مبارزه طبقاتى در خلال دهه ۱۹۳۰ در اتحاد جماهير شوروى

پاکسازيها و محاکمات سياسى در حزب کمونيست

نويسنده: ماريو سوزا

مترجم: پيام پرتوى

 

پياتاکوف مرکز ترتسکيستها و خرابکارى را سازماندهى ميکند

پياتاکوف در شوروى بعنوان جانشينى براى سازمان کامنف – زينويف٬ در صورت کشف آن توسط  پليس٬ بر روى سازماندهى يک مرکز ضد انقلابى جديد کار ميکرد.

 

سازمان پياتاکوف بعدها٬ با تاييد ترتسکى٬ يک سازمان ترتسکيستى تمام عيار شد٬ جايگزينى براى زينويف و فعاليتهاى احزاب چپ قديمى٬ همانى که اصطلاحا مرکز موازى ناميده ميشود·

 

فعاليتهاى مرکز موازى از مسکو تا اورال٬ سيبرى غربى و اوکراين٬ تا شهرهايى مانند خارکف٬ اودسا٬ دنيپروپتروفسک٬ کيف و غيرو غيرو گسترش يافته بود.

 

پياتاکوف از قدرتى که بالاترين مقام اجرايى به او داده بود بمنظور ارسال خرابکاران و جنايتکاران به سراسر اتحاد جماهير شوروى بهره بردارى مينمود. آنها در بسيارى از کارخانجات و مراکز ساخت و ساز بمنظور به اجرا گذاردن طرحهاى صنعتى عظيم و مهم در سراسر کشور بعنوان مديران اجرايى منصوب شده بودند.

 

(زينويف: مدير Schachtstoj در حوضه کوزنتسک٬ Livschitz: مدير خطوط راه آهن در اوکراين٬ کارتسف: مهندس مدير در اتحاديه کمروو٬ دروبنيس معاون رئيس ساخت و ساز در اتحاديه کمروو٬ کولگانيف: مدير کارخانه مس اورال ميانى٬ يولين: مدير ساخت و ساز کارخانه مس اورال ميانى٬ Rataitjak: مدير عامل صنايع شيميايى Glavhimprom٬ Marjasin: رئيس ساخت و ساز راه آهن اورال ٬ غيرو و غيرو)·

 

پياتاکوف در دادگاه فعاليتهاى سازمانهاى ترتسکيستى را همراه با جزئيات تشريح نمود. اجازه بدهيد به چند مثالى اشاره کنيم.

پياتاکوف در مورد خرابکارى در اوکراين٬ سيبرى غربى و اورال

پياتاکوف: "من در گذشته نشون دادم که تخريبها٬ بطور عمده در کک و صنعت شيمى٬ در اوکراين شروع شدند· تخريبها از براه اندازى کار در صنايع کک – شيمى وقتيکه هنوز کاملا ساخته نشده بودن تشکيل ميشدن٬ البته نتيجش اين بود که بسرعت نابود و يا بطور عمده کار بخش شيمى اين کارخانه را به تعويق مينداخت و تقريبا بطور کلى ساخت و سازى صورت نميگرفت٬ به نحوى که مواد عظيم جا داده شده در کک – و صنايع شيميايى نه فقط تا نصف بلکه تا دو سوم بى ارزش ميشدن. اون بخش با ارزش از کربن٬ به عبارت ديگه بخش شيميايى اون٬ نه تنها جذب نميشد بلکه تو هوا منتشر ميشد. از طرف ديگه باطريهاى جديد ککى نابود ميشدن."

 

"گروه ترتسکيستى در غرب سيبرى تخريبها را در صنعت ذغال سنگ فعالانه انجام ميدادن. اين کار توسط زينويف و گروه او انجام ميشد. گروههاى نسبتا زيادى کارشون فقط اين بود که انبارهاى ذغال را در معادن آتش بزنن.

