بيست سالگي نفتا و تاثير آن بر روي زندگي کارگران سه کشور مکزيک- کانادا- امريکا-

 

بیست سالگی نفتا *
تاثیر آن بر روی زندگی کارگران سه کشور
مکزیک- کانادا- امریکا(1)
هاله صفرزاده
قرارداد نفتا بیست ساله شد. نفتا یا همان توافقنامه تجارت آزاد آمریکای شمالی نخستین قرارداد تجارت آزادی است که میان کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه منعقد شد. در واقع نفتا تداوم فرایندی است که در اواخر دهه پنجاه آغاز شد، ادامه روند جهانی سازی است برای تحرک بالای سرمایه با حذف موانع تجاری بین کشورها و حمایت از شرکت های چند ملیتی و شرکت های بزرگ مالی و عدم پاسخگویی شرکت های بزرگ در همه ی موارد از جمله تخلفات در مورد نیروی کار، مسایل محیط زیستی و … در زمان تصویب این قرارداد وعده‌های بسیاری از بهبود شرایط اقتصادی سه کشور، کاهش بیکاری و افزایش دستمزدها و… داده شد. در بیستمین سالگرد نفتا، رسانه‌های سرمایه داری و متخصصان آن تصویری رویایی و مثبت از نفتا ارائه می‌دهند. اما بررسی عملکرد بیست ساله‌ی این توافقنامه و تاثیر آن بر زندگی کارگران سه کشور مکزیک، امریکا و کانادا چیز دیگری را نشان می‌دهد: افزایش سود سرمایه‌داران تنها دلیل بستن این نوع قراردادهاست و زندگی میلیون‌ها انسانی که تحت تاثیر این نوع قراردادها به یغما می‌رود و فقر روزافزون آنان مساله‌ی کوچکی است که ذهن برنامه‌ریزان این نوع قراردادها را حتا برای لحظه‌ای درگیر نمی‌کند.
برای اینکه بیشتر با این قرارداد و تبعات آن آشنا شویم ابتدا بخش‌هایی از یکی از تحلیل‌های نظریه‌پردازان طرفدار نفتا آورده می‌شود و سپس بررسی می‌کنیم که این قرارداد به واقع چه تاثیری بر روی زندگی کارگران سه کشور داشته است.
“قرارداد نفتا امروز بازاری منطقه‌ای به ارزش 19 هزار میلیارد دلار با 470 میلیون مصرف کننده را ایجاد کرده است. داده‌های اتاق بازرگانی ایالات متحده نشان می‏دهند که شش میلیون شغل در آمریکا وابسته به تجارت با مکزیک هستند و هشت میلیون شغل نیز به خاطر تجارت با کانادا شکل گرفته‌اند.
قرارداد نفتا فعالیت اقتصادی در مرزهای کشورهای عضو را متحول کرد. امروز کانادا بزرگ‌ترین مقصد صادراتی محصولات آمریکایی است و همچنین کانادا نیز 98 درصد از انرژی صادراتی خود را راهی آمریکا می‌کند. مکزیک نیز دومین مقصد محصولات صادراتی آمریکا محسوب می‏‌شود. طی دو دهه اخیر، زنجیره تامینی بسیار کارا و یک‌پارچه در آمریکای شمالی ایجاد شده است و تجارت میان منطقه‌ای در کشورهای عضو نفتا نیز در این مدت رشدی 400 درصدی را تجربه کرده است؛ از 290 میلیارد دلار در سال 1993 به بیش از 1.1 هزار میلیارد دلار در سال 2012.
