بحران اکراین : بن‌بست ها همچنان بر جاست!

بخش سوم

 

     با پایان گرفتن انتخابات در اکراین، این کشور به مرحله ی پیچیده تری از رو در رویی با بحران های سیاسی و اقتصادی خود وارد شده است، بحران هایی که چون بن‌بست های عبور ناپذیری خود نمایی می کنند. جامعه در گیر جنگ داخلی شدیدتری از دوره ی پیش از انتخابات است و اقتصاد کشور ورشکسته تر از آن است که بتواند در آینده‌ای نزدیک گره ای از مشکلات کشور را باز کند. سفر های مکرر یولیا تیموشنکو و آرسنی یازنیوک، نخست وزیر دوره انتقالی، به شرق و جنوب اکراین در ماههای پیش از انتخابات، هیچ ثمری در بر نداشت چراکه آن‌ها در عین حالیکه میدانستند روس زبانهای مناطق شرقی و جنوبی اکراین حقوق پایمال شده ی خود طی دهه ها را مطالبه می‌کنند، از جمله حق خود مختاری و دریافت سهم بیشتر از صندوق تأمین اجتماعی، تا آنجا که توانستند به این مطالبات بی توجهی نشان دادند و جز وعده‌ های پوچ کمک مالی و حق دخالت بیشتر استانداران محلی در اداره ی امور، اثر دیگری از آن‌ها در خاطره مردم تحت تبعیض قرار گرفته بر جای نماند. ( ۱ )

     انتخاب پترو پوروشنکو، طبق گزارش وزارت خارجه آمریکا، با توافق اتحادیه اروپا و ایالات متحده بر سر همکاری مشترک آرسنی یازنیوک، و پترو پوروشنکو، رئیس جمهوری منتخب مردم، عملی شد. پوروشنکو پس از پیروزی در انتخابات اعلان کرد که می خواهد: ۱ ـــ با مسکو مذاکره کند. ۲ ــ به روس زبانهای شرق اکراین حق خود مختاری بیشتر اعطا کند و برنامه صلحی را به جدایی طلبان ارائه دهد. ۳ ـــ قرار داد تجارت آزاد با اتحادیه اروپا را هر چه سریعتر امضا کند تا راه ورود اکراین به این اتحادیه اروپا هموار شود. و ۴ ـــ شبه جزیره کریمه که غیر قانونی ضمیمه خاک روسیه شده را پس بگیرد.

    نخستین مشکل پوروشنکو برای پیش برد این برنامه گذشته از اینکه رئیس جمهوری نیابتی است و باید دستورات دیکته شده اتحادیه اروپا و آمریکا را عملی کند، برنامه‌ریزی دولت جدید و تدارک  بزرگترین فراکسیون پارلمانی است. تنها از این طریق میتواند موقعیت سیاسی خود را تثبیت و منافع الیگارشیک خود را حفظ کند. در حال حاضر همه فراکسیون های پارلمانی منحل شده و نخبگان سیاسی که عمدتا همان اولیگارش های فاسد و سرمایه داران همیشگی اند در تلاش ایجاد فراکسیون و حزب اند. پوروشنکو پیش از آنکه زمان دقیق انتخابات پارلمان در پاییز را اعلان کند، باید فراکسیون خود را بوجود آورد و با « حزب مناظق » ویکتور یانوکوویچ که خود از بنیانگذاران آن بوده است، فاصله بگیرد. به همین دلیل هم حزب جدید « همبستگی » را راه انداخته که هنوز گروه هم نیست چه رسد به حزب.

    آیا پترو پوروشنکو در برنامه‌ای که اعلان کرده، واقع‌ بین است یا با توهمی خوش‌بینانه صدارت خود را آغاز کرده است؟ پیش از پاسخ به این پرسش باید به چند بستر سیاسی داخلی و بین‌المللی اثر گذار بر برنامه پورو شنکو اشاره کرد که عبارتند از: رویکرد اتحادیه اروپا، سیاست ایالات متحده آمریکا و پوتینیسم و سیاست‌های داخلی و بین‌المللی آن. مختصرا این سه زمینه را بررسی می کنیم.

