تاریخ اسلام

 

 

قبایل شورشی و امنتاع آنان از پرداخت مالیات زکات

 

هر چند با از پا در آمدن أسوَد، یکی از شورش های مهم علیه حکومت مرکزی به پایان میرسد، با این حال در نقاط دیگر دامنه شورش همچنان رو به افزایش میگذارد. ازجمله قبایل طَیّ و اسد به دور طُلَیعَه گرد آمده بودند. مردم غَطَفان دست از اسلام برداشته بودند. هوازن مردد بودند و زکات نمیدادند و به جز بنی ثقیف و طایفه جدیله همه مرتد شده بودند. بخشی از بنی سلیم نیز دست از دین شسته بودند.

در مورد یمن نیز هرچند کار أسوَد به پایان رسیده بود ولی در یمامه کار مُسَیلَمه بالا گرفته بود. ابوبکر نیز پس از اعزام اسامه با نامه به عاملان خود در مناطق شورشی و کسانیکه هنوز با او مانده مرتد نشده بودند اطلاع میدهد تا باز گشت اسامه و لشکرش در انتظار بمانند. در واقع نیز برای حکومت مرکزی و اسلام جز سه هزار تن لشکر اسامه که همگی از مهاجرین و انصار بودند و کسانی که در مدینه باقی مانده بودند، نیروی چندانی باقی نمانده بود.

در مناطق شورشی، در بسیاری نقاط، مردم مرتد شده به جان مسلمانان افتاده، دست به قتل عام و کشتار آنان زده بودند و نمایندگان و مامورین محمد را از همه جا بیرون ریخته بودند. بنابراین درمناطق دیگر نیز جز بخش هائی از بعضی قبایل که هنوز، آن هم با تردید، وفادار مانده بودند، کس دیگری باقی نمانده بود. و اینها هم در گستره وسیع مناطق شورشی نیروهای پراکنده و ضعیفی بودند و از این رو توان دست زدن به عمل مستقل و متکی به خود را نداشتند و به دستور ابوبکر منتظر بازگشت نیروی اسامه نشسته بودند. در واقع با مرگ محمد و شورش سراسری اعراب علیه وی شیرازه قدرت ودولت اسلامی درهم پاشیده و به حد اولیه خود درمدینه کاهش یافته بود.

واقعه مهم دیگری که در این زمان رخ میدهد ورود نمایندگان طوایف "بنی مُرَّه"، "بنی ثَعلَبه"، "بنی عبس"، بخشی از مردم "بنی کِنانه"، "ینی لَیثیان"، "بنی دیلیان"، "بنی مُدلِجیان" که طرفداران طُلَیحه نیز در میان آنان بوده اند، برای مذاکره با ابوبکر به مدینه بود. این نمایندگان همگی از ابوبکر درخواست قطع پرداخت مالیات به دولت مرکزی را میکنند. مردم هوازن و بنی اسد نیز از پرداخت مالیات امتناع میکنند و به همین منظور نماینده ای به مدینه می فرستند. طبری می گوید:

"فرستادگان قبایل عرب که از دین گشته بودند پیش وی می آمدند که می خواستند نماز را بپذیرند اما زکات ندهند، اما ابوبکر نپذیرفت".

به نظر میرسد که وسیع ترین جنبش درمیان قبایل عرب مربوط به نپرداختن زکات یا مالیات اسلامی به دولت مرکزی بود. قبایل اطراف مدینه نیز برای همین مطالبه نمایندگان خود را نزد ابوبکر فرستاده بودند. حتی در زمان حیات محمد نیز هنگامی که او "نوفل بن معاویه دئلی" را بر سر بنی فزاره برای گرفتن مالیات زکات می فرستد، "خارجة بن حصن، در "شربه" به او برخورد میکند و همۀ مالیات های دریافتی را از چنگ او به در می آورد و به بنی فزاره پس میدهد. مقدسی نیز به این مسئله اشاره میکند و میگوید:

"تمام عرب جز اهل سه مسجد، مکه، مدینه، بحرین و مردمی از نخع و کِنده همه مرتد شدند. بعضی از پرداخت زکات سر باز زدند و بعضی منکر زکات شدند و بعضی کفر خود را منکر بودند اما با مسلمانان از در دشمنی در آمدند."

