دور دوم مذاکرات هسته ای و چالش ها!

تقی روزبه

این نوشته شامل نکات زیر است:

 معضل واقعی در مذاکرات هسته ای رویاهای متفاوت است: دریکسو چگونگی انداختن زنگوله به گردن حریف و در سوی دیگرامتناع از ورود به تونل تاریک و بدون دریافت تضمین های لازم. آیا واقعا همه طرف های دعوا خواهان یک سیاست بردبردهستند.؟

معمای تناقض در رویکرد و سخنان مقامات ایران و ازجمله ادعای اختیارات کامل روحانی و این که  به قول او طرف ایران مصمم به حل صددرصد موضوع هسته ای در زمان کوتاهی است از یکسو و خرده گیری خامنه ای ازسوی دیگر را چگونه باید تأویل و تفسیرکرد؟.

منازعات درونی رژیم پیرامون اختیارات تیم مذاکره کننده  درآستانه دیدار آیا موقعیت آن را بزیرسؤال نمی برد؟

مسافرت علی لاریجانی و گفتگوهای متعدد وی با رسانه های مهم جهان غرب چه هدفی را دبنال می کند و حامل چه  پیامی به دولت های غربی است؟.

آیا در مذاکرات هسته ای پیش رو، نوری در انتهای تونل دیده می شود  و آیا دریچه ای به روی بن بست ده ساله و کاهش از تنش ها گشوده خواهد شد؟

******

 

اوضاع هم چنان غبارآلود و گیج کننده به نظرمی رسد. در یکسو دولت هائی به مذاکره و چانه زنی نشسته اند که با گرفتن گریبان حریف درچنگ خود، از او می خواهند که به خواست های اساسی آن ها گردن نهد ( ورود به دالانی که نهایتا خلع سلاح هسته ای به عنوان خواست مقدم، و البته طوماری بازنشده از سایرخواست های سیاسی و غیرسیاسی درپشت آن). و از سوی دیگردولتی قراردارد که ضمن امتناع از ورود بی قید وشرط  به این دالان تاریک، در چنان وضعیت ضعیفی قراردارد که هرروزعلائم تازه ای از وخامت بحران اقتصادی و فرورفتن درغرقاب آن و لاجرم افزودن برتوقعات  می رسد. درچنین فضای نا متوازن و نابرابری، سخن گفتن از "بردبرد" بیش از آن که واقعی باشد جنبه روانی و رجزخوانی دارد. جمهوری اسلامی می گوید ما وارد دالان تاریکی که هدف ها و نتایج آن روشن نباشد نخواهیم شد. در حقیقت حفظ غنی سازی درخاک ایران در اشل 5 درصد در ازای تعلیق غنی سازی 20 درصدی و رفع نگرانی دولت های غربی از جنبه های نظامی فعالیت هسته ای  از طریق مجوز بازرسی های بیشتردر ازاء دریافت بسته ای تضمین کننده حق غنی سازی و رفع تحریم ها از سوی دول غربی هسته اصلی معامله ایران را تشکیل می دهد. برداشتن این گام توسط رژیم البته برای قدرت های بزرگ یک گام مثبت و بزرگ عقب نشینی رژیم محسوب می شود  اما هنوز پاسخ همه توقعات آنها نیست. گرچه تنها یگ گام است اما در راستای استراتژی پیشروی گام به گام و حلقه به حلقه است و درحکم انداختن زنگوله به گردن گربه. برای رژیم ایران ایران هم خروج از گرداب تحریم های خفه کننده نفتی و بانکی نیز بردی محسوب می شود، اما هنوزحتی بازگشت به نقطه صفرچندسال پیش هم نیست. با این همه حتی اگرچنین معامله ای را مسامحتاهم بردبردبدانیم بازهم تحقق آن، از هردوسو چه در اردوی غرب و چه در صفوف رژیم، بدون چالش نیست:

