عدالت اجتماعی!

 

جان بلمی فاستر سردبیر نشریه مانتلی ریویو- ترجمه ا. مانا

 

جان بلمی فاستر سردبیر نشریه مانتلی ریویو در سپتامبر ۲۰۱۴ خطاب به دوستان این نشریه چنین می نویسد.

دوستانِ عزیز
ما در جامعه ای با فرهنگی بازاری زندگی می نماییم که از فرهنگِ علمی در آن نشانی نیست. حقیقت، بطور فزاینده ای، آنگونه دیده می شود که بازار (ویا رسانه ها) می نمایانند. یکی از دوستانِ خیرخواه ما اخیراً گفته بود که مانتلی ریویو در حرکتی عقلایی می تواند به حقایقِ مشخصِ زمان ما که قابلیت عرضه در بازار را دارند نزدیکتر گردد. بعبارتی، ما باید برآن باشیم که نظراتمان را آنگونه با شرایط تطبیق دهیم که پیاممان را برای بخشِ گسترده تری از توده های مردم و آنانی که می توانند به ما کمک مالی نمایند جذابتر نماید. دیگرانی که خیر و صلاح ما دغدغه اصلی اشان نیست گفته اند که تمرکز بر واقعیاتِ ملال آوری چون بحرانهای اقتصادی، رکود، بی ثباتی مالی، امپریالیسم و مصایب قریب الوقوع اکولوژیکی - بعبارتی واقعیاتِ مهلکِ عصرِ سرمایه داری فاجعه که امروز شاهد آنیم - مردم را ترسانده و از عملِ سیاسی باز می دارد. بهتر نخواهد بود اگر ما لحن مان را در بحث پیرامون این واقعیاتِ تلخ و ارتباطِ آنها با سیستمِ موجود نرمتر گردانیم تا بتوانیم مخاطبان وسیعتری را پوشش دهیم (که عموماً اشاره به لیبرالهای چپ آمریکا دارد)؟ در اینصورت لازم خواهد بود که از سخنگویی تغییر انقلابی اجتماعی فاصله گرفته، و رفرمهای «عملی» را بجای آن تبلیغ نماییم. امکان دارد که بدون انکارِ واقعیات، و فقط با کاستن از حرارتِ بحث - در حدی که گفتمان ما را برای «چپِ مورد احترام» بیشتر مقبول نماید و ما را جزئی از گفتمانِ جریان اصلی گرداند - بتوان به این هدف نایل شد.
عکس العملِ بلاتغییر ما این بوده است که در کمال ادب و دقت به این نصایح گوش دهیم، صمیمانه از رهنمودها تشکر نماییم و قول دهیم که به آنها بیاندیشیم، و پس از تأمل جدی در مورد آنان، مجدداً خود را وقفِ مسیر روشنِ سوسیالیستی نماییم که در طول
۶۵ سالِ گذشته پیرو آن بوده ایم. در ضمن تشخیص می دهیم که مانتلی ریویو از نظر تاریخی به سوالاتی چون: «ما چه کسانی هستیم» و «چه اهدافی را دنبال می نماییم» پاسخ داده است، هر چند توضیحاتی را به آنچه که قبلاً گفته شده است می توان اضافه نمود.
در فوریه
ٔ ۱۹۶۱مانتلی ریویو اثری از دانشمند و نویسنده انگلیسی (C.P. Snow) سی.پی.اسنو با عنوان «علوم اخلاقاً بیطرف نیستند» را منتشر نمود که ایده رایج آنزمان در مورد بیطرفی علوم را رد می نمود. اسنو فروختن علوم به قدرتهای حاکم را به چالش کشید و اصرار ورزید که علومِ ناب بیش از آنکه مطیع باشند عصیانگرند. او دو فضیلتِ اخلاقی برای علم قائل بود؛ تعهد غیر قابلِ تردید به کشف حقیقت، صرفنظر از اینکه این حقیقت به کجا رهنمون گردد، و لزومِ حتمی پیروی از آنچه آگاهی و منطق حکم می نماید اگر بروشنی مصلحت کُل بشریت رامنعکس نماید. او دو نمونه برای مورد اخیر ذکر نمود؛ (۱) نیاز به محدود نمودنِ آزمایشات هسته ای که از نظرِ علمی، در صورتی که ادامه یابند، به یقین به نتایج فاجعه باری منجر می گردند و (۲) تشخیص اینکه از نظر علمی به یقین امکان و ضرورتِ آن هست که جهان را بگونه ای تغییر داد که تناقضات بیشمار بین دارا و ندار حذف گردد.
