گزارش جلسه مباحثه دانشجویان کمونیست یکی از دانشگاه های ایران

 به مناسبت روز دانشجو

 

 

 

چندان به گذشت زمان لازم نبود تا مشخص شود که سیاست­های دولت به سر کار آمده روحانی در خصوص سرکوب و ایجاد محدودیت­های فراوان نسبت به فعالین و جریان­های دانشجویی همان سیاست­های موضوعه جمهوری اسلامی در چند دهه­ی اخیر بوده است. پروپاگاندایی که در زمان انتخابات حول بحث آزادی و پویایی جریان­های دانشجویی چیزی جز پوپولیسم خاص سیستم سرمایه ایران در همان به اصطلاح چهار سال یک بار رایج خودشان بود.

در آستانه 16 آذر 93 در یکی از دانشگاه­های ایران جلسه­ی مباحثه­ای بین چهار دانشجوی کمونیست با حضور جمعی از دانشجویان کمونیست دانشگاه برگزار شد. مباحثه با پنج پرسش اصلی مطرح گردید و یک ساعت طول کشید. فایل صوتی در متن ذیل پیاده شده است:

1. وضعیت کنونی جنبش دانشجویی چپ را چگونه ارزیابی می­کنید؟

رفیق ایرج: متاسفانه جنبش دانشجویی چپ یک سیر نزولی داشته است. علت اصلی آن سرکوب های شدید چند ساله اخیر بوده است. ولی با این وجود همان پتانسیل و پویایی را که همیشه جریان دانشجویی در حوضه دانشگاه داشته، حفظ کرده است. فکر می­کنم که می­شود اینگونه ارزیابی کرد که تقریباً در حال یک نوع پاگیری و زنده شدن است و می­توان آینده­اش را بهتر از حالش ببینیم.

رفیق کارو: کلیت جنبش دانشجویی را می­خواهم توضیح دهم. اکنون به علت وضعیتی که چند سال اخیر به وجود آمده است. بخصوص وضعیتی را در دانشگاه ها سبب شده که حالت خفقانی که در دانشگاه­ها حاکم است کلیت جنبش دانشجویی را راکد کند. جنبش چپ دانشجویی هم به نظر من فعلاً از این امر مستثنی نیست. آن حالت بی­تحرکی دانشجو هم به کلیت جنبش دانشجویی ضربه زده و هم به جنبش چپ دانشجویی ضربه زده است. یعنی تحرک لازمی را که بخواهیم برایش تعریف کنیم که باید داشته باشد در وضع و شرایط فعلی ندارد. هنوز جای کار دارد و باید بیشتر پیش رود. آن انتظاری که ازش می­رود طبیعتاً از این که الان هست بیشتر است.

رفیق سامان: حالا سوای از مسئله سرکوب و خفقان شدید آن­چه که اکنون جنبش دانشجویی ما می­گوییم تاریخ جنبش دانشجویی است به نظر من هستیِ مستقلی و هویتی آنچنان شکل نگرفته است. جنبش چپ دانشجویی که وضع بسیار بدتری دارد. نمی­شود گفت که جنبش چپی ما داریم. به هر حال معمولاً حرکات و تحرکاتی هر از چندگاهی هست، هسته هایی در چند دانشگاه شکل گرفته است. اما نمی­شود بر روی آن­ها زیاد حساب کرد. از لحاظ تاکتیک­ها و حرکات به آن­ها خرده وارد است. وضعیت کنونی را من بسیار نا امید کننده می­بینم.

رفیق پیمان: برعکس دوستان وضعیت جنبش دانشجویی را در حالت بسیار ناامیدکننده نمی­بینم. این امیدواری به دلیل این نیست که در دانشگاه آلترناتیو چپ در دانشگاه شکل گرفته است. جنبش چپ دانشجویی بعد از انقلاب بیشتر خود را در قالب نشریات و موضع­گیری سیاسی نشان داد و کار خودش را پیش برد. حتی قضیه خفقان و سرکوب هم در تجربه چپ همواره حضور داشته است. در بسیاری موارد به نفع سازماندهی چپ بوده است. یکی از مشکلات که اکنون چپ دانشجویی دارد این است که پس از فارغ التحصیلی دانشجویان به دلیل نبود سازماندهی پراکنده شده و حتی از آرمان­هایشان دست می­کشند. در وضعیت کنونی در هر دانشگاهی نطفه های چپی پیدا می­شود. شاید بتوان گفت هفت سال پس از قضایای داب و قلع و قمعی که توسط حاکمیت صورت گرفته بیشتر صورت محافظه­کارانه­­ای به خود گرفت و وارد فاز محفلی شد. تازه کم کم نطفه­ها و حلقه­هایی دوباره شکل می­گیرند. در سوالات بعدی می­توان قضیه را بیشتر می­توان باز کرد.

