تا ایجاد جنبش کارگری راهی طولانی باید طی شود

گروه پژوهش کارگری

ایجاد جنبش کارگری به سازماندهی بخش مهمی از اعتراضات گسترده کارگران و تبدیل آنها به تعداد زیادی از تشکلات مستقل کارگری با توجه به کمیت و کیفیت آنها بستگی دارد .

 همچنانکه نفت درآمد اصلی حکومت و دولت برای تثبیت و پیشبرد اهداف آنها در داخل و خارج کشور است ، بایستی کارگران این بخش از صنعت نیز نقش مهمی را در ایجاد جنبش کارگری ایفا نمایند . حکومت توسط بازوی سپاهی و امنیتی توانسته با معدود کارگران آگاه مقابله کرده و از طریق بازوی زرد کارگری جلوی ایجاد تشکل مستقل را بگیرد . اما در طول ٣٤ سال گذشته کارگران دریافته اند که دولتهای گوناگون رژیم در راستای منافع حکومت و برضد خواسته های کارگران به قدرت رسیده اند و در نتیجه راهی جز مقابله مستقیم با آنها وجود ندارد . مساله اینستکه کارگران در فقدان جنبش کارگری و تشکلات مستقل ناچارند به مبارزات پراکنده و اقتصادی پرداخته و با وجود آگاهی از عدم پشتیبانی دولت از خواسته های آنها ، بخشی به تشکیلات وابسته کارگری تن داده و یا منتظر یارانه و دیگر قولهای مقامات باشند . بنابراین ضرورت ایجاد تشکلهای مستقل برای ایجاد جنبش کارگری ، مهمترین وظیفه کارگران آگاه و فعالین کارگری است که برای تحقق آن راهی طولانی باید طی شود .
 بدون وجود جنبش کارگری نیرومند که پیش زمینه تحول است ، سخن از مرحله انقلاب سوسیالیستی یک رویای دست نیافتنی است . بسیاری از کسانی که به تفکر انقلاب سوسیالیستی باور دارند ، هنوز با بسیاری از مفاهیم و مبانی ذکر شده توسط مارکس ، انگلس ، لنین و دیگران فاصله بسیاری داشته و کاربرد کلمات و مفاهیم برای آنها تنها بدلیل اثبات موجودیت آنها و عدم پراتیکشان است . آنها فراموش می کنند که اتحادیه های کارگری نیرومندی حتی در زمان مارکس و انگلس در کشورهای انگلیس ، آلمان ، فرانسه و برخی دیگر از کشورها وجود داشت که زمینه های جنبشهای کارگری نیرومندی شده بودند . کارگران کمون پاریس بدون دارا بودن جنبش کارگری قادر نبودند تا سرمایه داری را چنان وحشت زده نمایند تا چنان کشتار شدیدی را براه اندازد . مارکس و انگلس نیز قادر نبودند تا مانیفست کمونیستی را بدون وجود چنان جنبشهای نیرومند کارگری مادیت بخشند . لنین و دیگر یارانش نیز توانستند از تبلور مبارزات اقتصادی گسترده کارگرانی که در فقر کامل بسر می بردند ، بدلیل فساد دربار تزار و مسائل سیاسی آنزمان ، بکمک دانش مبارزاتی ، حزب بلشویک را پایه گذاری گزاری نمایند تا در ادامه در اوج جنگ جهانی به انقلاب سوسیالیستی موفق گردند .
 هیچکدام از حرکتهای دانشمندان مبارزه طبقاتی بدون ایجاد مادیت و زمینه فعالیت شان امکان پذیر نبود و هر گونه نوشته ای از آنها که امروزه توسط بسیاری همچون آثاری مذهبی ستایش شده و مورد تقلید قرار می گیرند ، بجهت مبارزه روز آنها تدوین گردید . مارکس بدلیل مادیت جنبشهای کارگری دوران خود ، انقلاب سوسیالیستی را در آلمان و فرانسه قابل تحقق می دانست ، اما لنین توانست با تکیه بر دانش مارکس و انگلس و مادیت جنبش کارگری زمان خود ، انقلاب را در روسیه تحقق بخشد . هیچکدام از آن تئوریسنها بدلیل اهمیت دادن به پراتیک ، نه در رویا بسر برده و نه به تجربه مکانیکی از دانش خود دست می زدند ، بلکه بطور دینامیکی و با شرکت در جنبش کارگری ، آنرا وسعت بخشیده و ایجاد تحول می کردند . تاریخ تحولات کشورها ناشی از تفاوت مبارزات طبقاتی در آنها است ، کما اینکه کشورهایی همچون فرانسه و آلمان برای گذر از فئودالیسم به سرمایه داری ، به مبارزات خونینی با حاکمیت دست زدند و این تحولات سیاسی خود پایه ای شد تا کارگران نیز به مبارزات طبقاتی خونینی برای خلع سرمایه داری بپردازند . درحالیکه تحولات گذر فئودالیسم به سرمایه داری در انگلستان تدریجی بوده و در ادامه نیز مبارزات طبقاتی کارگران انگلیس مشابه فرانسه و آلمان نگردید . همچنانکه در گذشته مبارزات طبقاتی کارگران در هیچ کشوری مشابه یکدیگر نبودند و این موضوع در کشورهای روسیه ، چین ، ویتنام ، کامبوج ، کوبا ، شیلی ، ونزوئلا ، لهستان ، ایران ، فیلی پین و دیگر کشورها مشاهده گردید .
 تجارب تاریخی ثابت می کنند که در مبارزات طبقاتی هرگز امکان ندارد تا همچون علوم دیگر آزمایشهای مختلف را بارها تکرار نمود ، بلکه مبارزه طبقاتی درهر کشور ویژگی منحصر بفرد خودرا دارد که باید در پراتیک کشف گردند . دانشمند فیزیک و شیمی و یا علوم دیگر به کشف فرمولی آنهم در آزمایشگاه تخصصی و یا طبیعت دست می یابد که با ایجاد شرایط دقیق آزمایشگاهی ، امکان تجربه فراهم می گردد . اما دانش در موضوعات انسانی بهمین راحتی عملی نیست ، چرا که فراهم کردن شرایط مشابه انسانی در گذشته برای اثبات قانون ، در حال و یا آینده امکان پذیر نیست . گرچه ثابت کردن هر فرمولی مربوط به علوم طبیعی ( و انسانی ) روی کاغذ عملی است ، اما اگر قصد تکرار تجربه باشد و شرایط آزمایشگاهی ) ( و انسانی که قبل تکرار نیست ) کمی تفاوت کند فرمول کشف شده اثبات نخواهد گردید ، مگر آنکه شرایط متغییر را در فرمول داخل نمود . مثل جوش آمدن آب در ١٠٠ درجه در شرایط اتمسفر که اگر این شرایط تغییر کند ، طبق قانون می توان آب را دوباره بجوش آورد ، اما دیگر در ١٠٠ درجه نخواهد بود ، چرا که دیگرشرایط اتمسفر تغییر کرده است .