هر روز حدود 2 میلیارد کالا و خدمات از مرزهای شمالی و یک میلیارد کالا و خدمات از مرزهای جنوبی آمریکا به دیگر کشورهای عضو نفتا جابه جا می‏ شوند. قرارداد نفتا نه تنها تجارت بین کشورها را ارتقا داده بلکه باعث همکاری‌های بیشتر میان بخش های تولیدی و تجارتی منطقه شده به طوری که اکنون حدود نیمی از تجارت آمریکا با کانادا و مکزیک را ارتباط بین شرکت‌ها شکل می‏دهد، ارتباطی که باعث افزایش بهره وری و تخصص در منطقه شده است. در کنار این ها، باید تاثیر قرارداد نفتا بر سرمایه گذاری را نیز مورد توجه قرار داد. برای مثال مکزیک سرمایه گذاری های هنگفتی را در بخش‌های سیمان و لبنیات آمریکا انجام داده و بخش قابل توجهی از سرمایه‌گذاری آمریکایی‌ها در مکزیک نیز راهی بخش تولید و به خصوص خودروسازی شده است. به همین خاطر می‏توان گفت که قرارداد نفتا طی دو دهه اخیر، به بهبود بهره وری فعالیت اقتصادی در منطقه آمریکا شمالی سود رسانده است و منفعت آن نه تنها برای یک کشور، بلکه برای هر سه کشور عضو توافقنامه بوده است. ” کاهش بیکاری، اشتغال زایی و در نتیجه کاهش فقر…” (2)
در آخرین نشستی که بین رهبران سه کشور عضو نفتا در مکزیک برگزار شد هر سه بار دیگر سیاست‌های نولیبرالی نفتا را تایید و بر ادامه‌ی همکاری‌های خود در این قرارداد تاکید کردند. اما در واقع تنها چیزی که در این جلسه مورد تایید همه بود روابط ناعادلانه‌ی بین این سه کشور است. طبق معمول هم خبری از بحث‌های حقوق بشری ، حقوق کار و مسایل زیست محیطی در دستور کار این نخبگان!؟ سیاسی و اقتصادی سه کشور عضو نفتا وجود نداشت. به عنوان مثال در زمینه‌ی محیط زیست تنها وعده‌ای برای محافظت از نوع خاصی از پروانه‌ها، جایگزین تصمیمات جدی برای مقابله با گرم شدن کره‌ی زمین و تغییرات آب و هوایی شد. حتا نخست وزیر کانادا نتوانست نظر موافق اوباما را برای گفت و گو در مورد انتقال نفت خام کانادا به امریکا به دست آورد. گروه‌های محیط زیست تلاش دارند مانع از عبور این خط لوله‌ی انتقال نفت به امریکا شوند.
كانادا دارای منابع نفتي سرشاري است و مي‌تواند نياز انرژي آمريكا را در سال‌هاي آينده تامين کند. یکی از بندهای اين قرارداد ، كانادا و امریکا را از قطع صادرات نفتي خود به یکدیگر منع كرده است. این درحالی است که آمريكا هيچ گونه صادرات نفتي به كانادا ندارد و كانادا در حال حاضر بيش از 70 درصد نفت توليدي خود را به آمريكا صادر مي‌كند و همزمان برخي از مناطق كانادا نفت مورد نياز خود را از كشورهاي خارجي تامين مي‌كنند . (3) این مساله ای است که می تواند در سال‌های آینده کانادا را دچار مشکل کند. صنعت کانادا دارای دو ویژگی مهم است : پیوند قوی با سرمایه های آمریکایی و دوم فعالیت بالای تعداد انگشت شماری از شرکت های بزرگ. صنعت خودرو یکی از بخش هایی است که در اقتصاد کانادا اهمیت بسیار دارد. در سال 1965 توافقنامه محصولات تجاری (معمولا به عنوان Autopact نامیده می شود) بین امریکا وکانادا امضا شد. برمنبای این قرارداد ایالات متحده اجازه داد وسایل نقلیه از کانادا که وارد امریکا می‌شوند از حقوق گمرکی معاف باشند همین طور بالعکس اما این تنها به ظاهر شرایط برابر برای دو کشور بود. شرکت‌های کانادایی برای تولید اتومبیل نیاز به قطعاتی داشتند که باید از امریکا وارد می کردند. این قطعات شامل معافیت از حقوق گمرکی نبودند در نتیجه اتوموبیل تولیدی کانادا قادر به رقابت با تولیدات امریکا نبود. این نوع نابرابری که در قراردادهای فتا و نفتا نیز وجود دارد، سبب شد که ارزش دلار کانادا کاهش یافته و دولت از برنامه های مهم رفاهی بکاهد و محدودیت در جنبش کارگری را افزایش دهد.