2. شکل فعالیت دانشجویان کمونیست در داخل دانشگاه چگونه باید باشد؟

رفیق ایرج: جریان دانشجویی متاسفانه همیشه پتانسیل­های طبقه کارگر و احزاب سازمان­یافته کمونیست را ندارد. در نتیجه محدود می­شود به حوضه­های خاصی به استثنای آن مواردی که می­توانیم بگوییم که اتحادی در زمینه خاصی با بدنه طبقه کارگر و جریانات دیگر داشته باشد. از جمله مواردی که می­شود در این برهه زمانی از آن صحبت کرد مثلاً شرکت در آکسیون­ها که حضور خودش را همیشه داشته باشد؛ مقابله با جریان­های حکومتی داخل دانشگاه و ایجاد صفبندی با آنان؛ همچنین تلاش برای سازماندهی گسترده بین دانشگاه­هی در مراکز آموزشی ،شهرها و استان­ها دیگر که رفقای دیگر حضور دارند. به این شکل می­تواند تا حدودی ظاهر قضیه را حداقل حفظ کند. به غیر از این حفظ آن رادیکالیسم انقلابی که همیشه در بطن جریان چپ دانشجویی از قبل انقلاب و تا حالا بوده می­تواند در بقای آن تاثیر بسیاری داشته باشد.

رفیق سامان: مسئله شکل فعالیت به دلیل ماهیت دانشجویی بودنش مقداری بغرنج به نظر می­آید. محدودیت هایی بر آن تحمیل می­شود. این جنبش قمرواش در نظام آموزشی است. هویت و ماهیت اصلی­اش در مقابل نظام آموزشیِ ایدئولوژیک جامعه شکل می­گیرد. ایدئولوژیی که طبقه حاکم به انواع اقشار تحمیل می­کند. مبارزه اصلی­اش از اینجا و باید در این مکان متمرکز باشد. من بیشتر به فعالیت تئوریک و پختگی تئوریک تاکید دارم. پختگی تئوریکی که افراد حاضر در جنبش دانشجویی چپ باید داشته باشند. مسائلی دیگر از قبیل آکسیون­ها در فرع فعالیت­ها است و نیاید زیاد بر آن تاکید شود. موضع­گیری های مختلفی که در بزنگاه­های متفاوتی که در شرایط خاص شکل می­گیرد را باید انجام داد، اما بر روی مسائل و فعالیت­های تئوریک که بخصوص در نشریه تجلی پیدا می­کند را بیشتر تاکید دارم.

رفیق پیمان: به نظر من در بحث شکل فعالیت با طیف های مختلف چپ دانشجویی روبرو هستیم. در درجه اول گروهی خودش رو جزو نخبگان و روشنفکران محسوب می­کند. اما نباید فعالیت­های جنبش دانشجویی را صرف روشنفکری در نظر گرفت. درست است که یک وظیفه تئوریک بر عهده این دانشجویان نسبت به خود طبقه کارگر وجود دارد. در این راستا دانشجویان باید توانایی­های تئوریک خود را بالا ببرند. یکی از اشکال فعالیتی که می­تواند بسیار مفید باشد برگزاری حلقه­های مطالعاتی است. در درجه اول باید به خواندن آثار کلاسیک بپردازند. مشکلی که در فعالیت دانشجویان چپ وجود دارد عدم داشتن استقلال است زیرا ما نمی توانیم تشکل مستقل چپ به طور رسمی داشته باشیم. نتیجتاً در قالب تشکلات دانشجویی رسمی که هویتی دیگر دارند کار کردند. این کار عملکرد دانشجویان کمونیست را تقلیل می­دهد. اگر این دانشجویان به این نکته آگاه باشند که می­توانند فعالیت مستقل داشته باشند و منظورم مشخص­تر فعالیت زیرزمینی است. موضوع دیگر که مهم است موضع­گیری کمونیست­ها در دانشگاه است. شاید بتوان گفت در ایران به بهانه­ی فضای باز آکادمیک و دانشگاهی تنها جایی است که می­توان موضع­گیری از منظر چپ رادیکال داشت. در قالب نشریات در دهه هشتاد تجربه شد و شاید در آینده به شکل وسیع­تری دوباره خود را نشان دهد. مثلاً ما نسبت به اتفاقت سیاسی هم­چون جنبش سبز یا تحرکات قومی جهت­گیری داشته باشیم. می­شود به نوعی در مقابل انحراف و ارتجاع مقابله کرد. من در کل در این دوره روی این دو نکته یعنی حلقه­ها و کمیته­های مطالعاتی و گفتگو و همچنین نشریات برای فعالیت درون دانشگاه اسرار دارم.

رفیق کارو: طبیعتاً جنبش دانشجویی به دلیل نداشتن پایگاه طبقاتی مشخص، پایگاه اقتصادی یا مبارزاتی که برخی جنبش­های دیگر دارند محدودیت­ها و مشکلاتی دارد ولی جنبش دانشجویی و بخصوص جنبش دانشجویی چپ با مشکل ارتباط با سایر دانشجویان روبرو است. دانشجویان کمونیست باید در توضیح مسائل مختلف و شکافتن و ساده­سازی مفاهیم و تحلیل سیاسی و در کل یعنی رساندن آگاهی به دانشجویان دیگر کوشا باشد. چون دانشجویان مدت محدودی در دانشگاه هستند سازمان­دهی و داشتن ارتباط تا بعد از تحصیل هم بین این دانشجویان مهم است.