 در دانش مبارزاتی هم چنین است ، امکان حذف طبقه سرمایه دار و استثمار کارگران عملی است ، اما کارگران هر کشور باید سازماندهی خودرا در شرایط ویژه خودشان با استفاده از دانش موجود و کشف قانونمندیهای زمان خود انجام دهند . نبوغ مارکس و انگلس در کشف قانونمندیهای مبارزه طبقاتی کارگران برعلیه طبقه سرمایه دار ، ارزش اضافی منتج از استثمار و دیگر موضوعات بود که برای رهایی کارگران باید انقلاب سوسیالیستی متحقق گردد . لنین حزب بلشویک را در روسیه و در پراتیک مبارزه طبقاتی ساخت ، زمانی که دستاوردهای  مارکس در انترناسیونالی که پایه انقلاب  توامان چند کشور دانسته می شد ، به انحراف کشیده شده بود . هیچ شبهه ای در قانونمندیهای کلی کشف شده توسط مارکس برای نفی استثمار وجود ندارد ، اما تکرار هیچکدام از تجربیات ویژه انجام شده توسط مارکس و دیگران در شرایط آنروز آنها نیز منجر به انقلاب سوسیالیستی در هیچ کشوری نخواهد گردید . وظیفه روشنفکران انقلابی و کارگران آگاه به پراتیک کشاندن قانونمندیهای کلی کشف شده در پراتیک ویژه کشور خود می باشد تا سازمانهای قدرتمند کارگری ایجاد گردند .
 تلاش برای تکرار تجربه همچون الگو سازی می ماند که مثلا خیاطی برای کار خود در اختیار دارد و با استفاده از آن الگو ، لباسهای مشابه یکدیگر می سازد . روشنفکران با الگو برداری از گذشته خودرا به یک شاگرد معمولی تنزل می دهند که هیچگونه افکار مترقی هم ندارد ، چه برسد به افکار انقلابی و با اینکار نه تنها خود را حول دایره ای سرگردان می اندازد ، بلکه موجب هدر رفتن نیروهای مبارز گشته و بتدریج نقش ضد انقلابی می گیرد . تا زمانیکه طبقه سرمایه دار وجود دارد ، استثمار هم وجود خواهد داشت و بنابراین مبارزات اقتصادی کارگران هم ادامه خواهد داشت و باید که این مبارزات در پراتیک به مبارزات سیاسی ارتقا یافته تا انقلاب سوسیالیستی که تحول انسانها و دموکراسی واقعی را موجب می گردد ، انجام شدنی باشد . انقلاب روی زمین انجام می شود و نه در هوا و درون مغزها و برای انقلاب باید زحمت کشید تا مقدمات آنرا ایجاد نمود . تنها باور داشتن به آرمانی بمنزله تحقق بخشیدن به آن نیست ، مگر اینکه به معجزه ایمان داشت که دیگر نوعی مذهب است و کاری به دانش ندارد . سوسیالیست ویا کمونیست بودن ، فردی و یا معدود به چند نفر خارج از مبارزات کارگری نیست ، کما اینکه تاریخ نشان داده که سوسیالیستهای معتبری که در کوران مبارزه نیز بودند ، در ادامه با جدا شدن از کارگران مقابل انقلاب نیز ایستادند .
 درد امروز مبارزات کارگری در ایران نیز اصرار در الگوبرداری بخش بزرگی از سوسیال دموکراسی از دانش مبارزه طبقاتی است . تلاش آنها اصرار در تطابق حرکتهای کارگران در کپی برداری و الگوهای ساخته شده در ذهن آنها از دانش مبارزه طبقاتی باقی مانده بویژه مارکس و لنین است ، درست مانند شاگرد خیاطی که می خواهد یک الگوی آماده استادش را بزور قالب تن یکی از مشتریانش نماید ! چرا که چنین شاگردانی قادر نیستند که حتی الگویی را مطابق قد و اندازه مشتری جدید بسازند و لذا ناچارند الگوی ساخته شده را به مشری جدید بخورانند . این بخش از سوسیال دموکراسی نیز چون به باور خود ، خودرا سوسیالیست و کمونیست می بیند ، تنها با ذکرآیه ای از مارکس و لنین فرمان صادر می کنند که همه حرکتها رفرمیستی و در جهت بورژوازی اند و تنها راه آنها با توجه به آیه پیوست انقلابیست ! آنها حتی تلاش نمی کنند که مفاهیم باقیمانده از آن آموزگاران بزرگ را درک کنند تا دریابند که چگونه ویژگی حرکت را در مبارزات طبقاتی پیدا کنند . در اینجا مفاهیم همه منجر به تکرار کلمات تئوریسینهای گذشته می گردد و جالب اینکه آنها همدیگر را هم با الگوبرداری از گذشته نارودنیک ، پرودونی ، آنارشیست ، ضد انقلاب ، تروتسکیست ، مائویست و غیره می نامند . تراژدی در اینکه حتی تلاش نمی کنند آنچه که خود باور دارند را نیز بسازند و دلشان را تنها به چند نفر از همفکران خود تا انشعاب نکرده ، خوش می کنند . مفاهیم مبارزات اقتصادی ، مبارزات سیاسی ، سندیکا ، شورا ، سازمان و حزب کارگری ، جنبش و انقلاب ، کار علنی و مخفی و بسیاری از دیگر مفاهیم بطور مغشوش و منجمد استفاده شده و گاها در مراحل مختلف بسته به شرایط روز حتی وارونه بکار می روند و برای همین قادر نیستند تحول و کیفیتی در کار خود ایجاد کنند .
