رهایی طبقه کارگر تنها توسط خود طبقه کارگر امکان پذیر است

مارکس در مقابل گرایشات متعدد سوسیال دموکراسی که در سطح انجمن بین الملل کارگران رواج یافته بود ، جمله مشهور خود را چنین بیان نمود ؛ رهایی طبقه کارگر تنها توسط خود طبقه کارگر امکان پذیر است . مارکس در همان زمان نیز آگاه بود که چگونه سوسیال دموکراسی تلاش دارد در قالب گرایشات مختلف مبارزات کارگران را به انحراف بکشاند ، وی از طرف دیگر آگاه بود که مبارزات صرف اقتصادی اتحادیه های کارگری نیز به لغو استثمار نخواهد انجامید .

مارکس و انگلس هم خود را براین گذاشتند تا به کارگران بفهمانند که مبارزات آنها ابعاد بسیار وسیع تری از برخورد با سرمایه داران بومی داشته و این مبارزه باید در مقابله با دولت نیز انجام گیرد . آنان بیان کردند ضرورت وجود انجمن بین الملل کارگران  نشان از مبارزات طبقاتی بعنوان یک موضوع اجتماعی حتی فراتر از مساله ملی بوده و باید در سطح بین المللی نیز تداوم داشته و بتواند انقلاب را تحقق بخشد .
 در پی این تفکر بود که مارکس و انگلس پایه های بین الملل اول را محکم ریخته و در مقابل گرایشات انحرافی اعلام کردند که رهایی اجتماعی کارگران تنها با رهایی سیاسی آنها بعنوان ابعاد جدا نشدنی ، امکان پذیر است . همه تلاش آنها در این جهت بود که کارگران باید بمثابه یک طبقه با ایجاد سازمان و حزب سیاسی موجب تحول کیفی در جامعه شده و استثمار که بدلیل وجود طبقات است لغو تا سوسیالیسم قابل تحقق گردد . اما مارکس و انگلس نتوانستند باوجود اتحادیه های قدرتمند کارگری و احزاب رنگارنگ سیاسی سوسیال دموکراسی در چند کشور مهم اروپا که منجر به ایجاد انجمن بین الملل اول با شرکت بسیاری از کارگران آگاه نیز گردیده بود ، به انقلاب سوسیالیستی موفق گردند . گرچه مسایلی همچون علاقمندی اتحادیه های کارگری به مبارزات اقتصادی ، وجود گرایشات انحرافی که تشکلات کارگران را بجهات مختلف می کشاندند ، مقابله دولتهای قدرتمند اروپایی از طریق سرکوب نیز موثر بودند ، اما باید گفت که خود طبقه کارگر نیز هنوز بمثابه یک طبقه آماده مقابله با نظام سرمایه داری نبود . در زمان مارکس و لنین آزادی در حدی بود که بسیاری از احزاب سوسیال دموکراسی و اتحادیه های کارگری به فعالیت علنی می پرداختند و بستر کارگران آگاه و روشنفکران انقلابی آنچنان مهیا بود که به ساخت سازمانهای نیمه مخفی و مخفی نیز روی آورده بودند . حال چگونه است برخی تلاش دارند با چسبیدن به جمله ای از مارکس ، لنین ویا دیگران بدون درک واقعیتهای دو برهه از تاریخ  شرایط را توجیه و کپی سازی نمایند ! چرا برخی بدون توجه به واقعیت امروزی و تنها با تکیه بر فاکتی به رد سندیکا یا تایید شورا و مجمع پرداخته و توجه نمی کنند که مهم درک ضرورت زمانه است .
