گفتگو با عمر مینائی

از سلسله گفتگوهای گزارشگران با فعالین کارگری: تشکل سراسری کارگران, ضرورتی عینی یا اقدامی زودرس! - گفتگو با عمر مینائی

 

 

گزارشگران:

هوا بس ناجوانمردانه، برای کارگران و زحمتکشان کشورمان سرد است. سرمایه و سرمایه دار همچنان که تا کنون  بر سفره حقیر آنان میتازند و آن سفره تهی تر از هر زمان دیگر است. بر طبق امار و گزارشات منتشر شده اکثریت کارگران ایران زیر خط فقر چند برابری بسر میبرند و اهرم های دفاعی آنان که همانا تشکل و همبستگی است کفاف مقابله با دوران خاکستری کنونی را نمیدهد. از عدالت و برابری خبری نیست و هر آنچه هست از بیداد اجتماعی و ستم سرمایه بر تولیدکنندگان سرمایه و سپاه رنج و زحمت سخن میگوید. چگونگی مبارزه برای دستیابی به حق و نان و برون رفت از شرایط تحمل ناپذیر کنونی دغدغه فکری کارگران و پیشروان آنهاست. شکی نیست که ,چاره رنجبران وحدت و تشکیلات, است. شکی نیست که همبستگی همواره راهگشای معماهائ سیاسی و اجتماعی است که ظاهرا لاعلاج مینمایند. این سوال اما که آیا زمان مناسب برای اقدام عملی و ایجاد تشکل سراسری کارگران فرا رسیده است همچنان پابرجاست. ایجاد تشکل سراسری کارگران امروز همان گره ذهنی فعالین کارگری است که این گفتگوها تلاش دارد در حد توان سایه روشن های آنرا شفافیت دهد و چرائی اختلافات نظری در میان این طیف آگاه و دلسوز را دریابد. امید که برآمد این گفتگو ها, سازنده و مفید برای کارگران کشورمان واقع شود.

گزارشگران:

عمر مینائی، از اعضا ی کمیته هماهنگی برا ی کمک به ایجاد تشکل ها ی کارگری است که از او برای این گفتگو دعوت کرده ایم.

گزارشگران:

با سپاس از شما گرامی که به دعوت گزارشگران پاسخ مثبت دادید.

 

گزارشگران:

وضعیت اسفبار اقتصادی ایران بویژه اگر آنرا در امتداد تحریم های بین المللی در نظر بگیریم، بار طاقت فرسایی را بر دوش کارگران و زحمتکشان  کشورمان قرار داده است. بنظر شما عاجل ترین مطالبات کنونی کارگران کدامند؟

 

عمر مینائی:

 با سلام و درود بر شما که زحمت این گفتگوهای کارگری را کشیده اید. تلاش شما دوستان برای برقراری اتحاد طبقاتی جای تقدیر دارد.

ابتدا باید بگویم که وجود فقر و فلاکت روزافزون کارگران تنها به وجود تحریمها مربوط نمی شود، بلکه رژیم سرمایه داری ایران مانند هر نظام بردگی مزدی دیگر برای ماندگاریش محتاج انباشت و افزایش سرمایه و ارزش اضافه ناشی از استثمار نیروی کار کارگر می باشد.

دولت بعد از به قدرت رسیدن، زندگی فلاکت بار مردم کارگر و زحمت کش را نشانه گرفت. هشت سال جنگ، بحران اقتصادی و تحریم ها  هر چه بیشتر بر فاصله طبقاتی افزوده و به فقر و خانه خرابی اکثریت مردم دامن زد ، تشکلات برآمده از درون جنبش کارگری یکی بعد از دیگری منحل شدند. در این پروسه سرمایه دارانه ی انسان ستیز، بیکاری، گرانی، دستمزدهای پایین و تورم شدید توش و توان کارگر و زحمت کش ایرانی را بریده است. در عدم آزادیهای فردی و اجتماعی، تلاش برای بیرون آمدن از این وضعیت اسفبار نیز جرم سنگین محسوب شده و با آن به شدت برخورد می شود. با این اوصاف ایجاد تشکل و طلب حقوق و مزایا و بیمه بیکاری و .... در حد یک زندگی انسانی عاجل ترین مطالبه ی کارگرانست.

