مبارزه طبقاتى در خلال دهه ۱۹۳۰ در اتحاد جماهير شوروى

پاکسازيها و محاکمات سياسى در حزب کمونيست

نويسنده: ماريو سوزا

مترجم: پيام پرتوى

پاکسازيها در حزب کمونيست اتحاد جماهير شوروى در خلال دهه ١٩٣۰

به دليل طرح پى در پى پاکسازيهاى دهه ۱۹۳۰ به ما اجازه بدهيد که به بررسى اوضاع اتحاد جماهير شوروى در آنزمان بپردازيم· اين شايعات توسط کسانى اراٸه ميشوند که خواهان بد نام نمودن سوسياليسم اند و افسانه هايى را در مورد اتحاد جماهير شوروى بعنوان دولتى ظالم سر هم بندى ميکنند.

 

ما در ميان مشهورترين جاعلان تاريخ جاسوس پليس در دستگاه جاسوسى انگليس٬

رابرت کانکوست٬ آلکساندر شولژنتسين فاشيست و روسى سوسيال دمکرات روى مدودف را پيدا ميکنيم.

 

در سوٸد براى مٽال٬ پر آلمارک شاعر ناموفق٬ فردى اساسا ناموفق استافان اسکوت ٬

پيتر انگلوند "مورخ" تروتسکيست (بتازگى انتخاب شده در آکادمى سلطنتى علوم نظامى [!] و برخى ديگر از شخصيتهاى مبهم و مشکوک ديگر (مانند جرنر٬ سالمون٬ کارلسون و غيرو) از جمله مقلدان آنها محسوب ميشوند. اين فقط در آمريکا و انگلستان نيست که سرمايه داران و پليسهاى سياسى سيا و ام آى ۵ مقامات دانشگاه را ميخرند٬ در سوئد نيز جاى پاى سرمايه و سپو (سازمان امنيت سوئد) در موسسات و دانشگاهها٬ براى مثال٬ استکهلم٬ اوپسالا و لوند ديده ميشود.

 

افشاء جاعلان تاريخ از اهميت بسيارى برخوردار است· آنها بمنظور ناگزير نمودن حاميان سوسياليسم به گرفتن موضعى دفاعى و دور نمودن کمونيستها از تاريخ خود از جهل تودهها بهره بردارى مينمايند.

 

رابرت کانکوست در تمام دوران پس از جنگ نقش برجسته اى را در لجن پراکنى به سوسيالسم و اتـحاد جماهير شوروى ايفا نموده است. او٬ متخصص انتشار اخبار گمراه کننده٬ در بزرگترين و قديميترين دستگاه جاسوسى٬ سرويس جاسوسى انگليس٬ آموزش ديد٬١٤ از جمله مشهورترين جاسوسان آنها شد و در انتشار اخبار جعلى در مورد اتحاد جماهير شوروى متخصص بود. روش او در جعل اطلاعات و تبديل سفيد به سياه امريست که شخصيت او را از ديگران متمايز مينمايد. او در پايان دهه ٥۰ از کار براى دستگاه جاسوسى انگلستان انصراف داد·

 

بار ديگرى که ما از او با خبر ميشويم٬ زمانيست که او در آمريکا بسر ميبرد و سيا کتابها و جزواتش را منتشر مينمايد! نتيجه گرفته شده از جانب ما از اين ماجرا٬ کانکوست در مقايسه با انگليسيها از سيا مبلغ بيشترى دريافت مينمود و به همين دليل به آمريکا مهاجرت نمود. سيا در ضمن او را با پوشش معقول و مناسبى مجهز نموده بود٬ يک کار پژوهشى در دانشگاه. داستانهاى او در مورد اتحاد جماهير شوروى طى ده ها سال توسط سيا در رسانه هاى خبرى سراسر جهان منتشر و متاسفانه در نزد بسيارى از مردم بعنوان حقيقت پذيرفته شدند.

 

شناخته شده ترين اثر او ترور بزرگ – حکومت وحشت و هراس استالين در دهه ٣۰ در سال ١٩٦٨ منتشر شد و از آن پس توسط سرمايه دارن بعنوان مهمترين سلاح بر عليه سوسياليسم مورد استفاده قرار گرفته است. اين کتاب بخشا بر روى مطالب زمان کانکوست در دستگاه امنيتى انگيس٬ بنيان نهاده شده است. منابع کانکوست از مشکوک ترين منابع گرفته شده اند: جاسوسان نازى٬ تروريستها و فراريان· مورخان سرمايه دارى اخبار جعلى او را تا سطح يک تاريخ واقعى ترفيع داده و با کمال ميل داستانهاى او را در روزنامه ها و کتب منتشر نموده اند.

