بیانیه
کمیته مرکزی
سازمان راه
کارگر
پیرامون
بحران عراق ،
عروج داعش ،
اقلیم کردستان
و نقش
امپریالیسم و
ارتجاع منطقه
ای
آنچه امروز
درعراق
مشاهده
میکنیم ،
محصول مجموعه
ای از عوامل
داخلی ، منطقه
ای و بین المللی
است . باتلاق و
بحران تمام
عیار این کشور
حاصل بربریتی
است که جهان
سرمایه ، دارد
ما را بسوی آن
میبرد .
از یکسو
استبدادی
عریان و
دیرینه بویژه
در سه دهه حکمرانی
دیکتاتوری
نظامی صدام
حسین ، جایی
برای شکل گیری
یک جامعه مدنی
دمکراتیک بری
از تقسیم
بندیهای عقب
مانده عشیره
ای – قومی –
مذهبی باقی
نگذاشته است و
از سویی دیگر
تهاجم
امپریالیستی
به این کشور
در سال 1991 ( در
دوره جورج بوش
پدر ) و یک دهه
تحریمهای
کمرشکن
اقتصادی که به
اعتراف
سازمان ملل
حداقل به مرگ
نیم میلیون
کودک منجر شد و
اشغال نظامی
تمام عیار در
سال 2003 ( در دوره
جورج بوش پسر ،
که این مورد
نقش کلیدی در
بحران اخیر
ایفا میکند ) و
به بهانه
ساختگی وجود
سلاح های
کشتار جمعی و
بعدا به بهانه
" استقرار
دمکراسی " براه
افتاد و منجر به
سقوط صدام
حسین و بعثی
ها شد و
بالاخره مداخله
بی امان
رژیمهای
ارتجاعی منطقه
( ایران ،
عربستان ، قطر
، ترکیه و ... ) عملا سبب
شد که شیرازه
اجتماعی این
کشور در همه
عرصه ها از هم
گسیخته شود و
موجی از نسل
کشی امپریالیستی
، جنگ داخلی و
توحش
بنیادگرایان
اسلامی شیعی و
سنی ، بخش
اعظم عراق را
فرا گیرد و
صدها هزار
انسان را قربانی
کند . قربانی جنایات
جنگی امپریالیسم
امریکا و
متحدین آن ،
استبداد شیعی
نورسیده و
اقلیت سنی که
بر مبنای یک
رشته برنامه
های تبعیض
آمیز ،
سیستماتیک
وار از عرصه
های مختلف
دولتی –
اقتصادی و
سیاسی رانده
شده بودند و
از دل
نارضایتی
آنها ، گروه
های جهادی
مختلف – از
جمله القاعده
عراق – شکل
گرفت . ارتجاع
منطقه نیز هر
یک در راستای
منافع
خویش ، به
حمایت از یک
جناح این توحش
و جنگ ویرانگر
داخلی
پرداختند .
رژیم اسلامی
ایران و سپاه
قدس آن به
حمایت از دولت
شیعی و عربستان
و قطر و سایر
کشورهای سنی
به حمایت
مستقیم و
غیرمستقیم
مالی –
تسلیحاتی از
گروه های جهادی
سنی .
تنها
استثناء ،
اقلیم
کردستان بود
که احزاب ناسیونالیست
حاکم بر آن
توانسته
بودند با جدا کردن
حساب خویش از
جنگ داخلی
شیعه – سنی ،
منطقه نسبتا
آرامی را برای
خود بوجود آورند
اما فساد
گسترده و رشد
نارضایتی
زحمتکشان کرد
از حاکمیت دست
راستی اقلیم ،
موجی از
اعتراضات را
در این منطقه
امن نیز پدید
آورد که حاصل
آن شکل گیری
حزب سوم گوران
( تغییر ) و جایگزینی
آن بجای
اتحادیه
میهنی در
انتخابات
پارلمانی
اقلیم بعنوان
دومین
فراکسیون
بزرگ مجلس
کردستان بود .
اما آنچه
جریان
داعش را به
موقعیت کنونی
رسانده و بحران
عراق را وسعت
بخشیده ، نقشی
بود که بحران
سوریه ایفا
کرده است – که
ابتدا از جنبش
های اجتماعی
مدنی علیه
رژیم
استبدادی
بشار اسد شروع
شد اما بعد
خیلی سریع هم
بدلیل قساوت
رژیم اسد و هم
به دلیل
مداخله امپریالیستها
و ارتجاع
خاورمیانه ، به
یک جنگ و
ویرانی داخلی
تمام عیار
مبدل
گردید - بدین
معنی که
" بهشت " امنی
برای انواع گروه
های جهادی
برای آموزش
نظامی و جلب
نیرو از سراسر
جهان بوجود
آمد .