 

در کارخونه اتحاديه شيمى در کمروو خرابکارى ميشد. قبل از هر چيز اينطور برنامه ريزى شده بود که کار راه اندازى کارخانه ها رو عقب بندازن٬ بودجه رو بخاطر هدفهاى فرعى هدر بدن٬ و اينجورى ساختمانهاى بزرگ بجاى اينکه براى استفاده آماده بشن تو همون مرحله اوليه باقى ميموندن.

 

در ايستگاههاى برق فعاليتهايى انجام ميشد که بدليل اونا ظرفيت شبکه برق حوضه کوستنت پايين ميومد." تو اورال دو هدف اصلى بيشتر از همه مورد توجه بودن. اولين هدف صنايع مس و اون يکى کارخونه واگن راه آهن تو اورال بود.

 

در صنعت مس منظور کاهش امکانات توليدى اون بود. برنامه هاى توليدى در کارخونه هاى مس Karabasj و Krasnouralsk بدرستى پيش نميرفت٬ سنگ مسى که به کارخونه ميومد ضايع ميشد و ضررهاى زيادى بوجود مياورد.

 

در کارخونه Karabasj هميشه بحران بود. کار غنى سازى کارخونه کاتالين هميشه بد پيش ميرفت٬ حتى اونجا هم خرابکارى پيش اومد. اين کارها اساسا بوسيله کولگايف٬ رئيس کارخانه اورال ميانى رهبرى ميشدند.٤٤

دلسردى و سرشکستگى در ميان ترتسکيستها تا اينجا

پياتاکوف در دادگاه به توضيحات خود در مورد خرابکاريها ادامه و نشان ميدهد که فعاليتهاى خرابکارانه در کارخانجات اغلب توسط رٸوساى تحت نظر او صورت ميگرفتند· او در صنعت دفاع به نورکين ماموريت داده بود که "خود را٬ در صورت بروز جنگى٬ براى نابود نمودن کارخانجات٬ توسط به آتش کشيدن و يا ايجاد انفجار در آنها٬ آماده نگاه دارد"·۴۵

 

اما نشانه هاى شک و ترديد در پياتاکوف و رادک بتدريج نمايان شدند. مسئله اين بود که ترتسکى در رهنمودهاى خود به پياتاکوف و رادک بر اين اعتقاد بود که مرکز موازى ترتسکى "فقط صحبت ميکند" و "اقدامات عمليترى" در مورد به اجرا گذاردن ترور و خرابکارى مطالبه مينمود. اين بر اساس نامه ترتسکى"نه يک امر موقتى و يا به سادگى نه يکى از روشهاى مبارزاتى" بلکه "يک عنصر لاينفکه بسيار مهم"٤٦ از سياست ترتسکى بود.

 

و پياتاکوف ادامه ميدهد: "او در همان دستور العمل – ه اواسط سال ١٩٣٤ بود که اين مسٸله را مطرح کرد: در حال حاضر بدست گيرى کامل قدرت توسط هيتلر٬ موضع او٬ ترتسکى٬ را در مورد عدم امکان ايجاد سوسياليسم در کشورى واحد تاييد ميکنه٬ اينکه جلوى يک درگيرى نظامى را نميشه گرفت و اينکه ما٬ ترتسکيسيها٬ بايد بعنوان نوعى از قدرت سياسى باقى بمونيم٬ بنابراين نبايد بيعمل بشينيم و فقط تحسين کنيم٬ بلکه بايد از پيش در مقابل شکست در جنگ موضع گيرى و بخاطر ايجاد اون فعاليت کنيم.

 

و به همين دليل بايد کادرها را آماده کرد٬ و آماده کردن کادرها با حرف عملى نميشه· در نتيجه بايد شرايط لازم را براى انجام خرابکاريها فراهم بياريم.

 

من يادم مياد که ترتسکى تو اون فرمان گفته بود که يک دولت ائتلافى (ائتلافى – مخالفهاى متحد با ترتسکيستها در راس آنها٬ تذکرمن٬ M.S.) بدون پشتيبانيهاى ضرورى از طرف دولتهاى خارجى نه ميتونه قدرتو بدست بگيره و نه ميتونه اونو حفظ کنه.

