جنگ داخلی در  سوریه، احتمال دخالت مستقیم  نظامی غرب، واقعیات و نتایج

 جعفر عظیم زاده

پس از گذشت یکسال و نیم از جنگ داخلی در کشور سوریه و ددمنشیها و جنایتهای بیشماری که در برابر چشمان جهانیان در این کشور رخ داده است، شرایط حاکی از دخالت مستقیم نظامی آمریکا و متحدینش در این جنگ خانمانسوز است. اینکه احتمال این دخالت تا چه حد جدی است و در پس نعره های جنگی جاری چه بند و بستهایی ممکن است بین طرفین بین المللی درگیر در جنگ داخلی سوریه صورت بگیرد خود بحث دیگری است. اما و بدون تردید، تحقق دخالت مستقیم نظامی آمریکا و متحدینش در جنگ داخلی سوریه یک نقطه عطف در کشمکش بین مثلث  آمریکا و متحدین غربی و عربی اش، بلوک روسیه  و چین و...،  و القاعده ئیزم و ... در منطقه خاورمیانه خواهد بود و کل صحنه این منطقه از جهان را در پس خود وارد فاز دیگری از توازن قوا بین اضلاع این مثلث شوم خواهد کرد. فرجام جنگ در سوریه تحت شرایط موجود هر چه باشد، یک چیز روشن و مسلم است و آن این است که کشتار و جنایت در این کشور و دیگر کشورهای منطقه خاورمیانه به این زودیها فروکش نخواهد کرد.

جنگ داخلی در سوریه و احتمال دخالت مستقیم نظامی آمریکا و متحدینش در این جنگ، حلقه دیگری از جنایات و فجایع تکاندهنده ای است که در پس فروپاشی جهان دو قطبی، مهندسی نظم نوین جهانی و تداوم کشمکشهای خونین ناشی از آن بر مردم سوریه میرود. اما تا آنجا که به حلقه های مختلف این جنگها از عراق و افغانستان گرفته تا لیبی و امروز سوریه مربوط میشود باید گفت حمله به لیبی، جنگ جاری در سوریه و احتمال دخالت مستقیم نظامی آمریکا در این کشور تماما تابعی از کشمکشهای جهانی دوره حمله به عراق و افغانستان نیست. کشمکشهای خونین دنیای پس از جنگ سرد در دوره حاضر بر بستر واقعیات عینی و متفاوت دیگری در جریان است. جهان امروز، دیگر آن جهان هاج و  واج مانده از فروپاشی بلوک شرق و آن جهان بی رعد و برق پس از سالهای اولیه پایان جهان دو قطبی نیست که با حمله به عراق و افغانستان نطفه های نظم نوین جهانی در آن بسته میشد. حمله به لیبی و جنگ داخلی در سوریه و احتمال حمله به این کشور بر خلاف مورد عراق و افغانستان تحت شرایط دیگری و ریشه در واقعیتهای عینی جهان امروز دارد که بدون توجه به آنها، افکار عمومی و نیروهای چپ و آزادیخواه با قرار گرفتن در منگنه ی یک دو گانگی و یا با موضع گیری بر علیه یکی از طرفین و یا با محکوم کردن همه طرفین(همچون جنگ عراق و افغانستان) باید چشم انتظار سوریه دیگری باشند.

این واقعیات و نتایج آن به شرح زیر است:

- انقلابات در منطقه خاورمیانه و عروج جنبشهای مختلف اجتماعی در اقصی نقاط دنیا مدتهاست بشریت معاصر را همچون اوایل قرن بیست وارد دوره ای از تلاطمات اجتماعی کرده است. این انقلابات و جنبشها ریشه در تحولات عظیم تکنولوژیکی و انفجار اطلاعات و بن بست دنیای سرمایه داری در پس فروپاشی جهان دوقطبی دارد. به این معنای عینی در دوره حاضر منافع سیاسی اقتصادی قطبهای مختلف سرمایه داری جهانی دیگر تماما تابعی از کشمکشهای دهه اول پس از فروپاشی جهان دو قطبی و جنگ و کشمکش دو قطب تروریزم جهانی در آندوره نیست، آندوره علیرغم تداوم جنگ دو قطب تروریزم جهانی مدتهاست به پایان رسیده و دنیا و بویژه کشورهای منطقه خاورمیانه در همه پیکره  سیاسی اقتصادی و اجتماعی فرهنگی وارد پروسه ای از  دگرگونیهای عظیم شده اند.

- کشورهای منطقه خاورمیانه جزو آندسته از کشورهای جهان هستند که روبناهای سیاسی موجود در آنها، همچنان ریشه در اشکال حکومتی جهان دو قطبی دارد. این در حالی است که علاوه بر فروپاشی جهان دو قطبی، پیشرفتهای عظیم تکنولوژیکی و ارتباطات  در طول بیست سال گذشته چنان سرعتی به تحول در بنیانهای اقتصادی و اجتماعی فرهنگی این کشورها داده است  که روبناهای سیاسی حاکم بر آنها دیگر قادر به حفظ چهارچوبهای حکومتی خود نیستند.