سازمانهای
اطلاعاتی امپریالیستی
و ارتجاع
منطقه ای از
پنتاگون و
سازمان سیا تا
میت ترکیه و ...
با حمایت مالی
گسترده
عربستان و قطر
و دیگر
کشورهای عربی
و غربی ، صدها
میلیون دلار پول
و اسلحه بسوی
سوریه سرازیر
کردند . اینجا
بود که
القاعده عراق
با تشخیص
موقعیت جدید ،
جریان داعش (
امارت اسلامی
شام و عراق ) را
بوجود آورد و
به جذب چندین
هزار
اسلامگرای
سنی و فناتیک
پرداخت . تا در
پرتو این
آمادگی سیاسی –
مالی و نظامی
، بتواند
انتقام
شکستهای خود
در عراق را از
رژیم مالکی
بگیرد .
ناگفته
پیداست و
اینرا – اخیرا
هیلاری
کلینتون هم
اعتراف کرده
است – که
امپریالیسم
جهانی به
سرکردگی
امریکا هر جا
که منافع شان
اقتضا کند از
ایجاد و تجهیز
مرتجع ترین
نیروهای اسلامی
دریغ نکرده و
نمی کنند .
تجربه شکل
گیری القاعده
و طالبان در
افغانستان و
جبهه النصرت و
داعش در سوریه
و کمکی که
رژیمهای
ترکیه و
عربستان و قطر
و اسرائیل به
این سناریوی
سیاه کرده اند
بیانگر این
حقیقت انکار
ناپذیر است .حقیقتی
که قبلا بارها
توسط سایت
افشا گر " ویکی
لیکس " و نیز
افشاگر جسور
ادوارد
اسنودن بیان و
علنی شده بود .
از سویی دیگر
بزرگترین
قدرت اقتصادی
نظامی و
امنیتی جهان یعنی
امریکا که روزانه
میلیاردها
تلفن و ایمیل
و پیام را شنود
و چک میکند
خام خیالی
خواهد بود هر
گاه گمان کنیم
از حمله دو
هزار نیروی
مسلح داعش به
موصل دومین
شهر بزرگ عراق
خبر نداشته و شصت
هزار نظامی
ارتش عراق
مستقر در موصل
به راحتی آب
خوردن شهر را
واگذار کنند
آنهم با حدود
نیم میلیارد
دلار پول در
بانک مرکزی
شهر ؟
واقعیت این
است که امپریالیسم
امریکا و
متحدین منطقه ای
و بین المللی
آن چنانکه
باید از نتایج
اشغال عراق و
هزینه سنگین
آن راضی
نیستند . زیرا
از یکطرف،
دولت شیعی
بغداد عملا به
متحد رزیم
ایران در
پروژه هلال
شیعی در
خاورمیانه
بدل شده و از
سویی دیگر
امریکا
نتوانست
امتیاز
استقرار درازمدت
پایگاه نظامی
را در این کشور
از رژیم مالکی
بگیرد ، بنابراین
چراغ سبز
آشکار یا
پنهان به داعش
برای یورس به
شهرهای عراق و
فتح پی در پی
آنها ،
تلاش جدیدیست
برای
بازاشغال و
تجدید آرایش
جدید سیاسی در
این کشور .
به همین خاطر
است که تا قبل
از حمله داعش
به مناطق
کردنشین و ترس
از دست دادن
کنترل کل
منطقه و
منافعی که
امریکا و متحد
آن اسرائیل در
منطقه اقلیم
کردستان دارند
، هیچ تلاشی
برای بمباران
هوایی
نیروهای داعش
صورت نمی گرفت
تا اهرم فشار
آنچنان بر
دولت مرتجع
نوری المالکی حفظ
شود که موجبات
سرنگونی آن فراهم
گردد .
سناریویی که
حتی رژیم
ایران نیز به
آن تن داد
زیرا پیشروی
داعش تا چند
ده کیلومتری
مرز ایران و
ابعاد
فروپاشی کشور
عراق به حدی
رسیده بود که
دیگر نمی شد
با کارت سوخته
مالکی بازی
کرد . بدین
ترتیب در یک
همسویی
آشکار میان
امریکا و
ایران و تا
حدی عربستان ،
حیدر العبادی
بعنوان یک
چهره میانه روی
شیعی عهده دار
تشکیل کابینه
جدید شد آنهم
در شرایطی که
نیروهای سنی
در پارلمان
عراق ،
امتیازات
بیشتری را طلب
میکنند و حتی
سخن از نوعی
خودمختاری
همچون اقلیم
کردستان با حق
برخورداری از
نیروی
انتظامی محلی
میکنند ، آنهم
در شرایطی که
بخشی از
حاکمیت اقلیم
کردستان به
رهبری مسعود
بارزانی در
سودای
رفراندم جدایی
هستند .
