تحولات خاورمیانه

باردیگر تحولات  فلسطین ،عراق و سوریه  در صدر اخبار جهان  قرار گرفته اند. پس از تشکیل دولت متحد فلسطینی ، ما شاهد تهاجم جنایتکارانه ارتش اسرائیل به غزه و کشتار وحشیانه صدها نفر و زخمی کردن هزاران نفر دیگر و ویران کردن هزاران خانه و مدرسه و بیمارستان و... در واقع نابودی ساختارهای اجتمایی و اقتصادی غزه هستیم. قدرتمندترین نیروی نظامی منطقه با حمایت ایالات متحده و غرب  در حال پاکسازی غزه از فلسطینیان است. این جنایت عظیم خشم میلیونها نفر در جهان را برانگیخته  و ساحل غربی در آستانه  دوره دیگری از انتفاضه میشود.

 در همسایگی  اسرائیل ، سوریه در چنجمین سال جنگ داخلی است و ما شاهد آفرینش نیرویی با نام داعش در سوریه وعراق و پیشرویهای سریع این نیروی بنیادگرای اسلامی در این منطقه  و درنوردیدن مرزها و ویران سازی مرزها سوریه و عراق ، تصرف کرکوک توسط کردها هستیم.  این وقایع باردیگر نقشه قدیمی تقسیم مجدد خاورمیانه را از کشوی میز قدرتهای امپریالیستی خصوصا ایالات متحده درآورده است. تصرف مناطق وسیع از حلب تا فلوجه و رمادیه در نزدیکی بغداد توسط داعش و اعلام دولت اسلامی و خلافت ابوبکر بغدادی ، تقسیم عراق را به یک  واقعیت تبدیل کرده است.  گرچه دول منطقه نظیر ترکیه و ایران  با آن مخالفند و وجود یک دولت مستقل کرد را به زیان امنیت ملی خویش و تهدید مرزهای جغرافیایی میدانند ، اما اسرائیل از ان بعنوان یک مائده آسمانی استقبال کرده است. بدین ترتیب منطقه ما وارد دوران جدید و تاریکی شده است و توازن قوا به شکل بسیار رادیکالی در حال تغییر است. برای نیروی اجتمایی چپ و انقلابی در منطقه ، شناخت این تغییر توازن بسیار مهم است. چرا که  این تغییرات طبعات فراوانی برای اینده نیروی آزادی و برابری دارد.  اما تصویر کنونی  خاورمیانه چگونه است؟