 مارکس و انگلس در پروسه مبارزه با گرایشات مختلف که کارگران را شقه شقه می کرد ، هیچگاه اهمیت مبارزات اقتصادی کارگران را نفی نکردند ، اما همواره تاکید داشتند که کارگران از طریق مبارزات سیاسی قادر به انقلاب هستند . آنان هیچگاه نخواستند رهبری خودرا بر انجمن بین الملل اول و دیگر سازمانهای کارگری دیکته کرده و همواره تلاش داشتند تا با ارتقای دانش مبارزاتی ، انحرافات را بیان نموده و کارگران را از نتیجه تاکتیکها و استراتژی برگزیده آگاه نمایند . مارکس و انگلس همواره نقش روشنفکران انقلابی که باید از درون واقعیتها و نگاه به آرمانی که باور داشتند ، دانش مبارزاتی را تئوریزه نموده و در اختیار طبقه کارگر قرار دهند را فراموش نکردند . برای آنها دانش مبارزه طبقاتی که خود تدوین می نمودند نه برای رهبری کارگران ، بلکه برای تبدیل طبقه از بالقوه به بالفعل بکمک تئوری مفهوم داشت ، در حالیکه بخشی از سوسیال دموکراسی چه در آنزمان و چه تاکنون همواره تلاش دارد بکمک توجیه تئوری ای که دیگران تدوین نموده اند ، بر بخشی از کارگران و دیگر اقشار حکومت نمایند .
 بدیهی است در حال حاضر بسیاری از تاکتیکهای مبارزاتی که توسط مارکس و انگلس و در ادامه توسط لنین و دیگران در مبارزات روزمره اتخاذ می شد ، اکنون کاربرد ندارند ، درحالیکه اصول فلسفی مارکس همچنان دارای اعتبارند .  همچنین گفته وی مبنی بر تلفیق آنتاگونیسم طبقه کارگر با دانش مبارزاتی به نفی استثمار و برقراری سوسیالیسم منجر می گردد نیز هنوز بعنوان تنها استراتژی ، معتبر است . اما مارکس باور داشت که رهایی طبقه کارگر تنها توسط خود طبقه کارگر امکان پذیر است ، مفهوم این جمله محدود به انقلاب توسط تعدادی کارگر آگاه و روشنفکر انقلابی نیست  ، بلکه تحول و انقلاب زمانی صورت می گیرد که شرایط بالفعل برای بخش مهمی از طبقه ایجاد شده باشد . بحث برسر وجدان آگاه تعدادی کارگر آگاه و روشنفکر انقلابی نیست که باید حزب سیاسی کارگران را رهبری کرده و سپس آگاهانه این رهبری را به سایر کارگران انتقال دهند ، گرچه تجربه انقلابات سوسیالیستی ثابت کرده که این امر هرگز پیاده نشده است . جامعه طبقاتی شامل دو طبقه است که هر طبقه خود از اقشار گوناگون و بنوبه خود هر قشر از گروههای مختلف تشکیل شده است ، بالفعل شدن طبقه کارگر به چگونگی پراتیک کارگران آگاه و روشنفکران انقلابی بعنوان سنتز جوامع سرمایه داری در درون اقشار طبقه بستگی دارد  .
 با نگاهی به طبقه گسترده کارگران ایران از نظر نوع آگاهی که دارند ، بسیار روشن است که هنوز راه درازی درپیش است تا بخش کوچکی از طبقه آماده شوند تا خودرا به دانش مبارزه طبقاتی مجهز نمایند . وجود تعداد محدود کارگران آگاه و فعالین کارگری یکی از عوامل مهمی است که نیروهای امنیتی را میسر به سرکوب حرکتهای کارگری نموده تا اعتراضات پراکنده کارگران به تشکلات مستقل منتهی نگردد . مشکلات روزمره کارگران فراوان است ؛ هنوز بیشتر کارگران بدنبال یافتن کاری حتی موقت با تمکین به قرارداد سفید امضا هستند تا بتوانند چند صباحی خانواده خود را سیر نمایند ، هنوز هستند خیل کارگرانی که بر سر کاری بوده اما ماهها است که حقوق خودرا دریافت نکرده اند . آمار دولتی از زنان کارگرزیادی صحبت می کند که با کمتر از نصف حداقل حقوق مصوب و حتی کمتر و بدون هیچ بیمه و مزایایی کار می کنند و گاها تحت آزار جنسی نیز قرار دارند . در آستانه روز جهانی منع کار کودک آمار رسمی همچنین از ٧ میلیون کودک سخن دارد که برطبق همین قانون اساسی جمهوری اسلامی باید به آموزش رایگان بپردازند . اما آنها نیز همانند زنان کارگر در خطر آزار جنسی قرار داشته و مجبورند در شرایط بسیار سختی کار کنند تا بخشی از هزینه زندگی خانواده جبران گردد .  باوجود درآمد سرشار نفت ، بودجه ای برای بیمه کردن کلیه کارگران ساختمانی تصویب نمی شود تا طبق آمار رسمی حداقل ٧٠٠،٠٠٠ آنها بلا تکلیف بمانند .