- این تحولات در حالی جهان معاصر و بویژه منطقه خاورمیانه  را در بر گرفته است که هنوز جنبشهای اجتماعی متناظر با دوره حاضر تعین لازم را پیدا نکرده اند، هنوز پرچم عدالتخواهانه ای همچون انقلاب اکتبر و دیگر انقلابات در اواسط قرن بیست بر افراشته نشده است و همین واقعیت، حداقل در شرایط حاضر، این جنبشها را در چنان وضعیتی قرار داده است که قبل از اینکه سازماندهندگان و پیشروان این جنبشها در راس  خیزشهای آزادیخواهانه و برابری طلبانه  قرار بگیرند جناحهای مختلف بورژوازی به سطح رهبری توده های مردم معترض رانده میشوند.

- در دوره حاضر واقعیتهای عینی فوق، بستر اصلی دخالتگریها و کشمکش قطبهای مختلف سرمایه داری جهانی  در این منطقه از جهان از لیبی گرفته تا دست به دست شدن قدرت در مصر و جنگ داخلی در سوریه است و باید از این واقعیتهای بنیادی زمانه ی حاضر به جنگ داخلی در سوریه، احتمال دخالت مستقیم آمریکا و متحدینش در این جنگ  و نتایج   و تبعات  آن نگریست.

- آن جنگی که در لیبی رخ داد و امروز در سوریه در جریان است عینا روی دیگر سکه ی همان آوردگاهی است که در مصر اتفاق افتاده است.  آنجا در مصر برای جلوگیری از تعمیق انقلاب مردم، مبارک را بدلیل سر سپردگی اش به غرب براحتی به کناری گذاشتند و در ادامه با به قدرت رسیدن مرسی و خیزش مردم بر علیه اخوان المسلمین  بار دیگر همان کار را به شکل خشن تری و با کودتا به سرانجام رساندند. کودتای ارتش در مصر نه کودتائی بر علیه مرسی، بلکه اساسا کودتایی بر علیه انقلاب دوم مردم مصر و اقدامی برای عقیم گذاشتن آن بود. و اما این رویکرد از جانب دول غربی و دولتهای ارتجاعی منطقه برای عقیم گذاشتن انقلاب های مردمی در لیبی و سوریه، از آنجا که دولتها و ارتشهای این کشورها دست ساز غرب نبودند نمیتوانست همچون مصر به سرانجامی رسد.

- جنگ داخلی در سوریه نه حاصل اراده مردم و نه حتی حاصل استیصال توده های مردم در مقابل سرکوبگریهای جنایتکارانه دولت اسد، بلکه بدرجه بسیار بالایی حاصل  دخالتگری دولتهای ارتجاعی منطقه در تسلیح و گسیل نیروهای القاعده و سلفیون به کشور سوریه بود. اینبار و در سوریه سیاست عقیم گذاشتن انقلاب مردم به دلیل ماهیت دولت اسد نمیتوانست از بالا سرانجامی پیدا کند. تحت چنین شرایط متفاوتی، یک چیز هم برای دولت اسد و هم برای سرمایه جهانی و هم کل دولتهای ارتجاعی منطقه بسیار مسلم و روشن بود: خون پاشیدن بیش از پیش به انقلاب مردم سوریه و تبدیل این کشور به زمین سوخته.

- اشتباه است اگر ذره ای تفاوت بین جنایت بار بودن دخالت مستقیم نظامی آمریکا در جنگ داخلی سوریه،  با آن جنایاتی که همین امروز در این کشور جاری است قائل بشویم. این دخالت هیچ ربطی به پایان دادن به فجایع تحمیل شده بر مردم سوریه ندارد. دخالت مستقیم نظامی آمریکا و متحدینش در جنگ داخلی سوریه  در تداوم این جنگ و در ادامه همان جنایات و ویرانگری هایی است که از حدود یک سال و نیم پیش از سوی اسد و جریانات تروریستی همچون القاعده و حامیانشان بر انقلاب مردم سوریه تحمیل شد. این دخالت احتمالی، مرحله دیگری از جنگ  جاری در کشور سوریه و در تداوم دقایق و فرود و فرازهای آن است.