کشاکش و بگومکو در محافل و صف آرائی های سیاسی غرب بویژه درآمریکا، دراستفاده از فرصت"روحانی کراسی"* داغ است. نمونه اش نگرانی و بیانیه هشدارآمیزسی و چند دیپلمات کارکشته و سابق آمریکائی است، نسبت به از داست دادن فرصت بوجود آمده. در این میان دولت انگلیس که بیش ازدولت های دیگرغربی براهرم دیپلماسی و ضرورت بهره گیری از فرصت حل مناقشه هسته ای ایران و غرب پا می فشارد و رسانه هائی چون بی بی سی، با بازخوانی تجربه تعلیق موقت غنی سازی در دوره خاتمی و سرپرستی تیم مذاکره توسط روحانی، که بدلیل بی اعتنائی و کارشکنی بوش پسر و نئوکان های آمریکائی به باد رفت، می کوشند که حداکثربهره برداری از فرصت بوجود آمده بکارگرفته شود. در واقع به روی صحنه آوردن کسانی چون وزیرخارجه سابق انگلیس و فرانسه و... در شرایط کنونی تصادفی نیست. دولت انگلیس برای نقش آفرینی بیشتر حتی فراتررفته و ازهم اکنون به ترمیم مناسبات دیپلماتیک فی مابین پرداخته و آن را به سطح کاردار ارتقاء داده است. اروپا نیز بسهم خود در قیاس با آمریکا گام های اولیه و کوچکی را درجهت بهبودمناسبات و حذف برخی تحریم ها برداشته است و کنگره آمریکا را تشویق کرد که فعلا برای اجتناب از منفی شدن فضای گفتگوها، در اتخاذ تحریم های جدید دست نگهدارد.  در داخل خود آمریکا هم بدرجاتی  بین دولت اوباما و جناح جمهوری خواهان شاهد این نوع تفاوت ها هستیم.

 

به موازات برخی امیدواری ها ،هرچه که بزمان گفتگوهای نشست دوم درژنو درپی نشست و توافق های کلی وزراء خارجه در نیویورک نزدیک می شویم، شاهد اوج گیری جنگ روانی و رجزخوانی از هردوسو نیزهستیم. یک طرف مدعی است که توپ درزمین دیگری است  و او باید طرح تازه ای ارائه دهد وظریف می گوید که  طرح قبلی(الماتی) به تاریخ پیوسته است، طرف دیگر(کری) می گوید که این ایران است که  باید گام اول را بردارد و اطمینان سازی کند. اوباما زیرفشاراسرائیل آن هم پس از گفتگو و نامه پراکنی با روحانی، باردیگر برگزینه نظامی و تهدیدها اصرارمی کند. خامنه ای نیز متقابلا برای ایجاد موازنه به میدان آمده و بربخشی هائی از آن چه که در نیویورک اتفاق افتاده است خرده می گیرد. بهرحال شمشیر تهدید و رجزخوانی که از ویژگی این نوع مذاکرات است  از هردوسو که به چرخش درآمده است. چنان که رژیم ایران از دستگیری چهارخرابکارتأسیسات هسته ای خبرمی دهد و گرارشی نیز از تروریک فرمانده ارتش نرم و متعلق به سپاه انتشارپیدامی کند. در آنسوهم شاهد بودیم ک اسرائیل  یک جاسوس ایران را درست درآستانه نشست سازمان ملل در نیویورک به روی صحنه می آورد. ناتانیاهو که تمامی توان و تفوذ خود و دولت اسرائیل را برای ناکام کردن مذکرات بکارگرفته است، درادامه تماس مداوم با سران قدرت های بزرگ و گفتگو با رسانه ها، به مصاحبه با بی بی سی فارسی برای همراه کردن ایرانیان مخالف رژیم می نشیند و البته از آن جا که  ناشیانه و بی گدار به آب می زند با موج استهزاء جوانان جین پوش مواجه می شود!. او متهم می شود که هیج اطلاعی از فضای واقعی ایران و از آنچه که در طی این سه دهه جنگ و گریز بین سبک های زندگی اسلامی و غیراسلامی بین جوانان و حکومت اسلامی جریان داشته است ندارد. او نمی داند که  با کوبیدن برطبل تحریم و جنگ و خشونت، در فضائی اشباع شده از نفرت و خشونت و  ترور، رفتارش هم چون رفتارخود جمهوری اسلامی و یاشریکش اسد و دیگردیکتاتورهای منطقه، کهنه و ناچسب است.