 با وجود بیکاری فراوان ، قراردادهای موقت ، تصویب اضافه حقوقی که بسیار کمتر از تورم رسمی اعلام شده و موارد دیگر ، بازهم این سرمایه داران بومی سیری ناپذیرند که به امکانات بیمه قانونی نیز حمله کرده و از کارگران سهم بیشتری برای بیمه های تکمیلی خواسته اند ، درحالیکه می بایست با همان بیمه اصلی همه امکانات پزشکی و دارویی را در اختیار بیمه شده بگذارند . هنوز بهنام ابراهیم زاده با وجود فرزند بیمار خود باید به زندان برای جرمی که نکرده برگردد ، هنوز رضا شهابی باید با گردن معیوب خود قید بیمارستان و معالجه را بزند و هنوز شاهرخی ها و دیگر کارگران باید با بدترین شرایط در زندانها باشند . هنوز بی شمارند کارگران ناآگاهی که بدلیل باور مذهبی و تبلیغات وسیع از تفکر سوسیالیسم وحشت داشته و برخی از آنها در نبود تشکلات مستقل کارگری ، برای رسیدن به حداقل خواسته های خود تن به تشکیلات زرد کارگری می دهند که زیر نفوذ جناحهای حکومت قرار داشته و تلاش دارند کارگران را حداکثر با اعتراضات محدود به وضع موجود راضی نمایند .
 پس از سالها هنوز برای کارگرانی روشن نشده که فضای باز سیاسی  موهوم اصلاح طلبی تنها به تشکیلات زرد کارگری وابسته به رفسنجانی و اصلاح طلبان اجازه فعالیت داده و آنها را به اتحادیه های بین المللی معرفی نموده که در ٨ سال اخیر تشکیلات وابسته به دولت و دیگر جناحهای اصولگرا جانشین آنها گردیده اند ؟ هنوز برای کسانی فضای باز سیاسی به اصلاح طلبان نسبت داد می شود ، در حالیکه این فضا از طرفی تحت فشار کارگران و دیگر اقشار ایجاد شده و از طرف دیگر برای تثبیت قدرت اصلاح طلبان در سطح بین المللی مورد استفاده قرار گرفت .  آیا خاتمی و وزیر کار منتسب پس از بهبود موقعیت جناح خود در بین قدرتهای بزرگ و سازمانهای بین المللی در زمینه کارگری ، مطبوعات ، دانشجویی ، زنان ، مذاهب ، نژادی و غیره حاضر شدند این آزادیها را برای مخالفان نیز تامین کنند ؟ آیا آنها که بطور رسمی همین مقاوله نامه های نیم بند را پذیرفته بودند اجازه دادند تا تشکلات مستقل کارگری پا بگیرند واینکه در آن سالها کدام قانون ضد کارگری کار بسود کارگران تغییر یافت ؟ در همان فضای بقول باز سیاسی که مسولان وزارت کار سرگرم بحثهای قلمبه و سلمبه تمدن بشری با اتحادیه های بین المللی بودند نیز سالها طول کشید تا با همت کارگران آگاه و فعالین برخی از تشکلات مستقل پا گرفت . هنوز سرکوب شدید نمایندگان کارگری توسط مسولین تشکیلات زرد و نیروهای امنیتی از خاطره ها محو نشده ، درحالیکه سران اصلاح طلب سرکوب کارگران معادن و کشتار قتلهای زنجیره ای و سرکوب دانشجویان را به جناح تندرو نسبت داده و خودرا در پناه ظاهرسازیها پنهان نمودند . مگر انتخابات بقول آنها آزاد در فضای باز سیاسی تنها موکول به راه یافتن اصلاح طلبان در مجلس و دولت نگردید و در زیر سایه همین قدرت چپاولهای منابع طبیعی صورت نگرفت ، پس چرا هیچ گونه آزادی برای کارگران و سایر اقشار غیروابسته تحمل نگردید ؟
