کودکان کار
و خیابان را دریابیم!
اسمشان کودک بود اما شهرتشان
کودکان کار و خیابان
، به آنها
میگویند که
باعث تباهی هستند و
چهره شهر را
خراب کرده اند
و هزار و یک واژه
ناشایست دیگر را
به این
کودکان
نسبت میدهند.
آن روزهایی که
در کنارشان
بودم
کنار اتوبوسهای بین
شهری و درون
شهری در ترمینال
خاوران ، ترمینال
جنوب یا غرب و
یا ایستگاه اتوبوس
شهر ری یا
کورههای
آجر پزی و
یا هر جای دیگر که
رؤیت میشدند مدام با خودم
فکر میکردم
که چرا کسی به
فکر این
کودکان نیست و چرا باید
به جای
آموزش و داشتن یک
زندگی مرفه
و شاد آواره
کوچه و خیابان
باشند و
یا در شرایط
سخت کوره پزخانهها
و دیگر
محیطهای
صنعتی به
کار سخت و تقات فرسا
مشغول باشند.
آری این
واقعیت تلخ نظام سرمایه
داری است
که حتی
کودکان
هم در آن از
هیچ گونه شرایط مناسبی
برخوردار
نیستند و
صاحبان سرمایه
فقط و فقط به
فکر ارزش اضافه هستند
و فرقی
نمیکند که این
ارزش اضافه
را چه کسی تولید
میکند ، کودک
، زن و مرد هیچ
فرقی نمیکند.
آن بخش از کودکانی هم که
در خیابان
مشغول هستند
و کارهایی
را انجام
میدهند
که از نگاه جامعه به آنها
کارها
یا شغلهای
کاذب میگویند
هم در واقع کارگران
کوچکی هستند
که از
طبقه کارگر
میآیند
و ماهیتا از طبقه
استثمار شونده
هستند شاید در
عمل کارگر
صنعتی نباشند
اما وجه
مشترک آنها
با کودکانی که در بخش صنعت و
تولید کار
میکنند این
است که آنها هم مجبورند برای به
دست آوردن
لقمه نانی
و یا کمک خرجی خانواده و
یا حتی به عنوان
سرپرست و تنها
نان آور
خانواده تنهای
ضعیف و کوچک خود را
به خیابان
بزنند تا بتوانند
زندگی امروز
را بفروشند
برای به
دست آوردن
نان فردا
، حال میخواهد
نشستن پشت ترازو
باشد یا فروش آدامس
و فال.
کودکان
کار و خیابان
را دریابیم
و نگذاریم
که تن
ضعیف و دنیای
کودکانه آنان
زیر بار سود اندوزی سرمایه
داران و
صاحبان صنایع
و یا بی
تدبیری
مسٔولان به
فراموشی
سپرده شود
، باید
تلاش کنیم برای
ساختن دنیایی که شایسته
کودکان باشد ، دنیایی
شاد ، آزاد
و برابر!
بهنام ابراهیم
زاده
زندان اوین
، بند ۳۵۰
بیست و
نهم آبان ۱۳۹۲