رویکرد اتحادیه اروپا: دول غربی و اتحادیه اروپا سیاست خود را از آغاز بحران اکراین بر مذاکره و راه حل سیاسی گذاشتند زیرا تحریم هایی فراتر از بستن حساب‌های بانکی پاره‌ای از سیاست مداران ایجاد کننده وضعیت کنونی و یا ممنوع الورد کردن آن‌ها به کشور خود، برای آن‌ها هزینه ی سنگینی در بر خواهد داشت. از این روست که بین این دو قدرت، کشورهای اروپایی و ایالات متحده، اختلاف نظر وجود دارد، اختلاف نظری که حل شدنی نیست. برای روشن شدن این قضیه کافی است به چند قلم از داد و ستدهای اقتصادی کشور های اروپای غربی با روسیه اشاره کرد. در جاییکه تجارت آمریکا با روسیه سالانه فقط ۲۶ میلیارد دلار است، تجارت اروپا با روسیه به رقم ۳۷۰ میلیارد دلار در سال بالغ می شود. بی جهت نبود که اغلب شرکت های بزرگ اروپا چون زیمنس، فولکس واگن، آدیداس، دویچ بانک آ. گ. از همان آغاز با تحریم روسیه مخالفت  کردند. قطع روابط تجاری آلمان با روسیه بمعنی از دست رفتن سیصد هزار شغل آلمانی ها در آن کشور است. تنها در سال ۲۰۱۳ تجارت آلمان با روسیه ۷۶ میلیارد یورو بود. آلمان یک سوم نفت و گاز سالانه خود را از روسیه تأمین می‌کند و فولکس واگن سالانه سیصد هزار ماشین به روسیه می فروشد. فقط آلمان و فرانسه و انگلیس نیستند که مخالف تحریم های شدیدتر علیه روسیه اند، چنین موضعی را حتی یونان، ایتالیا و پاره‌ای از متحدین نظامی نزدیک آمریکا چون ژاپن، مصر و اسرائیل هم  به دستگاه رهبری اوباما اعلان و هشدار داده‌اند آمریکا سیاستی را اتخاذ نکند که پیوندهای پوتین با غرب از بین برود.( ۲ )

 

     سیاست ایالات متحده امریکا:

   

      سیاست آمریکا تحریم های بیشتر، منزوی کردن روسیه و بسط پیمان ناتو به مرزهای این کشور به هدف تحت فشار قرار دادن آن و جذب هرچه بیشتر کشورهای تحت نفوذ روسیه به آن پیمان و تحمیل سروری سیاسی خود بر این منطقه است. این موضع گیری را وزیر امور خارجه امریکا، جان کری، در سفر انگلا مرکل، صدر اعظم آلمان، در روز دوم ماه مه آشکارا بیان کرد. کری بی توجه به پیشنهاد انگلا مرکل دائر بر ایجاد میز گردی از طرف‌ های درگیر در اکراین، با اشاره به سخنرانی خود در « شورای آتلانتیک »  گفت : « از زمان پایان جنگ سرد به این سو سعی کرده‌ایم روسیه را در اتحادیه اروپایی ـ آتلانتیک ادغام کنیم. ما نهایت تلاشمان را کرده‌ ایم، اما روسیه با قواعد دیگری بازی می کند. » علی رغم این توقعات، رفتار آمریکا تفاوتی با اروپا ندارد و این کشور هم حاضر نیست قرارداد های تجاری پر سود خود با روسیه را معلق یا تعطیل کند. باوجودیکه معاملات تجاری روسیه با ایالات متحده فقط چهار در صد است، شرکت های بزرگ آمریکا چون جنرال الکتریک منافعی فراتر از این ارقام در روسیه دارند. ( ۳ ) معاملات امریکا با شرکت بوئینگ، اگزن موبیل و روزنفت که در کنترل دولت است همچنان پا برجاست. اگزن موبیل برنامه حفاری جهت کشف نفت و گاز در دریاهای آرکتیک روسیه را ادامه می‌دهد و آنرا بزرگترین فرصت میداند.

 

 پوتینیسم و سیاست‌های بین‌ المللی و داخلی آن :

 

     پوتینیسم سه مشخصه ی عمده دارد:۱ ــ گفتمان جدیدی که هدف آن ایجاد ایدئولوژی جدیدی در مقابل غرب است،۲ ــ بستن پیمان های سیاسی و اقتصادی جدید در مقابل آمریکا و اتحادیه اروپا و ۳ ــ ایجاد بلوکی از کشورهای اروپایی هم نظر خود برای مقابله با و تضعیف اتحادیه اروپا و پیمان ناتو.

    ۱ ــ پوتین در شکل دادن به گفتمان جدید از مولفه های زیر استفاده می کند: الف ــ مولفه مذهب. جانمایه ی این مولفه مسیحیت ارتدکس شدیداً محافظه کارانه ی قرن دهم ولادیمیر کبیر است که وظیفه خود را مسیحی کردن اسلاوهای کافِر میدانست. این نوع مسیحیت از شعائر قدیسین قرون وسطا استفاده می‌کرد و تزارها خود را حافظین مردم جهان ارتدکس میدانستند. این ارتدکسی محافظه کارانه شدیداً نسبت به دگرگونی اجتماعی حساسیت نشان می دهد. پوتین در نطق خود در مجلس در ماه مارس با اشاره به ولادیمیر کبیر گفت: « دستآورد معنوی سترک او که ارتدکسی را برگزید، پیشاپیش بنیان همه جانبه ی فرهنگ، تمدن و ارزش‌های انسانی ای را بوجود آورد که خلق های روسیه، اکراین و بلاروس را متحد کرد. »    

 

     پوتین تصرف شبه جزیره کریمه را هم با دستآویز اینکه ولادیمیر کبیر در سال ۹۸۸ در کریمه غسل تعمید داشته است، توجیه کرد. او غرب را « فاسد »، « لیبرال » ، « سکولار » و « همجنس باز » میداند و سعی می کند با قراد دادن ارتدکسی معنوی ــ اخلاقی قرن دهم ایدئولوژی ای در مقابل غرب بوجود آورد.