 

گزارشگران:

در سالهای اخیر  حجم و گستردگی مبارزات و اعتراضات کارگری در سراسر ایران چهره ای جدید بخود گرفته است که نشاندهنده  کیفیتی جدید از مبارزه در میان این طبقه است. آیا این جنبش در فاز تعرضی گام برمیدارد؟

 

عمر مینائی:

اگر تحلیل و برداشت ما از جنبش کارگری و دیگر جنبشهای اجتماعی ایران مقایسه گرایانه با دهه 60 باشد - که هر حرکت اعتراضی پیامدهای جبران ناپذیری داشت و هزاران انسان شریف تنها به جرم دفاع از حق و حقوق کارگران و محرومان جامعه جانشان را از دست دادند و یا از محیط زندگی و مکان خود جدا و آواره شدند - با شروع فاز جدید جنبشهای اجتماعی ازجمله کارگری درابتدای ده ی هشتاد و حرکت رو به جلوی آنها و ادامه اش تا به امروز، روند رو به رشدی را تجربه می کنیم. دولت نه تنها به سادگی توان سرکوب کردن اعتراضات را ندارد بلکه گاهی مجبور شده به نوعی با آن تعامل کند، که این نوید باز شدن روزنه امیدی برای پارگی استبداد حاکمیت را می دهد. اما متاسفانه و با وجود اعتراضات اجتماعی و کارگری و وجود پیشروان شجاع و فداکار، هنوز آن اتحاد عمل طبقاتی به وجود نیامده که فراتر از منافع فرقه ای و شخصی تمام نیرو و انرژی جنبش کارگری را در خدمت خواسته ها و مطالبات طبقاتی قرار دهد. معترضین پراکنده اند.

اگر جنبش کارگری و دیگر جنبشهای اجتماعی نتوانسته اند در مقابل دولت سرکوبگر سرمایه داری متحد و متشکل شوند تنها فاکتور آن عدم وجود آزادی نیست. نیرنگ های ارگان های دست آموز سرمایه داری برای فریب دادن کارگران و خنثی نمودن پتانسیل مبارزه طبقاتی آنها را هم باید در کنار عامل استبداد به حساب آورد.

توجه داشته باشید هر گاه کارگران به نیروی خودباوری برسند هیچ چیز توان مقابله با آنها را ندارد، مانند شکل گیری چند کمیته فعالان کارگری و دو تشکل سندیکایی بدون گرفتن مجوز از دولت که خود اثبات قدرت طبقاتی است که با وجود دادن هزینه سنگین همچنان به حیات خود ادامه میدهند.

 

 

گزارشگران:

از دستاوردهای مبارزات کارگری و ارتقاء مطالبات عمومی آنان پس از سال 1380 گفته میشود. این دستاوردها کدامند؟

 

عمر مینائی:

شکل گیری دو سندیکا و چند کمیته فعالان کارگری به شیوه علنی و با چهره های شناخته شده، استقلال و اتکا این نهادها به نیرو و توان خود، و نزدیکی جنبش کارگری و بعضی دیگر از جنبشهای اجتماعی از نکات قوت و دست آوردهای این مرحله بشمار می آید. اتحاد عمل های جمع ها و تشکلات پیشروی کارگری، نقد و برخورد به گرایش راست و فرقه ای، رویکرد طبقاتی حمایت از سازمان یابی درون طبقه و ایجاد تشکل به نیروی خود کارگران در محیط کار و زیست، و همچنین نقد و اعتراض به سه جانبه گرایی در این مرحله فاکتورهای مهم روند بلوغ فکری بخش سوسیالیستی جنبش کارگری بوده است.  در کل جنبش کارگری ایران هر چند نتوانسته مطالبات آنچنانی به سرمایه داری تحمیل کند اما عرصه ی نوید بخش نوینی در مبارزات عملی و نظری خود گشوده است.

 

گزارشگران:

اخیرا سه نشست بین عده ای از فعالین کارگری از یک طرف و کانون مدافعان حقوق کارگر از طرف دیگر ، برگزار شده است. این نشست قرار است به ایجاد تشکل سراسری کارگری و یا نیز تشکل سراسری فعالین کارگری بینجامد، نظر شما درباره این نشست ها چیست؟

 

عمر مینائی:

ابتدا باید تشکل را تعریف کرد و بعدا به سراغ تشکل سراسری رفت.