رفیق پیمان: نکته­ای دیگری که من لازم می­دانم ذکر کنم دقت به عدم رشد بادکنکی گروه­های چپ در دانشگاه است. باید مراقب بود با ورود هر کسی و هر دانشجویی به جمع­شان باعث رشد پوچ، بدون تئوری و فاقد آگاهی گروه نشود. مهم­تر از آن ممکن است جنبش با مشکلات امنیتی جبران­ناپذیری روبرو شود. به رشد کیفی بیشتر از رشد کمّی جمع­ها توجه شود.

3. رابطه جنبش دانشجویی چپ و دانشجویان کمونیست با احزاب و جریانات کارگری بیرون چگونه و در چه سطحی باشد؟

رفیق ایرج: نه فقط یک جریان دانشجویی چپ بلکه هر کسی که خودش را متعلق به طیف کمونیست، مارکسیست و در یک قرائت کلی­تر چپ می­داند، بدون ارتباط با بدنه طبقه کارگر و بدون حضور در بطن جامعه و مبارزه طبقاتی بی­معنا خواهد بود. تجربه در تاریخ نشان داده است که هرگاه جریان­های چپ خواستند که به سوی نوع خاصی از روشنفکرگرایی و نخبه­گرایی وارد شوند تا در عرصه نظری بتوانند مبارزه کنند و یکی از اصول اساسی مارکسیسم که تلفیق نظریه با عمل است را فراموش کنند یک نوع خاص از لمپن­پروری به وجود آمده است که هرگز نتوانسته است در عرصه عمل وارد شود. جز آن­که کتابخانه­های بزرگی داشتیم که معمولاً هم دارای آن غنای تئوریک چندانی نبودند. زیرا با توجه به نگاهی که فلسفه مارکسیسم(ماتریالیسم دیالکتیک) داریم بدون حضور در عرصه اجتماع و درگیر شدن با مسائل اجتماعی و بدون در نظر گرفتن هستی اجتماعی و تاکید بر آگاهی معمولاً ناموفق بوده است. در همین راستا است که ما یکی از اصول اساسی یعنی تحزب را حتماً باید داشته باشیم. سازماندهی و تحزب در یک جریان خاص و منسجم چپ لازم است. همینطور باید ارتباط مسستقیم با طبقه کارگر داشت چون ما با این قرائت خاصی که اینجا ارائه می­دهیم یعنی جریان دانشجویی را دقیقاً پشتوانه طبقه کارگر می­دانیم و آن نوع خاص که قرار است نخبگان جامعه بیایند و رهبری طبقه کارگر و توده مردم را بگیرند را دیده­ایم که به حکومت بورژوایی با مدل دیگر منتهی شده است و یا نهایتاً دیده­ایم که به دلیل تعلقات طبقاتی که قشر نخبه دارند رو به سوی سوسیال دموکراسی، تز­های جدید سرمایه­داری و نوعی رویزیونیسم مدرن رفته است. در نتیجه اگر چپ دانشجویی و یا هر چپ دیگری در هر نقطه و در هر قشر اجتماعی ارتباط خود را با طبقه کارگر قطع کند بی­معنا خواهد شد. وقتی که به یکی از اصول اساسی ما یعنی تحزب و مبارزه شکل­یافته است وارد نشود نشان داده است که نه به صورت نظری و نه عملی چندان موفق نخواهد بود.

رفیق کارو: جنبش دانشجویی چپ برای اینکه در گفتمان­های غالب حل نشود و برای این­که آن جدا افتادگی میان روشنفکران و مردم (آن­چه که در گفتمان­های غالب از آن حرف می­زنند) یا طبقه کارگر (گفتمان چپ بر آن تاکید دارد)، باید با طبقه کارگر ارتباط مستقیم برقرار کند. من در صورت سوال فرقی میان ارتباط با طبقه کارگر و احزاب سیاسی می­گذارم. در شرایط کنونی ایران ارتباط جنبش دانشجویی با حزب سیاسی را مفید نمی­بینم. به علت این­که احزاب چپ در ایران ساختار سنتی دارند و از طرفی ارتباط احزاب با جنبش و بدنه طبقه کارگر را نمی­بینم. اگر جنبش دانشجویی چپ اکنون بخواهد تعلق خاطر به حزبی داشته باشد را مضر می­بینم ولی ارتباط با خود طبقه کارگر برای هر جنبش چپی لازم است. شکل این ارتباط باید مستقیم باشد. حرف زدن با فعالین کارگری؛ داشتن جلسات مشترک بین فعالین کارگری و دانشجویان چپ؛ رفتن به مراکز کار و دادن آگاهی مستقیم به کارگران است...