رئیس اقلیم
کردستان در
ابتدا با حمله
داعش بطرف بغداد ،
تمایلی برای
درگیری با
داعش نداشت و
حتی در این توهم
بود که این
شرایط جدید ، موقعیت
را برای جدایی
و استقلال
کامل کردستان
عراق فراهم
کرده است . غافل
از اینکه داعش
– اکنون دولت
اسلامی به
رهبری خلیفه
ابوبکر البغدادی
– با
ایدئولوژی
فاشیستی و
فرا مرزی که دارد
به هیچوجه
اقلیم را به
حال خود رها
نخواهد کرد .
حملات اخیر این
نیرو به
شهرهای
کردنشین و
جنایات
هولناکی که
علیه اقلیت
مسیحی ، ایزدی
، ترکمن و ... انجام
داده و حتی
تلاش برای
پیشروی بسوی
اربیل – مرکز
اقلیم – موید
این مسئله است
.
ما همچنانکه
در ایران نیز
از اتحاد
داوطلبانه و
دمکراتیک
ملیتها و اتحاد
طبقاتی
کارگران و
زحمتکشان
دفاع میکنیم ،
به عراقی ازاد
، متحد ،
سکولار ،
مبتنی بر
آزادی و عدالت
اجتماعی و برابر
حقوقی زنان و ...
نیز اعتقاد
داریم .
طبیعی است که
این اتحاد
باید
داوطلبانه و
دمکراتیک
باشد و نباید به
ضرب سرکوب و
با چماق حفظ " تمامیت
ارضی " ، جلوی
حق تعیین
سرنوشت ملل از
جمله حق جدایی
را گرفت . اما
باید متوجه
بود که در
شرایط مشخص کنونی
، دمیدن در
شیپور جدایی ،
سبب کاهش
بحران عراق و
بوی تعفن
باتلاق جنگ و
ویرانی و
آوارگی در این
کشور و
تضعیف
نیروهای
مافوق
ارتجاعی نظیر داعش
نخواهد شد .
بگذریم که در
داخل اقلیم
کردستان نیز
تضادهای
فراوانی وجود
دارند
که فعلا دشمن
مشترک باعث
عدم انکشاف و
انفجار آن شده
است وگرنه
تردیدی نیست و
گذشته تاریخی
هم نشان داده
که
تضادهای
طبقاتی ،
قبیله ای ، سیاسی
و اقتصادی
وسیعی میان
نیروهای
سیاسی کرد
عراق وجود
دارد که ای
بسا سبب شکل
گیری جزایر
کوچکتر
و جداسریهای
بیشتر در این
منطقه شود .
فاجعه ای که
امپریالیستها
، رژیم های
مرتجع منطقه و
اسلامگرایان
شیعی و سنی و
از جمله بقایای
حزب بعث
در عراق پدید
آورده اند و
نیز در یک
کاتاگوری
بزرگتر ،
سرنوشتی که "
بهار عربی "
دچار آن شده -
دیکتاتوری
نظامی از یکسو
و عروج انواع وحوش
اسلامی در
خاورمیانه و
شمال افریقا از
دیگر سو– بار
دیگر نشان میدهد
که تنها یک
بدیل سوم و چپ ،
متکی بر منافع
درازمدت
کارگران و
زحمتکشان ،
فارغ از تقسیم
بندیهای قومی
و عشیره ای و
مذهبی ، باورمند
به آزادی بی
قید و شرط
اندیشه ، بیان
و تشکل ،
برابری کامل
زن و مرد ،
مبتنی بر
عدالت اجتماعی
و دمکراسی
عمیق مشارکتی
و نظام سکولار
و حاکمیتی مستقل
از دخالتگری
قدرتهای
امپریالیستی
و منطقه ای
است که
میتواند
خاورمیانه ای عاری از
جنگ و سلاخی و آوارگی
و بحران را
نوید دهد .
متاسفانه این
صدای سوم دست
به نقد ضعیف و
کم تاثیر است
، اما آینده
منطقه و جهان
در گرو عروج
دوباره آن است
. ما باید از
اشتباهات و
ناکامی های
گذشته درس
بگیریم و آنرا
به چراغی برای
نورافشانی بر
مسیر
پرسنگلاخ راهپیمایی
نفس گیر اما
گریزناپذیرمان
بسوی آزادی ،
کرامت انسانی
و سوسیالیسم تبدیل
کنیم .
زنده
باد آزادی ،
زنده باد
برابری
کمیته
مرکزی سازمان
راه کارگر
27
اگوست 2014 – 5
شهریور 1393
http://rahekaregar.com