جنبش کارگری جنبش خودآگاه اکثریت بشریت است. براساس و به اعتبار همین فاکتور کارگران با شناخت از جای گاه طبقاتیشان، ابزار مبارزاتی لازم جهت تحمیل مطالبات آنی و آتی خود تا فراهم نمودن زمینه ی مناسب برای کسب قدرت و پایان دادن به مالکیت خصوصی را ایجاد می کنند. کارگران با درک ضرورت و نیازشان به اتحاد و همبسته گی طبقاتی میان خود در محل کار، و با بیکاران و محرومان جامعه در محیط زندگی، از طریق پیشروان دل سوز و فداکار به ایجاد تشکل خودساخته مستقل و سرمایه ستیز اقدام می کنند. این روند برآیند نیاز و توان مبارزاتی خود آن طبقه است .

هر صنف کارگری زمانی اقدام به ایجاد تشکل میکند که به درک ضرورت آن به عنوان ابزار مبارزه طبقاتی خود رسیده باشد، و توان برقراری اتحاد عملی و نظری برای ایجاد چنین تشکلی در میان بدنه ی کارگری را نیز دارا باشد. در این مرحله تشکل ابزار رسیدن به خواست و مطالبه صنف تشکیل دهنده ی آنست.

در فاز بعدی این تشکلات صنفی در جهت تحقق اتحاد طبقاتی، با پیش گذاشتن خواستها و مطالبات مشترک از طریق نمایندگان خود، و با دورنمای نابودی بردگی مزدی، برای ایجاد تشکل سراسری اقدام می کنند. این روند تا رسیدن به چنین مرحله ای دارای ملزومات و شرایطی است که خود تشکلات کارگری در زمان مقتضی تعیین و تعریف می کنند. هرگونه نسخه پیچی از بالا جز به بیراهه کشاندن جنبش کارگری از مسیر مبارزه طبقاتی منتهی نمی شود.

حتی اگر قرار بر این بود که ظرفی برای اتحاد عمل تشکلات فعالان کارگری و یا تشکل سراسری آنان ایجاد شود، بازهم مکانیزم آن نشست کانون وتنی چند از فعالان کارگری نبود. می بایست از تشکلات موجود دعوت به عمل می آمد تا با ارائه طرح و برنامه های جمعی زمینه ی مناسب اتحاد عمل فراهم شود. ادعای سازندگان سناریوی "تشکل سراسری" در این چهارچوب هم نمی گنجد. بدون ملاحظه کاری باید گفت روی کرد ایجاد تشکل سراسری کانون مدافعان وهم فکرانش نه تنها طبقاتی و سوسیالیستی نیست، نه تنها بانیان این تشکل سراسری هیچ نیت پاک و مقدسی ندارند، نه تنها هیچ باری از روی دوش طبقه کارگر بر نمی دارند، بلکه کار آنها در ساده ترین حالت فقط خاک پاشیدن به چشم کارگر و ایجاد انحراف و انشقاق در درون جنبش کارگری و فعالان این عرصه است؛ چرا که فراتر از انشقاق و تشتت در میان فعالین جنبش کارگری، سناریوی تشکل سراسری کانون مدافعان و هم پیمانانش می تواند چراغ سبزی از سوی فعالان آن به اصلاح طلبان درون یا بیرون حکومت باشد تا در هر گونه تغییر و تحول احتمالی و پیچ و تاب سیاسی، صندلی چرخ داری برای خود رزرو کرده باشند.

 

گزارشگران:

این بحث ها از کی شروع شد و آیا شما و کمیته هماهنگی در جریان این مباحثات قرار گرفتید؟

 

عمر مینائی:

خیر، بطور مشخص از طرف گردانندگان این پروسه پیشنهاد کتبی و یا شفاهی که اعضای کمیته هماهنگی در جریانش باشند مطرح نشده، و من نیز از طریق اطلاعیه های خودشان مطلع شدم . و اما با توجه به شناختی که من از دوستان متشکل در کمیته ی هماهنگی دارم و تعریفی که کمیته برای رویکرد خود نسبت به سازمان یابی کارگری دارد، خط مشی این کمیته با اقدام کانون و همگرایانشان در ایجاد چنین "تشکل سراسری" متضاد است، چراکه کمیته به طورصریح و روشن هیچ نوع تشکل مکانیکی و از بالا را برای کارگران مناسب و طبقاتی نمی داند. کمیته ی هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری این تعریف کاملا روشن را نمایندگی می کند : کمک به سازمان یابی کارگری، تا کارگران تشکل های مستقل و طبقاتیشان را با نیرو و توان خودشان تشکیل دهند، تشکل هایی که بر مبنای مرزبندی با رفرمیسم و جریانات ضد کارگری قرار داشته و شورایی و سرمایه ستیز باشند. در اینجا توضیح این نکته را ضروری میدانم که مبارزه با رفرمیسم به معنای قبول نکردن رفرم نیست. طبقه ی کارگرهمچنان که برای نابودی بردگی مزدی مبارزه میکند باید برای مطالبات روزمره ی خود نیز تلاش کند، ولی بر خلاف اصلاح طلبان، رفرمیست ها و جناح راست کارگری، گرایش چپ کارگری بهبود زندگی کارگران و محرومان را نه در آشتی طبقاتی و ماندگاری سرمایه داری، بلکه در دورنمای الغای مالکیت خصوصی تعریف میکند. چرا که دمکراسی سرمایه داری که اصلاح طلبان ورفرمیستها به آن دل بسته اند چیزی فراتر از ظرف مناسب تحمیل فقر بیشتر وبه چالش کشیدن مبارزه طبقاتی نیست.

این را هم اضافه می کنم که کمیته بعد از جدا شدن جریان فکری آقای محسن حکیمی دوباره در نشستهای متعدد خود روی کردش را نسبت به تشکل و سازمان یابی کارگری باز تعریف کرد. ابتدا کمیته ی هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری تعریف شده بود که این همان روی کرد فرقه ای و نسخه پیچی از بالا برای ایجاد تشکل کارگری بود - بر مبنای آن قرار بر این بود که طی پروسه ای در طول دوران فعالیتش با جذب نیروی کارگری خود را منحل نموده و از درونش تشکل سراسری بیرون آید - حال ساز و کار این تشکل سراسری بر مبنای کدام روی کرد تعریف می شد و نقش و جای گاه کارگران در این تشکل گنگ و نامفهوم کجا قرار می گرفت، یا فراموش شده بود و یا به فراموشی سپرده بودندش، که هیچ گاه به طور مشخص و کنکرت در موردش بحث نشد.

گرویدن تعدادی از فعالان درون کمیته ی هماهنگی به کانون مدافعان برای درست کردن تشکل سراسری، بازمانده ی همان گرایش و طیف فکری خود محور فرصت طلب است که منافع کل جنبش را در راه اهداف شخصی قربانی می کند. اینان خود را با جنبش تعریف نمی کنند بلکه جنبش را با خود تعریف می کنند. این روی کرد عقب افتاده که کارگر را ناتوان و فرودست می بیند، در اولین تصویری که به ذهنش می رسد خود را بالای سر آن قرار داده و سعی می کند تشکل خودساخته را به جای تشکل بیرون آمده از درون مبارزه ی حی وحاظر طبقاتی کارگران به آنها قالب کند. گرایش برخورد از بالا با سازمان یابی کارگری چیزی جز به چالش کشیدن مبارزه طبقاتی وسازش وتمکین به نظام بردگی مزدی نیست.

 

گزارشگران:

تشکل های عمومی تر و فرا محیطی که در خدمت کارگران و مبارزاتشان قرار گیرد در تجربیات بین المللی پر تعداد هستند و بعنوان مثال میتوان از اتحادیه های سراسری و فدراسیون و... نام برد. اساسا چنانچه نهاد ها و فعالین کارگری با ایجاد نشست ها و پیشبرد مباحثات در این زمینه ها بکوشند خودبخود گامی تدارکاتی محسوب میشود. بنظر شما کجای کار اشکال داشته است که واکنش تعدادی از نهادها و فعالین کارگری را در داخل و خارج کشور در بر گرفته است؟

 

عمر مینائی:

در بالا به آنچه مد نظر کانون وهم فکرانشان است پرداختم. و اما بحث تشکل عمومی که باید بگویم اگر منظور شما تشکل عمومی تر مرکب از فعالان موجود متشکل باشد، این در پروسه کانون وهم فکرانشان جای ندارد. تشکلی که بخواهد در خدمت مبارزات کارگری قرار گیرد باید هم گام وهم سو با دیگر فعالان و تشکلات موجود برای اتحاد عمل و تقویت ظرفیت و توانمندی جنبش کارگری تلاش کند.