 در همه دوران تاریخ طبقاتی گذشته و حال همواره دیکتاتوری وجود داشته و مبارزان مجبور بودند در شرایط سخت سرکوب ، به سازماندهی نیروها و ایجاد جنبش و انقلاب بپردازند . کمون پاریس در اوج قدرت آنزمان سرمایه داری فرانسه شکل گرفت و بشدت سرکوب گردید ، چنانچه مبارزات اقتصادی و سیاسی کارگران و اقشار سوسیال دموکرات کشورهای دیگری همچون آلمان و انگلیس نیز در شرایط سرکوب وفشار شکل گرفت . حزب بلشویک لنین در شرایط خفقان تزار روسی و با کشتار فراوان ایجاد شد و توانست انقلاب سوسیالیستی را با وجود مخالفت بخش مهمی از یاران سوسیال دموکرات پیشین خود که از حمایت بخشی از سازمانهای صنفی و سیاسی کارگران برخوردار بودند ، بثمر برساند . البته روشن است که شرایط سرکوب در سالهای اخیر با استفاده از تجارب گذشته و حمایت همه جانبه سرمایه های امپریالیستی شدیدتر شده ، اما بدلیل عدم استفاده روشنفکران انقلابی و کارگران آگاه از درسهای گذشته و ایجاد تحول در دانش مبارزاتی است که ایجاد تشکلات کارگری مشکلتر شده است ، وگرنه ایجاد جنبش کارگری و انقلاب غیرممکن نیست .
 تکیه بیش از حد برخی از سوسیال دموکراسی در ایران به شرایط سرکوب و ربط دادن امکان ایجاد تشکل مستقل به شرایط و فضای آزادتر بمفهوم اصلاحات ناشی از عدم درک آنها از طبقه سرمایه دار و شیوه های آنها برای ادامه استثمار و سرکوب جنبشها است . باید بجای بزرگنمایی سرکوب و قدرت نهادهای نظامی و امنیتی طبقه سرمایه دار به اشکالات درونی مبارزه و نحوه آن و درک استفاده از دانش مبارزه طبقاتی رجوع کرد . باید دید چرا اینهمه سازمانهای گوناگون با افکار چپی نتوانسته اند ، کمیت و کیفیت گروهی و سازمانی خودرا ارتقا بخشیده و چرا با گفتار تقریبا مشابه اینهمه با یکدیگر در آنتاگونیسم ظاهری قرار داشته و مدام در وحدت و انشعاب از یکدیگرند ! باید درک کرد چرا تشکلات مستقل کارگری در جامعه ای افزوده نمی گردد و چرا این تشکلات مستقل ، حاضر به پذیرش یکدیگر نبوده و سازماندهی کارگران را در الویت قرار نمی دهند ! متاسفانه بخشی از سوسیال دموکراسی بجای انجام وظیفه روشنفکران انقلابی در تدوین و ترویج دانش مبارزاتی ، مفاهیم مغشوش خود را درون کارگران آگاه نیز رسوخ داده و اختلافات زیادی را دامن زده اند .
 چگونه است که هیات مدیره سندیکای شرکت واحد تهران با وجود اختناق و شرایط غیرممکن برای ایجاد مجمع عمومی برای انتخابات با وجود منع تردد کارگران واحد برای ورود به ساختمان مجمع توسط نیروهای انتظامی و امنیتی و باوجود سرسختی همکاران مزدور محجوب ، با رای هزاران کارگر انتخاب می شوند . چگونه است که باوجود رسمی بودن انجمن اسلامی شرکت واحد ، بازهم مقامات مسول شهرداری و نیروهای انتظامی و امنیتی مجبور به مذاکره با هیات مدیره منتخب سندیکا می گردند درحالیکه آنها را برسمیت نمی شناسند ! آیا ایجاد سندیکای کارگری هفت تپه با رای هزاران کارگر تنها بدلیل وجود فضای اصلاح طلبی شکل گرفت و آیا این موضوع تنزل درک کارگران شرکت واحد و هفت تپه نیست ؟ آیا دیگر تشکلات مستقل فعالین کارگری از کمیته های هماهنگی ، پیگیری ، کانون مدافعان ، فلزکار و مکانیک و دیگر نهادهای مستقل نه بدلیل درک فعالین کارگری از سازماندهی کارگران و روشنفکران انقلابی ، بلکه بدلیل تن دادن خاتمی و دیگر سران رژیم به کمیسیون سه جانبه بوده است ؟ آیا در فضای اصلاح طلبی نبود که کارگران معادن کرمان زیر رگبار گلوله قرار گرفته و نمایندگان تشکلات مستقل اخراج و زندانی گردیدند !؟ کما اینکه قانونی کردن قراردادهای موقت ، تثبیت حداقل حقوق ، حذف بیمه کارگاههای کوچک و سایر مواردی که به قانون قبلی ضد کارگری تحت اصلاحات افزوده شدند ، همگی در جهت استثمار بیشتر کارگران و تثبیت نظام در تقلید از شیوه های نیولیبرالیستی قدرتهای غربی بود . تنها نتیجه درست از اصلاح طلبی تثبیت قانون کار بضرر هرچه بیشتر کارگران بود که با دولت اصولگرای احمدینژاد کاملتر گردید و اگر تشکل مستقلی شکل گرفت ناشی از تلاش کارگران و فعالین بوده است .