 

به همين دليل مسئله ما براى آينده بايد اين باشه که از پيش قرارداد مشابهى با وحشيترين دولتهاى خارجى٬ از قبيل آلمان و ژاپن٬ امضاء کنيم٬ و اينکه من٬ ترتسکى٬ به سهم خودم٬ اقدامات ضرورى را براى ايجاد ارتباط با دولتهاى آلمان و ژاپن اتخاذ کردم."٤٧

فرمان ترتسکى در مورد اينکه براى شکست در جنگ فعاليت کنيد

با دستور العمل ترتسکى گزينه ديگرى ظاهر شد٬ موضعى جايگزين براى چگونگى بدست گيرى قدرت توسط سازمان ترتسکيستى· در آنزمان عملياتى از قبيل ترور افراد برجسته در کميته مرکزى٬ دولت و خرابکارى تنها عوامل ايجاد بى ٽباتى در کشور بشمار نميامدند.

 

اکنون راه حل جديدى ظاهر شده بود! سازمان ترتسکيستى بايد براى شکست اتحاد جماهير شوروى در جنگ آينده تلاش و با کمک آلمان نازى و ژاپن فاشيست قدرت را بدست ميگرفت. بر اساس اظهارات ترتسکى "بازگشت به کاپيتاليسم" و "کسب حمايت لازم براى حفظ قدرت از طريق اراٸه  مجموعه اى از اميتازات به اين کشورها٬ بر اساس شرايط توافق شده قبلى٬ ضرورى بود".٤٨

رادک٬ مهمترين فرد وفادار به پياتاکوف٬ در پاسخ به سوالى از جانب دادستان ويشنسکى گفت٬ در صورت شکست اتحاد جماهير شوروى در جنگ آينده در مقابل آلمان نازى دستور العمل ترتسکى در رابطه با تصاحب قدرت توسط ائتلاف ترتسکيستها اين بود: "بازگشت به کاپيتاليسم٬ بازسازى سرمايه دارى------ مسئله بر سر واگذارى موارد مهم اقتصادى٬ در قالب امتيازات٬ به آلمانيها و ژاپنيها بود٬ تعهدات در مورد تحويل مواد خام٬ مواد غذايى و مواد روغنى ارزانتر از قيمت بازار به آلمان"٤٩ .

 

عواقب داخلى اين مسئله روشن بود. براى منافع سرمايه خصوصى در روسيه بهتر بود که خودشو حول و حوش امتيازات ژاپنيها و آلمانيها متمرکز کنه". بنا بر اظهارات رادک ترتسکى همچنين معتقد بود که "در صورت نياز٬ کارخانجاتى را به آنها بديد که از نظر اقتصادى براشون اهميت داره".

 

رادک در ادامه گفت که ترتسکى در نامه هاى خود اعلام کرد "شايد واگذارى مناطق ضرورى بشه------- مسٸله راضى کردن آلمان در جريان پيشرفتش تو اوکراينه. ترتسکى در مورد ژاپن از چشم پوشى از منطقه آمور و منطقه اقيانوس آرام صحبت کرده بود٥۰.

ترتسکى همکارى با نازيها را تاييد ميکند

پياتاکوف و رادک از دستور العمل ترتسکى وحشتزده و متحيرشده بودند و تصميم گرفتند که از ترتسکى براى انجام ملاقاتى دعوت بعمل آورند. اين فرصت در دسامبر ١٩٣٥ زمانى بدست آمد که  پياتاکوف به برلن مسافرت کرده بود.

 

پياتاکوف تحت اشکالى توطئه آميز٬ سازمان داده شده توسط ترتسکيستهاى آلمانى و با پاسپورتى آلمانى دريافت شده از سدوف به اسلو٬ محل زندگى آنزمانه ترتسکى٬ پرواز کرد.