مشکلات به خصوص در بخش تولید صنعتی برجسته بود. به عنوان مثال، بین ماه های ژانویه 1989 ( آغاز به کار FTA ) و دسامبر سال 1991، کانادا 461،000 شغل های تولیدی از دست داد. تخمین زده شده که 1 نفر از هر 5 کارگر بخش تولید شغل خود را از دست داده است. در پی آن و با بسته شدن قرارداد نفتا و رکود اقتصادی در سراسر جهان ، در کانادا نیز شمار بی سابقه ای از ورشکستگی ها و نقل مکان سرمایه ها و واحدهای تولیدی به مناطقی در خارج از کانادا که دستمزدها پایین تربود، رخ داد. اینها در حالی است که آمار رسمی در کانادا نشان می دهد که بخش تولید به میزان 16.3 درصد گسترش یافته است. به نظر می رسد که در طول دوره بین سال های 1995 و 1999، این افزایش تنها در صنعت نفت و زغال سنگ رخ داده که از تجارت آزاد بهره مند شده بودند . اثرات موافقت نامه های تجاری در بخش های مختلف صنعت متفاوت بود. بخش مواد غذایی 65000 کارمند از دست داد؛ محصولات چوبی 45000 ،صنایع چرم 31000 و پوشاک، 30000 … (3)
به گفته بروس کمپبل ، از مرکز سیاست‌های جایگزین کانادا (4) ، در چهار سال اول نفتا، کانادا 400هزار شغل تولیدی را از دست داد. پس از آن تا سال 2001 تا حدودی مشاغل ایجاد شده این مساله را جبران کرد اما تا سال 2006 دوباره 198 هزار شغل از بین رفت. در همین حال، درآمدها تنها 0.6 درصد در سال رشد داشته است. با وجود وعده‌های داده شده در کانادا فقر تا 12 درصد در دوران نفتا افزایش یافته است و همانند ایالات متحده، نرخ تشکیل اتحادیه ( در موسسات اقتصادی)از 45.5درصد در سال 1988 به 32.6 درصد در سال 2003 کاهش یافته است.
بخش هایی از صنایع کانادا از جمله صنعت خودرو ، تصمیم گرفتند فعالیت های خود را به مناطق جنوبی ایالات متحده آمریکا و مکزیک منتقل کنند. شرکت جنرال موتورز که یکی از بزرگترین شرکت‌های خودروسازی در قاره ی امریکاست، سود کلانی از این قرارداد و جابه جایی تولید به مناطق آزاد تجاری مکزیک برده است. این شرکت هیچ تعهدی در رابطه با بیکاری‌های گسترده ی ایجاد شده ناشی از این جابه جایی نداشته و با کمک بیمه بیکاری که دولت ها پرداختند توانست به راحتی این جابه جایی را انجام دهد. در سال 1997، مجموع سود برای GM در کانادا در حداقل $ 1،750،000 و در سال در سال 1998، سود شرکت به 750 میلیون دلار رسید و… (5)
تاثیر نفتا در زندگی کارگران امریکا بیشتر از کارگران کانادا بوده است.
در طول دوره‌ی نفتا ، دستمزد کارگران در آمریکا تقریبا بدون تغییر ماند. نفتا توانایی کارفرمایان ایالات متحده را برای وادار کردن کارگران به پذیرش شرایط حقوق و مزایای پایین تر تقویت کرده است. ” تحقیقی در سال 2006 نشان داد که در سراسر کشور 7.6 میلیارد دلار اضافه دستمزد و حق بیمه به خاطر تجارت آزاد از جیب کارگران رفته است.
در گزارشی مربوط به سال 2006 آمده که با اجرای قرارداد نفتا و انتقال تولید به مکزیک، 1.292.015 شغل در ایالات متحده از بین رفت. درگزارش دیگری آمده که: ” تا سال 2010، کسری تجارت با مکزیک سبب شد که در ایالات متحده،682.900 شغل خوب ( 60.8 درصد ) اکثرا در بخش تولید حذف شود”. مشاغلی در زمینه‌ی ساخت اتومبیل ، لوازم الکترونیکی، پوشاک و کالاهای دیگر به مکزیک نقل مکان کرده بود. از دست دادن شغل در غرب ایالات متحده بسیار گسترده بود. چرا که در این مناطق این محصولات تولید می شدند.” (6)
قرارداد تجاری نفتا باعث از دست رفتن هزاران فرصت شغلی فقط در ایالت اوهایوی آمریکا شد. دیترویت که مرکز صنایع خودروسازی امریکا بود، نیمی از جمعیت خود را از دست داده است چرا که امروز تمام قسمت های موتور فورد در مکزیک ساخته می شود. تعداد زیادی از دیگر شهرهای کوچک صنعتی متروکه شدند. این برون سپاری مشاغل موج بزرگی از مهاجرت داخلی را در امریکا به وجود آورده است، مهاجرتی بزرگتر از جابه جایی 1930. (7)کارگران سابق کارخانه های صنعتی در جاده ها در جست و جوی کار در حال رفت و آمد هستند، در بهترین حالت در رستوران‌های فست فود کار پیدا می‌کنند یا خانواده خود را از دست داده و به بی‌خانمان‌هایی تبدیل می‌شوند که سرنوشتی جز زندگی در خیابان‌ها ندارند.