اگر خاورمیانه را نه فقط دنیای عرب بلکه از افغانستان تا شمال افریقا تجسم کنیم با پدیده مشترکی از عدم ثبات، نبود امنیت ،درگیریهای فرقه ای  و مذهبی ، استبداد پوسیده  و حکومتهای نابهنگام ، اشغال ، امیران و حاکمان بر گماشته و... روبرو هستیم. از افغانستان که تاکنون  نتوانسته است ثبات و امنیت را به کشور بازکرداند و پس از پانزده سال از اشفال ، سایه طالبان همچنان سنگینی میکند و فساد ، چپاول، استبداد ،تقلب ،  ناامنی وبی حقوقی بیداد میکند و نتایج انتخابات فرمایشی ، بخاطر تقلب های گسترده  زیر سوال است و تلاشها برای توافق طرفهای رقیب هنوز به نتایجی نرسیده است. در پاکستان  نفوذ طالبان و القاعده در حال گسترش ، ناامنی و بی ثباتی  ودرگیریهای نظامی،  موقعیت جنبشهای اجتمایی و ترقیخواه را بشدت تحت تاثیر خود گرفته است. در سوریه ، بعد از نزدیک  به پنج سال جنگ دا خلی و ویران سازی بسیاری ا ز ساختارهای اقتصادی و اجتمایی این کشور ، مهاجرت اجباری میلیونها نفر به کشورهای همسایه و یا نقاط امن تر داخلی، عملا بشار اسد و دولتش فاقد اتوریته و قدرت لازم در کشورند.  داعش و دولت اسلامی عراق و شام و دیگر گروههای شورشی بسیاری از مناطق شرقی کشور را در کنترل دارند و عملا مرزهای عراق و سوریه برداشته شده است. . در کشور همسایه آن لبنان ، اختلافات و کشمکشهای داخلی مانع از تعیین رئیس جمهور شده و خطر داعش این کشور را هم تهدید میکند. در اردن ملک عبدالله در سایه است و فاقد اتورتیه پدرش ملک حسین در کنترل قوای داخلی و معلوم نیست در سکوت خبری ، اخوان مسلمین و گروههای اسلامی  چگونه در حال تدارک قوا برای همخوانی با گروههای برادر در منطقه نباشند. مصر پس از شکست بهار عربی و سپس فراز و فرود و سقوط اخوان مسلمین و بازگشت ارتش به قدرت ، همچنان مسئله ثبات و امنیت در سایه اعتراضات و تظاهرات اجتمایی و تقلاهای گروههای اسلامی بنیادگراست.  لیبی پس از سقوط معمر قذافی ، همچنان در آتش میسوزد و دولتی در آن مستقر نیست و تب و تاب جنکهای فرقه ای ، عشیره ای ، مذهبی و... فروکش نکرده است.  ظاهرا عربستان آرام و با ثبات بنظر میرسد. اما رهبران پیر و ناتوان این کشور در مقابل موج عظیمی ار نارضایتی و خواستهای  اجتمایی  و اصلاحی قرار گرفته اند. بنظر نمیرسد که ثبات در عربستان ، با توجه به قریب الوقع بودن مرگ ملک عبدالله و برادرانش که همگی در پایانه 80 سالگی قرار دارند و نارضایتی فزاینده در میان جوانان و زنان  و مناطق شیعه نشین ادامه دار باشد. بحرین هم که تنها توانسته است با سرکوب خونین حرکتهای اعتراضی  به زندان افکندن رهبران اضلاح طلبش ، بایاری ارتش و نیروی امنیتی عربستان ، قدرت را حفظ کند.   به این میتوان افزود  با وجود رژیمی مانند رژیم اسلامی در ایران و ادامه تنشهای سیاسی با آمریکا وغرب، مسئله تغییرات ساختاری  در خاورمیانه به امری اجتناب ناپذیر برای تامین منافع قدرتها امپریالیستی تبدیل شده است.

خاورمیانه ، از فراز کوههای افغانستان تا شمال افریقا ،مهمترین مرکز و منبع انرژی جهان است. خلیج فارس و دریای خزر ، عراق ،لیبی ، الجزایر ، ایران و عربستان بزرگترین منابع نفت و گاز جهان را در اختیار دارند. در حالی که در بسیاری از نقاط جهان ، مناقع در حال کاهشند و یا با هزینه های بسیار همراهند ، در این منطقه منابع تازه در حال کشف و راههای تولید و صدور نفت و گاز آسانتر شده است. این مسئله اهمیت این منطقه را پیش ازپیش کرده و مسئله کنترل منابع انرژی منطقه  توسط قدرتهای امپریالیستی به هدفی مهم برای هژمونی ایالات متحده و غرب در جهان تبدیل شده است . یکی از دلایل اصلی ادامه کشمکشها و جنگ و بحران خاورمیانه دقیقا در همین نکته است.