 آیا همه این تلاشها بدلیل وجود شرایط اصلاح طلبی خاتمی که سرسپرده نظام بوده و همه تلاشش همواره در جهت تثبیت نظام است ، انجام گرفته و یا اینکه خود آن فضای اصلاح طلبی ناشی از فشار خواسته های دموکراتیکی اقشار مختلف بوده که از خاتمی در مقابل ناطق نوری حمایت شده بود ! آیا این بخش اصلاح طلبان با حمایت رفسنجانی درک بهتری از شرایط روز نسبت به خامنه ای ، اصولگرایان و فرماندهان سپاه برای تثبیت نظام طبقاتی نداشتند ! آیا خاتمی و شرکای اصلاح طلب آنها بهمراه رفسنجانی و مافیای سازندگی نمی خواستند ظاهر ارتباط خودرا با قدرتهای بزرگ حفظ نموده تا پروژه هسته ای آنها در خفا پیش رود !؟ آیا آنها پس از نمایشهای خانگی با اتحادیه های بین المللی کارگری و امضای تعهد مبنی بر محترم شمردن ایجاد تشکل مستقل و حق اعتصاب ، همه تشکلات ایجاد شده با حمایت کارگران را ممنوع نکرده و نمایندگان وابسته خودرا به این اتحادیه های بین المللی و آی ال او معرفی نکردند ؟ پس چرا اصلاح طلبان و خاتمی هیچگونه حمایتی از کارگران زندانی و مفاد  مقاوله نامه ها انجام ندادند و آیا دلیلش آشکارا آن نیست که اهداف دو طرف مبارزه طبقاتی متفاوت بود !؟
 مگر گسترش سازماندهی کارگران در زمان رضا شاه و در ادامه سلطنت پسرش که همواره با سرکوب همراه بود ، انجام نگرفت و مگر کارگران راهی جز مبارزه برای رهایی از استثمار دارند ! مگر هیچ طبقه حاکم سرمایه داری هست که حاضر باشد استثمار را لغو کند و اگر شیوه دیکتاتوری طبقه سرمایه داری در کشورهای قدرتمند غربی و شرقی ، کشورهای توسعه یافته و سرانجام دیکتاتوریهای کشورهای رشد نیافته متفاوت است ، باین معنی است که برخی از آنها حاضر به نفی حاکمیت دولتی خود بسود کارگران هستند ! توجیهاتی این چنینی را تنها باید ساده لوحی دانست ، همچنانکه باید تاکتیکهای نمایندگان زرد وابسته را که کارگران قادر خواهند بود با رعایت قانون به حقوق خود دست یابند و برای اینکار باید کارگران در انتخابات شرکت فعال داشته تا این نمایندگان را به مجلس و ریاست جمهوری برسانند ، سرابی بیش نیست . این تصور توهم انگیز حتی با انتخاب شدن کارگران مستقل نیز به سرانجامی نخواهد رسید که در ادامه یا باید کنار رفته و یا جزو لشگر حاکمیت گردند ! تمام تلاش اقشار طبقه سرمایه داری با روشهای گوناگون فریب کارگران و دیگر اقشار حقوق بگیر و زحمتکش است ، گرچه خود آنها هرگز حتی به این قانونهای مصوب خود نیز بدلیل منافع بیشتر و با استفاده از فساد و رانت تن نمی دهند .
 دانش مبارزاتی زمانی به درک می رسد که با ویژگی زمانی و مکانی سنجیده شود ، مثلا در شرایطی لنین بدرستی از شرکت در انتخابات دومای سوم دفاع کرده و استفاده از فضای دموکراتیک ایجاد شده را ضروری می داند . درحالیکه سوسیال دموکراسی ایران به غلط و کپی وار از دومای سوم به انتخابات مجلس اول و ریاست جمهوری تن داده و همه را بسیج کردند تا به نظام در حال تثبیت جدید حقوق شرعی بدهند ، گرچه هنوز عقب ماندگانی از جناح راست سوسیال دموکراسی به گمان خود به انتخابات آزاد ، فضای دموکراتیک و قانونی سراب گونه امیدوارند ! در حالیکه نه تنها در سالهای اولیه حمهوری اسلامی بلکه حتی در یک قرن گذشته روشن گردیده که انتخابات نمی تواند درجهت منافع کارگران و اقشار حقوق بگیر باشد و سخن از گرفتن قدرت توسط نمایندگان مستقل کارگران تنها ساده لوحی است ! نیروی کارگران آگاه باید با فاصله گرفتن از تشکیلات دولتی ، حکومتی و وابسته و درجهت ایجاد سازمانها و تشکلات مستقل کارگری باشد تا قادر باشند دولت ، نیروهای امنیتی و انتظامی را وادار به تامین خواسته های کارگران بنمایند .
 بنابراین ضمن اینکه سرکوب امروزی یک واقعیت است ، کما اینکه همواره وجود داشته و خواهد داشت ، اما توجیهی برای عدم ایجاد تشکلات مستقل کارگری نیست . لذا باید تکیه را بر عدم درک درست از نحوه ایجاد تشکلات و سازماندهی کارگران در درون و از نگاه کارگران آگاه و تشکلات مستقل موجود جستجو نمود . با درک ارزش فداکاری که نمایندگان سندیکاهای واحد ، هفت تپه ، فلزکار و مکانیک ، نقاشان ساختمانی ، جمعی از کارگران ایران خودرو ، جافک ، کمیته های هماهنگی و پیگیری ، اتحادیه آزاد و کانون مدافعان کارگری و دیگر مسولان تشکلات مستقل نشان می دهند ، عدم گسترش تشکلات مستقل تنها به دلیل وجود سرکوب و ترفندهای دولت نیست . مگر امکان دارد که این کارگران آگاه و فعالین که ایستادگی مقابل نیروهای امنیتی را حتی در زندانها بجان خریده اخراج ، شکنجه ، زندانی شدن و دربدری خانواده های خود را تحمل می کنند ، قادر نباشند کارگران بیشتری را جذب نمایند ! باید به دلایلی دیگر اشاره کرد ، چراکه تنها با نقد این مبارزان پیشرو است که حرکت بیشتر در گسترش و سازماندهی بیشتر کارگران امکان پذیر می گردد . کسی منکر حرکتهای این آگاهان مبارزات کارگری نیست ، اما روشن است که با وجود گستردگی اعتراضات کارگران در چند سال گذشته ، هنوز گستردگی نهادهای مستقل و افزایش کمی و کیفی تشکلات مستقل موجود با وجود کارگران بالنسبه آگاه و آماده روی نداده است .
 باید روشن گردد که چرا هزاران کارگری که با سرسختی به تایید نمایندگان خود می پرداختند ، چرا دیگر آن شور را ندارند و عدم اعتماد آنها برای ایجاد تشکل مستقل در چیست ! با اینهمه فساد مسولان در تاراج منابع اقتصادی کشور و در مقابل با وجود درآمد میلیاردی از فروش نفت که به این گرانی سرسام آور و بحران اقتصادی منجر گشته ، کارگران ساده لوحانی تصورمی گردند که از فهم این جزئیات درمانده اند ! اگر باور به آنتاگونیسم طبقه کارگر نسبت به طبقه سرمایه دار ایمان است ، باید باور داشت که کارگران نه تنها ماهیت دولت و حکومت را شانخته اند ، بلکه از اختلافات درونی تشکلات مستقل نیز باخبرند و از آن رنج می برند . کارگران همواره در صد سال گذشته به ندای کارگران آگاه خود پاسخ روشنی داده اند و آخرین آنها در سالهای ٨٢ تا ٨٤ بوده که زمینه ایجاد تشکلات مستقل موجود گردید . اما چرا آن تشکلات محدودتر و محدودتر گردید ، آیا تنها بدلیل سرکوب و فشار نیروهای امنیتی بود ؟  چرا پس از سالها ، هنوز تخم بدبینی بین بازماندگان نمایندگان آن تشکلات وجود دارد که موجب می گردد در شرایطی که اعتراضات کارگران اینهمه گسترده باشد ، بازهم درک مشترکی برای سازماندهی و گسترش تشکلات مستقل ایجاد نگردد !