ترس از دست دادن کار دغدغه‌ی ذهنی همه‌ی کارگران است، اما در برخی از صنایع این ترس به وحشت تبدیل شده است. کارفرمایانی الهام‌بخش این ترسند که پایین آوردن دستمزدها یا حذف برنامه‌های مراقبت‌های بهداشتی را از نفتا آموخته‌اند. در سال 1997 ( سه سال پس از به اجرا در آمدن نفتا) استاد دانشگاه کرنل، کیت براون فنبرنر طی تحقیقی اعلام کرد که یک نفر از هر ده کارفرما اعلام کرده‌اند که می‌خواهند به مکزیک نقل مکان کنند. “در سال 2009 در گزارش دیگری نشان داد که 57 درصد از کارفرمایان برای مقابله با انتخابات اتحادیه‌ها تهدید کرده‌اند که موسسات خود را تعطیل خواهند کرد.
“جری فیت کارگر آمریکایی گفت: من در سال 2007 میلادی در شرکت تولیدکننده‌ی شمع‌های موتور خودروها در ایالت اوهایو کار می‌کردم که براثر امضای پیمان تجاری نفتا توسط دولت آمریکا، صاحبان شرکت کارخانه خود را به مکزیک منتقل کردند و از همین رو، من و بسیاری از کارگران دیگر آمریکایی در این شرکت بیکار شدیم. اکنون من کاری شخصی را برای خود دست و پا کرده ام که درآمد زیادی ندارد، اما من تلاش دارم با پس‌انداز هرچه بیشتر دستمزدهایم، بتوانم دو دخترم را به دانشگاه بفرستم .”(8)
هم زمان با اجرایی شدن این پیمان، کنگره‌ی امریکا تصویب کرد که اگر کارگران امریکایی بتوانند ثابت کنند مشاغلشان را به این دلیل از دست داده‌اند که کارفرمایانشان موسسات تولیدی خود را به مکزیک منتقل کرده‌اند، از حقوق و مزایای بیکاری خوبی بهره‌مند خواهند شد. اما هنگامی که آمار کسانی که از این قانون استفاده کردند بیشتر از500 هزار نفر شد، رئیس جمهور وقت، جورج دبلیو بوش دستور داد که این طرح متوقف شود.
اما در این میان کارگران مکزیکی بالاترین هزینه ها را برای نفتا می‌پردازند.
بسیاری از مکزیکی‌ها می‌گویند: زمانی که ایالات متحده سرما می‌خورد ، مکزیک ذات‌الریه می‌شود.” این به این معنی است که نه تنها اقتصاد دو کشور به هم مرتبط است، بلکه اقتصاد مکزیک تبعات بحران‌های اقتصادی ایالات متحده را متحمل می‌شود. بحران اقتصادی و ورشکستگی بازار سهام در سال های 2000 تا 2002، ترکیدن حباب بازار مسکن و همچنین بحران شدید اقتصادی سال 2009 بیش از هر جای دیگری در مکزیک تأثیرگذار بوده است. وقتی رکود اقتصادی کنونی در امریکا آغاز شد، محصولات کارخانه‌های واقع در ماکیودوراس (maquiladoras )، منطقه‌ی آزاد تجاری واقع در مرز مکزیک و امریکا بدون مشتری ماندند. در نتیجه صدها هزار نفر از کارگران مکزیکی این کارخانه‌ها شغل خود را از دست دادند.
در سال 1994، سالی که این پیمان اجرایی شد، مکزیک یک بحران عمیق را تجربه کرد. ارزش واحد پول آن کاهش یافت و یک میلیون نفر شغل خود را از دست دادند. در پی آن، امریکا یک وام 24 میلیارد دلاری به این کشور داد و در مقابل کنترل سیستم مالی آن کشور را در اختیار گرفت. درآمدهای نفتی مکزیک وثیقه‌ی پرداخت آن وام بود.
رشد سرانه تولید ناخالص داخلی در مکزیک کمتر از 1 درصد در سال است و مکزیک در میان 20 کشورهای امریکای لاتین رتبه ی 18 را داراست. رشد تولید ناخالص داخلی مکزیک در بین سال‌های 1960تا1980به طور متوسط 7.98 درصد بوده است در حالی که در بیست سال گذشته تنها با 6.18 درصد رشد کرده است. تولید ناخالص داخلی سایر کشورهای امریکای لاتین بیش از دو برابر رشد داشته است. رشد اقتصادی مکزیک در سال 2013 تنها1.1 درصد بوده است.
