نامه سرگشاده به اجلاس سازمان جهانی کار

رونوشت:

اتحادیه ها و سازمانهای کارگری

هم طبقه ایها! در هفته های آتی نشست سالانه سازمان جهانی کار برگزار میشود. این رنج نامه را خطاب به شما و نشست این اجلاس مینویسم.

من بهنام ابراهیم زاده یک فعال کارگری هستم. کارگری که برای تهیه لقمه نانی برای خانواده ام در ایران با مصائب زیادی روبرو هستم. کارگری که نه فردا و نه آینده اش معلوم نیست. من از زمره میلیونها کارگری هستم که هیچوقت امنیت شغلی نداشتیم، با قراردادهای موقت سفید امضا و حقوقهای نازل کار کرده ایم، و در موارد بسیاری کارفرما و پیمانکاران حتی همان حقوق ناچیزمان را هم پرداخت نکردند. من و بیشتر ما کارگران در محلاتی زندگی میکنیم که حتی آب آشامیدنی و قابل مصرف ندارد. در این "زندگی" کودکان ما بجای آموزش مجبور به ترک تحصیل و وارد بازار کار میشوند. وقتی هم بیکار میشویم زندگی سیاهتر است، نه بیمه بیکاری داریم و نه کسی مسئول خانواده مان است. این یک گوشه زندگی من و میلیونها کارگر در ایران است.

مشکل ما اما صرفا تنها معیشتی نیست. شما مطلع هستید که در ایران ما کارگران از حق ایجاد تشکلهای مستقل کارگری محروم هستیم. فعالین کارگری که در تلاش برای بهبود وضعیت معیشتی طبقه کارگر هستند با تهدید اخراج و سرکوب و زندان روبرو میشوند. من بعنوان یک فعال کارگری و مدافع حقوق کودک سالیان زیادی تنها بدلیل دفاعم از حقوق خود و هم طبقه ای هایم و دفاع از فرزندان کارگران در بدترین شرایط زندانی بودم. "بجرم" دفاع از حقوق کارگران به من حکم ٥ سال زندان داده شده است. این تنها سرنوشت من نیست، سرنوشت هر کارگری است که به وضعیت موجود اعتراض میکند. هم اکنون دهها فعال کارگری در زندان بسر میبرند و شیرازه زندگی و خانواده هایشان از هم پاشیده شده است. بحران اقتصادی که دامنگیر دنیا شده است بار سنگینی بر دوش خانواده های کارگری انداخته است و این درد برای خانواده های کارگری که نان آورانشان در زندان هستند هزار بار سنگین تر است.

این اوضاع بویژه برای من، بهنام ابراهیم زاده، اینبار بیش از پیش غیر قابل تحمل است. کودک من سرطان دارد و ماههاست در بستر بیماری با مرگ دست پنچه نرم میکند و در حال حاضر در بیمارستان "محک" تهران بستری است و هر روز باید درد شیمی درمانی را تحمل کند. نیما، فرزند عزیز من در این شرایط خطیر چه به لحاظ مادی و چه معنوی به من نیاز دارد. تنها فرزندم در بستر بیماری است و من طبق دستور زندانبانان باید به زندان برگردم. دنیا باید بداند که من آدم نکشتم، من دزدی نکردم؛ من به جان و مال کسی تعرض نکردم، من فقط گفتم حقم بعنوان یک شهروند و یک کارگر چیست و چرا حق ما کارگران را پایمال میکنید؟ من باید "بجرم" دفاع از حقوق بدیهی انسانی کارگران در شرایطی که کودک بستری است باید روانه زندان شوم.

من از تمامی شرکت کنندگان این اجلاس تقاضا میکنم خواهان آزادی فوری و بدون قید و شرط تمامی فعالین کارگری شوید و نمایندگان جمهوری اسلامی را ملزم کنید که در اسراع وقت این زندانیان آزاد شوند. من انتظار دارم این نشست برای زندانی کردن من که هم اکنون کودک ١٤ ساله ام در بستر بیماری است و به محبت و حمایت پدرش نیاز دارد، اعتراض کند و اقدامات فوری برای آزادی ام انجام دهد. اگر این نشست بدون یک تصمیم در مورد آزادی من و سایر فعالین کارگری زندانی به پایان کار خود برسد، دیگر این اجلاس معنی صلح و انساندوستی و دفاع از حقوق کارگر ندارد. امروز ما کارگران به حمایت و پشتیبانی شما هم طبقه ای هایمان نیاز داریم. فردا شاید دیر باشد.

با احترام،

بهنام ابراهیم زاده

١٧ خرداد ١٣٩٢ برابر با ٨ ژوئن ٢٠١٣