اتحادیه و سندیکا و فدراسیون به خاطر وجود عضوهای میلیونی همچنان پل ارتباطی بین سرمایه دار و کارگر هستند. غالب این نوع تشکلات صرف نظر از این که چه جای گاهی در میان کارگران دارند به جای سرمایه ستیزی عنصر ماندگار آن و اهرم تعادل بین کارگر و سرمایه دار هستند. رهبران این تشکلات از پایگاه طبقاتیشان جدا شده و در خدمت سرمایه داری قرارگرفته اند. و اما باید گفت این حرکت ایجاد به اصطلاح تشکل سراسری در ایران حتی زمینه ساز یک اتحاد عمل رفرمیستی سندیکایی نیز نیست و به مراتب از آن هم موذیانه تر است.

 

گزارشگران:

گفته شده است که تا تشکیل این تشکل سراسری فاصله زیاد است و در جلسات اولیه نیز از فعالین نهادهای کارگری دعوت شده است و بعضا هم موافق ایجاد ظرفی بزرگتر برای دخالت کارگران در این زمینه بوده اند. آیا با این نظر موافقید؟

 

عمر مینائی:

شرح دادم که ایجاد تشکل سراسری کارگری منوط به کدام فاکتورهاست و هنوز تشکلاتی به وجود نیامده تا از دل آنها تشکل سراسری شکل گیرد و بیرون اید.

تا جایی که من اطلاع دارم تعداد دعوت شدگان به نشست های این "تشکل سراسری" انگشت شمارند. آنهم به شیوه ی انفرادی و نه به عنوان نماینده ای از تشکلات موجود. حال این تعداد چه تصمیمی گرفته اند خود جواب گوی آن هستند، ولی این سناریو با هر کمیت و کیفیتی از دیدگاه طبقاتی سرمایه ستیز تهی است. در اینجا ذکر این نکته را هم ضروری میدانم که بعضا تعریفها از فعال کارگری یک تعریف عمومی بوده وبه همین خاطر انتظارها هم از آن یکسان بوده است، درصورتی که نظام سرمایه داری بجز سرکوب، گزینه های دیگری هم برای به چالش کشیدن ومنحرف کردن جنبش کارگری و دیگر جنبشهای اجتماعی دارد. سرمایه داری با اصلاحاتی در درون خود کارگر را ملزم می کند در چهارچوب دستگاه فکری و اجتماعی او حرکت وعمل کند و موضع سرمایه ستیزانه ی خود را کنار بگذارد، به تحولات انقلابی فکر نکند، بلکه به اصلاحات اقتصادی تمکین نماید. سرمایه داری برای نهادینه کردن این روی کرد گزینه ای بهتر از فعالان کارگری که ایامی درمیان کارگران اعتباری داشته اند و اینک در خدمت خود گرفته است، ندارد. پروسه ی ایجاد "تشکل سراسری" کانون مدافعان و همراهان برگرفته ازاین سناریوی سرمایه دارانه است. اما در مقابل، گرایش چپ وسوسیالیست جنبش کارگری در همان حال که برای حصول هدفهای بلافصل و کسب منافع آنی طبقه ی کارگر مبارزه می کند، در جنبش حال آینده ی آن راهم نمایندگی میکند و حافظ آن است.

در خاتمه فعالان چپ کارگری از تمام جنبشهای اجتماعی برای نابودی هرگونه ستم و استثمار دفاع کرده، و در هر اتحاد عملی که ظرفیت و توانمندی این جنبشها را در جهت نابودی ستم و استثمار بالا ببرد شرکت می کنند.

 

گزارشگران:

از کارگران دربند چه خبر؟

 

عمر مینائی:

من در اینجا لازم می دانم به تمام زندانیان سیاسی و فعالان کارگری دربند و خانواده ها و عزیزان ایشان درود بفرستم. در این شرایط وخیم اقتصادی خانواده ای که نان آورش در زندان است چگونه شب و روز را سپری میکند؟ سیستمی که برای به زانو در آوردن مخالفانش از هیچ ترفندی نمی گذرد، شرایطی که زندانی در غم نان همسر و فرزندانش لحظه ای آرام ندارد، مناسب زندگی انسانی نیست. باید برای تغییر آن کوشید و مبارزه کرد.

 

گزارشگران:

با سپاس مجدد از شما

من هم ازشماسپاس گذارم که زحمت این گفتگوراکشیده اید

www.gozareshgar.com

gozareshgar1001@yahoo.de

 

7.1.2015