پس از سرنگونی صدام حسین و اشغال عراق ، سیستم سیاسی این کشور تغییرات گسترده ای را شاهد بود. روی کارامدن یک دولت شیعی و اهمیت یافتن کردها در معادلات سیاسی در این کشور ، پس از دهه ها سلطه ، سنی ها را از دایره قدرت به بیرون پرتاب کرد.  جداسازی قومی و فرقه ای و مذهبی و تفکیک مردم از همدیگر در سایه تفاوتهای قومی –مذهبی ، زمینه های پرتگاهی بود که امروز عراق با آن مواجه است. درگیریهای فرقه ای –مذهبی و عروج نیرویی تاریک اندیش و افراطی بنام داعش نتیجه مستقیم اشغال عراق توسط  امپریالیسم امریکا و متحدینش  وعملکرد سرمایه جهانی است. نیرویی که با سرمایه و پشتیبانی مالی- لجستیکی  قدرتهای منطقه ای وجهانی بر زمینه های اشغال ، بی حقوقی ، بیکاری ، فقر ، مسکنت و ناامنی بوجود آمده و بسرعت  رشد کرده است.

در عین حال رژیم اسلامی ایران و عربستان و ترکیه – همسایگان این کشور - در تشدید بحران کنونی عراق  نقش بسیار زیادی دارند و به تشدید درگیریهای فرقه ای در این کشور یاری میرسانند. سالهاست این رزیمها با حمایت و تقویت گروهها و سازمانهای فرقه ای و تشدید اختلافات ایدئولوزیک –سیاسی – مذهبی – ناسیونالیستی ، زمینه های بحران و جنگ  پنهان و اشکار و بی پایانی  و انتقام طلبی های فرقه ای را بوجود آورده است. بحران و جنگی که پایانی بر آن نیست وویرانی های بسیار گسترده و نابودی بسیاری از ساختارهای اجتمایی –اقتصادی این کشور را به همراه اورده است.   

در این میان رژیم جمهوری اسلامی ایران سال هاست با مداخله، توطئه و ماجراجوئی های خود تلاش کرده است رژیم ارتجاعی مالکی را حمایت و تقویت کند، که در   این دولت مواضع اصلی قدرت در دست احزاب مذهبی شیعه طرفدار ایران است.  در دوره پسا صدام حسین ،رژیم جمهوری اسلامی در همسوئی با دولت آمریکا قرار داشته و اکنون که بحران عراق به تهدیدی جدی برای دولت مرکزی مبدل شده است این همسوئی به شکل همکاری های پنهان و آشکار فرا روئیده است. رژیم جمهوری اسلامی ایران در عین حال می کوشد با تقویت یک محور نظامی- تروریستی شیعی به وسیله متحدینش مانند رژیم بشار اسد، حزب الله لبنان، رژیم عراق و شیعیان افغانستان به رویارویی و رقابت با محور نظامی- تروریستی عربستان سعودی ، قطر، ترکیه به پردازد. جمهوری اسلامی همچنین تلاش دارد از اوضاع جنگی به عنوان عاملی جهت ایجاد انسجام درونی و ترمیم و گسترش مشروعیت و پایگاه داخلی خود با توهم پراکنی حول شعارهای ارتجاعی ناسیونالیستی و شیعی استفاده کند.  این شعارهاست که زمینه های تشدید شعارها و اقدامات تجزیه طلبانه ورشد گروههای افراطی و جنایتکاری چون داعش را فراهم میکند.