 باید دید چرا اختلافات ذهنی سوسیال دموکراسی در درون کارگران آگاه و فعالین رخنه کرده و به آنها اجازه ایجاد کیفیت نوین نمی دهد ! باید دید چرا اختلافات هیات مدیره سندیکای واحد این چنین گسترده بوده ، اعضایش کمتر تغییر کرده و چرا فعالیت سایتش درحد چند مقاله و خبر و اطلاعیه در یکماه خلاصه شده ، درحالیکه فعالیت کارگرانش رو بفزونی است ! باید دید چرا با گستردگی اعتراضات کارگران نی ریز و هفت تپه که گاها به خواسته های خود هم دست یافته اند ، سندیکای آنها دوباره پا نمی گیرد ! درحالیکه اعتراضات گسترده دیگری همچون لوله سازی خوزستان و دیگر مراکز صنعتی در جوار کارگران هفت تپه برقرار است ، اما برای اعتراضات مشترک با همدیگر هماهنگی ندارند ! باید دید چرا کمیته هماهنگی قدرت بیشتری تنها در کردستان دارد و چرا هنوز نتوانسته به نسبت اعتراضات وسیع کارگران کردستان خودرا گسترش کمی و کیفی دهد . کسی منکر فعالیت این یاران نیست ، اما واقعا می توان گسترش کمی اندک این تشکلات را چه نسبت به سالهای آغاز و چه نسبت به زمینه اعتراضات وسیع کارگران در شرایط امروز مقایسه نمود .
 باید دید چرا کانون مدافعان تنها به ذکر مقالات محدود همفکران خود و محدود اخبار کارگری بسنده می نماید و کیفیت تشکل خودرا با گسترش درون کارگران دگرگون نمی کند . باید دید چرا اتحادیه آزاد کارگران و دیگر تشکلاتی که زحمت ٣٠،٠٠٠ امضای کارگران را کشیدند ، تلاش نمی کنند تا بجای تجمع چند نفره ای که خود را سپر بلا کرده اند ، بخشی از کارگرانی را که پای ورقه های اعتراض کارگران را امضا کرده اند را بمیدان بکشانند . در حالیکه نیروهای امنیتی براحتی قادرند جلوی اقدامات آنها را با جلب و محکومیتشان در دادگاههای طولانی با ودیعه ای که بسختی تهیه می گردد ، سرگردان نمایند . کارگرانی که امضا کرده اند باید بدانند که کار با امضا و پیگیری چند فعال شناخته شده امکان پذیر نیست و تنها با شرکت اکثریت کارگران در تجمعات خواسته ها عملی گردیده و در این پروسه آگاهی آنها نیز رشد می کند . باید دید چرا تشکل مخفی در ایران خودرو نتوانسته از اعتراضات گسترده کارگران در سال قبل ، خودرا گسترده تر کرده و با فعال و علنی کردن بخشی از فعالیت با ایجاد تشکل مستقل علنی ،  کارگرانی بیشتر را جذب نماید . بهمین ترتیب سوال برای دیگر تشکلات قابل تکرار است و باید دانست که ضرورت سازماندهی اعتراضات گسترده کارگران است که قادر خواهد بود ، کارگران زندانی را از زندانها آزاد سازد و یا مراسم باشکوه و علنی اول ماه می را بدون دستگیری فراوان رژیم به نمایش بگذارد . باید دید درک همه این مبارزان از مبارزه چیست که اینهمه نسبت بهم تفاوت فکری داشته و از همکاری نزدیک باهم خودداری می کنند و چرا خودرا به جمع هایی محدود کرده اند که از نظر نیروهای امنیتی شناخته شده و قابل کنترل باشند !
 آگاهان و فعالین کارگری که همه نیروی خود را برای گسترش تشکلات مستقل بکار گرفته اند ، باید مفاهیم دانش مبارزاتی را با دقت مرور کرده و آنرا از تعبیرهای سوسیال دموکراسی پالایش کنند . این یاران که با وجود شناخته شدن توسط نیروهای امنیتی همواره در خطر اخراج و زندانی شدن قرار دارند ، اما بازهم باهمه محدودیتها در راه آرمان خود فعالیت می کنند ، باید با نقد خود راههای جدیدی بیابند تا از دریای اعترضات گسترده کارگران تنها راه رهایی از ستم استثمار که همان ایجاد تشکل مستقل است را بیابند . سوسیال دموکراسی اعتراضات گسترده کارگران را به مفهوم جنبش کارگری می گیرند ، تا مفاهیم خود را توجیه کنند که اکنون وقت ساخت حزب کمونیست است و یا زمان آنست که کارگران به سازمانها و احزاب آنها بپیوندند که بیشتر در خارج کشور مستقرند  ! اما این موضوع واقعیت نداشته و جنبش کارگری شکل نگرفته و هنوز زمان بسیاری برای چنان روزی باقی مانده است که بستگی کامل به استفاده از موقعیت بی نظیر فعلی و سازماندهی اعتراضات دارد . درست است که قدمت اعتراضات کارگری ایران به یک قرن می رسد و درست است که کارگران ایران در مقاطعی دارای تشکلات مستقل زیادی بودند که قادر بودند دست به اعتصابات بزرگ و حتی سراسری بزنند . اما به دلایلی همچون کنترل سوسیال دموکراسی برای اهداف خاص خود و با توجه به سرکوب دولتی ، عمر تشکلات مستقل کارگری هیچگاه طولانی مدت نبوده است . همواره دولت و حکومت وقت توانستند با کنترل کارگران آگاه و فعالین ، دیکتاتوری و خفقان طولانی را حاکم کرده و دستآوردهای آگاهان کارگری را متلاشی سازند تا مجددا کارگران آگاه در پروسه ای طولانی موفق گردند تا چند تشکل مستقل محدود را بسازند .