 

استاد پر انگلوند در نشريه "زمانهاى مدرن" در فوريه ١٩٤٤ ٬ در جزوه اى هشت صفحه اى٬ مملو از جعليات تاريخى و اکاذيب در مورد سال ١٩٣٧ در اتحاد جماهير شوروى٬ به همين ترتيب عمل نموده است. در کتاب انگلوند٬ "از نقطه صفر" همان مطالب با برخى تغييرات دوباره تکرار ميشوند. بر اساس اظهارات او کتاب کانکوست "ترور بزرگ" اثرى لازم و بايسته است"١٥ .

 

کانکوست با اينحال در منابع ارجاع کتاب (ص ٤٩٥) بروشنى ميگويد "حقيقت تنها از طريق شايعات رخنه ميکند" و در ادامه: "در مسائل مربوط به سياست٬ هر چند بدور از خطا٬ منبع به احتمال زياد بهترين شايعه ايست که در ميان ارگانهاى پليسى و سياسى به گردش در ميايد."١٦ .

 

انتشار شايعات فاشيستها و جاسوسان نازى شيوه ايست که کانکوست از آن بعنوان اساس "ترور" خود در مورد دهه١٩٣۰ در اتحاد جماهير شوروى بهره بردارى نموده است٬ اما اينها براى "مورخانى" نظير انگلوند کفايت مينمايد. مورخان جدى به "شايعات و شنيدهها" وقعى نمينهند.

پاکسازيهاى سال ۱۹۳۳

طى دهه١٩٣۰ دستگاه حزب پاکسازى بزرگى را٬ در سه مرحله٬ به اجرا گذارد: ١٩٣٣ ٬ ١٩٣٥ و ١٩٣٧. اولين پاکسازى٬ ١٩٣٣ ٬ در فضايى مملو از شور و شوق در جامعه بوقوع پيوست٬ زمانيکه اشتراکى نمودن کشاورزى در سراسر جامعه اتحاد جماهير شوروى با موفقيتهاى بزرگى گسترش يافته و دستاوردهاى توليدات صنعتى به نتيجه اى رسيده بودند که در گذشته نظير آن ديده نشده بود·

 

حزب آغوش خود را به روى تمام کسانى که هدفشان توسعه سوسياليسم بود باز کرده بود و دهها هزار نفر طى سه سال اول دهه١٩٣۰ به عضويت حزب انتخاب شده بودند. رهبرى حزب بدليل اين هجوم بزرگ تصميم به بازبينى لياقتهاى اعضاى حزب گرفت. آنها به دنبال فرصت طلبان سياسى٬ کارمندان فاسد٬ تبهکاران٬ يهودى ستيزان٬ معتادان به الکل يا اعضايى که از ضوابط حزب تخطى مينمودند٬ بودند.

 

بر اساس دستور العملهاى حزب پاکسازيها بايد در فضايى رفيقانه انجام ميشد و کند و کاو غير ضرورى در مورد زندگى خصوصى مردم  به هيچ عنوان  تحمل نميشد. رهبرى حزب در ادامه اعضاى اوليه حزب را به طرح انتقادات خود از بوروکراتهاهاى محلى تشويق و به رهبران محلى بخاطر اخراج اعضاى اوليه بدليل انفعال يا عدم درک سياسى هشدار داد.

 

اشتباه سال ١٩٢٩ نبايد تکرار ميشد. آنها بايد به تکامل کلى اعضاء توجه ميکردند و مقام يک عضو حزب به نامزد و يا هوادار زمانى تقليل داده ميشد که آن عضو دانش سياسى خود را بهبود نبخشيده و يا شرکت خود را در فعاليتهاى حزب افزايش نميداد·

 

از حذف يک عضو تا حد ممکن بايد پرهيز ميشد. پاکسازيهاى سال ١٩٣٣ عليرغم دستورالعملها آنچيزى نشد که کمتيه مرکزى آرزو نموده بود. در کشورى به وسعت اتحاد جماهير شوروى وزراى امور محلى حزب از نفوذ برخوردار بودند و اين گاهى نتايج مصيبتبارى را به همراه مياورد. حقايق نشان ميدهند که وزراى امور محلى بمنظور رها نمودن خود و نزديکانشان از شر پاکسازيها تمام توان خود را بکار گرفتند·

 

وزراى محلى با اينحال براى نشان دادن علاقه خود به يک پاکسازى موفق برخى از اعضاى اوليه٬ کارگران و کشاورزان و اعضاى وفادار را اخراج نموده بودند٬ دقيقا همانهايى که نبايد اخراج ميشدند.

