعیت فوق العاده به مثابه رهبر عملی اپوزیسیون دموکراتیک داخلی ظهور کرد.

 

 فدراسیون اتحادیه اجتماعی در ژاپن

 

این اتحادیه دارای خصوصیت بسیار منحصر بفرد و مشخصی است. اتحادیه ای مستقل است و کارگرانی را در بر میگیرد که به هر دلیلی در حاشیه اجتماع و  در موقعیت اقلیت قرار گرفته اند، این کارگران بدلیل موقعیت شغلی، جنسیتی، قومیت، و یا سایر مشخصه های اجتماعی از جریان اصلی اتحادیه ها بیرون نگه داشته شده و در حاشیه قرار دارند. فدراسیون اتحادیه اجتماعی ژاپن، سازماندهی کارگران اقلیت چه دردرون بازار کار و چه خارج از بازار کار را در دستور کار خود قرار داده است 23 . این اتحادیه بخصوص  با توجه به بازار کار متنوعی که کارگران حاشیه ای /اقلیت تجربه میکنند، دارای اهمیت است. بسیاری از گارگران گاه به گاهی/موقتی (اکثرأ شامل کارگران انتخاب شده  در لحظه/یا کارگران اعزامی میشود) عضو این اتحادیه هستند و از آن کمک میگیرند. اینها کارگرانی هستند که روز به روز و یا حتی ساعت به ساعت از طریق ای- میل یا تلفنهای همراه برای کار انتحاب میشوند.  این نحوه استخدام به ناچار دارای حداقل دستمزد نیست. فدراسیون اتحادیه اجتماعی ژاپن، اتحادیه ای موسوم به هاکن دارد که فعالیتهایش بر روی همین کارگران اعزامی است. اخیرأ در مبارزه  با شرکت بزرگی به اسم گودویل (که دارای 49.000 کارگر است) که سالها بطور غیر قانونی از کارگران هزینه های مدیریت را دریافت میکرد؛ به پیروزی قانونی دست یافت؛ که پیروزی بزرگی برای آن بود. در نتیجه این مبارزه، 67 شاخه این کمپانی برای چهار ماه معلق شدند. از 250 کارگر عضو اتحادیه هاکن، 150 نفرشان برای شرکت گودویل کار میکنند. این مورد نشان داد که پتانسیل چنین اتحادیه ای با وجود کوچک بودن تا چه حد زیاد است، به این علت  این نوع درگیریها و مبارزات  پتانسیل بالائی دارند که به سود تعداد بسیار زیادی از کارگران،  از جمله آنهائی که عضو اتحادیه نیستند، تمام شود.

با وجود موقعیت ظاهرأ حاشیه ای این کارگران در جامعه، اتحادیه های اجتماعی ژاپن به هیچ وجه حاشیه ای نیستند. بلکه، خصوصیت مهم آنها، دقیقأ توانائی شان در ایجاد شبکه های گوناگون در میان خود و با دیگر گروههای اجتماعی است. این شبکه ها به اتحادیه، مهارت، کاردانی و چابکی ای میدهد که آنها را در مقابله با مشکلاتی که  فراتر از محل کار هستند، توانمند میکند. ممکن است این مساله تا حدی به این دلیل باشد که تشکلهایی هستند که  مستقیمأ بر بازار کار متمرکز نیستند، در پاسخگوئی به مسائل فراتر از بازار کار مهارت سریعی دارند. نمونه آن پس از زلزله در کوبه بود که، در برنامه کاری فدراسیون اتحادیه های اجتماعی ژاپن، فعالیت در محلات زلزله زده  در دستور کار قرار گرفت. در حالیکه اتحادیه های سنتی در برخورد با این فاجعه غیر منتظره، منفعل بودند، اتحادیه اجتماعی ژاپن در هماهنگی با اتحادیه کارگران کوبه، به سرعت مبارزه ای را در سراسر ژاپن به حرکت درآوردند. با ایجاد اتحادیه هائی برای حمایت از زلزله زده گان و با ارائه خدمات مشاوره و کمک به  تجمعات محلی، از قربانیان زلزله که اغلب خانه و کاشانه و یا شغلشان را از دست داده بودند، حمایت کردند. شعار آنها یکی برای همه، همه برای یکی است.

با توجه به تجربیات کارگران و تشکلهای کارگری در فیلپپین، آفریقای جنوبی ، برزیل، کره جنوبی، ژاپن،

با بررسی و مطالعه مدلها و متدهای تشکل یابی جنبش کارگری ، ابتکارات و خلاقیت­هایشان در رویاروئی با سرمایه داری و تهاجم نئولیبرالیسم علیه دستآوردهای تا کنونی شان،

با درنظر گرفتن پارامترهائی مانند موقعیت اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، میزان تشکل یابی، رشد، شکل گیری جنبشهای اجتماعی مختلف، بوجود آمدن اجتماعات محلی متعلق به یک گروه اجتماعی و یا قومی خاص،

 و با لحاظ کردن پارامترهائی که در چگونگی رشد و توسعه جنبش کارگری در این کشورها و تغییرات در بافتهای گوناگون اجتماعی دارد،

و بالاخره با مقایسه آن با ویژه گیهای اجتماعی، سیاسی کشورمان به طور عام و وضعیت طبقه کارگر در ایران به طور ویژه، نقاط افتراق و اشتراک آنها با یکدیگر، به نظر میرسد که مسائل و درسهای زیادی برای یادگیری وجود دارد.

 

 

 

 

 

منابع

 

 

 

1-Rethinking Industrial Relations: Mobilization, collectivism and Long Waves,    Gall/Kelly

2- Rethinking Industrial Relations: Mobilization, collectivism and Long Waves

3- Labour Moves: A critique of Concept of Social Movement Unionism

4- Social movement Unionism and UE, Michael Schriarone. Flinders University FJHP Volume 23 (2006)

5- Workers in a Lean World: Union in the International Economy (Verso, 1997)

6- Community Unionism, A Comparative Analysis of Concept and Contexts. Immigrant Workers and Labour (Community Organisations in the United State. P 139

7- Social movement Unionism and UE, Michael Schiarvone. Flinders University. FJHP Volume 23 (2006)

8—Workers in a Lean World: Union in the International Economy (Verso, 1997)

9- Kim Moody 1999. P 276

10- Workers in a Lean World: Union in the International Economy (Verso, 1997)

11- “The New Social Unionism: A New Union Model for a New World Order “ P. Waterman.

13- P. Waterman. 1988

14- The New Social Unionism: A New Union Model for a New World Order “ P.

Waterman.

15- P. Waterman.1999 p 262.

16- Social Movement Unionism, A New Type of Trade Unionism. Kim Scipes

17- Social Movement Unionism, A New Type of Trade Unionism. Kim Scipes.

18- Understanding the New Labour Movements in the “third Word”

19- Understanding the New Labour Movements in the “third Word”

20- Kim Scipes. Can we apply the theoretical conceptualization to the new union in South Africa – and beyond?

21- J. Baskin (1991)- A history of COSATO

22-J. Baskin (1991). Striking back                                                                          

23- Community Unionism, A Comparative Analysis of Concept and Contexts. Immigrant. Beyond Organised Labour in Japan- The Case of the Japanese Community Union Federation. P 121