رفیق ایرج: من یک افزوده­ای به این بکنم. تجربه تاریخی نشان داده است که معمولاً وقتی کارگران، طبقه کارگر و فعالین کمونیستی تحزب نداشتند و سازماندهی شده وارد عمل نشدند؛ در زمان فعالیت انقلابی حرکت کردند و در دوره­ای که قرار بود که مناسبات قدرت را تغییر دهند و قدرت را به دست طبقه کارگر دهند، متوسل به احزاب بوژوایی شدند. این­که ممکن است در ایران حزبی نداشته باشیم که مستقیماً خودش را نماینده طبقه کارگر بداند (تا حدودی) موجه است. با این حال بخشی از این نقطه­ی ضعف برمی­گردد به احزاب موجود و بخشی هم برمی­گردد به فعالین چپ و استراتژی­های غلطی که یک نوع نخبه­گرایی چپ بر ما حاکم کرده است.

رفیق کارو: ...من با تحزب یا فعالیت مستقیم در حزب مشکلی ندارم ولی در این شرایط حزبی نمی­بینم که برای جنبش دانشجویی چپ مفید باشد تا با آن متحد شود. من این نیاز را می­بینم که حزبی با پایگاه طبقاتی کارگری بیاید در داخل سازماندهی و مبارزه کند. یک حزب انقلابی لازم داریم ولی فعلاً در این شرایط پیدا نشده است. همچنین در ارتباط با احزاب به مشکلات دیگری می­توان اشاره کرد، هم از لحاظ امنیتی و هم از نظر ساختاری که دارند و از طرفی آن تبعیدی که دچارش شده­اند. با دوری از فضای داخلی ایران و بیگانگی با وضعیت طبقه کارگر ایران و در ضمن فرقه­گرایی­های مضحکی که 3 نفر اقلیت می­شود و 4 نفر اکثریت که بیشتر بر اساس مسائل شخصی و داخلی خود این مشکلات را پیش می­آورند.

رفیق سامان: من بین مسئله سازماندهی و ارتباط با سایر جریانات و احزاب تفاوت قائل می­شوم. مسئله­ای که تا حدودی سوال قبلی (شکل فعالیت در دانشگاه) را در بر می­گیرد. من می­گویم این فعالیت تئوریک لزوماً به لمپنیزم منجر نمی­شود و لزومی ندارد. فعالیت تئوریک قسمت عمده­اش کاملاً فردی است و من پختگی تئوریک را مدنظر دارم. مسئله سازماندهی همانطور که دوستان گفتند واقعاً بدون ارتباط با جنبش کارگری اصل قضیه را زیر سوال می­رود و آب در هاون کوبیدن است. البته حزب سیاسی بنا بر اصولی که نمی­دانم رفقا قبول کنند یا نکنند از ارتباط بین پیشرو کارگری و روشنفکر پدید می­آید. این­گونه نیست که چند نفر به تنهایی حزبی درست کنند، یک نشریه بزنند و دورش بنشینند به این بگویند حزب! حزب بدون پیشروی کارگری کاملاً بی­معنی است. من باز هم تاکید می­کنم جنبش دانشجویی در حین ارتباط و فعالیت در بیرون از دانشگاه در داخل خود دانشگاه باید یک هویت مستقل داشته باشد. قسمت اعظم این هویت مستقل باید فعالیت تئوریک باشد. این به معنی نفی بقیه اقسام فعالیت­های عملی که جنبش کارگری در برمی­گیرد نیست.

رفیق پیمان: در مورد ارتباط با احزاب و جریانات کارگری ما چند تجربه در این­باره داشتیم. در دوره انقلاب با دانشجویانی روبرو بودیم که مستقیم سازماندهی حزبی داشتند و تو وجود احزاب را بطور مستقیم در دانشگاه­ها به شکل مخفیانه(پیش از انقلاب) و علنی(دوره­ای بعد از انقلاب) می­بینی. بعدها در دوره­ی دیگری برخی جریانات فرصت­طلب با انجام یک مجموعه کارهای پلیسی باعث سرکوب دانشجویان شدند. روی تحزب که شکی نیست اما سوال اصلی برای من چگونه تحزب یافتن است. سازماندهی برای شکل­گیری حزبی در آینده یا سازمان یافتن در احزاب موجود؟ جواب به این سوال برمی­گردد به شرایط مشخصی که ما در ایران داریم. احزاب زمانی می­توانند رهبریت منِ فعال داخلی را بر عهده گیرند که بتوانند آن تحلیل صحیح و ظرفیت داشتن جایگاه میان توده­ها را برای من داشته باشند. اما متاسفانه با احزابی روبرو هستیم که دچار بیماری جنبش محوری شده­اند. از طرفی گروهی خود را در مقام رهبریت می­بینند و می­گویند آن­چه ما از خارج می­گوییم شما اجرا کنید. گروه دیگر هر جنبشی با هر ماهیتی را دنبال می­کنند و به جنبش مترقی ربطش می­دهند. ذهنیت ناقص و درک ناقص آنان که سقف مطالباتشان داشتن ایرانی سکولار است و یا ناآگاهی از سرمایه­داری ایران آنان را به سمت اولویت بخشی به انقلاب بورژوا دموکراتیک ترغیب می­کند.