 بدلیل همین عدم وجود جنبش کارگری است که حتی برخی از فعالین بامید گرفتن امتیاز وارد درگیریهای جناحی طبقه سرمایه دار در زمان  انتخابات می گردند ، اما پس از تثبیت یک جناح همواره قوانین بیشتری برضد کارگران تصویب می گردید . متاسفانه بازهم برخی از این فعالین مدعی می گردند که تنها با ایجاد فضای باز است که امکان ایجاد تشکلات مستقل کارگری فراهم می گردد ، که این فضا را معمولا به درگیری جناحی و افشاگری مسولان حکومتی نسبت بیکدیگر تلقی می نمایند . اما آنها توجه ندارند در تمام تغییراتی که در جناحهای حکومت پیش آمده ، نه تنها هیچ جناحی هرگز درگیری را به نقطه ای نمیکشاند تا حفظ نظام زیر سوال رود ، بلکه در تمام این سالها هیچگاه از طرف هیچ جناحی قانونی بسود کارگران وضع نشده است . زمانیکه هنوز تعداد تشکل مستقل کارگری با فعالیت محدود درحد انگشتان دو دست است ، ساده اندیشی است که تصور گردد با حمایت جناحی می توان به امتیازاتی بسود کارگران دست یافت . قدرت تنها در مقابل قدرت بیشتر سر خم می کند و قدرت بیشتر کارگران تنها در ایجاد تشکلات مستقل بیشمار در اقشار مختلف طبقه کارگر نمود پیدا می کند . تنها در پروسه قدرت یابی طبقه کارگر و نه محدود به فعال شدن تعدادی کارگر و روشنفکر انقلابی است که کارگران قادر خواهند بود تا درگیری جناحی طبقه سرمایه دار را بسود خود بچرخانند وتا آنزمان شرکت در انتخابات و درگیریهای جناحی تنها منجر به نقش سیاهی لشگر برای کارگران خواهد بود که هم اکنون تشکیلات زرد کارگری چنین نقشی را بخوبی انجام می دهند .
 برای روشن شدن اینکه استفاده از فضای باز سیاسی بیشتر بسود چه کسانی بوده لازم نیست به سخنان سالهای دور که قدرت دست رفسنجانی و اصلاح طلبان بود ، برگشت و کافیست به سخنان اخیر همان مسولان توجه نمود که چگونه تنها از گذشته ای دفاع می کنند که جز کشتار و سرکوب برای هر صدای مخالف نتیجه دیگری نداشت . تنها تغییر صدایی که در انتخابات اخیر نسبت به انتخابات گذشته بگوش می رسد ، بدلیل کثرت اعتراضات گسترده کارگران است که وادار کرده برخی از کاندیدها از بهبود زندگی کارگران در صورت انتخاب سخن گویند . اگر ولایتی و جلیلی و حداد که گوش بفرمان ولایت فقیه اند ، تنها از بهبود اقتصاد و تولید داخلی سخن می گویند ، عارف و روحانی و حتی رضایی فرمانده سابق سپاه از جبران تورم برای زندگی کارگران سخن گفته تا آرای بیشتری را جذب کنند . هر مسولی در این نظام می داند که برای هر هزینه ای باید سال پیش از آن بودجه اش مشخص گردد ، حال چگونه است که روحانی بعنوان شعار انتخاباتی مدعی است که مشکل افزایش حقوق کارگران را حل می کند ؟ مگر این وابستگان ولایت فقیه ، فرماندهان سپاه و دیگر مسولین اصولگرا و اصلاح طلب که همه منابع اقتصادی را مالک گردیده اند ، بکسی اجازه افزایش حقوق بیشتر از این حداقلها را خواهند داد ! اینجا سوال پیش می آید که بدهی بیش از ٤٠٠،٠٠٠ میلیارد تومانی دولت به بانکها در کجا هزینه شده و میلیاردها وام بانکی  نصیب چه کسانی شده است ؟  وقاحت طبقه سرمایه دار بومی در حدی است که سخنگوی جبهه پایداری اعلام کرده آب و نان الویت مردم ایران نیست ، انگار که خودشان با سنگ و آجر تغذیه می کنند ! 