نوسانات و باصطلاح زیگ زاگ های دولتمردان ایران درپی سفرروحانی به نیویورک در حوزه سیاست خارجی، ناظران جهانی را باردیگرگیج و مبهوت و غافلگیرساخته و مانده اند که درآستانه مذاکرات چه گونه باید آن ها را تبین کنند! و باین وسیله سران رژیم چه علائم و زینگنال های انحرافی و یا غیرانحرافی را ارسال می کنند؟ آیا می توان به جدی بودن اختیارات تیم مذاکره کننده امیدداشت؟  ازیکسو نشانه بارزی از میل به مذاکراتی از نوع دیگر که با تغییرتیم مذاکره و جلوس دولت جدید و نشان هائی چون داشتن اختیازات کامل همراه بود که بسیاری از کارشناسان و سیاستمداران کارکشته برآنند که باید آنها را جدی گرفت و هم چون برخورد با خاتمی زیرپایشان را خالی نکرد، پیامی که روحانی با گفتن این که فرصت محدودی وجود دارد و خاتمی نیز با درج مقاله ای در گاردین همان را رله کرد. اما ازسوی دیگرمعمای لگد پراکنی خامنه ای و شکستن کاسه کوزه ها توسط وی بود. سخن خامنه ای مبنی بر"نابجابودن" برخی اقدامات، هم مشروط بودن اختیارات روحانی و تیم  مذاکره کننده را برخ کشیده است و هم درک مواضع متناقض و مبهم درساختارسیاسی و چگونگی برخورد و بهره برداری ازآن را به موضوع غامض و قابل بحثی تبدیل کرده است و محافل سیاسی و رسانه ها را به تلاش برای رمزگشائی  از این معما درآستانه مذاکراتی حساس واداشته است. از یک جانب باورعموم برآن است- و بدرستی- که درساخت سیاسی ایران "رهبرنظام" حرف نهائی را می زند و برهمه تحولات وحیط های سیاست خارجی اشراف و نظارت دارد و لاجرم نهایتا موضع او تعیین کننده است و با چنین پیشفرضی بدیهی است که  بدون موافقت او امکان گفتگوی روحانی و اوباما و یا دیدارظریف و کری ناممکن بوده است، و از جانب دیگر هم او در ملأ عام از آن خرده گرفته و آن را نا بجا تلقی کرده است!. تبیین این پارادوکس گیچ کننده در آستانه مذاکرات و این که  تاچه حد می توان برجدی و پایداربودن توافق های محتمل اعتماد کرد و این که رویکردشان را برمبنای کدام فرضیه تنظیم کنند دارای اهمیت است. بدون تصورروشنی ازآن نمی توان درمیزان جدی بودن و نیات و مقاصد حریف و وتلاش واقعی برای گشودن گره بحران هسته ای گام برداشت.

 

براستی این معما را درآستانه مذاکرات چه گونه باید تبین کرد؟:

بنظرمی رسد که درنگ بر واژه نابجا خود بخشی از فرایند رمزگشائی از این معما باشد. کاربرداین واژه حکایت ازخرده گیری نسبت به  زمان و شرایط بکارگیری این تاکتیک است و نه اصل و یا نفس بکارگیری این تاکتیک:

بنظرمی رسد که سکاندار حکومت اسلامی، بطورکلی با سیاست اعتدال گرایان و رفسنجانی و روحانی و خاتمی مبنی برلزوم مذاکره با آمریکا موافقت کرده است (باتوجه به ابعادبحران بازتولید و بازترمیم که رژیم دست بگریبان آن است و ناگریزی از نوشیدن جام زهر). بخصوص تبادل نامه بین اوباما و روحانی  و درخواست  ملاقات با رؤسای جمهوری  (که به ادعای روحانی 5  بارمطرح شد ) نشان دهنده آن است که احتمال مطرح بودن این نوع دیدارها و یا گفتگوها ازقبل قابل پیش بینی بوده  و طبعا پیشاپیش حول آن رأی زنی شده است ( بعید است که آن ها مضحکه رفتن خاتمی به دستشوئی برای فرار از تلاقی و دیدار با بیل کلینتون را فراموش کرده باشند!). هم چنین برای روحانی و رژیم  روشن بود که دیگردخیل بستن صرف به مذاکره کنندگان دست دوم و اختلاف بین اروپا و یا چین و روسیه با آمریکا افاقه ای نکرده و اگرخواهان گشایشی دراوضاع باشند باید به سراغ خودکدخدا بروند. روحانی حتی در دوره کارزارانتخاباتی خود هم چنین ضرورتی را  مطرح ساخته بود. بنابراین امکان قرارگرفتن دربرابرشق مذاکره با آمریکا و حتی تماس با اوباما اعم از دیداری و یا گفتگوی تلفنی،  امری بود که قاعدتا حول آنها درهرم فوقانی قدرت صحبت شده و بطورکلی در ضرورت آن توافق و اجماع قبلی صورت گرفته بود. اما این که درچه لحظه و چگونه این تماس ها صورت گیرد و یا می تواند صورت گیرد، بسیاردشواراست که از قبل بتوان تصمیم قاطع گرفت و طبعا نحوه اتخاذ تصمیم عملی به باتوجه به ضرورت و مفید بودن به شرط آن که ازموضع ضعف نباشد، برعهده شخص روحانی و بازیگران صحنه عملی واگذار می شود که خود با در نظر گرفتن باصطلاح موقعیت و فضا و مکان  تصمیم مناسب را بگیرند. بنظرمی رسد که با چنین رویکردی و دادن اختیاراتی به روحانی، او رأسا شرایط وفضای بوجود آمده  را مناسب گفتگو و مذاکره تشخیص داده است. صرفنظراز این که نفس مذاکره مستقیم با آمریکا و تماس تلفنی روحانی و اوباما در حکم درهم شکستن تابوئی بزرگ برای رژیم و حامیانش بوده و لاجرم نمی توانست و نمی تواند بدون  پس زلزله ها و پی آمد برای رژیم باشد و صرفنظر از آن که خامنه ای سعی می کند درشرایطی که هیچ چیزقطعی و تثبیت شده نیست، با زدن به میخ و به نعل سعی می کند که موقعیت و وجهه و پایگاه حمایتی خود را برای ایفاء نقش برتر خود حفظ کند، با این همه اگردر نیویورک همه چیز بروفق مراد و سلام و صلوات پیش می رفت و طرف مقابل اززبان تهدید و فشار و گزینه نظامی استفاده نمی کرد، چه بسا خامنه ای به گفتگوی روحانی و اوباما هم گیرنمی داد. اما درشرایطی که خامنه ای به قول خودش  به نیات طرف مقابل بدبین است با مشاهده تهدید ها و خط و نشان کشیدن ها، بلافاصله روی صحنه می آید و سعی می کند با برخ کشیدن اختیارو اقتدارخود و خرده گیری ای بین دو کفه ترازو باصطلاح توازن برقرارکند. البته این نوع خرده گیری را لااقل هنوز نمی توان، به معنای  پشت کردن به دیپلماسی و مذاکره برای خروج از بحرانی که رژیم را زمین گیرکرده است دانست، بلکه اساسا برای زدودن شائبه ضعف و ایجاد موازنه است. همانطورکه گفته شد نباید فراموش کنیم که دو طرف بطورواقعی درموقعیت برابرنیستند و رژیم اسلامی برای جبران آن می کوشد که از رفتارباصطلاح قاطع و واکنش به مثل استفاده کند. چنان که استفاده ابزاری از شعارمرگ برآمریکا پس ازیک وقفه کوتاه  و سپری شدن خوش بینی اولیه، به عنوان اهرمی برای زائل سائل موضع ضعف بکارگرفته می شود. البته این گونه خرده گیری ها و بهره گیری از جنگ روانی درتشدید تضادهای داخلی و خیزبرداشتن مخالفان مذاکره و هم درصحنه  مذاکرات و تقویت موضع مخالفان سازش چون اسرائیل بی تأثیرنیست.