ارتباط با جریانات کارگری را من به دو بخش تقسیم می­کنم. اولاً ارتباط با گروهی که ما تحت عنوان فعالین کارگری می­شناسیم. من زیاد به این نوع از ارتباط امیدوار نیستم. این مدت هم مباحث تشکل سراسری که تمامی رفقا در جریان هستند، مطرح شده است. من ارتباط گیری با این فعالین و پیشروان را به طور خاص برای دانشجویان تجویز نمی­کنم. این ارتباطات در نسبت با نوع دیگر فعالیت­ها یعنی ارتباط با خود بدنه کارگری کمتر مفید است. به نشستن چهار فعال دانشجویی و چهار فعال کارگری را نمی­شود اتحاد جنبش­ها، از طرفی این ارتباطات به دلیل سابقه امنیتی اکثر قریب به اتفاق این فعالین برای دانشجویانی که در زمان و مکان­های دیگر می­توانند به شدت موثر باشند دارای خسارات جبران­ناپذیر باشد. من ترجیح می­دهم این دانشحویان با سایر گروه­های کاگری وکارگرانی که در اعتراضات و اعتصابات در محیط کار پیشران بوده­اند نزدیک شوند. اعتراضات و اعتصابات کارگری روزانه در تمام کشور برگزار می­شود. هرکدام از این دانشجویان در شهرهایی که حضور دارند می­توانند از طریق ارتباط با این کارگران ناراضی و معترض به آگاهی طبقاتی آنان بیافزایند. سخت­ترین جای کار ما هم دقیقاً اینجاست. در عین حال درست­ترین شکل کار هم همین است. یعنی مستقیم به سراغ این جمع­های کارگری یا کارگران منفرد که در این اعتراضات حضور داشتند رفت. با وجود این حمله از سوی بورژوازی ایران که در چند سال اخیر به طبقه کارگر شده است و با بیشتر نئولیبرال شدن مناسبات در ایران هم­زمان با افزایش تعداد اعتصابات روبرو هستیم. به نظرم این بدنه توده­های کارگری اولویت نخست را دارند...

رفیق ایرج: فعالین کارگری که اکنون ما داریم تجربه چندین سال مبارزه و تشکل­یابی را دارند و بسیاری از راه­هایی که ما اکنون می­خواهیم شروع کنیم را اینان رفته­اند و با موانع مختلفی برخورد کرده­اند و من هم منکر مشکلات این­ها نیستم ولی من فکر می­کنم زمانی که ما عدم ارتباط و سازماندهی در یک حزب را تجویز می­کنیم باید آلترناتیوی داشته باشیم. آیا ما الان می­توانیم و در شرایطی هستیم که حزب جدیدی بدون پشتوانه تاریخی تاسیس کنیم؟ در طرف مقابل وقتی ما ارتباط با جریان­های کارگری را منع می­کنیم آیا خود ما ایده­ای داریم برای اینکه بیاییم جریان جدیدی را با رفع نواقصی که جریانات دیگر داشتند ظاهر کنیم؟ یا فقط تجویز می­کنیم جریان دانشجویی خودش را در فعالیت محدود دانشجویی که اساساً نتیجه­ای هم نمی­تواند داشته باشد محصور کند.

رفیق پیمان: ...با توجه به این­که رفیق ایرج می­گوید شما دارید تحزب در احزاب موجود را رد می­کنید و آلترناتیوی نمی­دهید باید گفت که احزاب موجود هیچ­کدام ارتباطی با وضعیت مشخص ایران ندارند و درکی هم از این وضعیت ندارند و نتیجتاً تحلیل مشخص ندارند تا موضع سیاسی درست و مفید کمونیستی نمی­توانند بدهند. به قول رفیق کارو ما با مجموعه­ای از احزاب که در جامعه واقعیت دارند روبرو نیستیم بلکه آنان از جامعه ما بیگانه هستند.

رفیق سامان: جنبش دانشجویی بدون ارتباط با طبقه کارگر هم جنبش دانشجویی هست ولی صفت چپ بودن و کمونیست بودن بسته به ارتباط با طبقه کارگر دارد. وظیفه اصلی جنبش دانشجویی چپ  به ما هو جنبش دانشجویی مبارزه با ایدئولوژی طبقه حاکم و تحمیقی است که نظام آموزشی در جامعه عَلَم­دارش است. این جنبش دانشجویی به معنای عام کلمه است. برای یدک کشیدن صفت چپ و کمونیست ارتباط با پیشروی کارگری لازم است اما احزاب برای من مبهم است، آخر چه حزبی؟ درست است که احزاب شکل گرفته­ای وجود دارد که سابقه مبارزاتی دارند و ما نمی­توانیم از خلاء چیزی درست کنیم ولی این دلیل نمی­شود ما تن دهیم به همه آن­چه که بالفعل وجود دارد. نطفه­هایی همین الان هستند نمی­توانیم بگوییم که حزب درست می­کنیم اما با سازماندهی بیشتر مبارزه کنیم، من امیدوارم همین نطفه­ها بالفعل شوند و تشکیلات منظمی از دل آن بیرون آید، نمی­شود اسمش را گذاشت حزب ولی تشکیلاتی که بشود روی آن حساب کرد.