- طالبانیزم و القاعده ئیزم و تمامی دول ارتجاعی حاکم بر منطقه خاورمیانه، نه محصول اراده و اختیار و یا واقعیت جامعه شناختی مردم این منطقه از جهان، بلکه تماما دست ساز و حاصل کل آن معادلات و روندهائی است  که بورژوازی جهانی بر سرنوشت بشریت معاصر و بویژه بر مردم منطقه خاورمیانه تحمیل کرده است. جنایتکار بزرگ جنگ و ویرانگری در کشور سوریه، سرمایه داری جهانی از دولت آمریکا و متحدین غربی اش گرفته تا دول عربی و اسد و روسیه و نیروهای دست ساز آنهاست و نه توده های مردم مستاصل و درمانده ای که در نتیجه حاکمیت سرمایه بر سرنوشت شان، به سربازان طالبان و القاعده و اسد تبدیل شده اند. اسد و القاعده و طالبان و ارتش آزاد در سوریه همچون دول غربی بخشی از موجودیت و واقعیت  بورژوازی جهان امروز هستند

- بورژوازی جهانی از دول غربی گرفته تا دولتهای ارتجاعی منطقه و  دولت اسد تا جریانات دست ساز و جنایتکاری همچون القاعده و طالبان و سلفیون در طی بیش از دو دهه از فروپاشی جهان دو قطبی و در نبود یک چپ اجتماعی و قدرتمند در صحنه تحولات سیاسی، آنچنان آزادیخواهی و برابری طلبی توده های مردم را در منگنه قرار داده اند  و چنان در ابعاد هولناکی بر انقلاب و آزادیخواهی مردم سوریه در طول یک سال و نیم گذشته خون پاشیده اند که پدید آورندگان و سردمداران جهانی چنین سرنوشتی برای میلیونها مردم سوریه، ناجیانی جلوه میکنند که به امید و آرزوی قربانیانشان  بدل شده اند. این واقعیت بسیار تلخ فرو خفته در زیر آوار جنگ و خونریزی در کشور سوریه و قهقرائی در قرن 21 برای بشریت عصر انفجار اطلاعات و  دهکده جهانی است.

- با خیزش مردم سوریه و سرکوبگریهای دولت اسد و به موازات آن گسیل نیروهای سیاه از سوی دول عربی منطقه به سوریه و با شروع جنگ داخلی، باید افکار عمومی و همه انسانهای آزادیخواه و شریف در سرتاسر جهان علیه خون پاشیدن به انقلاب مردم سوریه وارد کارزاری بین المللی و تعیین کننده میشدند اما از آنجا که سنت تاکنونی ضد جنگ اغلب معطوف به حمله کشورها به یکدیگر و بویژه معطوف به حمله قدرتهای بزرگ به ممالک دیگر بوده است این اتفاق در ابعادی تاثیر گذار رخ نداد و کار به اینجائی کشید که امروزه شاهد آنیم. این سنت ضد جنگ را باید در هم شکست. باید سنت ضد جنگ در سطح جهانی را به نقطه دیگری برد و ایستادگی و طغیان جهانی علیه خون پاشیدن به آزادیخواهی و خیزش توده های مردم را به یک جزء اصلی آن تبدیل نمود.

- هر فرجه ای به تداوم جنگ در سوریه و چشم پوشی صریح و ضمنی  به دخالت نظامی آمریکا در این جنگ، سپردن سرنوشت خیزشهای مردمی و انقلابات در منطقه خاورمیانه بدست دولتهای حاکم، نیروهای سیاه، دول غربی و عربی و همچنین تثبیت سنت ارتش آزاد، مداخله نظامی غرب و قدر قدرتی آمریکا در کشاکش انقلابات احتمالی در دیگر کشورهای منطقه خاورمیانه است

- سوریه برای افکار عمومی و نیروهای چپ و آزادیخواه در سرتاسر جهان یک آزمون بزرگ برای جلوگیری از تکرار خون پاشیدن به انقلابات و خیزشهای مردمی در منطقه خاورمیانه است، این آزمون میتواند به نقطه عطفی بر علیه جنگ داخلی در سوریه، دولت اسد، دول غربی، روسیه  و دولتهای سرکوبگر و ارتجاعی و نیروهای سیاه در منطقه خاورمیانه بدل شود و نقطه پایانی باشد بر خون پاشیدن به خیزشها و انقلابات مردمی در منطقه خاورمیانه.

- اگر هر اعتراض و حرکت ضد جنگی در دوره حاضر به نقطه عطفی برای جلوگیری از خون پاشیدن به انقلابات و خیزشهای مردمی توسط دولتهای سرکوبگر و نیروهای سیاه و دول غربی و عربی  بدل نشود و این اعتراضات فقط در سطح اعتراض بر علیه جنگ و مداخله نظامی خارجی باقی بماند چه بسا منطقه خاورمیانه سوریه های دیگری نیز بر خود خواهد دید و سایر انقلابات احتمالی در این منطقه از جهان، قربانی سنتهای  شکل گرفته در لیبی و سوریه خواهند شد.                 

 پایان