بهروز سورن:نیمه شب نوشته ها 67 – یادی از مقصود فتحی !

Kategorie: Schlagzeile

 

 

 اتقلابیون را خانه به خانه تعقیب می کردند و برای نابودی آنها ( خدا را هم بنده نبودند!! ). مقصود هم همانند هزاران پاکباخته دیگر زندگی مخفی را پیش گرفته بود و دوش بدوش تقی امانی یار دوست داشتنی اش و دیگر جانباخته سالهای شصت امر مبارزه برای رهائی انسانها را دنبال میکرد. می گفت زندگی چریکی داریم و عمر چریک در شرایط مخفی و سرکوب دو سال است.در آن سالها مقصود تدارکات چی بود. اندیشه های مکتوب را دو بال می بخشید و بر فراز شهر تهران با ابتدائی ترین ابزار آندوران ها به پرواز درآورده و انتشار می داد

..............

بیست ونه سال از تیرباران مقصود فتحی از اعضای سازمان راه کارگر در اوین می گذرد. طی این سال ها گرد سفیدی بر موهایم نشسته است و گذر زمان را میتوان در چهره ام دید. هیچکس از این پروسه مستثنی نیست و این خود از حضور حرکت و تغییر می گوید.  

میگویندهراکلیت  در گذشته های دور در کنار رودخانه ای نشسته و گفته است که این رود و جریان آب هر لحظه در حال تغییر است و آن نشانی بوده است که این اندیشه ورز به دیالکتیک و تغییر اعتقادی علمی داشته است. همه چیز در تغییر و پوست میاندازد و در بسیاری از موارد بفراموشی و مشمول گذر زمان میگردد.

یاد مقصود و دیگر یاران آندوران پر تپش و تنش در ذهن من اما ماندنی است. تصاویری هستند که گویا جائی در سرم حک شده اند. مشمول مرور زمان نمی شوند, پاک نمی شوند و از قوائد دیالکتیک و تغییر بدور هستند.

مقصود نازنین با سبیل های پر پشت اش که حتی برای ( عادی سازی و مخفی کاری) هم آنها را حاضر نبود بتراشد در خاطرم باقی مانده است. تاریخ تیرباران شدنش را برخی از رسانه ها 28 مرداد سال 1363 اعلام کرده اند یعنی همان سالها که اوج اعدام ها بود و فوج فوج انقلابیون و اندیشه ورزان را به نام ( احکام دادگاه های انقلاب ) بجوخه اعدام می سپردند.

 اتقلابیون را خانه به خانه تعقیب می کردند و برای نابودی آنها ( خدا را هم بنده نبودند!! ). مقصود هم همانند هزاران پاکباخته دیگر زندگی مخفی را پیش گرفته بود و دوش بدوش تقی امانی یار دوست داشتنی اش و دیگر جانباخته سالهای شصت امر مبارزه برای رهائی انسانها را دنبال میکرد. می گفت زندگی چریکی داریم و عمر چریک در شرایط مخفی و سرکوب دو سال است.در آن سالها مقصود تدارکات چی بود. اندیشه های مکتوب را دو بال می بخشید و بر فراز شهر تهران با ابتدائی ترین ابزار آندوران ها به پرواز درآورده و انتشار می داد. لحظه ای درنگ نیمکرد و در راه اعتقاداتش در بدترین شرایط حاکمیت خونخواران اسلامی مبارزه مخفی را پیش میبرد. از آنچه بر او در زندان و پس از دستگیری رفته است کمتر مکتوب شده و میدانم.

سالهای شصت مهر سکوت مرگبار حاکمان و عوامل شان در زندانها بر لبان شان بود و بندرت کسی از زندانها جان بدر میبرد. خاطراتی مه آلود و غالبا شفاهی از آندوران نقل شده است  و بندرت درباره اش نوشته شده است.

سال شصت و سه برای من از غم انگیز ترین سالهای اسارت در زندان دستگرد اصفهان بود. اخبار دستگیری یاران و اعدام ها در تهران و کرج از طرق مختلف دریافت می شد و با هر یک آنها غمی جانسوز بابت از دست دادنشان بر تنم می نشست. باور به اینکه آنها  دیگر زنده نیستند و این مبارزان را هرگز و دیگر نخواهم دید سخت بود.

برخلاف برخی از رسانه های حقوق بشری که  از اتهامات مقصود  در زندان ابراز کم اطلاعی یا بی اطلاعی می کنند معتقدم که سالها فعالیت او در سازمان راه کارگر و بویژه در شرایط مخفی که خود شاهد آن بوده ام, مقصود متهم به  وابستگی به سازمان راه کارگر و فعالیت بی وقفه برای رهائی کارگران بود. لحظه ای تردید نکرد و شجاعانه  و پر شور از میان آتش ارتجاع و سرکوب گذشت.

مقصود اما درست می گفت: عمر چریک دو سال بود. او چریک نبود و با مشی چریکی جدا از توده ها مرزبندی عمیقی داشت و هم از اینرو در اوان به پیروزی رسیدن قیام بهمن به فعالین راه کارگر پیوست.

 اما سلاح آگاهگری اش کاری تر از اسلحه چریک بود.

 

13.08.2013

Sooren001@yahoo.de