4.تقابل و تعامل جریانات دانشجویی چپ با سایر اپوزیسیون حکومتی و غیرحکومتی دانشجویی(لیبرال­ها، اصلاح­طلبان و هویت­طلبان) باید به چه صورت باشد؟

رفیق ایرج: من فکر می­کنم با توجه به سیاست­های دولت حاضر که در راستای همان سیاسیت­های قبلی کل سیستم و نظام جمهوری اسلامی حرکت کرده است در این بوده که جریانات و جنبش­های دانشجویی را به اصول­گرا و اصلاح­طلب(به قول خودشان) که هر دو حکوتی هستند خلاصه کند. در این شرایط و برهه تاریخی یکی از رسالت­های جنبش دانشجویی چپ این است که مرزبندی­ها و صفوفش را کاملاً با این­ها مشخص کند. چون معمولاً در تجربه­هایی که جریان چپ داشته است و وارد جریانات اصلاح­طلب یا انجمن اسلامی و همچنین محافل سکولار ولیبرال ائتلاف کرده معمولاً در این­ها حل شده­اند. به دلیل هژمونی که همواره حکومت به وجود می­آورد و یک نوع به رسمیت شناختن آن­ها و سرکوب جریانات چپ وجود داشته است. من فکر می­کنم ما باید مرزبندی­ها و صفوف خیلی مشخصی داشته باشیم. البته با جریان لیبرال و هویت­طلب مشخصی که با سیستم حاکمیت(اصول­گرا و اصلاح طلب) ارتباط نداشته باشد در شرایط مشخص با حفظ موضع و استقلال ایدئولوژیک می­توان همکاری مشترکی داشت. البته بستگی به زمان مشخص دارد اگر برای این مقطع خاص امروزی باشد من به دلیل اول که قصد منحصر شدن در همان دو جریان خاص خودشان دارند فکر می­کنم مرزبندی مشخص کردن در حال حاضر بسیار لازم وضروری است.

رفیق کارو: جریان دانشجویی چپ همانطور که گفتیم باید با رفتن به سراغ فعالیت نظری و رسیدن به استفاده از روش تحلیل ماتریالیسم دیالکتیکی و کل­نگری که در تحلیل مارکسیستی دارد سعی کند به موضعی که بیشتر به واقعیت دنیای موجود نزدیک است برسد، با رسیدن به این تحلیل بتواند موضع خودش را مشخص کند. بخصوص باید صف­بندی مشخص با جریانات رفورمیست، لیبرال و غیره دانشجویی داشته باشد. به نظر من هر واقعه­ای که چپ و راست از آن طرفداری می­کنند و چپ و راست ظاهراً متحد می­شوند باید به آن مشکوک بود. وقتی صف­بندی مشخص در مورد قضیه­ای حفظ نمی­شود مطمئناً اشتباهی پیش آمده است. این آشفتگی از نداشتن پایگاه طبقاتی مشخص جنبش­های دانشجویی نشئات می­گیرد و در این شرایط بسیار مهم است که جنبش دانشجویی چپ صف­بندی مشخصش را حفظ کند.

رفیق سامان: رئوس کلی و عمده را دوستان مطرح کردند و من چیز خاصی را نمی­توانم به آن اضافه کنم. اپوزیسیون به­طور کلی غیر از جریان چپ هیچ­کدام ماهیت ضدسرمایه­داری ندارند. اما می­توان تفاوت بین ماهیت ضدنظام حاکم ایران بین­شان قائل شد. گروه قوم­گرا(هویت­طلب) خاصیت رادیکال­تری در این زمینه دارد و می­شود با آن­ها با حفظ مرزبندی که دوستان اشاره کردند همراه شد. با لیبرال­ها بر سر آزادی بیان و آزادی مطبوعات می­توان همکاری کرد. در کل هر نوع همکاری که صورت می­گیرد همان­طور که دوستان عرض کردند با حفظ مرزبندی و استقلال جنبش دانشجویی چپ باید باشد. تاریخ نشان داده است که تاکتیک همه با هم همیشه افتضاح به بار آورده است.

