http://www.kanoonm.com/1086#more-1086

 

 

کانون مدافعان حقوق کارگر

 

نقد نيروهاي كار پروژه‌هاي نفتي بر نئوليبراليسم و نئوليبرال‌هاي وطني

 

 

 

ياور  - گروهي از استادان و اقتصاددانان وطني و نيمه‌وطني مانند استادان دانشگاه‌هاي امريكايي با نگرش و جهان‌بيني‌ هايكيسم - اتريشي عليه تحريم‌هاي سرمايه‌داري جهاني اعلاميه صادر كردند، (مهرنامه 31) و تحريم‌ها را محكوم نمودند. البته نه به دليل دشواري‌ها و سختي‌هايي كه براي مردم پيش آورده، بلكه به زعم آن‌ها براي مصيبت بزرگ‌تر، بسته شدن درهاي تجارت به اصطلاح آزاد و پرواز بي‌بازگشت دلارهاي نفتي از آسمان ايران. پدر خوانده مافيايي نئوليراليسم عمو سام، آن قدر زياده روي كرده كه حتي مريدان حلقه به گوششان هم دست به اعتراض زده‌اند. تحريم‌ها مناسبات اقتصادي را فلج و بيشترين صدمات را به زندگي كارگران و نيروي كار صنعتي و همه‌ي مردم وارد كرده است. از سوي ديگر باب سرمايه‌داري مالي را نيز مسدود نموده، اين مورد براي ‌هايكيست‌ها قابل تحمل نبوده است. اين اعتراض جمعي نئوليبراليست‌ها، ما را به ياد آن ضرب‌المثل ضد استعماري در خوزستان مي‌اندازد، با اين مضمون. (آش آنقدر شور بود كه خان هم فهميد) كنايه مردم به خان‌هاي بختياري و شيخ‌هاي عرب خوزستاني بود كه حقوق بگير استعمار انگليس بودند ...

به نگاه اعتراضي آقايان می‌پردازيم.

تحريم‌هاي اعمال شده توسط سرمايه‌داري جهاني داراي آن ابعادي است كه حتي كشورهايي مانند چين و روسيه و هند را هم به دنباله‌روي واداشته است. بدين صورت تنها صادرات درآمد‌زاي كشور، يعني فروش نفت و گاز را دچار ركود نموده است. نئوليبرال-‌هايكي‌ها در اعتراض نرمشان، درون مايه و هدف‌هاي اين تحريم‌ها و عوارض ويران گرش را بيان نمی‌كنند . و تنها در سطح مساله مي‌لغزند. دكتر طبيبيان تنها به اين جمله اكتفا مي‌كند.  (مهرنامه 31 رويه 140) "به هر حال وقتي- يك اجحاف و تعدي و ظلمي انجام مي‌شود. وظيفه همه است كه در مقابل آن مخالفت و اعتراض كنند ..." در حالي كه تحريم‌ها زندگي ميليون‌ها خانوار ايراني را به چالش گرفته، كودكان را با سوء‌تغذيه به سوي معلوليت و مرگ كشانده و بيماران را با كمبود دارو به گورستان مي‌برد، آقايان ليبرال-‌هايكيست اين همه ستم اقتصادي را (يك اجحاف و تعدي و ظلمي) تلقي مي‌كنند، آن قدر كم‌اهميت كه می‌شود آن را نديده گرفت. روندي كه همين تحريم‌ها، در عراق با همين درون‌مايه، باعث مرگ 500 هزار كودك زير ده سال گرديد. از سوي ديگر، در حالي كه امريكا و اروپا با قوي‌ترين اقتصادهاي جهاني و با وجود داشتن پيشرفته‌ترين تكنولوژي در برابر بحران ناشي از تعديل ساختاري و خصوصي‌سازي به زانو درآمده‌اند و تنها توانسته‌اند با تكيه بر قدرت نظاميِ دولت‌هايي بي‌اعتنا به خواست مردمشان و پاسدار منافع سرمايه‌داران يك درصدي جهان و تحميل رياضت اقتصادي بر ملت‌ها، بر زانوان لرزان نئوليبراليسم بايستند، نوع وطني آن به شدت با تبليغات رسانه‌اي و مشاوره‌هاي اقتصادي، جامعه ما را به سوي اين مناسبات شكست خورده سوق مي‌دهند . آن هم با وجود اين كه مي‌دانند ما يك اقتصاد تك بعدي متكي به فروش مواد خام ( نفت) داريم و از اين رو به شدت آسيب‌پذير هستيم. آيا اين واقعيت‌ها دليل بر ناداني اين اقتصاد دانان‌هايكيسم است، يا آقايان گوش به فرمان هستند و دستورات نهاد پدر خوانده مافيايي جهان، صندوق بين‌المللي پول را پيش می‌برند، آن هم به هر قيمت؟