 سالهاست که مسولان خانه های کارگر درحال القا هستند که اگر وامهای بانکی و رانتها در اختیار تولید کننده ها ( سرمایه داران ) قرار گیرند بیکاری نیز کمتر خواهد شد ، انگار که اقتصاد یک کشور که در اختیار دولت است به اکثریت بیش از ٧٠ درصدی کارگران و سایر حقوق بگیران تعلق ندارد ! بی جهت نیست که خانه کارگر چنانچه از اسمش بر می آید بجای اینکه بفکر افزایش حداقل حقوق و دیگر نیازهای کارگران باشد ، همچون هر تشکیلات وابسته بفکر درگیری جناحی شده و حمایت از روحانی را محور فعالیت خود قرار داده است . حال باید سوال کرد کارگرانی که بدلیل نبود تشکلات مستقل قادر نیستند حتی حقوق عقب افتاده خودرا بگیرند ، چگونه توانایی امتیاز گرفتن از سپاه و دیگر اصولگرایان در انتخابات را دارند که حتی صلاحیت رفسنجانی را نیز تایید نکردند ؟ آیا روشن نیست که پس از عملیات حذفی شورای نگهبان که به حقیقت نگهبان رژیم است ، نوبت تقلب آرا توسط فرماندهان سپاه برای تایید یکنفر که میان حلقه بگوشانی همچون جلیلی ، ولایتی ویا قالیباف انجام  خواهد گرفت . اصولا اگر عارف ، روحانی و یا رفسنجانی و خاتمی هم انتخاب شود ، مگر چه تحولی برای کارگران صورت خواهد گرفت ؟ مارتین لوترکینگ می گوید ؛ گرفتن آزادی از مردمی که نمی خواهند برده بمانند سخت است ، اما دادن آزادی به مردمی که می خواهند برده بمانند سخت تر است !
 پس از گذشت ٣ ماه از سال و با وجود گردآوری  ٣٠،٠٠٠ امضا ، کارگران چگونه می خواهند شورایعالی را وادار کنند که حداقل نرخ تورم را در افزایش حقوق مورد توجه قرار دهند ، زمانیکه وزیر کار و دیگر اعضای آن به دعوت آی ال او که شعار حضور تشکل مستقل را می دهد ، به ژنو رفته اند ! نماینده کارفرماها در سه جانبه گرایی اسلامی که خود نیز رهسپار ژنو گشته ، بروشنی اعلام کرده که با وجود حضور نمایندگان کارگری ( ؟ ) و تایید شورایعالی کار ، دیگر سخن از افزایش حقوق چه مفهومی دارد ! کسی منکر استفاده از سازمانهای کارگری و حقوقی بین المللی نیست ، ولی آنها همچون مسولان دولتی و حکومتی زمانی به سخن کارگران گوش می دهند ، اگر کارگران آگاه و فعالین همه قدرت خودرا برای ایجاد تشکلات مستقل بکار ببرند . در یکسال اخیر باوجود شدت سرکوب و نبود فضای سیاسی باز کارگران با اعتراضات گسترده ، تجمع در مقابل مجلس و ادارات دولتی نارضایتی خود را از اوضاع نشان داده اند و تنها همت بیشتر کارگران آگاه و فعالین را بدور از اختلافات گروهی برای ایجاد تشکل ، طلب می کنند .
