نام دشمن اصلی اعلام شد: سوسیالیسم

 

نادر فتوره چی

 

آنهم درست در فردای روزی که "نویسنده کمونیست" دست به سینه، چشم به دهان پدر ِ روحانی ِ دولت دوخته بود که داشت با زبان "موعظه گر" و "ناصحانه" اش از مزایای "خصوصی سازی سانسور" سخن می گفت

پیرمرد، محمود دولت آبادی نشسته بود و سرش را مثل بچه هایی که "کار بدی" کرده اند پایین انداخته بود و به صدای ِ پدرانۀ مردی با نام فامیل مستعار گوش می داد که مشاور"فرهنگی" اش می گوید، پروژه اش "چپ زدایی از انقلاب" است:"کارمند دولت نمی‌تواند ناظرخوبی برای هنر محسوبشود. چرا نظارت بر سينما، کتاب و موسيقي را به اهلش واگذار نکنيم؟"

حالا دیگر محمود دولت آبادی "اهل" شده است: واویلا

لحن عالیجناب "تحکمی" دلنشین دارد، "مودبانه" است، "پدرانه" است، از "باید" استفاده نمی کند، به جای اش می گوید"من به شما می گويم..."

آیا فقط "لحن"، لحنی "پدرانه" که از آرامش"قدرت" می آید، برای دولت آبادی کافیست؟ آیا پیرمرد ِ عزیز ِ ما کافه نشینان یک لا قبا، نمی داند "پدر خوب وجود ندارد

پدری که به زبان و آرایه "تدبیر" دستور سانسور می دهد، پدر خوبی نیست:" عزیزان! ای ماموران داوطلب! من به شما می گویم ما سانسور را خصوصی سازی می کنیم! من به شما می گویم اکنون شمایید که متن ها و طرح ها و شعرها و نواها را باید تعدیل کنید! من به شما می گویم که اکنون شمایید که "بهتر" است قلم آنها که "اهل" نیستند را در هم بشکنید! و دهان شان را جراحی کنید!

عالیجناب راستگویان، حقیقت را می گوید: دولت "پروژه"های مهمتری دارد؛ ایشان نیامده اند که فضا را برای "عناصر نامطلوب" و "افراطی" باز کنند؛ وقت شان ذی قیمت تر از این حرف هاست. این خرت و پرت های "فرهنگی" را خود "داوطلبان" هم می توانند با "نظارت" دولت انجام دهند. ایشان آمده اند تا با "تراشیدن" رسوبات سوسیالیسم از اندیشه مردم، "امنیت سرمایه" و "سرمایه دار" را تضمین کنند

وزیر اطلاعات، پروژه عالیجناب را تایید می کند، لحن او اما چندان دوستانه" نیست؛ او از "باید" استفاده می کند: "همه باید مراقب رسوب اندیشه های سوسیالیستی و انزجار عمومی از سرمایه داری باشند"

لحن او دست خودش نیست؛ او مجبور است از "ادبیات سازمانی" استفاده کند؛ هر چه که باشد او دارد درباره "سوسیالیسم" و "عناصر نامطلوب" حرف می زند: درباره مردم، درباره میرحسین و درباره نبرد بین ما با شکم گنده ها و گردن کلفت های ترکیب شده از "بلاهت و چربی و لطف خدا"

پروژه "تراشیدن" رسوبات سوسیالیسم، یک پروژه عظیم با همکاری "بخش خصوصی معصوم" خواهد بود

سانسورچی داوطلب، امنیتی کار داوطلب، چماقدار فیس بوکی داوطلب: همه از بخش خصوصی

پیشنهاد سردبیر روزنامۀ "نشاط" هم بد نیست: "انجمن صنفی روزنامه نگاران را پس ازالایش" اعضاء بازگشایی می کنیم"

انجمن خوبی می شود؛ یک انجمن "تمیز" و"نمونه": درست مثل خانه سینما، اتاق بازرگانی، انجمن کارآفرینان و خانه مداحان

انجمنی که از "رسوبات" سوسیالیسم پاک شده است

...

روزهای ترسناکی نیست، روزهای کثیفی ست

 

نه آقای دولت آبادی؟