رفیق پیمان: در سطح تکینه و داشتن کارهای مشترک خُرد و در حد گفتگوها و همکاری­های کوچک می­شود انجام پذیرد. در کل من بسیار به این جریانات بدبین هستم و بخشی از چپ در طول تاریخ و حتی اکنون چپ نو (نئومارکسیست)  همان چپ اپورتونیست دانشجویی همکاریی­هایی با اصلاح­طلبان و لیبرال­ها دارند . حتی همکاری­هایی با هویت طلبان مشاهده می­شود. این قسمت از چپ دانشجویی با نداشتن اعتماد به نفس و نداشتن تحلیل که چگونه کار مستقل انجام دهند با آنان همکاری داشتند. در این شرایط تفاوت گذاشتن بین سایر جریانات اپوزیسیون و همکاری داشتن و در کنار هم ایستادن جریان کمونیستی و جریان­هایی که من کلاً عنوان رفورمیست بر آنان می­گذارم قابل پذیرش نیست. چپ دانشجویی نباید با جریانات سرنگون­طلب صرف همراه شود. باید مراقب بود این که صرف رفتن جمهوری اسلامی بدون در نظر گرفتن شیوه انحلال و جایگزین­های آن باعث همکاری من و دیگری نشود...

رفیق سامان: منظور من نهایتاً همکاری به معنای این­که روی مطالبه آن لحظه این جریانات تاکید لازم را به­عمل آوریم. همکاری به این معنی است.

رفیق پیمان: ...این همان همکاری در سطح تکینه است. بله در مسئله صنفی یا آزدی نشریات یا هر مطالبه­ای مشابه این­ها که وابسته به منافع دانشجویان در دانشگاه است همراهی داشت. ولی در موضع­گیری­های سیاسی جریان کمونیستی باید خود را تمیز دهد. مثلاً در جریان مخملی سبز، جریان اخیر کوبانی و یا به­طور مشخص در جنگ­های سوریه و اوکراین که امپریالیسم دستش را رو کرده است ما می­توانیم روشنگری، آگاه­سازی و موضع سیاسی مستقل داشته باشیم. انرژی که صرف همکاری با این گروه­ها می­شود باید بیشتر صرف سازماندهی داخلی جریان چپ شود.

رفیق ایرج: من اضافه بکنم در کل همکاری که ممکن است با جریانی باشد و آن جریان نهایتاً در تحکیم همان مناسبات سرمایه­داری کار کند. ما  یک دورنما و دیدگاه کلی داریم و یک اصل اساسی که در راستای منافع طبقه کارگر باشد. یعنی اگر همکاری می­شود با در نظر گرفتن در راستای کل مبارزه انقلابی که طبقه کارگر پیش می­گیرد ممکن است همکاری شود.

5. آینده جریان کمونیستی در دانشگاه و ایران را چطور می­بینید؟

رفیق ایرج: تقریباً سرنوشت جریان سراسری و دانشجویی به یکدیگر متصل هستند. من خوشبین هستم چون اولاً بحران­های اخیر سرمایه­داری در جهان را شاهد بودیم و هم در ایران با وجود سردرگمی که جمهوری اسلامی در حدود دو دهه اخیر دچارش شده است، من فکر می­کنم نه تنها باید خوشبین بود بلکه تا حدود زیادی اجتناب­ناپذیر است. معتقدم که پیشبرد اهداف سوسیالیستی، چپ و عدالت­خواهانه با وجود مناسباتی که خود ذات سرمایه­داری آن را اقتضا می­کند تا حدود زیادی اجتناب­ناپذیر است. برهه­ی زمانی خاصی را نمی­توان برای آن مشخص کنیم. در حال حاضر ما در عرصه مبارزه رسالت­هایی داریم. رسالت در مبارزه با برنامه­ها و استراتژی­هایی برای پیشبرد و رسیدن به اهداف کلی و دورترمان. من فکر می­کنم با وجود شرایطی که هست و با وجود بحران اقتصادی که در ایران شاهدش هستیم و تغییر سیاست­های اقتصادی هرچند سال یک بار و حتی در ایران آن ثبات بورژوازی غرب هم وجود ندارد، چپ پتانسیل بیشتری را در ایران دارد که رشد کند.

اگر مستقلاً بخواهیم چپ دانشجویی را فارغ از جریان اجتماعی اقشار مختلف در نظر بگیریم معمولاً چپ در ایران به دلیل آن غنای نظری و تئوریک که دارد قشر دانشجو و نخبه را بیشتر جذب کرده است. یعنی همیشه درصد بیشتری از دانشجویان در مقایسه با اقشار دیگر اجتماعی گرایشات چپ و کمونیستی داشته­اند. حال حاضر هم چندان استثناپذیر از تاریخ نیست. من فکر می­کنم جریان دانشجویی چپ و اقشار دیگر اجتماعی حول محورهای خاصی به توافق برسند می­توانند وارد عمل شوند و از آن نوع خاصی از سکتاریستی که چند سال اخیر می­بینیم که چند سال اخیر پس از سرکوب جریاناتی مثل داب و جریانات دیگر دانشجویی و حتی اکنون هم شاهد هستیم خارج شوند. اگر بتوانیم از این مرحله گذار کنیم و به یک اتحاد عمل و انسجام موضعی برسیم. تا حدود زیادی به این خوشبینم و می­توانیم آینده بهتری برایش در نظر بگیریم.