 آری بدلیل موقعیت جغرافیایی کشور و وجود نفت که امپریالستها را برای تصرف کامل کشور حریص کرده بود ، پروسه طبیعی رشد کارگران و حتی سوسیال دموکراسی ، چه ازنظر مبارزات اقتصادی و چه ازنظر مبارزات سیاسی شکل نگرفته و موجب شد تا وابستگی تکنولوژی و سیاسی به وابستگی فکری و اندیشه های مبارزاتی آنها منجر گردد . بهمین دلیل است که این وابستگیهای فکری و توجیهات اشتباه و غلط باید از تفکر کارگران آگاه و حتی سوسیال دموکراسی رانده شود تا آگاهان کارگری و فعالین با ترکیب دانش مبارزاتی در ویژگی کشور ایران که از طریق پراتیک عملی است ، تاکتیکهای مبارزاتی را درک کرده و باین ترتیب با داشتن فرهنگ مشترک ، مقدمه وحدت و همکاری گسترده با یکدیگر را  ایجاد نمایند . اگر درک شود تشکل مستقل کارگری راه مقابله با دولت و حکومت است و این موضوع با افزایش کمی و کیفی تشکل امکان پذیر است  ، دیگر نه سندیکای مستقل رفرمیست شده ، نه مجمع تند روی است و نه تشکل مستقل دیگری با نام دیگر مردود است . آنزمان این نمایندگان یکدیگر را بعنوان ناجی از استثمار یافته و ارزش همه آنها بالا رفته و دیگر بدون هم نفس نخواهند کشید . بهمین دلیل مبارزات اقتصادی زمینه آگاهی کارگران برای ارتقای بعدی مبارزه ضرورت دارد . این مبارزات هیچگاه از نظر مارکس و لنین و دیگران نفی نشده و تنها زمانی زیر سوال رفت که سازمان و حزب قدرتمند سیاسی ساخته شده بود و بازهم بخشی از سوسیال دموکراتها به مبارزات صرف اقتصادی پافشاری می کردند .
 مفاهیم تشکیل هسته ، گروه ، سندیکا ، مجمع ، کمیته ، جنبش و غیره در کنار درک از سوسیالسم باید بررسی گردند ، باید روشن شود چگونه بخشی از سوسیال دموکراسی باور دارند که سازمان و حزب کارگری و کمونیست را تشکیل داده اند ، اما هنوز قادر نیستند تاثیری در اعتراضات و اعتصابات کارگری نقشی داشته باشند . تراژدی زمانی است که برخی از افراد منفرد سوسیال دموکرات و یا حتی کسانیکه در گذشته کارگر بوده و اکنون نان آنروزشان را می خورند ، خودرا رهبران کارگری و سوسیالیست دانسته و مدعی اند که آنها باید تایید نمایند که چه زمانی برخی کارگران که بزعم آنها از مسیر مبارزه خارج شده اند ، می توانند دوباره به اردوگاه آنها وارد شوند ! این کسان که دنیای کوچکی داشته و سالهاست که از پراتیک و نقش مبارزه دور شده اند ، تلاش دارند تا جهان واقعی را به دنیای کوچک خود تبدیل کرده و همه چیز را از زاویه تنگ خود نگاه کنند . مهمترین نقش آنها استفاده از اختلافاتی است که درون تشکلات مستقل ایجاد می گردد تا با بزرگنمایی این اختلافات ، تیشه به ریشه آن تشکلات بزنند . آنها آرزو دارند حال که خود قادر به کاری نیستند ، پس چه بهتر که نهاد دیگری نباشد و اینرا با با وارونه زدن به نعل و میخ و با تفسیرهای جانبدارانه انجام می دهند . آنها فراموش می کنند که ایجاد جنبش کارگری واقعا بدون حمایت پراتیکی و ترکیب سوسیال دموکراسی با کارگران ایجاد نمی گردد ، اما درک نمی کنند که کارگران به تفکر مستقل و اندیشمند روشنفکران انقلابی نیاز دارند و نه به کلمات و مفاهیم عاریه گرفته شده از دانش مبارزاتی که مرتب و بدون نتیجه تکرار می گردند ! آری اگر سوسیال دموکراسی از اهمیت و نقش مهم خود در ایجاد جنبش کارگری آگاه باشد ، بجای غلتیدن در سیاستهای اصلاح طلبی ، انتخابات آزاد بورژوایی و دموکراتیسمی که هیچگاه پیاده نخواهد شد ، یا با تندروی و نفی همه فعالیتهای کارگران و فعالین به پراتیک درون طبقه خواهند پرداخت . کاری که مارکس ، انگلس ، لنین و دیگران پرداختند ، اما هیچگاه این بخش از کار آنها مد نظر بخشی از سوسیال دموکراسی ایران نیست و آنها تنها به آثار و تئوریهای دیگری  نظر داشته و فکت می آورند که فقدان پراتیکی آنها را پوشش دهد .
 البته بخشی از سوسیال دموکراسی نیروی خود را در جهت آگاهی و سازماندهی کارگران بکار می گیرد ، اما آنها نیز همچون کارگران آگاه باید پراتیک خودرا نقد کنند که چرا نتوانسته اند هنوز سازماندهی موثری از کارگران را انجام دهند . اکنون زمان آنستکه همه مبارزان با صیقل دادن خود و انتقاد از خود ، نیمه پر لیوان که نشان از ارزش و فداکاری آنها است را بکنار زده و دریابند چگونه نیمه خالی لیوان که ایجاد تشکل مستقل و سازماندهی اعتراضات پراکنده در همکاری با یکدیگر است را عملی سازند . مجموعه فعالیتی که کارگران را وادار به نمایش اعتراضات بر علیه سرمایه دار مستقیمش و یا دولت و دیگر تشکیلات وابسته به مسولان رژیم اعم از روحانی ، سپاهی ، نظامی ، سیاسی و پیمانکاران واسطه بنماید در جهت خواسته های اقتصادی ، حرکتی روبجلو است بشرطی که کارگران بیشتری درگیر این اعتراضات گردند . این اعتراضات همچون تجاربی که در این سالها انجام می گیرند ، باید در محل کار ، در محله کارگری ، در جلوی ادارات دولتی ، مقابل مجلس و تشکیلات قضائی ، استانداریها و نهادهای حکومتی از طریق امضا و پیگیری آنها ، تجمع و اعتصاب و شیوه هایی که به ویژگی کارگران و واحد مربوطه دارد ، صورت گیرند . باید توجه نمود که کارگران آگاه در چه بخشهایی بکار مشغولند و کدام واحد تولیدی و یا خدماتی بدلیل اهمیتشان برای تولید و مسولان و همچنین بدلیل تمرکز بیشتری از کارگران ، آمادگی گسترش سازماندهی و ایجاد تشکل مستقیم را دارند . این موضوع بمعنی فراموش کردن سایر بخشهای کارگری چه تولیدی و چه خدماتی نمی گردد ، چه باید بسته به وجود کارگران آگاه و فعالین درهر واحد و محلی که امکان آگاهی کارگران وجود دارد ، نسبت به آن بی تفاوت نبوده و فعالیت نمود .