 

جلسه آنها دو ساعت بطول انجاميد و ترتسکى دستور العمل نامه را مورد تاييد قرار داد. او در ضمن از فعاليت مرکز موازى ترتسکيستها٬ بسيار ناخوشايند به اعتقاد او٬ ناخشنود بود.

 

ترتسکى در کوتاه مدت خرابکاريها و تخريبهاى گسترده ترى را بر ساختمانها و کارخانجات مطالبه نمود و اينکه بمنظور ترور افراد برجسته در اتحاد جماهير شوروى و٬ آنزمان استالين٬ بسرعت بايد حملات متعددى به اجرا گذاشته ميشدند.

 

ترتسکى هنگام گفتگو در مورد اراٸه امتيازات به آلمانيها به پياتاکوف گفت٬ او "مذاکراتى طولانى را با هس٬ معاون رئيس حزب ناسيونال سوسياليست٬ انجام داده"٥١ و قراردادى بسته شده بود.

 

اما ترتسکى پا را از اين هم فراتر گذاشت. او از پياتاکوف خواسته بود که مرکز موازى "در صورت بروز جنگ کادرهايى را آموزش ميداد٬ به عبارت ديگر کادرهايى براى عمليات انحرافى و تخريبى٬ نيروهاى کمکى براى تجاوز فاشيستى بر عليه اتحاد جماهير شوروى."٥٢

 

پياتاکوف در دادگاه گفت که در جريان اين گفتگو با ترتسکى عامل جديدى وارد شد "عامل جديد اين شد٬ اگر شما مايليد٬ فرمول بندى شده به زبان دقيقتر: سازمان ترتسکيستى در حقيقت به ضميمه اى از فاشيسم تبديل بشه. تازه اون موقع براى من روشن شد"٥٣ .

 

از صحبت با ترتسکى "به من و دارک احساس خيلى بدى دست داد و ما فکر کرديم که امتناع کنيم – اما نه تنها امتناع نکرديم بلکه به انجام همون کارى که انجام داده بوديم ادامه داديم" و پياتاکوف فهميد که "ما تو چه بن بستى گير افتاده بوديم"٥٤ .

 

مرکز موازى ترتسکيستى به انجام درخواستهاى ترتسکى ادامه داد٬ اکنون هدف سازماندهى حملاتى بود که ترور اعضاى برجسته در کميته مرکزى – استالين٬ مولوتف٬ کاگانويچ٬ ووروشيلوف٬ ارژنيکيدزه و ديگران در نظر داشت.

 

همه اينها را پياتاکوف در دادگاه عمومى در مقابل رسانه هاى خبرى و گروه سياستمدارن جهان بازگو نمود. عمليات مرکز موازى تا آغاز سال ١٩٣٦ زمانيکه کشف و اعضاى آن دستگير شدند ادامه يافت.

عمليات ترتسکيستها در آلمان نازى و آمريکا

ترتسکيستهاى امروزى و شيفتگان ليبرال ضد کمونيست شان با اطلاعات ارائه شده در مورد همکارى ترتسکى با حزب نازى و گشتاپو با سوء ظن بزرگى برخورد مينمايند.

 

آنها تمايلى به قبول حقايق ندارند٬ حقايقى که در بسيارى از دادگاههاى عمومى ارائه شده اند· اما براى گرفتن نتيجه اى از اين همکارى نيازى به پذيرش اظهارات عمومى اراٸه شده در دادگاهها نيست·

 

از سال ١٩٣٤ آلمان نازى به کشورى کاملا پليسى مبدل شده بود· کشورى که در آن٬ کمى کمتر از يکسال پس از بدست گيرى قدرت٬ هزاران تن از کمونيستها آلمانى ترور و دهها هزار تن از کمونيستها در اردوگاههاى کار اجبارى آلمان زندانى شده بودند. در آلمان نازى بدون اجازه گشتاپو هيچ اتفاقى رخ نميداد و مطلقا هيچ فعاليت سياسى٬ دستکم انقلابيون روسى٬ در هيچيک از اين جريانات دخالتى نداشتند.