 ب ــ شووینیسم روسی:  پوتین با تکیه بر مذهب، زمینه سوء‌ استفاده سیاسی را فراهم کرده است تا بتواند بستر تبلیغات سیاسی بی نهایت ارتجاعی و شووینیستی خود را در بین مردم گسترش دهد. او در سخنرانی تلویزیونی اخیر خود این سیاست را این‌گونه توضیح داد:

« بنظرم انسان روسی از همیشه بیشتر به این می‌اندیشد که اخلاق انسانی متعالی تری هم وجود دارد، این در غرب متفاوت است، آنجا ماتریالیسم تنها معیار سنجش است، فقط در خلق ما میتواند این اصطلاح بوجود آید. در این دنیا مرگ هم زیباست، یعنی مرگ بخاطر دیگران، برای خلقش، ریشه عمیق میهن پرستی در این جاست و همینطور قهرمانی توده وار در جنگ. »

    با این توضیح است که پوتین میتواند عطش بازیافت خواهی سرزمین های از دست رفته ی خود ( ایردنتیسم ) فروبنشاند و در‌واقع تجاوز به کشور های استقلال یافته پس از فروپاشی شوروی سابق را توجیه کند. پوتین در روز جشن غلبه بر نازیسم ( ۹ ماه مه ) هیتلری گفت : « خوشحالم که در این روز مقدس در شهر مقدس سواستوپل مهمترین روز تعطیل کشورمان را با شما جشن بگیریم. »

پوتین در شبه جزیره کریمه هم پس از اشغال همین عوامفریبی ها را با قول احیاء حیثیت از تاتارها و سرمایه‌گذاری های عظیم در زیر ساخت های اجتماعی اقلیت مسلمان آن نشان داد ولی در واقعیت همه اجتماعات توده‌ای از جمله جشن هفتادمین سال تبعید تاتارها را غدقن و ورود مصطفی جمیلیف، رهبر تاتارها، که از سفر باز می گشت را گرفت و او را به جاسوسی برای غرب متهم کرد. ( ۴ ) پوتین در داخل هم کوچکترین مخالفتی را بر نمی تابد. اخیراً نود نفر از نویسندگان ، دانشمندان و فعالین حقوق مدنی بیانیه ای علیه جنگ، خود منزوی سازی روسیه و احیاء توتالیتاریسم در آن، انتشار دادند. پوتین آن‌ها را « خائنین ملی » نامید. ( ۵ )

۲ ـــ پوتین بموازات دخالت در امور اکراین و در رقابت با غرب در ماههای اخیر اتحاد ها و بلوک های وحدتی را هم تشکیل داد، از آن جمله ، بلوکی که روز ۲۹ ماه مه با بلاروس و قزاقستان بوجود آورد به نام  « وحدت آسیایی ـ اروپایی ». پوتین آنرا « اراده ی این عصر » نام گذاشت. چندی بعد هم پس از امضاء قرار داد گاز با چین با این کشور و ایران قرارداد اقتصادی دیگری را امضا کرد، همگی این‌ها در رقابت با آمریکاست که از خاور میانه متوجه شرق دور شده، قرار داد نظامی با فیلیپین بسته و در کنار ژاپن در مقابل چین قرار گرفته است.

۳ ـــ پوتین در اروپا هم منطقه ی نفوذ خود را گسترش میدهد و هم در صدد است بلوک خود را بوجود آورد. انتخابات پارلمان اروپا و رشد راست افراطی و ناسیونالیست ضد اتحادیه اروپا مورد   تأیید پوتین قرار گرفت. نماینده روزنامه « مسگیارنمچت » که به اوربان وفادار است در مصاحبه تلویزیونی پوتین، نظرش را در مورد سیاستمداران راستی پرسید که بدون چشمداشت از بروکسل از منافع ملی دفاع می کنند. پوتین جواب داد: « یک چنین فرایندی وجود دارد، پیروزی اوربان، ماری لوپن و رشد این گرایشات در دیگر کشورهای اروپایی آشکار است. »  « اتحادیه اروپایی ــ آسیایی » پوتین از لیسابن تا ولادیوستک دامنه دارد. در اروپا عناصر مافیایی و فاسد مالی زمینه مناسبی برای پول شویی سرمایه داران روسی فراهم کرده‌ اند و سرمایه داران روسی میتوانند در آینده به تقویت بلوک مورد نظر پوتین جهت تضعیف اتحادیه اروپا مؤثر باشد. الکساندر دوگین، ایدئولگ پوتین، اخیرا از فتح اروپا و خود مختاری کشورهای اروپایی و سانسور میهن پرستانه رسانه‌ها که در روسیه هم حاکم است، صحبت کرده است!