  برخی از اعتراضات همچون واحدهای نساجی و دیگر واحدهای تولیدی غذایی و صنعتی که بدلیل واردات بی رویه محصولات ساخته شده و رانتی دلالان سپاه و بنیادهای وابسته چه مستقیم و چه از طریق قاچاقی ، نیمه تعطیل و یا تعطیل شده ، با وجود عدم پرداخت سالها حقوق عقب افتاده و اعتراضات مستمر به نتیجه نرسیده اند . برخی از کارگران و حقوق بگیران کارگاهها و واحدهای کوچک تولیدی ، معدنی و یا خدماتی و یا مربوط به واحدهایی با تعداد کم کارگران که از طریق کارفرمایان و پیمانکاریهای دلال یا اخراج شده ویا در خطر اخراج قرار داشته و چند ماه حقوق و مزایا دریافت نکرده نیز با اعتراضات مکرر کمتر نتیجه گرفته اند . بدیهی است کارگرانی که در محل زندگی خود برای تحویل محصول میانی و یا نهایی به کارفرمایانی که نه بیمه و مزایایی داده و نه هزینه محل اسکان کارگران را می دهند و بصورت قرارداد کارمزدی کار می کنند ، نیز بدلیل پراکندگی و گاها درآمد بهتر که برخی از آنان را به کارفرمایی کوچک تبدیل می کنند ، نیز کمتر امکان ایجاد تشکل و سازماندهی را دارند . کارگران روستایی نیز که در فصلهایی که روی زمین کار نمی کنند و بکار موقت و دستفروشی مشغولند نیز بدلیل پراکندگی و کار موقت از میزان کمتری برای سازماندهی برخوردارند . اما خطر آلودگی این کارگران به اعتیاد و فساد بدلیل زندگی در حاشیه شهرها بسیار بالا بوده و با توجه به گرانی وحشتناک مسکن که کارگران دائم را نیز به حاشیه شهرها رانده ، پیشگیری از چنین خطرهایی برای کارگران و خانواده های آنها امری ضروری است . موارد دیگری مشابه اینها می شود ذکر نمود که هم بدلیل اینکه چنین کارگرانی برگشت به کار ، یافتن شغل و یا گذران موقت را بهر اعتراضی ترجیح می دهند و گاها بخشی از حقوق دریافتی طبق لیست را از ترس اخراج به کارفرما برمی گردانند ، مشکل سازماندهی دارند . هرچند پیشتر گفته شده که نباید دادن آگاهی به این کارگران فراموش گردد و باید ویژگی هر کدام از کارگران این واحدهای تولیدی ، خدماتی ، صنفی و یا کارمزدی را برای حرکت دادن آنها یافت و آنها را فعال نمود . البته در صورت ایجاد تشکلات مستقل نیرومند ، کارگران بخشهای گفته شده بسرعت جذب خواهند گردید .
 کارگران و کارکنان متمرکز که با کمیت بالا در صنایعی همچون نفت ، گاز ، پتروشیمی ، نیروگاهها ، اتوبوسرانی شهرهای بزرگ ، راه آهن و حمل نقل ، صنایع بزرگ صنعتی همچون لوله سازی ها و خودرو سازی ، ذوب آهن ، معادن بزرگ ، مخابرات ، کشتی سازیها ، پالایشگاههای مربوط به معادن ، شهرداریهای شهرهای بزرگ ، صنایع سیمان ، تولیدیهای غذایی بزرگ همچون شیر و دیگر محصولات ، پروژه های بزرگ فعال و نیمه فعال ، بازنشستگان واحد های بزرگ همچون ذوب آهن و غیره نمونه هایی از واحدهایی هستند که باید نیروی اصلی کارگران آگاه و فعالین در آنها مترکز گردد تا به ایجاد تشکلات مستقل موفق گردند . کارگران اصنافی همچون ساختمانی ، نقاشان ، فلز کار مکانیک ، چاپ ، خبازان و برخی دیگر که از سابقه طولانی ساخت سندیکا و اتحادیه برخوردار بوده و همچنان توانسته اند تشکل مستقل و نیمه مستقل خودرا حفظ کنند نیز بدلیل مشکلات فراوان و بیکاری گسترده توان سازماندهی شدن را دارند . بدیهی است که نیروهای امنیتی و انتظامی به واحدهای تولیدی بزرگ بویژه مربوط به وزارت نفت و نیروگاهها بسیار حساس بوده و نیروی بیشتری برای مهار کارگران آگاه و مبارز اختصاص می دهند و همواره تلاش کرده اند که حقوق و مزایای آنها برای جلوگیری از اعتراض پرداخت گردد . اما با توجه به بحران اقتصادی و بیکاری گسترده ای که شامل حال بخشی از کارگران واحدهای بزرگ نیز شده و با توجه به مبهم بودن آینده کاری و امرار معاش ، خطر جنگ و وعده های پوچ مقامات و درگیری سیاسی جناحهای حاکم و فساد فراوان مدیریتی ،  کارگراناین واحدها که معمولا از آگاهی نسبی برخوردارند آمادگی دارند تا همچون سالهای ٥٦ و ٥٧ بحرکت درآیند .