نرخ بیکاری در مکزیک امروز 5.0 درصد است که در مقایسه با نرخ بیکاری در سال 1994 که 2.2 درصد بوده نشان از وخامت قابل توجهی در بازار کار در بیست سالی است که از اجرایی شدن قرارداد نفتا می گذرد. این درحالی است که طی 15 سال گذشته نرخ فقر در کشورهای آمریکای جنوبی از 43.9 درصد به 27.9درصد کاهش یافته است، اما این شاخص در مکزیک در بیست سال گذشته تقریبا ثابت بوده و در سال 2012 معادل 52.3 درصد ارزیابی شده است، این میزان در سال 1994 نیز 52.4 درصد بوده است که تغییر بسیاری کمی داشته است.
“گزارش بانک جهانی در سال 2005 نشان می داد که فقر در روستاهای مکزیک از 35درصد در فاصله‌ی سالهای 1992 تا 94 به 55 درصد در سال‌های 1996 تا 98 رسید. در سال 2010، نیمی از جمعیت این کشور یعنی 53 میلیون نفر در فقر زندگی می‌کنند که 20درصد از آنان در فقر مطلق هستند. (9)
پس از نفتا بازار مکزیک به روی شرکت‌های بزرگ ، به خصوص شرکت‌های آمریکایی باز شد. یکی از نتایج داخلی این مساله نابودی صنعت قطعه‌سازی خودرو مکزیک بود. تا پیش از آن طبق یک قانون داخلی قطعات مورد نیاز کارخانه‌های مونتاژ خودروهای خارجی باید از تولیدکنندگان داخلی تامین می‌شد. بعد از اجرایی شدن نفتا این قانون عملا ملغا شد و تولیدکنندگان بسیاری چون مشتری نداشتند واحدهای تولیدی خود را تعطیل کردند. تولیدکنندگانی که جان سالم به در برده بودند خطوط تولیدشان را برای تولید قطعاتی تغییر دادند که برای صادرات به امریکا باید تولید می‌شد. مکزیک به یک سکوی صادرات تبدیل شد بدون اینکه وعده‌های افزایش دستمزد کارگران عملی شود.
در روستاها تاثیر نفتا آشکارتر است. در سال 1995مکزیک 30 هزار تن گوشت خوک وارد کرد. تا سال 2010 واردات گوشت خوک، از ایالات متحده، به 811 هزار تن رسیده است که نتیجه‌ی آن از بین رفتن 4000 مزرعه ی پرورش خوک و در مجموع بیش از 120 هزار شغل در مکزیک بود. واردات ذرت نیز از سال 1992 تا 2008 از میزان 2.014.000 تن به 10.330.000 تن افزایش یافت. کشاورزان امریکایی ذرت‌کار سوبسید دریافت می‌کنند. در نتیجه کشاورزان مکزیکی قادر به رقابت با آنان نیستند. خرده فروشی در مکزیک نیز در انحصار شرکت های بزرگی مانند وال مارت است.
نفتا برای دولت مکزیک انگیزه‌ای ایجاد کرد تا با پایین نگه داشتن دستمزد‌ها، شرکت‌های بزرگ را به سرمایه‌گذاری در کارخانه‌هایی تشویق کند که برای صادرات تولید می‌کردند. دستمزدهای واقعی در مکزیک تقریبا به سختی به سطح دستمزدهای سال 1980 می‌رسند و در طی 18 سال (تا سال )2012 تنها 2.3 درصد رشد داشته است. دستمزدها در مناطق آزاد تجاری کمتر از سایر نقاط مکزیک است.
در یک کارخانه واقع در تیجوانا که تلویزیون‌های صفحه تخت برای صادرات به ایالات متحده آمریکا مونتاژ می‌کند، یک کارگر زن در خط تولید با درآمد نصف روزش تنها می‌تواند یک گالن شیر برای کودکانش بخرد. کارگران ماکیودوراس در خانه‌هایی زندگی می‌کنند که از پالت و سایر مواد دور انداختنی کارخانه ریخته‌گری ساخته شده، بدون فاضلاب و سیستم آب و برق مناسب.