 

 

کلام آخر: حرکت‌های اعتراضی میدان کیف علیه فساد دستگاه حکومتی، علیه نابرابری‌ها و برای آزادی و دمکراسی آغاز شده بود. در این اعتراضات همه ی گروه‌ های قومی ی اکراینی، روسی، یهود، ارمنی و تاتار شرکت داشتند. این اعتراضات را دو نیروی مداخله گر خارجی، یکی امپریالیسم آمریکا و اتحادیه اروپا و دیگری امپراطوری نوپای روسیه از مسیری که میتوانست دگرگونی های مثبتی را به نفع مردم اکراین بوجود آورد، منحرف کردند. روسیه تحت عنوان دفاع از منافع « هم میهنان روسی تبار » از طریق عوامل سر سپرده ی خود به سرکوب آن‌ها اقدام کرده است و امپریالیسم غرب تحت عنوان دفاع از دمکراسی و استقلال اکراین نیروهای راست افراطی و نازیست را برای سرکوب نیروهای آزادیخواه واقعی تعلیم نظامی می‌دهد و حمایت مالی می کند.

     هدف غرب خارج کردن کامل اکراین از مدار نفوذ روسیه و دستیابی به بازاری جدید جهت گسترش انباشت سرمایه است و هدف آمریکا کشاندن اکراین به منطقه نفوذ خود و در نهایت بعضویت ناتو در آوردن آن و تضعیف هرچه بیشتر روسیه در صحنه ژئوپولیتک جهانی. این دو سیاست هردو با خواست های مردم اکراین در تضادند و باید آن‌ها را بی‌وقفه افشا کرد. افشای رویکردهای ریاکارانه و متناقض جمهوری اسلامی که از یک سو از صلح برای اکراین دم می‌زند و از سوی دیگر در ایجاد بلوک و اتحاد های منطقه ای روسیه و چین در کنار آن‌ها قرار می گیرد، ( ۵ )، افشای سیاست خارجی چین در رابطه با اکراین که به این خاطر بی‌عملی نشان می‌دهد که تصور می‌کند در صورت حل مساله ی اکراین، کشورش در مناطقی چون تبت و زین جیانک با مشکل روبرو شود، افشای احزاب راست افراطی، نازیست و فاشیست اروپا، و حتی سیاستمدار‌انی چون گرهارد شرودر، گونتر فرهویگن و هلموت شمیدت ( ۶ ) همان کتاب ) همگی باید جزء دائمی سیاست افشاگری احزاب انقلابی و چپ آزادیخواه و برابری طلب را تشکیل دهد.

  در واقع، تاوان جنایات روسیه و غرب را مردمی باید بپردازند که در فقر و فلاکت بسر می‌برند و در و حشت از انتقام جویی های کور نژادی و ناسیونالیستی باید خانه و کاشانه ی خود را رها کنند و در انتظار نا کجا آبادی باشند که الیگارش های فاسد دست نشانده غرب یا دستگاه رهبری متجاوز روسیه به آن‌ها وعده می دهند. مبارزه با این دو سیاست تفرقه افکنانه و مصیبت بار بمعنی دفاع از حق تعیین سرنوشت مردم اکراین، دفاع از خواست های آزادیخواهانه و برابری طلبانه طبقه کارگر، زحمتکشان و همه آحاد مردم اکراین است، راه سومی که جانمایه اش مبارزه علیه جنگ و دخالت خارجی و برای صلح، آزادی و دمکراسی است.

 

 

                                                        تحریریه سایت   ۱۳ ژوئن ۲۰۱۴

 

یاد داشت ها:

۱ ـــ گزارش روزنامه « سکوندا » اکراین ۱۲ آپریل

۲ ـــ روزنامه وال استریت، اول ماه مه

۳ ـــ مجله تایم، ماه مه ۲۱۰۴

۴ ــ بر گرفته از کتاب : « میدان، اکراین، اروپا » اثر: مارتین پلاک، نویسنده، مترجم و روزنامه نگار.

۵ ـــ همان کتاب

۶ ـــ خبر گزاری تنسیم، ۲۶ مه ۲۰۱۴ 

۷ ـــ همان کتاب : « میدان، اکراین، اروپا » اثر: مارتین پلاک