به درون‌مايه و سرشت نگرش اقتصاد دانان اتريشي ‌هايكيسم وطني مي‌پردازيم

محمد مهدي بهكيش دبير كل كميته ايراني اتاق بازرگاني بين المللي در مهرنامه شماره 31 رويه 139 (ليبرال-هايكيسم) دو رويه كامل از نشريه را در مورد ضرورت پيوستن به تجارت جهاني، به خود اختصاص دادند. به زعم ايشان اگر عضو تجارت جهاني می‌بوديم!! "... مهمتر اين كه كشوري  نمي‌توانست ما را تحريم كند. در قالب مقررات تجارت جهاني نمي‌توان كشوري را تحريم كرد." و يا "يكي از زيان‌هاي بزرگ جريان- خود كفايي همين است كه تجارت خارجي شما را كم می‌كند." درون مايه و ترجمه جمله ايشان اين است: فروش همه ي هستي ملت ايران در بازار بورس به سرمايه داري جهاني تا آقايان پورسانتاژ (حق دلالي) خود را دريافت كنند. مسلم است در اين صورت ما حتا عزيز دردانه ي امپرياليسم هم می‌شويم. در ادامه "... ما دنياي اخير را درست نفهميده بوديم. هنوز در تعريف استقلال با تعاريف نيمه اول قرن بيستم مواجه هستيم در حالي كه مفهوم استقلال امروز كاملا" با آن زمان تفاوت دارد. پخش شدن تجارت موجب اتصال منافع می‌شود." ايشان اما، نمی‌گويند ما با كدام توليد كالايي قادر به رقابت جهاني خواهيم بود و بيمارگونه تئوري‌هايي را بدون توجه به واقعيت‌هاي موجود ايران تبليغ می‌كنند و جهل و ناآگاهي خود را به جامعه نسبت می‌دهند "ما دنياي اخير را درست نفهميده بوديم" شايد ضروري باشد قبل از ادامه ي مطلب مراد اين اقتصاد دانان وطني (هايك) را بسيار چكيده معرفي نمايم.‌هايك و برخي ديگر از اقتصاددانان اتريشي ترويج كننده ي مناسبات نئوليبراليسم هستند .‌هايك اقتصاددان نيمه ديوانه ي اتريشي كسي است كه جنايات و نسلي كشي در شيلي به وسيله ژنرال پينوشه را تاييد كرد و اين شيوه مناسبات را براي كاربردي كردن نئوليبراليسم به قيمت نابودي آزادي و دمكراسي و قتل عام و شكنجه وسيع مردم را به رهبران جهان پيشنهاد دادند .‌هايك از مارگارت تاچر نخست وزير انگليس خواست در بر خورد با اتحاديه‌هاي كارگري انگليس مانند پينوشه عمل نمايد . ولي خانم تاچر به رغم پيروي و اعتماد به باورهاي‌هايك قادر به انجام اين خواست استادش نبود. از اين رو اعلام نمود: اين جا اروپا و انگليس است، نه شيلي. اين استاد و مراد اقتصاددانان وطني نئوليبراليست‌ها، شعور اجتماعيش در آن حد و اندازه نبود كه اين واقعيت را درك كند. به مهرنامه شماره 31 رويه 189 ستون-‌هايك و سياست مراجعه نماييد .

