چهار سال گذشت! چهار سالى که هر روزش منتظر مرگ بودن در ستيز با اميدها بود / زانيار و لقمان مرادى

نامه

چهار سال گذشت!

چهار سالى که هر روزش منتظر مرگ بودن در ستيز با اميدها بود 
 
چهار سال گذشت!  چهار سالي که هر روزش منتظر مرگ بودن٬ در ستيز با اميدها بود.  وقتي زير آن همه شکنجه ها و تهديدها و شبهاي سخت٬  سلول انفرادي و بي خبري٬  منتظر هر اتفاقي بوديم . تنها به انتظار روشن شدن حقايق و آزاد يمان ٬ صبر و اميد پيش گرفته بوديم.

 در طول اين مدت هيچ دست نوازش مادرانه اي بر سر خود احساس نکرديم.  دستاني که شايد دلگرمي براي  ما بود بعد از اين همه درد و رنج ! گاهي اوقات به اشکهاي مادرانمان فکر ميکنيم  که آيا واقعا ممکنست بعد از اين همه دلهره و ترس از اينکه مبادا روز خود را با شنيدن خبر اعدام شدن پسران خود آغاز کنند!  ترجيح ميدهيم که دوباره دردهايمان را بازگو نکنيم که شايد بتوانيم آن خاطره هاي تلخ را در درون خود از بين ببريم٬ اما براي ما دو نفر خيلي جالب است کسي که خود را خطيب يک شهر ميداند ودر اين ماه رمضان  براي مردم شهر مريوان از بخشش و گذشت سخن ميگويد خود هيچ بويي از آنها نبرده است.
امام جمعه محترم شهر مريوان ! ما هم بخاطر از دست دادن پسر شما ناراحت و دل آزرده هستيم. اما بهتر است شما هم يک کم به مادران ما بنگريد که در اين چهار سال لحظه ها را با مرگ خود و پسرانشان سپري کرده اند . بارها ما بر بي گناهي خود٬ نزد شما تاکيد کرده ايم. اما همچنان شما براي اعدام کردن ما آماده و حاضر بوده ايد. خود را در اين بازي سياسي  نيروهاي وزارت اطلاعات سهيم کرده ايداميدواريم که تصميمي درست بگيريد که شايد پيشگامي براي مردم باشد.
 از همين  جا به تمامي مادران داغ ديده  و دل رنجديده  که بخاطر از دست دادن جگر گوشه هايشان شادي و سرور را از خود دور کرده اند٬  سلام و درود ميفرستيم. بخصوص براي مادر گرامي فرزاد کمانگر و اميدواريم که ديگر هيچ مادري داغ از دست دادن فرزندان خود را نبيند.
با تشکر زانيار و لقمان مرادي - زندان رجايي شهر  .
۸ مرداد ماه ۱٣۹۲
بازتکثير از کميته بين المللي عليه اعدام