گسترش تجارت مواد مخدر، خشونت و رشد جرم و جنایت سازمان یافته از دیگر تبعات نفتا برای مردم مکزیک بوده است. عدم رشد اقتصادی و سطح بالای بیکاری سبب گرایش بسیاری به این بخش از بازار شده است. هزاران تن ماری جوانا، کوکائین بین مرزهای مکزیک و امریکا مبادله می‌شود. مبارزه میان باندهای مواد مخدر برای کنترل تجارت به جنگ میان آنها، بین آنها و دولت ، فساد مقامات دولتی و پلیس و فرماندهان ارتش که در نهایت به ظهور گروه‌های مسلح محلی برای دفاع از خود منجر شده که بنا به آمار دولتی از سال 2006 تا به امروز حدود 47515کشته به ارمغان داشته است. در حالی که آمارهای غیر رسمی تعداد کشته‌شدگان را بین 60 تا 100 هزار نفر برآورد کرده‌اند.
رشد فقر و خشونت، به نوبه خود به مهاجرت دامن زده است. در سال بیش از 4.5 میلیون نفر مکزیکی در ایالات متحده زندگی می‌کردند. یک دهه‌ی بعد این جمعیت به بیش از دو برابر رسید. 11 درصد مکزیکی‌ها در امریکا زندگی می‌کنند که 5.7 میلیون نفر اقامت قانونی دارند اما 7 میلیون باقی‌مانده غیرقانونی در امریکا هستند .این جمعیت کارگران مهاجر غیرقانونی برای کارفرمایان امریکایی فرصت خوبی هستند که دستمزدها را کاهش دهند و آنان را با کمترین دستمزد به کار گیرند. قوانین سختگیرانه نیز این فرصت را برای کارفرمایان فراهم می‌کند تا سودشان از کاهش دستمزدها تداوم داشته باشد. نظرسنجی‌های اخیر از کارگران کشاورز مکزیکی بومی در کالیفرنیا نشان داد که با دستمزدی یک سوم کمتر از حداقل دستمزد دولت مشغول به کارند. در همین زمان این کارگران سالانه بیش از 25 میلیارد دلار برای خانواده‌هایشان فرستاده‌اند. هر چند در یکی دو سال اخیر این موج مهاجرت تغییر کرده و تقریبا به همان اندازه که کارگران مکزیکی به امریکا مهاجرت می‌کنند به همان اندازه هم به مکزیک برمی‌گردند.
طبق گزارش کمیسیون ملی بانکداری و سهام مکزیک ( CNBV )، در دهه گذشته، با نرخ سود 20.7 درصد ، بازار مالی شانزده برابر رشد اقتصادی داشته است. نفتا درها را برای سیل از سرمایه‌گذاری‌های خصوصی به مکزیک باز کرد و از این مسیر اقلیتی از مولتی‌میلیاردرها در مکزیک بوجود آمدند. یک خانواده صاحب راه آهن، یکی دیگر صاحب کارخانه ملی فولاد شد کارلوس اسلیم شرکت‌های تلفن را با قیمت کمی خرید و ثروتمندترین مرد جهان شد. وی دومین سهامداران نیویورک تایمز است. مطابق اسناد ویکی لیکس ثروت خالص 10 نفر از ثروتمندترین افراد در مکزیک برابر با ده درصد از تولید ناخالص داخلی این کشور است .
نفتا و اتحادیه‌های کارگری
در دوره ی نفتا، با مدخاله دولت وتغییر در قوانین کار به ضد کارگران، روند جدیدی در امر چانه زنی جمعی اتحادیه‌ها و کارفرمایان بوجود آمد. در این موارد اغلب پیشنهاد نهایی کارفرما مورد قبول واقع می شود و همراه با ان جرایم بی‌سابقه‌ای برای اتحادیه‌ها و کارگرانی در نظر گرفته می‌شود که برای سرپیچی از قانون تلاش می‌کنند. در این اصلاحات همکاری بین شرکت‌ها و اتحادیه های کارگری به منظور افزایش بهره وری ترویج و همچنین اجازه‌ی انعطاف پذیری نیروی کار و استخدام آنان به شکل پاره وقت و نیمه وقت داده شده است. اتحادیه ها از طرف دولت برای تنظیم مسائل مهم کار مانند ثبت نام اتحادیه و حق اعتصاب دچار محدودیت شدند که پیامدهای اصلی این محدودیت‌ها عبارتند از: کاهش مشارکت این اتحادیه‌ها در تصمیم‌گیری در مورد شرایط کار، عدم مشارکت در تصمیم‌گیری در مورد تغییر در تولید؛ افزایش بوروکراسی اتحادیه‌ای در چانه زنی و رشد شکاف بین این رهبری بوروکراتیک اتحادیه و بدنه‌ی کارگری.