 کارگران پیمانکاری های پتروشیمی منطقه بندر ماهشهر با اعتصابات گسترده و مداوم اولین حرکتهای مهم را با خواسته محوری حذف پیمانکاری دلال و رسمی شدن قراردادهای خود بصدا درآورده و تایید دولت در برآوردن خواسته آنها نشان داد که این حرکت چه اندازه برای مسولین خطرناک و مهم بوده است . اتحادیه کارگران پتروشیمی اولین تشکل مستقلی است که از پس این مبارزات اقتصادی شکل گرفته است ، گرچه هنوز مزایای کارگران رسمی شده پرداخت نشده و یا بخشی از کارگران هنوز رسمی نشده اند . اهمیت این موضوع در اینستکه دولت و حکومت وادار شده اند تا برخلاف سیاستهای نیولیبرالیستی مبنی بر کاهش کارکنان دولتی و واگذاری واحدهای تولیدی ، خدماتی و پروژه ای دولتی به بخش خصوصی ؛ که بطور اسفناکی و از طریق رانت به وابستگان حکومتی و سپاهی واگذار گردید ، مجدد به بخش دولتی واگذار گردند . البته برخی از نمایندگان کارگران پیمانکاریهای پتروشیمی و دیگر واحدها همچون مربوط به پتروشیمی تبریز ، نباید فریب خورده و از جایگزین کردن تعاونی با ظاهر و اسم فریبنده کارگری بجای پیمانکارهای دلال که سرانجامی همچون پیمانکارهای دلال پیشین را برای بخشی دیگری از نمایندگان و دیگر وابستگان بازی خواهد کرد ، بگذرند . رسمی شدن کارگران پیمانکارها موجب می گردد که بخش گسترده ای از کارگران با قراردادهای رسمی در استخدام دولت درآمده و ضمن دریافت حقوق و مزایای بهتر و مطمئن ، به حفظ تشکل در شرایط جدید ادامه دهند . این امر موجب می گردد که اعترضات مستقیما متوجه دولت گردیده و در ادامه بشکل سیاسی تحول یابد و هم اینکه کارگران و کارکنان رسمی قبلی در تشکلات جذب شده و آنرا گسترش دهند . البته چنین اتحادیه هایی نباید فریب دولت را تنها در رسمی شدن خود خورده و با وجودی که کار مهمی کرده و ضمن ایجاد تشکل مستقل توانستند بخشی از خواسته ها که شامل لغو قرارداد پیمانکار و رسمی شدن کارگران گردند. آنها باید با ادامه دادن این اتحاد تا گرفتن باقی خواسته ها ، طوری جهت داده شوند که به سرنوشت اتحادیه صرف صنفی تبدیل نگردند . بهرحال زمینه برای گسترش اعتراضات و اعتصابات و تجمع در دیگر واحدهای پتروشیمی و پالایشگاههای نفت و گاز و معادن  ، نیروگاهها و دیگر صنایع بزرگ چه در مورد حذف پیمانکاریهای دلال و چه در مورد افزایش حقوق و قوانین کار و موارد دیگری که اینروزها در همه بیانیه های کارگران و حتی سوسیال دموکراسی منعکس اند ، آماده است و این امر باید توسط کارگران آگاه و فعالین با الویت و ضرورت اصلی برای ایجاد تشکل مستقل صورت گیرد .
 موارد عمومی فعال کردن کارگران همچون افزایش دستمزد ، قانون کار ، بیمه شدن ، لغو قراردادهای موقت و رسمی شدن ، حذف پیمانکار ، حقوق برابر برای کارگران زن ، حذف کار برای کودکان کار ، افزایش حق مسکن و سایر مزایا ، افزایش کیفی بیمه و عدم پرداخت وجه اضافی برای هزینه دارو و بیمارستان ، بالا بردن کیفیت ایمنی در جهت جلوگیری از حوادث ، جلوگیری از گران  شدن مسکن مهر و دیگر تعاونی های مسکن برخلاف تعهد قبلی و موضوعات دیگر است . موارد ویژه هم برای برخی واحدهای تولیدی و خدماتی و همچنین اصناف وجود دارد همچون ؛ برای کارگران فلزکار مکانیک تعاونی مسکن و گران شدن ، شرکت واحد گرفتن مزایا رسمی شدن کارکنان شهرداری و برگشت بکار اخراجی ها و فعال شدن سندیکا ، کارگران نی بر رسمی شدن و حقوق عقب افتاده و طرح طبقه بندی مشاغل ، افزایش سهمیه بیمه کارگران ساختمانی و یا بیمه شدن همه آنها ، حقوق عقب افتاده در برخی واحد ها ، برگشت بکار کارگران اخراجی ، موارد فراوان است که اکثر آنها حتی در سایتهای دولتی و جناحی منعکس هستند و باید با دقت مورد توجه فعالین قرار گیرند تا امکان گسترش و ایجاد تشکل مستقل کارگران را فراهم نمایند .
بدیهی است که بارشد حرکتهای کارگران و ایجاد تشکل مستقل علنی بصورت گسترده بدون توجه به اسمی که برایش تعیین می گردد  که نباید محل جدال باشد ، باید بموازات با رعایت امنیتی کارگران آگاهتر به ایجاد نهادهای نیمه مخفی و مخفی با حفظ تقسیم کار و مطالعه برای حرکتهای سیاسی دست بزنند . البته این امر نباید بدلیل حفظ امنیت کارهای علنی را برای ایجاد تشکل بکنار گذارد که بخش اکثریت کارگران تنها به نمایندگانی اعتماد می کنند که روشن و آشکار به مبارزه با سرمایه داران خصوصی و دولتی و وابسته می پردازند . موضوعی همچون انتخابات که رییس جمهور و یا نماینده مجلس و حتی شوراهای شهری در کنترل کامل مسولان دولتی و حکومتی قرار داشته و افراد نقشی در جهت حمایت کارگران نخواهند داشت ، محور خوبی برای عدم شرکت کارگران و حقوق بگیران که بهمراه خانواده های خود بیش از دو سوم جمعیت کشور را تشکیل می دهند بعنوان کار سیاسی است . موضوع مهم دیگر بعنوان فعالیت سیاسی ، آزادی زندانیان کارگر در شهرهای مختلف است که باید جزو وظایف مهم فعالین قرار گیرد و کارگران بیشتری را به حمایت از این خواسته برانگیزند . آگاهی دادن به فساد مسولان ، تاراج منابع اقتصادی به سپاه و بیت رهبری و دیگر مسولان و مواردی مشابه دیگر تبلیغات سیاسی است که کارگران براحتی جذب آنها می گردند و خود آگاهی نسبی از این موارد دارند . این موضوعات روز جامعه برای کار تبلیغی بسیار فراهم تر از شعارهای سیاسی تشکیل حزب کمونیست و مرگ بر جمهوری اسلامی بدون پشتوانه ایست که سوسیال دموکراسی بزور می خواهد به کارگران حقنه کند ، درحالیکه کارگران امروزه بدون داشتن تشکل مستقل کافی ، اسیر گرفتاریهای زندگی و امرار معاش هستند . بدیهی است که کار تبلیغی بتدریج باید با کار ترویجی و آموزش دانش مبارزاتی توام گردد تا کارگران قادر باشند ریشه استثمار را برکنند ، اما بدون شناخت دقیق کارگران و بدون پراتیک مشخص راه بجایی  نبرده و همچون سالهای گذشته بجایی نخواهد رسید . بنابراین اولین ضرورت و هدف باید سازماندهی اعتراضات گسترده کارگران با زمینه همکاری گسترده تشکلات مستقل موجود با دیگر کارگران آگاه باشد تا مراحل بعدی با پیروزی مداوم و نتیجه مثبت همگام گردد .

 گروه پژوهش کارگری اردیبهشت ١٣٩٢