 

سازماندهى بزرگ مجددى که لئو سدوف وقت خود را به آن تخصيص داده بود تنها با اجازه و همکارى با گشتاپو و کمکهاى مالى و مادى آنها امکان پذير بود.

 

يک گروه ترتسکيستى در آمريکا٬ با هدف انجام تبليغات براى جلب حمايت گسترده مردم بر عليه اتحاد جماهير شوروى٬ خود را براى حمايت از مبارزه ترتسکى بر عليه اتحاد جماهير شورى سازماندهى نمود·

 

اين گروه تعدادى از روشنفکران را سازماندهى و در رسانه هاى خبرى امکانات گسترده اى به آن داده شده بود. اما نشريه اى که اجازه انتشار جزوه هاى ترتسکى را دريافت نموده بود نشريه اى معمولى نبود. ترتسکى مقالات خود را مستقيما به انتشارات هوادار نازيها٬ هرست٬ ارسال مينمود.

 

ويليام هرست روزنامه نگارى آمريکايى٬ آشکارا با هيتلر و نازيسم همدردى مينمود. پس از سال ١٩٣٤ ٬ پس از ديدارش با هيتلر٬ روزنامه هرست در آمريکا به عظيمترين ابزار تبليغاتى نازيها مبدل شده بود.

 

ترتسکى مقالات خود را براى انتشار به آنجا ارسال مينمود. در کنار نوشته هاى ترتسکى ستون بنديهاى موسولينى را ميتون پيدا کرد· او و و گورينگ٬ با تبليغات نازيستى آشکار خود٬ ستونهاى اختصاصى خودشان را در روزنامه هاى هرست داشتند. در ميان تبليغات نازيها بر عليه اتحاد جماهير شوروى مقالات ترتسکى جاى خاص خودشان را داشتند.

 

احکام اعضاى مرکز  ترتسکيستى در ٣۰ ژانويه ١٩٣٧ ساعت ٣ صبح صادر شد.

۱۳ تن از متهمان – پياتاکوف٬ Serebrjakov٬ مورالف٬ دوروبنيس٬ Livschitz٬ بوگوسلاويسکى٬ Knjasev٬ راتايتياک  ٬ نورکين٬ سيستوف٬ توروک٬Pusjin  و Hrasje به اشد مجازات محکوم شدند – اعدام.

  

سه تن از متهمان – رادک٬ سوکلینکوف و آرموند – به ده سال و استوريلوف به هشت سال زندان محکوم شدند. محکومان به زندان تا پنج سال پس از پايان احکام از حقوق سياسى خود محروم و اموال شخصى آنها مصادره شد٥٥.

نظرات سفير آمريکا جوزف ديويس در مورد دادگاه پياتاکوف- رادک

جوزف ديويس٬ سفير آمريکا در مسکو در خلال اين دوران٬ يکى از کسانيست که اطلاعات جامعى را در اين مورد و ديگر موضوعات مربوط به شرايط اتحاد جماهير شورى٬ ١٩٣٦ – ٣٨ ٬ ارائه داده است·

 

او کتابى را به نگارش در آورده است که من خواندن آنرا شديدا توصيه ميکنم. اين کتاب در سال ١٩٤٢ تحت عنوان "ماموريت در مسکو" منتشر شد.

 

اين کتاب مجموعه ايست از "گزارشات محرمانه٬ تفاسير و متون مجلات -  ياداشتهاى رسمى و شخصى"٬ اسنادى که ديويس در ارتباطات خود با رئيس جمهور آمريکا پرزيدنت روزولت٬ وزارت امورخارجه و اقوام خود در آمريکا به نگارش در آورد·

 

سفير ديويس جزوه کوچکى را نيز به مناسبت سالگرد جنگ جهانى دوم ١٩٤٢ تحت عنوان

"بدهى ما به متحدمان شوروى" نوشت. اين جزوه با اشاره به اتحاد جماهير شوروى و جنگ جهانى دوم استدلال ميکند که آمريکا جبهه جنگى ديگرى را در اروپا در مقابل آلمان نازى باز مينمود·

 

او نه يک ديپلمات حرفه اى بلکه يک وکيل٬ سرمايه دار و تاجر بود. او از جمله زعماى سرمايه دارى در آمريکا و از دوستان شخصى پرزيدنت فرانکلين روزولت بشمار ميرفت.