بنابراین به نظر میرسید که زکات یعنی مالیات تحمیلی، اولین ومهمترین مطالبه جنبش ضد اسلامی وضد دیکتاتوری درشبه جزیره بود. حتی در جلسه ای که ابوبکر در مدینه برای جنگ با شورشیان تشکیل میدهد، حاضرین او را مورد انتقاد قرار میدهند و میگویند:        " چگونه به جنگ مردمی میروی که به خدا و رسول خدا گواهی میدهند و حال آنکه پیامبر خود مىفرمود: "من مامورم كه با مردم پيكار كنم تا بگويند: لااله الا الله  و چون اين سخن را گفتند ديگر خون شان و اموال شان در زينهار است مگر حقى ايجاب كند." و ابوبکر پاسخ میدهد: "من با هر كس‏ ميان نماز و زكات تفرقه بيندازد جنگ خواهم كرد. به خدا سوگند كه اگر از پرداخت بزغاله اى- يا به روايتى زكات يك سال يك شتر- سر باز زنند من با ايشان جنگ خواهم كرد."

در نتیجه ابوبکر حاضر به این نمیشود که مسئله زکات را از نماز جدا نموده، تن به مطالبه شورشیان بدهد. او به درستی تشخیص میدهد که کوچکترین عقب نشینی در برابر مخالفین، آنان را جری تر ساخته، مقدمۀ عقب نشینی های بعدی و خارج شدن شیرازۀ امور از دست مسلمانان و دولت جرّار اسلامی میگردد. از این رو ملاک مسلمان بودن را عملا از نماز به پرداخت مالیات تغییر میدهد و نشان میدهد که مسئله پایه ای در جنبش محمد نه صرفا ترویج تجریدی یک دین بلکه برپائی یک دولت جدید و استقرار اتوریته آن بوده است. در واقع نیز آنچه که اکنون بیش از هر چیز دیگری در معرض خطر و موضوع اصلی کشمکش قرار گرفته بود، در درجه اول دولت مرکزی و قدرت آن بود و نه چیزی دیگر.

ما در گذشته دیدیم که اسلام چیزی نبود که مردم عرب به آن ایمان بیاوردند، بلکه به زور شمشیر بر آنان تحمیل شد. هدف واقعی و اصلی محمد نیز، همانطورکه خود بارها گفته بود، مطیع کردن عرب تحت فرمان خود و عجم تحت فرمان عرب بود. داستان خود ساخته خدا و وحی و در یک کلام اسلام، تنها بهانه ای برای پیشبرد این مقصود بود. هر جا که قبیله ای اسلام آورده بود، اسلام آوردن آن چیزی نبود جز این که ناخواسته طوق اطاعت از محمد را بر گردن خود انداخته باشد. بنابراین هدف از استقرار قدرت دولتی و دیکتاتوری مطلقه آن، همۀ منظور و هدف اسلام و خود آن بود. بدون آن نه اسلام معنایی میداشت و نه چیزی از آن باقی میماند. هر دو طرف با درک عملی این موضوع بود که بر سر مالیات زکات که اولین سمبل عملی این تبعیت بود به مشاجره و رو در روئی پرداخته بودند. در همین رابطه بود که "سعید بن مسیّب" گفته بود: "وی، یعنی ابوبکر، از همه شان در کار دین آگاه تر و درست رای تر بود."

رد مطالبه شورشیان

 و حمله آنان به مدینه

با رد درخواست شورشیان در امر قطع مالیات زکات، دامنه شورش و جنگ به مدینه نیز میرسد و قبایل درخواست کننده که در اطراف مدینه مستقر بودند، پس از رد درخواست شان تصمیم می گیرند که به مدینه حمله کنند. زيدبن اسلم مى گويد:

"فرستادگان قبايل از دين گشته اطراف مدينه سوى قوم خويش‏ رفتند و به آن ها خبر دادند كه در مدينه چندان كس‏ نيست و آن ها را به انديشه حمله به مدينه انداختند." 