در صورتي كه ايران عضو تجارت جهاني شود. در تجارت جهاني رقابت صنايع توليد كالايي امري قانون مند است. هيچ كشور عضوي نمی‌تواند و حق ندارد براي دفاع از صنايع ملي، بر واردات، تعرفه‌هاي گمركي اعمال كند و يا واردات را محدود نمايد. بدين جهت صنايع كشور ما كه از نظر تكنولوژي عقب مانده تر است هر اندازه نئوليبرال‌ها با چماق دولت، قانون كار زدايي كنند و حقوق كارگران را با انواع ترفندهاي مالي پايين بياورند و تامين اجتماعي او را حذف كنند. (مانند كارگاه‌هاي زير ده نفر كه طبق اصلاحات! قانون كار، تامين اجتماعي شامل حالشان نمی‌شود) باز هم صنايع داخلي از نظر قيمت تمام شده ي كالا و كيفيت آن، قادر به رقابت با كالاهاي سرمايه داري جهاني مجهز به تكنولوژي مدرن نخواهد بود. از اين رو آن چه فرآيند چنين روندي خواهد شد، ورشكستگي و نابودي صنايع داخلي ايران و بازگشت به قرون وسطا خواهد بود .

همين اتفاق در مورد كشاورزي هم رخ خواهد داد، و اين روند زندگي بخش  را هم به خاك سياه خواهد كشاند . هيچ دولت عضو تجارت جهاني هم نمی‌تواند به بخش‌هاي توليدي كشورش كمك كند والا دادگاه‌هايي كه بدين منظور ايجاد شده است دولت‌هاي متخلف را با جريمه‌هاي كمرشكني مجازات خواهند كرد.

تنها كالاي با ارزش ما براي بازار جهاني، نفت و گاز است. ولي اين منابع ابدي نيستند. پس ما بايد مناسباتي را انتخاب كنيم كه آينده ي فرزندانمان در سال‌هاي بدون نفت و گاز دچار مشكل نشود، و الا با پايان اين منابع و با توجه به صنايع ويران شده و كشاورزي رها گرديده، همه ي مردم ايران بايد از گرسنگي بميرند و يا كاسه ي گدايي بسوي ملت‌هايي كه صنعتي هستند دراز كنند. صد سال و اندي است كه كشور ما نفت و گاز را به صورت خام می‌فروشد و يا می‌سوزاند. در حالي كه ميعانات گازي داراي 400 نوع مواد شيميايي با ارزش براي بازار جهاني است. چرا نبايد با درآمد فعلي اين منابع، زير ساخت‌هاي اقتصادي- صنعتي كشور را بسازيم؟

آيا عقل مشاوران اقتصادي‌هايكيست به اين اندازه قد نمی‌دهد؟! واقعيت‌هاي جامعه ما با جوامع ديگر متفاوت است. ما بايد بر اساس واقعيت‌ها و نيازها و ضرورت‌هاي ايران برنامه اقتصادي را تنظيم كنيم. و اين مهم با مراجعه به چند مشاور اقتصادي نئوليبراليستي و تكيه بر نگرش‌هايكيستي آن‌ها كافي نيست. می‌بايد يك- آكادمي علم اقتصاد با همه ي نگرش‌ها و ديدگاه‌هاي اقتصادي در اين مورد طرح بدهند و مردم قبل از كاربردي كردن آنها در جريان اين نگرش‌ها قرار گيرند ، و با انتخابات خود بر آن مهر تاييد بزنند .

از سوي ديگر اين اقتصاد خوانده‌هاي‌هايكيست ، سرشت ويران گر تجارت جهاني را براي كشورهاي عقب مانده اي مثل ما، كه صاحب يك توليد كالايي كوچك‌اند، آن هم با تكنولوژي قديمي، توضيح نمی‌دهند و تلاش می‌كنند واقعيت‌ها از ديده پنهان بماند. براي نمونه اگر ما وارد تجارت جهاني بشويم همان نهادي كه آقاي بهكيش فرموده‌اند . همه ثروت‌ها و دارايي‌هاي ، ما وارد بازار بورس می‌شوند، در اين صورت نه دولت و نه مردم قادر نخواهند بود جلوي روند انتقال سرمايه‌هاي ملت ايران را به حساب بانكي سرمايه داري جهاني بگيرند. طبق اصول و قواعد بازار آزاد با عضويت در نهاد تجارت جهاني منابع نفت و گاز، مس و آهن و ... در بازار بورس به فروش خواهد رفت. مسلماٌ آن‌هايي كه بيشتر پول بدهند برنده خواهند شد و سرمايه داران بزرگ هم، عمو سام و شركاء اروپايي اش هستند . قوانين تجارت جهاني با پشتوانه ناتو به ما حق اعتراض نمی‌دهد. شما منابع ملي مردم ايران را می‌فروشيد و با پول آن خود و نسل‌هاي آينده تان را در كانادا و امريكا و اروپا تامين می‌كنيد. ولي در اين جا ميليونها ايراني به گرسنگي و مرگ گرفتار می‌شوند، چشم‌انداز آن از همين حالا با بيكاري و گراني و تورم خود را نشان می‌دهد. شما فراماسيونرهاي نئوليبراليستي، واقعيت‌ها را از چشم مردم پنهان می‌كنيد. سرمايه داري جهاني در مرحله امپرياليسم- نئوليبراليسم با پشتوانه ناتو و بمب‌هاي اتمي اش و گلوله‌هاي غني شده از اورانيوم آماده دفاع از منافع سرمايه داران جهاني در هر جايي كه اين منافع به خطر بيفتد هستند. آيا ما در قبال غارت منابع ملي مان فقط بايد سكوت كنيم؟

