بوعلی سینا، فلاسفه ی مشایی، فلسفه ستیزی دینی و غروب آفتاب

 

 

معرفی کتاب با نشر و چاپ جدید

احمد بخردطبع .

بسیاری از فلاسفه ی یونان باستان در گام های اولیه خویش، افکار انسانی را با فلسفیدن در مورد جهانی که ما را فراگرفته است، آشنا ساختند. هر اندازه فلسفه ی افلاطون با نظرات "مثلی و یا ایده ها" ضربات مهلکی به جامعه و اندیشه ی انسانی آن دوره وارد ساخت (که هنوز هم اثرات مخرب آن در بخشی از افکار خشک بشری موجود است)، ارسطو با بهره گیری از منطق تعقل، خط بطلانی به جهان "ایده های افلاطونی" وارد نمود و آنرا به نقد و نفی کامل کشاند.

ایران باستان نیز اندیشه های فلسفی خود را در چند هزار سال قبل، در غالب دین زرتشت عیان نمود و بدین خاطر است که بعضی از پیروان آن، آموزه های آشو زرتشت را نه یک مذهب، بلکه فلسفه میدانند زیرا شاخه ای از آن که به زرتشت زروانی معروف است، فلسفه ی آفرینش جهان و کائنات را به گونه ای به اندیشه می آورد که بدان شکل مادی می بخشد و این به مثابه ی نوری است که در آن دوره ی تاریخی در افکار تجلی می یابد و ثابت می کند که این شاخه ی فلسفی از زرتشت ایرانی، حدودن قبل از برخی از فلاسفه ی یونان به تکامل مادی بودن جهان لایتناهی پی برده بود. (من به اختلافات تاریخی موجود بین زرتشتیان وارد نمی شوم. مهم اینست که اندیشه ی زروانی زرتشت عینیت داشته است).

 فلسفه ی برخی از یونانیان و ایرانیان هزاره ها، با آنکه به موجودیت تک خدایی و یا چند خدایی باور داشتند، تکامل جهان لایتناهی را از نیستی به هستی نمی پنداشتند و بطریق اولی، خدا آفریدگار کل هستی موجود نبود. آنچه که مهم است و اهمیت قابل توجه ای می یابد، تکامل مادی بطور تدریجی در راس گفتمان فلسفی قرار می گیرد. مجموعه ی اندیشه های فلسفی یاد شده در فوق،  تحقیقی بر این گونه تفکرات پیشرفته ی فلسفی هزاره ها را طلب می نماید زیرا آنان در عصری که می زیستند حامل پیام های محکمی بودند که اندیشه ها را بارور می ساخت و ترقی هر چه بیشتری را فرا راه نسل های آتی قرار می داد.

آنچه که اساس اندیشه ی فلسفه ی زرتشت زروانی را متجلی می سازد، تکامل مادی است. از نظر آنها، ریشه ی اصلی تمامی آنچه که موجود است نه خدا، بلکه زمان و نیز مکان است. از آنجا که این دو پدیده ریشه ی مادی دارند و با حرکت تفکیک ناپذیرند، بنابراین ماده اساس همه چیز می شود و همیشه موجود بوده و جاودانی است. آهورامزدا یا خدای واحد زرتشتیان، آفریننده ی همه چیز نیست و از قبل موجودیت نداشته بلکه اصالت با زمان و مکان است که ابتدا "ثنویت" از آن ریشه می گیرد و از ترکیب "ثنویت"، یعنی از امتزاج نور و ظلمت و یا آتش و آب، خدا آفرینش می یابد. زروان یعنی زمان و مکان، پس خدا از زروان آفریده می شود و یا بعبارت دیگر، نتیجه ی نیروی مادی موجود است و در یک کلام تکامل جهان مادی به دلیل ترکیب زمان و مکان صورت می گیرد. بنابراین هیچ چیز از نیستی به وجود نیامده است.

بوعلی سینا در یکی از کتاب های فلسفی خود به نام "الهیات نجات"، صفحه 87 می نویسد: "...هر پدیده ی مادی، به یک ماده ی حامل امکان و قوه ی وجودش مسبوق است.". یعنی بطور ساده پدیده های مادی از ماده ی دیگری نتیجه می شوند. بوعلی سینا در صفحه 206 کتاب نامبرده ادامه می دهد: "...همچنان که زمان را بدون حرکت نمیتوان فرض کرد، حرکت را نیز بدون ماده و اجسام مادی نمیتوان فرض کرد.".

اندیشه ی فلسفی بوعلی سینا کاملن با هوشمندی خویش، زمان را چونان ماده به استنباط می آورد و افکار ما را در رابطه با پدیده های طبیعی بارور می سازد. دلایل مفاهیم سطوری را که در فوق نگاشتم، مرا برآن داشت که بیشتر درباره ی فلاسفه ی مشایی بیندیشم، زیرا فیلسوفانی که ارسطویی می اندیشند به نام فلاسفه ی مشایی معروف اند که بوعلی سینا نیز یکی از آنان بشمار میرود. واقعیت اینست که بین اندیشمندان مذهبی سده های دور اسلامی، روشنفکران نادری برخاسته اند که در حالیکه مسلمان بودند، در تضادی آشکار با اندیشه ی مذهبی قرار داشتند و نوعی دوآلیسم را با خود حمل می نمودند. فارابی، بوعلی سینا و خیام و... از این دسته اند. به باور من دلایل اساسی تفکر مادی آنها نه فقط به سبب پذیرش فلسفه ی ارسطویی است، بلکه فلسفه ی ایرانی بر مبنای زرتشت زروانی آن، اصالت واقعی تفکرشان را پدیدار می ساخت.