اثرِ اسنو، پاول بارن را تشویق به نوشتن «تعهد اندیشمندان» در شماره ماه می
۱۹۶۱نمود. در موافقت با نکته اصلی نوشته اسنو، پاول بارن برای بسط موضوع از زاویه دید اندیشمنداننه صرفاً کارکنانِ هوشمند) نوشت:
آنچه اندیشمند را متمایز می گرداند این است که نگرانی اش در موردِ کُلِ روند تاریخی تمایلی سطحی نبوده بلکه در عمق افکارش نفوذ و کارش را بطور جدی تحتِ تأثیر قرار می دهد
……اصلِ «حقیقت همه چیز است» - اگر از اصطلاح هگل استفاده نماییم - بنوبه خود حاملِ ضرورت گریزناپذیرِ خودداری از پذیرشِ بخشی از حقیقت است که بعنوان اطلاعات و یا امری مصون از تجزیه و تحلیل ارائه می گردد..شوقِ گفتن حقیقت فقط یکی از شروط اندیشمند بودن است. شرط دیگر آن شهامت است، آمادگی برای پرداختن به پرسشگری منطقی صرفنظر از اینکه به کجا ختم گردد، برای نقدِ بیرحمانه هر آنچه وجود دارد، بیرحمانه از آن نظر که نقد از نتیجه گیری خود و یا جدلِ با قدرت کوتاه نمی آید.
چنانچه بارن در مورد دیگری گفته بود، این فلسفه «رویارویی واقعیت موجود و منطق» است که مشخصه مانتلی ریویو در طول حیاتش بوده است. مانتلی ریویو به نقدِ ماتریالیستی هر آنچه وجود دارد متعهد است، و از نتایج تعقلِ خود و مبارزه با کُل سیستم سرمایه داری رویگردان نیست.
بحران ساختاری سرمایه که در آن بسر می بریم شرایطی را خلق نموده که در تاریخ بشر بی نظیر بوده است. این سیستم اکنون تا مغز استخوان پوسیده و مقابله با آن در مقیاس جهانی در حال رشد است، هر چند که این مبارزه هنوز عمدتاً پنهان بوده و ناخودآگاه باشد. جدالی بین سوسیالیسم و بربریت (ویا بدتر از آن) در جریان است. ما در آستانه جهش نوینی در مبارزه اقتصادی، اکولوژیکی، فرهنگی و سیاسی هستیم - که نه فقط از خواستنِ جهان بهتری که بطور فزاینده ای از ضرورتی مطلق نیز نشأت می گیرد. ما اعتقاد داریم که مانتلی ریویو دقیقاً برای چنین زمانی خلق گردید، و بهمین علت است که می پنداریم که مبارزه ادامه دارِ طاقت فرسای امروزمان چنان حیاتی است. ما معتقدیم که جدال حیاتی بین واقعیت موجود و منطق، بیش از هر زمانِ دیگری ضروری بوده، و اساسِ تهاجمی سوسیالیستی در مقیاس جهانی را تشکیل می دهد.
علیرغم مخالفت آشکار آن با مصلحتِ رایج، این نقطه نظر است که موضع اصلی ما را تشکیل داده و دلیلِ اصلی ما است برای رها ننمودنِ حقیقت، آنگونه که ما آنرا می بینیم. تعدیلِ نقدمان به سرمایه داری بهنگامی که این سیستم با همه توانش کار می کرد شاید توجیه پذیر بود، ولی اینکار امروزه، در حالی که این سیستم در مسیر زوالِ خود همه دنیا را تهدید به نابودی می نماید، تسلیم بیخردی گشتن است. بقولِ آرندهاتی روی در اثرش «سرمایه داری» «ما مبارزه نمی کنیم که خود را سرگرم اصلاحِ نظمی نماییم که باید با سیستم نوینی جایگزین گردد.»