مبارزه طبقاتى در خلال دهه ۱۹۳۰ در اتحاد جماهير شوروى

پاکسازيها و محاکمات سياسى در حزب کمونيست

نويسنده: ماريو سوزا

مترجم: پيام پرتوى

 

کمبود دانش

در طول دهه١٩٣۰ ٬ تضادى ديگر و با ماهيتى متفاوت٬ در درون حزب کمونيست پديدار شده بود.

 

بعنوان ميراٽى از دهه١٩٢۰ ٬ بدليل بيسوادى شديد٬ بروکراتى جايگاه بسيار نيرومندى را در حزب پيدا کرده بود و حزب در طول دهه١٩٢۰ ٬ بمنظور استخدام افراد با سواد٬ گاهى ناگزير٬ از توجه به برخى از مسائل مهم چشم پوشى مينمود.

 

برخى از آنها متاسفانه بدنبال منافع شخصى به عضويت حزب در آمده بودند. با گذشت زمان اين کارمندان حزبى نيرومندتر و در برخى از موارد اين بروکراسى حزبى قدرت کارگران را در حزب مورد تهديد قرار ميداد.

 

شرايط حاصل از عدم وجود کارگران آموزش ديده شهامت خلع افراد فاسد و يا سوء استفاده کننده گان از قدرت را در نزد بسيارى از ميان برده بود٬ اما آه که چه کارمندان سخنورى.

 

پس از کنگره پانزدهم در دسامبر ١٩٢٧ و پس از گام نهادن قطعى حزب در راه سوسياليسم٬ همراه با در هم شکسته شدن مخالفان از نظر سياسى٬ مبارزه حکومت کارگران بر عليه بورکراسى در درون حزب در دستور کار قرار گرفت.

 

استالين٬ سيدانف و ديگر رفقا در کميته مرکزى حزب از جمله افراد برجسته اى بودند که در اين مبارزه شرکت نمودند. کيروف که ٧ سال بعد ترور شد٬ اول سپتامبر ١٩٣٤ ٬ يکى از آنها بود. به گفته استالين نبرد بر سر "انديشه انسانها" بود.

 

استالين٬ همراه با کيروف و سيدانف٬ اعلام نمود که بخش بزرگى از مسئله از طريق تعليم و تربيت سياسى اعضا در درون حزب قابل حل بود٬ امرى که در سالهاى پيش رو بصورتى پيوسته از جمله موارد اصلى بشمار آمد.

مبارزه بر عليه بروکراسى در دستگاه حزبى

در ژانويه سال ١٩٣٤ در کنگره هفدهم حزب٬ مسئله مبارزه با بروکراسى جاى خاصى را براى خود اشغال نموده بود.

 

رهبران حزب از طريق تشويق به مطالعه٬ انتقاد از خود٬ سازمان دهى مجدد و حمله به بروکراسى در کليه سطوح٬ براى تجديد آرمان کمونيستى مبارزه مينمودند. کنگره زمانى بوقوع پيوست که نتايج باور نکردنى در توليد صنعتى و تعاونيهاى کشاورزى حاصل٬ و در تاريخ بعنوان "کنگره پيروز" به ثبت رسيده بود.

 

استالين در کنگره و در نطق خود وضعيت را بدينسان خلاصه نمود: "اتحاد جماهير شوروى در طى اين دوران از بنيان دگرگون شده٬ عقب ماندگى و لايه هاى باقيمانده قرون وسطايى را از خود زدوده و از کشورى با ساختار کشاورزى به کشورى صنعتى٬ از کشورى با کشاورزى کوچک شخصى به کشورى با يک کشاورزى مکانيزه و جمعى٬ مبدل شده است·

 

از کشورى جاهل٬ بيسواد و غيرمتمدن به کشورى٬ يا به بيان دقيقتر٬ در حال تبديل شدن به کشوريست با فرهنگ و روشنفکر٬ با پوششى از شبکه هاى گسترده از مدارس عالى و دبيرستانها٬ که بر اساس زبان ملل مختلف اتحاد جماهير شوروى کار ميکند.٢٩

 

پس از ترور کيروف در سال ١٩٣٤ در اين جهت گيرى تغيير داده نشد٬ برعکس کارزار براى حکومت اعضاى اوليه در حزب و بر عليه کارمندان فاسد در دفاتر حزب تقويت شد.

 

رهبرى حزب بر روى کنترل کادرهاى برجسته حزبى و انتقاد از خود تاکيد داشت. آنها در ادامه٬ کاربرد صحيح ضوابط حزبى را٬ که بوسيله آن دمکراسى داخلى و مبارزه با سوء استفاده ضمانت ميشد مطالبه و بر افزايش تماس ميان رهبران محلى و اعضاى حزب نيز تاکيد داشتند.

رهبران حزب بر اين عقيده بودند که آشنايى شخصى رهبران محلى با اعضاء قدم مهمى بود در راه بيرون آمدن از روشى بروکراتيک و غير شخصى.

 

رهبران محلى در بسيارى از نقاط به درخواستهاى اعضا و اعتراضات آنان پاسخ مناسبى نميدادند. پاکسازيها٬ تعداد بسيارى از رهبران محلى حزبى -ه متهم به سوء استفاده از قدرت٬ يا به سادگى متهم به انفعال و جهالت را٬ بدنبال خود کشيد. اما کميته مرکزى در بسيارى از نقاط بطور اساسى موفق به حل مشکل نشد.

 

درخواستهاى اراٸه شده به اعضاى حزب در مورد پاکسازى رهبران فاسد و بى علاقه٬ فقط بخشا موفقيت آميز بود٬ گاهى ابدا. ارگانهاى محلى حزب هنگام دفاع از خود در مقابل انتقادات اراٸه شده از جانب اعضاء گنجايش عظيمى را از خود نشان ميدادند·

[29] J. Stalin, Leninismens Problem, Moskva 1951, s 683.