رهبری برخی از اتحادیه‌ها تن به این همکاری‌ها دادند اما بدنه‌ی کارگری آنها این مساله را نپذیرفتند. به عنوان مثال این همکاری بین اتحادیه کارگری‌ای مثل CAW و کمپانی‌هایی مثل جنرال موتورز سبب شد که در فاصله ی سال‌های 1993تا 99 اتحادیه حدود 25درصد اعضایش را از دست بدهد.(10)
پس از 20 سال ، سابقه رسیدگی به تبعات جانبی توافق‌نامه بسیار مایوس‌کننده است. از یک لیست 37 موردی از گزارش‌های موجود، 24 شکایت در مورد مکزیک ، 13 مورد در ایالات متحده، و 2 مورد برای کانادا است. تقریبا همه موارد مربوط به مکزیک در مورد نقض حق آزادی تشکل ، اعتصاب و حق چانه‌زنی است. موارد مربوط به ایالات متحده نقض حقوق اتحادیه و حقوق کارگران مهاجر و دو مورد کانادا نقض حق چانه زنی جمعی بوده است. پیگیری این شکایت‌ها تنها به پر کردن یک فرم خلاصه شده است. هیچ فرآیندی برای مجازات به خاطر نقض حقوق اتحادیه وجود ندارد. مجازات‌های کوچک برای نقض کار کودکان یا قوانین بهداشت حرفه‌ای وجود دارد، هر چند آنها نیز هرگز اجرا نشده‌اند . به عنوان یک نتیجه از بررسی تبعات جانبی نفتا تا کنون نه یک قرارداد به امضا رسیده و نه یک کارگر دوباره استخدام شده است.
در طی بیست سالی که از امضای نفتا می‌گذرد حمایت از نیروی کار در مکزیک تنها روی کاغذ بوده است. اصلاحاتی که در قانون کار انجام شده برای کم کردن قوانین حمایتی و کم کردن حقوق کارگران بوده است. دولت مکزیک منافع 500 شرکت خصوصی بین المللی را به منافع مردم ترجیح می‌دهد. اتحادیه‌های مستقل که در مقابل این تغییرات ایستادگی کردند مورد حمله‌ی دولت و کارفرمایان قرار گرفتند. اتحادیه‌های زرد مکزیک هم “توافق نامه‌ی حفاظت” را با دولت به امضا رسانده‌اند. این قرارداد برای مقابله با کارگرانی است که می‌خواهند برای مبارزه با بی‌عدالتی‌های آشکار و استثمارشدید به طور مستقل تشکل خود را ایجاد کند. این کارگران در صورتی که دست به اعتصاب بزنند با قدرت متحد دولت، کارفرمایان و این اتحادیه‌های زرد روبرو خواهند بود.
اما این سکه روی دیگری هم دارد. نفتا برای کارگران دست‌آورد مهمی داشته است و آن همبستگی و نزدیکی بین جنبش کارگری سه کشور است. این همبستگی بین‌المللی نه تنها رابطه‌ی بین اتحادیه‌ها و سازمان‌های کارگری بلکه به یک جنبش مردمی گسترده بدل شده است. اعتراضات و تظاهرات های بسیار گسترده در سطح سه کشور علیه سیاست‌های نولیبرالی سرمایه داری مالی در دو دهه ی اخیر نشان از این همبستگی و نزدیکی دارد. آنچه در سیاتل ، کبک سیتی، جنبش وال استریت و … رخ داد نشان از تلاش بی وقفه‌ی کارگران و مردم زحمتکشان علیه این سیاست هاست.