 

ديويس يکى از شيفتگان بزرگ دمکراسى آمريکايى و از سخنوران ضد سوسياليسم بود. در سخنرانى خداحافظى خود براى کارکنان سفارت٬ زمانيکه ماموريت او در مسکو به پايان رسيده بود٬ از جمله گفت

"ارزش انسانى٬ آزادى٬ حرمت زندگى و حس شرافت نفس انسانى٬ بهترين دستاورديست که تمدن به جهان اهدا نموده است. و اينها در ايالات متحده آمريکا در ابعادى وجود دارند که در هيچ کجاى جهان نظيرش ديده نشده است. براى من مهم نيست که دولتهاى خودکامه و يا ديکتاتورها براى سلامتى کودکان يا رفاه حال سالخوردگان چه ميکنند. براى قربانى نمودن حقوق فردى – و آزاديها بايد بهاى سنگينى را پرداخت نمود"٥٦.

    

تحسين برانگيزترين صفت ديويس تلاشيست که او در جريان زندگيش در اتحاد جماهير شوروى براى آموختن از کشور و حکومت سوسياليسىتى بکار گرفت·  

 

او از دولت اتحاد جماهير شوروى اجازه مسافرت به سراسر کشور را درخواست نمود٬ امرى که با آن٬ و با گرفتن هر گونه حمايت قابل تصور٬ موافقت شد.

 

سفير ديويس به بالا و پايين اتحاد جماهير شوروى سفر کرد و از شهرها٬ کارخانجات٬ تعاونيهاى کشاورزى٬ مدارس٬ بيمارستانها و نقاط بسيار ديگرى بازديد نمود. او آنچيزى را که ديده بود بصورتى منصفانه براى وزارت امور خارجه و بوسيله نامه براى اقوام خود نوشت.

نامه ديويس به وزارت امور خارجه آمريکا

در ١٧ فوريه ١٩٣٧ ديويس در مورد دادگاه پياتاکوف – رادک نامه "بسيار محرمانه اى" را به  وزارت امور خارجه آمريکا (منتشر شده در جهت انجام ماموريت در مسکو) نوشت:

"من مذاکرات را با کمک يک مترجم که در کنار من بود دلسوزانه دنبال کردم و با کمال ميل اقرار ميکنم که نسبت به صداقت و درستى متهمان شک و ترديد داشتم. وحدت نظر آنها٬ دوران طولانى بازداشت آنها امکان اجبار و فشار بر آنها و يا نزديکان آنها٬ در من شک و ترديد شديدى را در مورد قابل اطمينان بودن داده هايشان بيدار نموده بود.

با اينحال من با اکراه٬ پس از يک قضاوت بدون غرض و با استفاده از تجربه قبلى خودم از روند مراحل قانونى و اعتبار اطلاعات٬ به اين نتيجه رسيدم که دادستان موضوع را روشن نموده است٬ حداقل تا جايى که او نشان ميدهد٬ در ميان محافل رهبرى کننده سياسى توطئه اى بزرگ بر عليه اتحاد جماهير شوروى وجود داشته است٬ امرى که طرح جرائم را با کاربست قوانين جارى به اٽبات ميرساند."٥٧

[44] Processen mot det sovjetfientliga, trotskistiska centrum, Stockholm 1937, s 45.

[45] Ibid, s 48.

[46] Ibid, s 49.

[47] Ibid.

[48] Ibid, s 51.

[49] Ibid, s 52.

[50] Ibid, s 53.

[51] Ibid, s 57.

[52] Ibid, s 56.

[53] Ibid, s 58.

[54] Ibid, s 60.

[55] Ibid, s 410.

[56] Joseph E. Davies, På uppdrag i Moskva, Stockholm 1942, s 466.