چنانکه دامن گرفتن تضادهای داخلی درآستانه مذاکراتی مهم- هم چون چالش اخیرنمایندگان مجلس و ظریف- بطوراجتناب ناپذیری موجب تضعیف موقعیت و عزم تیم مذاکره کننده می شود. خود رژیم هم از آن غافل نیست و تلاش می کند که با اقدامات اضافی و مکمل  از جمله جوله علی لاریجانی در اروپا و ترتیب دادن دادن یک سلسه گفتگو و مصاحبه با رسانه های مهم، به عنوان رئیس مجلس شورای اسلامی و یکی ازمهره های مهم اصول گرایان و افراد نزدیک به خامنه ای به خنثی کردن بازخورد منفی سخنان خامنه ای و تقویت موقعیت تیم مذاکره و البته خنثی کردن فعالیت تبلیغاتی ناتانیاهو به پردازند. سخنان یکی از فرماندهان مهم سپاه مبنی برعدم ساخت موشک های بالیستیک، علیرغم داشتن توانائی را باید بخشی از تلاش برای تلطیف کردن فضای پیش از مذاکرات به شمارآورد.

ناگفته نماند که داشتن اختیارات کامل درنظام مطلقه ولایت فقیه و ساختارموجودنظام اساسا سخن پوچ و بی معنائی است و آن کس که اختیار می دهد، هرلحظه هم  می تواند آن را پس بگیرد و بنابراین ماهیتا هرنوع اختیازی مشروط و محدود و تفویض شده به طور محدود و مشخص است و در بهترین حالت  برای پیشبرد یک هدف معین درچهارچوب توافق هائی است که در بالا صورت گرفته است.  

 

خلاصه آن که تحلیل فاکت ها حاکی از آن است که اصل مذاکره صرفنظراز شکل و نحوه آن و داشتن اختیاراتی دراین حوزه از موضع باصطلاح قهرمانه و قوت و بدوراز شائبه ضعف تصمیم کلیت نظام است که منشأ آن هم چیزی جز تشدید روزافزون بحران و نارضایتی عموم از این وضعیت است. مراد از کلمه نابجا نیز نه ناظربر اصل ضرورت دیدار و گفتگو بلکه  ناظربررصد موقعیت لحظه و زمان برای پرهیز از شائبه ضعف است.

در مذاکرات پیشارو به نظرمی رسد که طرفین ضمن اذعان به فراهم آمدن شرایط و فرصت های جدید، وعلیرغم رجزخوانی ها رویکردهای مختلف، می کوشند که ازآن بهره گرفته و از ببادرفتن آن جلوگیری کنند. ازهمین رو علیرغم دشواری مسیرکلی و رؤیاهای متفاوت، تلاش خواهند ورزید که با توافق های نسبی ولو محدود و اولیه، دریچه ای  برای ادامه آن را گشوده نگهدارند. *2

2013-10-12

 

 

*1-  از "جیمی کراسی" تا "روحانی کراسی" :

 http://www.taghi-roozbeh.blogspot.de/2013/09/blog-post_19.html#more

 

*2-  بررسی بیشتر بحران هسته ای و رویکرد اپوزیسیون مستقل و رادیکال را می توان درنوشته تحولات اخیر و تأثیر"نرمش قهرمانه" برچالش هسته ای ملاحظه کرد! :

http://www.taghi-roozbeh.blogspot.de/2013/09/blog-post_25.html#more