چهل سال پیش در چنین روزی !

 


فردا چهلمین سالگرد کودتای شیلی است که یکی از دراماتیک ترین حوادث تاریخ معاصر است ، سالگرد روزی که رهبران آمریکا تاب تحمل یک کاندیدای چپ  در یک انتخابات دموکراتیک  رابرنتافتند  و به طراحی صفحه ای خونین در آن کشور پرداختند که هنوز زخم های بازی را بجا گذاشته است .هنوز مزار قربانیان کودتا شناخته نشد ه است و قاتلین همچنان آزادانه می گردند و بسیاری از مادران سوگوار که طلایه دار حرکت جدید علیه نظامیان و برای دادخواهی بودند ، خود چهره در خاک کشیده اند بی آنکه آرامش دیدار مزار عزیزان خود و یا دادی بردل داغدار خود را تجربه کرده باشند.

  بنوشته روزنامه لوموند دیپلوماتیک در حدود بیست و چند سال قبل ، سفیر وقت آمریکا درشیلی که بعد از انتخابات و پیروزی آلنده به آمریکا برگشته بود ، می گوید وقتی به دفتر نیکسون که در آن هنگام رئییس جمهوربود ، وارد شدم ، نیکسون بطرف من خیز برداشت و گفت :مادر قحبه! به او گفتم ببخشید آقای رئیس جمهور! نیکسون گفت : ترا نمی گویم ، منظورم آلندهمادر قحبه  است ! آلنده کاندیدای ائتلاف جبهه چپ در شیلی بود که برغم حمایت های  تبلیغاتی و مالی آمریکا در مقابل  ادوارد فری ، کاندیدای محافظه کار و مورد نظر آمریکا ، برنده شده بود . آمریکائی ها در ابتدا به ژنرال پراتس ، رئیس ستاد ارتش شیلی پیشنهاد کودتا می کنند ، ولی او میگوید من به قانون اساسی شیلی احترام می گذارم و علیه کسی که  براساس قانون اساسی شیلی و بشیوه دموکراتیکی انتخاب شده است ، کودتا نمی کنم. بعد از آن بود که آمریکائی ها بسراغ اوگو ستینو پینوشه رفتند . ژنرال پراتس را نیز بعدا در آرژانتین بقتل رساندند. 
.بدین ترتیب بود که نخستین ۱۱ سپتامبر خونین  در تاریخ قرن اخیر رقم زده شد.

۱۱ سپتامبر ، تنها یک روز تاریخی در باره یک کودتا  و یا یک قتل عام بی مجازات و یا  روز درهم شکستن دموکراسی پنجاه ساله شیلی نیست ، بلکه  آغاز یک چرخش تاریخی در جوامع غربی بعد از بحران دهه ۱۹۳۰ و شکل گیری دولت های رفاه در آنهاست. شیلی نخستین آزمایشگاه سیاست های نئو لیبرالی بود که بعدا آنرا بشکل خونین تری در آرژانتین توسط دار ودسته کودتاچی برهبری ژنرال ویولا بکاربستند و بیش از سی هزار نفر در آن کشور  توسط جوخه های مرگ سازمان داده شده از طرف نظامیان و حمایت سرویس های امنیتی غربی بقتل رسید.

پایه های ایدوئولوژیک  این سیاست ، بصورت اندیشه های محافظا کارانه در نخستین سال های بعد از جنگ جهانی دوم در منطقه ای بنام مونت پرلن در سویس ، بریاست هایک و حضور کسانی مثل میلتون فریدمن پی ریزی شده بود  تا علیه هرنوع تفکر سوسیالیستی و سمت گیری اقتصادی و اجتماعی دولت بنفع لایه های پاُیین جامعه مبارزه کنند ، که می توان آنرا موج سوم ارتجاع در قرن اخیر نامید. ولی هنوز آنها توانائی بکار گیری آنرا نداشتند و نیازمند فتح ایدوئولوژیک وجلب حمایت سیاستمداران و نخبگان بسوی خود را داشتند.

درست بعد از کودتای ۱۱ سپتامبر بود که میلتون فریدمن ، ایدوئولوگ اصلی نئولیبرالیسم در دانشگاه شیکاگوی امریکا که پیوند های بسیار نزدیکی با کلیسای کاتولیک شیلی داشت و کانون اصلی پرورش کادرهای محافظه کار برای شیلی بود ، و با پینوشه در شیلی دیدارکرد و این آغازی بود برسیاست هائی که امروز در جهان شاهد آنیم.

درجوامع غربی ، رونالد ریگان و مارگارت تاچر  ، پیشگامی اجرای  سیاسی ایدوئولوژی نئولیبرال را بر عهده گرفتند و با استفاده از اهرم های قانون ، همان اقداماتی را بعمل آوردند که پینوشه و ژنرال ویولا بضر ب کشتار مستقیم انجام داده بودند : درهم شکستن اتحادیه ها و خصوصی کردن اموال دولتی که با مالیات مردم  بوجود آمده بود و حمله به امکانات آموزشی وبهداشت  و بازنشستگی و تامین اجتماعی و غیره ..

دونسو کورتس در رساله ای بنام « گفتاری در باره دیکتاتوری » که در سال های پایانی دهه ۱۸۴۰ و در برابر شبح انقلاب در اسپانیا نوشته است ، میگوید که  ما گاهی با ابزار مستقیم دیکتاتوری و گاهی با استفاده از قانون حکومت خواهیم کرد .و این همان کاربست  سیاست واحد ولی با دوابزار متفاوت در شیلی و بسیاری از کشورهای جهان سوم و کشورهای غربی بدلایل سیر تاریخی متفاوت بود ه است.

از اینرو ،کودتای ۱۱ سپتامبر ۱۹۷۳ در شیلی ، در عین حال آغاز « فصلی سرد »  درتاریخ قرن اخیر است .شاید این طنز تاریخ است که ۳۰ سال بعد، این سیاست ها بصورت پرتاب بومرانگی بسوی آنهائی برگشت که مبتکر کودتای شیلی بودند و فاجعه ۱۱ سپتامبر دیگری را درخود آمریکا آفرید. همانگونه که  تاریکخانه تنها  فضای مناسب برایرستن قارچ است وکسی درانتظار قد کشیدن گل سرخی درآن نخواهد بود ، دیکتاتوری وسرکوب و پودر کردن اراده آزاد جامعه نیز تنها خمینی ها و القاعده ها را میتواند پرورش دهد !

 

 هدایت سلطان زاده