با توجه به رهنمودهاي‌ هايكيست‌ها و نسخه‌اي كه براي اقتصاد بيمار ما پيچيده‌اند ببينيم اين آقايان از دانش اجتماعي چه آموخته‌اند. آقاي طبيبيان كه هر ماه در مهرنامه، منبر بازار آزاد و نويد ناكجاآباد نئوليبراليستي را می‌دهند ، آن قدر از واژه‌هاي اقتصادي- اجتماعي بي اطلاع هستند كه واژه ي امپرياليسم را با معناي امپراتوري يكي می‌دانند!! مهرنامه شماره 31 رويه 140 "امپرياليسم همان گونه كه از لغت آن بر می‌آيد امپراطوري است و مربوط به بسط قدرت است و قدمتي چند هزار ساله دارد." جهت اطلاع دكتر و استاد اقتصاد و وزير اقتصادي، امپرياليسم اولين بار در اوائل قرن بيستم تحت عنوان امپرياليسم آخرين مرحله ي سرمايه داري توسط لنين مطرح شد. درون مايه آن با امپراتوري متفاوت است. آقاي حسين عباسي علي كمر استاديار دانشگاه بلومبرگ پنسيلوانيا به كمك آقاي طبيبيان آمدند و در همان منبع رويه 144 اعلام كردند: "افرادي مثل‌هايك كه باوري نظامند و مستدل به برتري- سرمايه‌داري و كمبودهاي ذاتي نظام‌هاي ذاتي نظام‌هاي كنترلي داشتند و توانستند در مقابل موج ايستادگي كنند.

براي بسياري سرمايه داري رو به موت بود و تنها دولت بود كه می‌توانست با كنترل فعاليت‌هاي افراد اين مرگ را به تعويق بيندازد و براي آن چاره اي بينديشد"  و در ادامه می‌گويد: "امپرياليسم به معناي سلطه غالباٌ- قهرآميز كشوري بر كشور ديگر است براي استفاده از منابع آن به نفع افراد كشور غالب." معلوم نيست چرا اين- همه دكتر و استاد دانشگاه ، آن ور آب و اين ور آب، از معناي يك واژه اقتصادي عاجز هستند؟ و يا منافع اقتصادي پدر خوانده اشان اجازه نمی‌دهد معناي آن را براي مردم شفاف بيان كنند؟!

اين تعريف معناي امپرياليسم جناب استاد در حقيقت معناي نگرش سرمايه‌داري استعماري است. اين مفهوم از نظر نيروهاي كار، اين چنين است:

امپرياليسم مرحله‌اي از روند سرمايه داري جهاني است ، كه لنين كاشف اين مقوله‌ي اقتصاد سياسي می‌باشد. آن هم در اوائل قرن بيستم نه چند هزار سال پيش. در اين مرحله ي سرمايه‌داري، دوران رقابت آزاد را پشت سر می‌گذارد و ديگر عامل تعيين‌كننده ساختار سرمايه نيست. شركت‌هاي بزرگتر كوچك‌ترها را كه نتوانستند به تكنولوژي مدرن تر دست يابند، شكست می‌دهند و در نهايت صاحب آن شركت‌هاي ورشكسته می‌شوند؛ تداوم اين روند به انحصارات بزرگ سرمايه‌داري چند مليتي منتهي می‌شود. انحصارات با ياري تكنولوژي مدرن و دولت‌هاي سرمايه‌داري حامي انحصارات به توليد انبوه می‌رسند و براي اين توليدات بايد بازار وجود داشته باشد، و الا، بحران و ورشكستگي غير قابل اجتناب است. اين ضرورت همراه با هماهنگي دولت‌هاي بورژوازي با انحصارات چند مليتي، شرايط اقتصادي را ايجاد می‌كند، كه ادامه حياتش، در گرو حفظ به هر قيمت بازار است. از اين رو كشورهاي عقب مانده تر مانند همان شركت‌هاي كوچك كه در رقابت آزاد بلعيده شدند، بايد عقب‌تر رانده شوند تا توسعه صنعتي- علمي مستقل بدست نياورند. تا اين كه بازار فروش كالاهاي امپرياليست‌ها تضمين شده باشد. در اين راستا با كمك قدرت اقتصادي- نظامي از هر شيوه‌ي غير انساني- اخلاقي سود می‌برند. مانند حمايت مالي- تسليحاتي از ارتجاعي‌ترين باورهاي مذهبي به خصوص در كشورهاي اسلامي داراي منابع نفت و گاز. ترورهاي انتحاري در كشورهايي چون افغانستان، پاكستان، عراق، سوريه و ... برآيند اين روند می‌باشد. روندي كه با اردوگاه‌هاي تربيت چريك در پاكستان براي مبارزه با سوسياليسم در افغانستان با ايجاد سازمان‌هايي چون القاعده و طالبان آغاز شد. بنيان‌گذار اين ساختار مذهبي- تروريسم سازمان اطلاعات امريكا سيا و دلارهاي نفتي عربستان و امارات بود. امپرياليسم اينك به نام مبارزه با تروريسم بحران‌هاي اقتصادي‌اش را با جنگ‌هاي منطقه اي به جهان عقب رانده شده صادر می‌كند و با ايجاد جو جنگ و تفرقه‌افكني به وسيله عوامل منطقه‌اي‌اش، بازار فروش اسلحه را در ميان اين كشورهاي داراي دلارهاي نفتي رونق می‌دهد. با فروش سايت‌هاي موشكي و هواپيماهاي بسيار مدرن و گران به عربستان، كويت، امارات و بحرين، اقتصاد بسيار بيمارش را سر پا نگه می‌دارد. آري تداوم زندگي ساختار اقصاد سرمايه داري، به دليل سرشت و درون‌مايه خلاق آن نيست، بلكه به علت جهل و ناداني مردم عقب رانده شده و نظام‌هاي ديكتاتوري است كه بر مردم اين كشورها سلطه دارند . اين چكيده اي از درون مايه سرمايه‌داري امپرياليستي می‌باشد. آقايان براي اطلاع دقيق تر به كتاب امپرياليسم آخرين مرحله سرمايه‌داري اثر لنين مراجعه كنند. بر خلاف باور چپ‌هاي ليبرال شده و نئوليبرال‌هاي وطني، نئوليبراليسم يك مرحله جديد از روند سرمايه داري جهاني نيست، بلكه ضرورت و جبر روند مناسبات امپرياليستي است . سرمايه‌داري مالي يا نئوليبراليسم يكي از اصول و قوانين ليبراليسم می‌باشد با نام (بازار خود تنظيم گر)- اين مفهوم از كتاب دگرگوني بزرگ اثر كارل پولاني ترجمه محمد مالجو گرفته شده است- اين قانون ليبراليستي در قرن نوزدهم كاربردي شد ولي عوارض ويران گر آن با انباشت در اوائل قرن بيستم به صورت يك جنگ جهاني بين كشورهاي پيشرفته سرمايه‌داري بر سر تقسيم بازار منجر به بمباران‌ها با گازهاي مرگ بار و نسل‌كشي زحمتكشان كشورهاي سرمايه داري گرديد و بدين صورت سرشت ويران گر اين مناسبات ضد بشري را به صورت شفاف نشان داد، ولي چون جبهه شكست خورده، آلمان و متحدانش از دسترسي به بازار جهاني و مستعمرات محروم شدند. چند دهه بعد، باز فاجعه جنگ جهاني دوم با ده‌ها ميليون كشته و بيش از آن معلول به وقوع پيوست. پس از اين نسل‌كشي‌هاي سرمايه‌داري جهاني، مناسبات دولت رفاه يا تئوري كينز به صورت يك ضرورت غيرقابل اجتناب براي برون رفت از بحران،كاربردي شد، ولي پس از چند دهه باز بحران دوره اي سرمايه‌داري مانند يك بيماري مزمن با ركود و تورم و بيكاري، جهان را به چالش گرفت. اين بار هم تكرار همان دور باطل، باز هم تز منسوخ شده ي قرن نوزدهمي جلا داده شد و راهي مناسبات اقتصادي گرديد. (بازار خود تنظيم گر) با قوانين خود به خودي و كور عرضه و تقاضا، آرمان ابدي دلال‌ها، به نام نئوليبراليسم و در ايران با نام تعديل ساختاري و خصوصي‌سازي، با ابزار ناتوي تا دندان مسلح و تحريم‌هاي ويران‌گر سرمايه‌داري جهاني، دنيا را فرا گرفت. اينك همه می‌بينيم كه در كمتر از دو دهه، بحران، امريكا و اروپا همه ي جهان را فلج كرده و به جز چند كشور كه مناسبات نئوليبراليستي را ناقص اجرا كردند، مانند چين كه آزادسازي اقتصادي را كاربردي كرد ولي خصوصي‌سازي را نه و ويتنام و يا مانند برزيل كه به كلي از اين مناسبات فاصله گرفت، در نورديد . ايران با موج بزرگ بيكاري و گراني و تورم هر روز فزاينده، با فقر و با نا بهنجاري‌هاي اجتماعي، در انتهاي كاروان تمدن، رو به سوي گذشته‌هاي دور، در انتظار سوشيانت نجات دهنده‌اش، اشك می‌ريزد و وِردمي خواند. سوشيانتي كه در وجود تك تك ما به صورت يك امكان واقعي وجود دارد. ولي جهل و عدم شناخت علمي آن را به گوشه‌هاي تاريك و فراموش شده ي ذهنمان رانده است. يا به قول عطار كاشف از خود بيگانگي ديني - خرافي (يوسف درون خود را به چاه‌انداخته‌ايم و حيران در بيابان‌ها آن را جستجو می‌كنيم‌‌نقل به مضمون، از منطق الطير عطار- .