جریان دانشجویی مکمل احزاب اپوزیسیون یا جریانات طبقه کارگر است که پشتوانه­شان باشد. ولی در کل شرایط و موقعیت یک جریان سیاسی چپ به شرایط مادی، که در آن جامعه حاکم است، بستگی دارد. یعنی ارتباطی که حکومت و جریان­های غالب حکومتی با سایر بوژوازی جهانی دارد و این نوع اقتصادی که هست و جایگاهی که جمهوری اسلامی می­تواند در اقتصاد جهانی داشته و چقدر هم­راستا باشد و چقدر در به تعویق انداختن بحرانی که همواره سرمایه­داری در دل خود دارد موفق باشد. من فکر می­کنم زیاد موفق نبوده و بالقوه­گی جریانات چپ نزدیک به بالفعلی شود.

رفیق کارو: من هم به عنوان شخصی معتقد به اصول فلسفه مارکسیستی، باور دارم باید با آن تحلیل از تاریخ یعنی بر اساس مبارزه طبقات متخاصم تحلیل کنیم. در هر صورت این جهان سرمایه­داری که بر اساس درد و رنج و عذاب کارگران و توده­های مردم ساخته شده، رو به نابودی می­رود. پایه­های اضمحلال خودش را دارد همین الان آماده می­کند و من به عنوان فردی از جنبش دانشجویی و جنبش چپ آینده را کاملاً امیدوارکننده می­بینم. می­توانم بگویم که افق­های آینده را سرخ می­بینم. به نظرم وظیفه­ای در آینده بر دوش جنبش چپ در جهان و ایران است. وظیفه این­هاست در این نابودی که  جهان سرمایه­داری به سوی آن پیش می­رود آلترناتیو ارائه دهند زیرا هم ممکن است به سوسیالیسم ختم شود هم به بربریت! من معتقدم و مطمئنم که این آلترناتیو ارائه می­شود. کاملاً به آینده جنبش چپ امیدوارم.

رفیق سامان: بحث بر سر سرنگونی سرمایه­داری بسیار زود است. من مثل رفقا آنقدر هم امیدوار نیستم. مخصوصاً من روی سازماندهی تاکید می­کنم. بسیار ناپختگی در این زمینه وجود دارد. فقدان فعالیت زیرزمینی که در این­جور موارد لازم است. من جنبش چپ در ایران را بسیار ضعیف می­بینم و اگر به این منوال پیش رود من کاملاً آینده را ناامیدکننده ارزیابی می­کنم.

رفیق پیمان: به هر حال جنبش دانشجویی واقعیتی است که در جامعه وجود دارد ولی اصالتی را که لازم است ندارد. جنبش دانشجویی لایه­های ارتجاعی دارد و این که یک جنبش سکولار است نمی­تواند منجر به این شود که ما در تحلیل­مان آن را مترقی بدانیم. اصالت با جنبش کارگری است. دانشگاه در آینده زمانی می­تواند نقش خود را به شکل درست بازی کند که پیوند را با جنبش کمونیستی ایران داشته باشد. دانشجویان چپی که در دانشگاه­ها هستند کادرهای آینده­ای برای رهبری احزاب و جریان­های آینده کمونیستی باشند. به قول رفیق سامان فقط با سازماندهی می­توانیم و صرف این­که امیدوار باشیم که نمی­شود. بستگی به این دارد که آیا در بحران­های سرمایه­داری چپ ما آن­قدر قدرتمند است که خودش را جایگزین کند؟ با وجود پویایی که سرمایه­داری درون بحران­ها دارد تا بتواند خودش را خارج کند، اگر ما آن سازماندهی و تحلیل را داشته باشیم می­توانیم سوسیالیسم را جایگزینش کنیم. مسئله دیگر درباره دانشگاه­های ایران که نگران کننده است مسئله بومی­سازی است که هر سال افزایش می­یابد و این منجر به کم شدن دانشجویان غیربومی و خلوت شدن خوابگاه­های دانشجویی که از جمله مهم­ترین مراکز سازماندهی است می­شود. می­دانیم که اکثریت بدنه جنبش دانشجویی را دانشجویان غیر بومی تشکیل می­دهند. از طرف دیگر عملاً این سیاست دولت طبقه کارگر زدایی از دانشگاه­های مادر است.

ما چه بخواهیم چه نخواهیم در جامعه و دانشگاه چپ خود را بازتولید می­کند. اگر همه چپ­های دانشگاه­های ایران را از دانشگاه بیرون کنیم، خواهیم دید که چند سال دیگر به ضرورت تاریخی نسبت به بحران­های آن دوره یک چپ دیگر شکل می­گیرد. مهم این است که نطفه­های چپ شکل یافته کنونی وارد عمل شوند و پایه لازمی باشد که چپ در مقابل سایر جریانات رفورمیستی، ارتجاعی و آلترناتیوهای پروغربی بایستد. با نوعی تحزب کمونیستی در آینده بتواند جایگزین حمهوری اسلامی یا هر نظام سرمایه­سالار دیگر در ایران شود.