 

بخش بزرگى از حذف شده گان افرادى بودند که طى سالهاى ١٩٣۰ – ١٩٣٣ به عضويت حزب در آمده و براى آشنايى با همه مسائل حزب فرصت کافى بدست نياورده بودند. بسيارى براى مطالعه عميق برنامه حزب و مارکسيسم لنينيسم فرصتى پيدا نکرده و از جانب وزراى محلى جاهل بشمار آمدند. بخش ديگر افرادى بودند که بدليل شرايط کارى و يا مسائل خانوادگى بصورتى کامل در فعاليتهاى حزبى شرکت ننموده بودند. طى پاکسازى سال ١٩٣٣ ٬ ١٨٬٥ درصد از اعضاى حزب و نامزدها٬ تقريبا ٧٩٢۰۰۰ ٬ نفر اخراج شدند.

پاکسازى ۱۹۳۳ [١٧]

گتى: ريشه هاى تصفيه بزرگ

 

دليل اخراج

درصد

فساد اخلاقى٬ جاه طلبى٬ بروکراتيسم

١٧٬٥

عناصر خارجى. پيشينه مخفى ناشناخته

١٦٬٥

تخطى از انضباط حزبى

٢۰٬٩

انفعال

٢٣٬٢

بقيه

١۷٬٩

تذکر داده نشده در "ريشه هاى تصفيه بزرگ"

٤٬۰

 

پاکسازى سال ١٩٣٣ ٬ که در اواسط سال ١٩٣٤ پايان يافت٬ نشاندهنده وجود يک تناقص جدى در حزب بود. کمتيه مرکزى به اخراج دزدها و فاسدان بوروکرات تمايل داشت اما بزرگترين گروه٬ در حقيقت يک چهارم٬ به دليل انفعال اخراج شده بودند.

 

در دستور کار حزب بى عملى بعنوان دليلى براى اخراج قرار نداشت. رهبران محلى بدون توجه به دستور العمل حزب و با کمک روشهاى بروکراتيک يا شهرت بدليل خدمات انجام شده در گذشته٬ آنچه را که مايل به انجام آن بودند انجام ميدادند.

 

دامنه تضادها از يک چهارمى که بخاطر انفعال اخراج شدند قابل استنباط  است. از جانب کميته مرکزى بايد تدابيرى بر عليه تخطى رهبران محلى حزب از دستور العملها اتخاذ ميشد٬ اما با گذشت زمان دشوارى انجام آن به اٽبات رسيد. در سالهاى پيش رو٬ هنگاميکه اتحاد جماهير شوروى به خاطر بقاى خود ناگزير بايد بر سرعت توسعه خود ميفزود٬ پرداختن به حل اين مسئله به امرى مهم مبدل شد.

 

بخش ديگرى از آمار گتى به بررسى اتهامات کانکوست و بقيه افراد دست راستى در مورد پاکسازيهاى حزب٬ ١٩٣٣ ٬ اختصاص يافته است: پاکسازيهاى سازمان داده شده بمنظور اخراج بلشويکهاى قديمى٬ کادرهاى حزبى از زمان لنين٬ کادرهايى که در تضاد با استالين قرار گرفته بودند·

 

بنا بر اظهارات گتى اين اتهامات بعيد به نظر ميايند. بخش بزرگى از اخراج شده گان٬ در حقيقت دو سوم٬ پس از ١٩٢٨ به حزب ملحق شده بودند و در نتيجه بعنوان اعضاى نسبتا در نظر گرفته شده بودند.

 

تقسيم ٢٣ درصدى کارگران کشاورز/کشاورزان٬ ١٤٬٦ درصدى کارمندان و حدودا ٦٢ درصدى کارگران٬ نشان ميدهد که بخش بزرگى از اخراج شده گان٬ ٨٥ درصد٬ افرادى بودند که بطور منظم کار ميکردند و به کادرهاى حزبى دوران لنين تعلق نداشتند.

 

رابرت کانکوست در "ترور بزرگ" پاکسازى حزب را در ١٩٣٣ مورد بررسى قرار ميدهد و اعلام مينمايد که بيش از يک ميليون عضو بدلايل سياسى اخراج شدند. کسانى که با تاريخ پاکسازيها آشنا هستند ميدانند که اظهارات کانکوست دروغى بيش نيست.

14- Mario Sousa: Sanningen som kom bort – ny forskning avslöjar myten om miljontals fångna och döda i Stalins Sovjetunionen, KPML(r) 1998, http://www.mariosousa.se.

15- Peter Englund, ”Den otroliga bilden av Stalin 1937”, Moderna Tider 1994:40, s 26;

Peter Englund, Brev från nollpunkten, Stockholm 1996, s 72.

16- Robert Conquest, Den stora terrorn – Stalins skräckvälde under 30-talet, Stockholm 1971, s 495.

17- Getty 1985, s 54.