مهرنامه شماره 31 رويه 140 دكتر طبيبيان "اوليگارشي‌هاي فاسد و جنايت‌پيشه كشورهاي شكل گرفته از اتحاد جماهير شوروي سابق از دل همان تشكيلات امنيتي - اقتصادي سابق بيرون آمده‌اند و هنوز در اين كشورها تاخت و تاز می‌كنند" حق با دكتر طبيبيان است. ولي اوليگارشي‌هاي فاسد و جنايت پيشه همان هم فكران ليبرال و نئوليبرال و نفوذي شما هستند كه با نفوذ در تشكيلات امنيتي، دولتي و حزب كمونيست آن را از درون تهي كردند و فرآيند اين شاهكار سرمايه داري جهاني باندهاي مافيايي سرمايه‌داري با حكومت‌هاي مادام العمر است كه اينك شاهد آن هستيم. شما ليبرال‌ها و نئوليبرال‌ها هميشه يك سوي سكه را نمی‌بينيد و يا به صورت عمد نمی‌خواهيد ببينيد .

از تجربه ديگران بياموزيم

كمدي الهي دانته آليگيري ترجمه محسن نيكبخت رويه 105 مصراع‌هاي 94 تا 96 دانته در بخش دوزخ فرود نوزدهم ، مصرع‌هاي 109 تا 111  ... گفته بود: " ... فساد موجود در كليسا ، از هنگامي آغاز شد كه اين جايگاه آسمان ، به ثروت و قدرت هم زمان دست يافت ؛ و هم اكنون نيز ، كاهنان و كشيشان را به ايجاد آشوب‌هاي خونين در صحنه‌هاي سياست ايتاليا آن هم به دليل دخالت در امور دنيوي می‌باشد ، متهم می‌سازد ..." .

 

      1392 / 8 / 30