همزمانی امضای قرارداد نفتا با قیام زاپاتیست‌ها و موفقیت آنان در آزاد‌سازی ایالت جیاپاس در مکزیک‌، تشکیل دولت مستقل و خودمختار در این منطقه معنای بسیاری دارد، آن هم در زمانی که تئوریسین‌های نولیبرال پس از پایان جنگ سرد، دم از پایان تاریخ می‌زدند و خود را تنها اربابان جهان تصور می‌کردند. مردمی در فقیرترین و محروم‌ترین مناطق مکزیک زمام اداره‌ی امور خود را خود به دست گرفتند و ثابت کردند که قدرت مردم بیش از هر قدرت دیگر است. (11)
در این سال‌ها اتحادیه‌ها و تشکل‌های مترقی در سه کشور به هم نزدیک شده‌اند و اقداماتی مشترک انجام داده و می‌دهند. بسیاری از کارگران مکزیکی که در امریکا مشغول به کارند، به خصوص آنان که به اتحادیه‌هایی وابسته هستند که با نفتا مبارزه می‌کنند، نسبت به وضعیت کاری هموطنان خود در مکزیک و امریکا بسیار آگاه شده‌اند و تلاش های خود را با ایجاد تشکل‌های مستقل به پیش می‌برند. به عنوان مثال، هنگامی که دولت مکزیک ، برای تغییر قانون کار مکزیک یا اصلاح قوانین استخدام در آموزش و پرورش اقدام کرد یا شروع به خصوصی‌سازی صنایع برق و نفت مکزیک کرد، برخی از اتحادیه‌های کارگری آمریکا با اتحادیه‌های مکزیک در مبارزه با این تغییرات همکاری داشتند.
این نوع همکاری و همبستگی فرامرزی که در حال حاضر به یک واقعیت زندگی در جنبش کارگری هر سه کشور بدل شده است، بی‌شک از اهداف حامیان و نظریه‌پردازان نفتا نبوده است. آنان از این مساله رضایت ندارند و با تمام توان تلاش می‌کنند که همکاری و همبستگی را از میان ببرند یا توسط عوامل وابسته‌شان آن را کنترل، مدیریت و منحرف کنند. با این حال این همبستگی و اتحاد روز به روز در حال گسترش است چرا که کارگران هر سه کشور دریافته‌اند که تاثیرات منفی نفتا بر روی زندگی تمامی‌شان یکسان است.
برای این فعالان کارگری مستقل ساختن جنبش کارگری متحد سه کشور کلیدی برای مبارزه با سرمایه‌داری است. اما با وجود اتحادیه‌های زرد و وابسته بسیار بزرگ و قوی، اتحادیه‌هایی که در خدمت سرمایه‌داری‌اند، این تشکل‌های مستقل و نوپا راه دشواری را در پیش رو دارند.
منابع و زیرنویس ها:
*North American Free Trade Agreement

1- منبع اصلی این مطلب، مقالات مندرج در منبع زیر است:
Mexican Labor News & Analysis February , 2014, Vol. 19, No. 2
2- مجله فارین افرز – ژانویه/فوریه سال 2014 ، به نقل از خانم کارلا هیلز (Carla Hills)، یکی از روسای سازمان شورای روابط خارجی (Council on Foreign Relations)،
3- http://www.yorku.ca/cerlac/documents/quintero.pdf
4- روزنامه كانادايي تورنتو استار – 84/08/01 / Canadian Center for Policy Alternatives
5- http://www.yorku.ca/cerlac/documents/quintero.pdf
6- رابرت.ای. اسکات از موسسه سیاست های اقتصادی (Economic Policy Institute
7- dustbowl
8- http://parsinews.ir/news/page/f5e3ef99cdeb1c14e4691c3dc962fdb8- بهمن ۱۳۹۲
9- گزارش مرکز تحقیقات اقتصادی و سیاست (Center for Economic and Policy Research ) با عنوان آیا نفتا به مکزیک کمک کرد: ارزیابی بیست ساله ” شرایط اقتصادی مکزیک در طی این سال‌ها “designers.ir/news3/de.php?id=4998
10- در سپتامبر سال 1985 ، در پی اعتصابات گسترده که منجر به بیش از 40 هزار کارگر در دو طرف مرز شد و بعد از بسته شدن نه نیروگاه در ایالات متحده، جنرال موتورز که سی میلیون دلار ضرر کرده بود، رهبران اتحادیه ماشین سازی امریکا(UAW) در دیترویت’ توافقنامه خوب ” !؟ را با جنرال موتورز امضا کردند. نکته کلیدی در این مورد پذیرش طرح GM برای کاهش دستمزدها در عوض حفظ تعداد مشاغل موجود بود که منجر به انشعاب بزرگی درون این اتحادیه شد و اتحادیه CAW از آن انشعاب کرد.

http://www.caw.ca/99convention/part2_labourlegislati

www.caw.ca/1999big3bargaining/factsandstast.hm1
11- برای اطلاعات بیشتر می توانید به مقاله زندگی و مبارزه مردم مکزیک در برابر نئولیبرالیسم/ هاله صفرزاده در سایت کانون مدافعان حقوق کارگر مراجعه نمایید. http://www.kanoonm.com/406