 تراژدی دهشتناکی که در مقابل مردم منطقه ما خصوصا عراق و سوریه  قرار دارد بازنده ای جز مردم محروم این کشورها ندارد. نزدیک به سی سال است  مردم زجر دیده عراق در جنگ با همسایگان و یا قدرتهای جهانی بوده اند و پس از هر جنگ ، جنگ وحشتناکتری بر آنان تحمیل شده و اینک تراژدی عراق به نقطه بسیار تعیین کننده ای رسیده است.  نقطه ای که فروپاشی عراق و جنگ پایان ناپذیر فرقه ای-مذهبی  اصلی ترین دستاورد آن است. عراقیها امروز همانند مردم زجردیده در سوریه و افغانستان و ... به قربانی و گوشت دم توپ قدرت های امپریالیستی و ارتجاعی در منطقه تبدیل شده اند. در چنین اوضاعی بیش از هر زمان دیگری، نیروهای چپ و کمونیست باید بر پراکندگی خویش فائق آمده و از طریق مبارزه  مشترک برای آزادی ، برابری،همبستگی ، صلح، حق تعیین سرنوشت  و سکولاریسم به نیروهای اجتمایی منطقه برای سامان دادن خود  یاری رسانند. کمونیستها باید همه نیروی خود را برای سازمان دادن کارگران و زحمتکشان ، خصوصا زنان و جوانان  بکار گیرند چرا که زنان وجوانان و  کودکان اولین قربانیان این جنگها و بحرانها هستند.  این تلاشهاست که میتواند به مردم یاری رساند تا  در مقابل نیروهای ارتجاعی و آدمخواری چون داعش ، القاعده ، حزب الله، ابو حرام و... بایستند ومبارزه برای حق تعیین سرنوشت را تقویت کند.  کمونیستها باید   ضمن مرزبندی و افشاگری علیه قدرت های امپریالیستی، دولت ها و رژیم های ارتجاعی منطقه، جناح ها و نیروهای بورژوائی، به ضرورت یک آلترناتیو و راهکار مشترک انقلابی  و سوسیالیستی پافشاری کنند. باید خشم و نفرت میلیونی مردم منطقه علیه تجاوز طلبی ،جنگ ، اشغال ،بنیادگرایی دینی و مذهبی ، گروههای جنایتکار و تروریست اسلامی وسیاستهای ضد زن و  پدرسالارانه را برانگیخت و سازماندهی کرد و در مقابل گرایشات تنگ نظرانه ناسیونالیستی، باید بر همبستگی بین المللی کارگران و مردم محروم و ستمدیده تاکید کرد. باید علیه نقش ارتجاعی مذهب در هر شکلش در میان توده های مردم افشاگری کرد و برای جدایی دین از دولت و تضعیف نفوذ مذهب در میان جامعه به مبارزه برخاست.

 

مردم این منطقه در مقابل سرنوشت دردناکی که به آنها تحمیل شده است ، بیش از هر زمان دیگری به راهکاری سوسیالیستی و انقلابی نیاز دارند که بتواند افق راهگشا و راهنمای عمل برای ساختن یک جامعه و جهان متفاوت باشد. راهکاری که از عاجل بودن سرنگونی انقلابی تمامی رژیم های بورژوایی منطقه، در هم شکستن ماشین دولتی و نظامی آنها، لزوم قطع وابستگی اقتصادی و سیاسی به تمامی قدرت های امپریالیستی و ضرورت آلترناتیوی انقلابی ، برابری طلب و آزادیخواه سخن گوید.

 

کنگره نوزدهم سازمان راه کارگر  ضمن ابراز انزجار نسبت به همه بازیگران این جنگ شوم و ویرانگر ،تنها راه را برای برقراری صلح و رفاه و آزادی و برابری در عراق و منطقه، سازمان یافتن مستقل مردم ، خروج همه نیروهای خارجی – امپریالیستی و منطقه ای-  قطع همه کمکها ی مالی و تسلیحاتی به گروهها و جریانات فرقه ای ، خلع سلاح  گروههای جنایتکار اسلامی و... است. سازمان راه کارگر   اتحاد خود را با طبقه کارگر، زحمتکشان ، زنان و جوانان و توده های مردم عراق اعلام می کند . تنها راه رهایی از این همه رنج ، نکبت و مصیبت بر پائی جنبشی برای آزادی-برابری و سوسیالیسم است. جنبشی که همبستگی انسانی را بر پایه انسان باوری ، برابری و ازادی  مبنا قرار میدهد و میتواند منطقه ما را از جنگ ، ویرانی، عقب ماندگی ، استبداد ، ارتجاع و سلطه طلبی امپریالیستی را نجات دهد. سازمان راه کارگر برای برپایی این آلترناتیو مستقل وآزادیخواه و سکولار و برابری طلب دست همه نیروها ی چپ و آزادیخواه و کارگری را بگرمی میفشارد .،