"اندیشمندان" دیگری از مذهب اسلام نظیر "امام محمد غزالی"، خواجه نظام الملک طوسی و... که در واقعیت نه متفکر و یا فیلسوف، بلکه شارحین مکتبی اند، ریشه ی تیره اندیشی در جامعه را بنا نهادند و انسان را از تعقل در محدوده ی زندگی خویش خارج نموده و همه را با چشمانی بسته و گوش های ناشنوا بسوی مقدرات و خواسته های خدایی رهنمون ساختند. حتا قبل از اینکه اسلام وارد ایران شود، یعنی در دوره ی حاکمیت سلسله ی ساسانیان ما با چنین پدیده هایی ولی در غالب موبدان دین زرتشت آن دوره، روبرو شده بودیم که در شکل دیگری نمایان گشته و حامل تیره اندیشی بود. اینبار مزدک و مزدکیان از شاخه ی زرتشتیانی بودند که اندیشه ی برابرطلبانه داشتند و این نیز تضادی بین اندیشه و مذهب را بین آنان آشکار می ساحت. آنها در زمان حاکمیت قباد، اندکی تضعیف و در عصر پسر جلادش انوشیروان، نابود می گردند. ولی تاریخ کاملن وارونه طرح شده است و کسی که بیرحمی و شقاوت را بجایی می رساند که بین دو یا سه روز، هشتاد هزار زرتشتیان مزدکی را در نقاط مختلف به قتل و نابودی می کشاند، به عنوان انوشیروان "عادل" معرفی می گردد. چرا که مزدکیان نیز در دوره ی تاریخی مشخصی که بسر میبردند (به جز ضعف در اشتراکی نمودن زنان)، دارای پیام های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بودند و به مکتب تعقل اعتقاد داشتند. همین تضاد بین تعقل و مفاهیم مذهبی شان، پیام آور چالشی از نوع مثبت آن در نظر گرفته می شود. همه ی اینها ثابت می کند که فلاسفه ی مشایی ایرانی که از نوع اسلامی آن بشمار می روند، از نفوذ بخشی از تفکرات زرتشتی برخوردار بودند که در نتیجه موجودیت پدیده ها را نه از نیستی به هستی، بلکه به دلیل تکامل مادی استنتاج می کردند.

چاپ اول کتاب "فلسفه ستیزی دینی" را که 11 سال قبل منتشر ساختم و سپس کتاب دوم به نام "غروب آفتاب" که در ابتدای سال 2007 انتشار یافت، حامل چنین پیامی است و می خواهد از دیدگاه فلسفی دلایل و ریشه های آنرا به اندیشه آورد. از آنجا که کتاب "غروب آفتاب" تداوم "فلسفه ستیزی دینی" را منعکس می نماید، هر دو کتاب در جلدی واحد ارائه گشته اند. در بخش "فلسفه ستیزی دینی" اندیشه ی فلسفی بوعلی سینا در ارتباط با شناخت پدیده های طبیعی طرح گشته اند و نظرات بغایت عقب مانده ی مکتب امام محمد غزالی در دشمنی با تفکر بوعلی سینا و در کلیت خویش تعقل انسانی به گفتمان همه جانبه گرفته شده است. در قسمت "غروب آفتاب"، درباره ی متکلمین، خواجه نصیرالدین طوسی، شیخ شهاب الدین عمر سهروردی، نجم الدین رازی، خواجه نصیرالدین طوسی نگاشته شده و از مزدکیان و نیز آلبرت اینشتاین و نظرات آن در چارچوب نسبیت و مفاهیم زمان و مکان و هم چنین انرژی و خلاء به اندیشه آمده است.

سعی نمودم در بعضی از نکات در چاپ جدید تغییراتی بدان اضافه نمایم و نیز ادبیات چاپ دوم را به ویراستاری چاپ اول آن برگردانم و در قسمت "غروب آفتاب" تهمت های ناروایی را که آقای آرامش دوستدار در کتاب خود به نام "درخشش های تیره" نسبت به بوعلی سینا روا می دارد، با ادبیات دیگری پاسخ داده شود که وی هر آنچه در اینباره نوشته است از "ماسینیون" و "گارده" اقتباس نموده و دقیقن همان سطور را به وام گرفته و به همان شکل که خود نیز دارای تفکر مذهبی از نوع دیگری است، اندیشه ی بوعلی سینا را به مسخ کشانده است.

قابل به توضیح است که لغت پارسی "ترا فرازنده" را به جای "مابعدالطبیعه" و نیز کلمه ی لاتینی آن یعنی "متافیزیک" قرار داده ام و دلایل آنرا در چاپ دوم "فلسفه ستیزی دینی" عنوان ساختم. این دو کتاب در چاپی واحد به نام "فلسفه ستیزی دینی و غروب آفتاب" بوسیله ی "نشر خانه فرهنگ شاملو (آلفابت ماکزیما)" در سوئد و در 270 صفحه انتشار یافته است. قابل به تذکر است که بخش "نظام الملک و مزدکیان" که از شش صفحه تشکیل یافته، متاسفانه در چاپ حاضر صفحات آن از نظم خارج شده و در کلیت خویش بهم خورده است که بصورت فتوکپی، ضمیمه خواهند شد. کتاب حاضر در پاریس در کیوسک روزنامه فروشی واقع در میدان باستیل (باستی) شماره 5 در دسترس علاقه مندان قرار خواهد گرفت.

یکشنبه 22 دی 1392 ـ 12 ژانویه 2014