 آری چنانکه مارکس گفته ، رهایی طبقه کارگر تنها توسط خود طبقه کارگر امکان پذیر است ، اما بشرطیکه این طبقه توانایی رهایی اش را فراهم کرده باشد . نتیجه سالها همت پیشروان طبقه و برخی فعالین منجر به تعداد محدودی تشکل مستقل گشته که باوجود تحت سرکوب بودن ، باید به فعالیت گسترده تر دست زده و در این شرایط سخت زندگی کارگران ، آنها را به ایجاد تشکل مستقل فراخوانند . این تشکلات ضمن پراتیک درون طبقه باید به پالایش خود نیز پرداخته و واگذاری رهبری را با کارگرانی که اضافه می شوند ، نهادینه کنند . باید تشکلات مستقل علنی که بیشتر حول مبارزات اقتصادی شکل می گیرند به جذب کارگران بیشتری پرداخته و به آنها تفهیم کنند که جز تشکل مستقل راه دیگری برای گرفتن خواسته های خود ندارند . گرچه توسط برخی از فعالین تلاش فراوانی می گردد تا نشان دهد تشکلات مستقل موجود همچون نامهای گوناگون ازهم دیگر تفاوت کیفی دارند ، اما حقیقت آنستکه چنین نبوده و ماهیت کار بیشتر آنها مشابه است و اگر اینرا بپذیرند بسیاری از اختلافات  که منجر به کاهش گسترش تشکلات گشته ، منتفی خواهند گردید . نگاهی به کارگران آگاه و فعالین کارگری این تشکلات چه در زندانها و چه در بیرون همه حاکیست که همه آنها افراد شایسته ای را به جامعه کارگری تحویل داده اند که بیشتر آنها ضد نظام سرمایه داری و خواهان استقرار سوسیالیسم می باشند .
 اگر مارکس و لنین و دیگران تلاش داشتند تا کارگران را از حوزه مبارزات اقتصادی به حوزه مبارزه سیاسی بکشانند ، خاصیت دیکتاتوری صرف در کشورهای عقب مانده ، هر اعتراض اقتصادی و صنفی کارگران را در ایران به یک حرکت سیاسی تبدیل کرده است . ترس تعدادی سوسیال دموکرات گوشه نشین از مبارزات صرف اقتصادی که بی پراتیکی خودرا در تبلیغات وسیع ضد نهادهای اقتصادی قرار داده اند ، در آینده با ایجاد تشکلات بیشترخواهند دید که بچه سرعتی کارگران به مبارزات سیاسی روی خواهند آورد . گرچه اکنون نیز شعارهای سیاسی تغییر قانون کار و شعارهای ضد دولتی در کارگران کم نیست ، منتهی بدلیل زندگی سخت مبارزات اقتصادی در الویت آنها قرار دارد . در همین   نهادهای علنی که کارگران خواهند ساخت و با عملی نشدن بیشتر خواسته ها و فرورفتن بیشتر بزیر خط فقر ، کارگران بتدریج به ماهیت نظام طبقاتی پی برده و بتدریج درک خواهند کرد که باید به دانش مبارزاتی مسلط گردند . در این پروسه است که کارگران آموزش می یابند که چگونه رهبران بیشتری را برای ایجاد تشکلات بیشتر بسازند تا با تجاربی که از انتخابات دموکراتیکی خود بدست می آورند درک کنند که چگونه در آینده مشکل سانترالیسم حزب سیاسی خود را حل نموده و اجازه ندهند تا تجارب تلخ گذشته انقلابات سوسیالیستی تکرار گردند . بنابراین ضرورت همچنانکه بارها گفته شد ، گسترش سازماندهی اعتراضات گسترده کارگران بدون توجه به فضای باز ویا بسته سیاسی است تا امکان رهایی طبقه کارگر میسر گردد .

 گروه پژوهش کارگری خرداد ٩٢