ابوبكر، طلحه و زبير و "عبدالله  بن مسعود" را بر سر گذرگاه هاى مدينه مى گذارد و مسلمانان مدينه را در مسجد آماده نگاه داشته به آن ها مي گويد:

"مردم اطراف به كفر گراييده اند و فرستادگان شان ديده اند كه جماعت شما كم است، معلوم نيست شبانه حمله مى كنند يا روز كه نزديك ترين طايفه مرتد تا اين جا بيش‏ از يك روز فاصله ندارد. اين قوم اميد داشتنند كه شرط شان را بپذيريم و با آن ها صلح كنيم كه نپذيرفتيم و ردشان كرديم؛ پس‏ آماده باشيد."

سه روز میگذرد تا این که شورشیان شبانگاه به سوى مدينه حمله ور میشوند و گروهى در "ذى حسى" میمانند. سپس ابوبکر با نیروی شتر سوار خود به کمک آنها می شتابد. در ابتدا شورشیان با یک حیله جنگی که در آن "مشک های پر باد به ریسمان بسته بودند که آن را با پای خویش بزدند و جلو شتران راندند و شتران رم کردند" سپاه ابوبکر را بی آنکه کسی از آن کشته شود تا درون مدینه فراری میدهند. "عبدالله لیثی" که خود جزو شورشیان بوده به همین مناسبت این شعر را در وصف پیروزی شورشیان می سراید:

تا پیغمبر میان ما بود اطاعت وی کردیم،

ای بندگان خدا ابوبکر چکاره است،

آیا وقتی او درگذشت، ابوبکر وارث وی شد؟

به خدا این تحمل ناپذیر است.

چرا تقاضای فرستادگان ما را نپذیرفتید،

و از عواقب رد آن بیم نکردید؟

آن چه فرستادگان ما می خواستند و پذیرفته نشد

برای من چون خرما شیرین و بلکه شیرین تر از خرماست."

ابوبکر پس از عقب نشینی به مدینه خود را تجدید سازمان نموده تمام شب را صرف تدارک حمله متقابل میکند و در پایان شب روانه جنگ مجدد با شورشیان میشود. این بار بر آنها چیره شده تا ذوالقصه آنان را به عقب می نشاند. این اولین پیروزی مسلمانان بر مرتدین و شورشیان در عربستان بود. این پیروزی روحیه مسلمانان را بالا میبرد. چرا که در اثر کشتاری که شورشیان از مسلمانان در قبایل خود کرده بودند، روحیه آن ها  به شدت پائین آمده بود.

"چنان بود که بنی ذبیان و عبس به مسلمانان خویش تاخته بودند و خون شان را ریخته بودند و قبایل مجاور آن ها نیز چنین کرده بودند، جنگ ابوبکر مایه عزت مسلمانان شد و قسم خورد که از مشرکان بسیار کس می کشد و از هر قبیله که مسلمانان را کشته اند معادل مسلمانان مقتول و بیشتر، کشتار میکند." 

این کشتار و برادر کشی خونین که محمد آغازگر آن بود و اکنون میرفت تا به اوج خود برسد، همانطور که قبلاً گفته شد، تا کنون در سرزمین عربستان در میان قبایل بدوی سابقه نداشت. نظام بدوی، در سرتاسر جهان بسیار صلح طلب تر، دمکراتیک تر و متمدن تر از جانشینان وحشی آن بود. جانشینانی که برای از میان بردن این دمکراسی که لازمه برقراری نظام دیکتاتوری و سرکوبگر آنان بود، چاره ای جز به راه انداختن کشتارها و برادرکشی های خونین نداشتند. این حمام خون قبلاً در همه جا به راه افتاده بود. برای همین، هر جا که انسان متمدن، نظام وحشی و ضد بشر خود را به پا داشته بود، برای پوشاندن وحشیگری خود، خود را متمدن و اقوام صلح طلب و دمکرات ما قبل خود را وحشی و بربر نام نهاده بود.

در مورد اسلام نیز دیدیم که چگونه نظام جهل و جاهلیت و خرافات، نظامی که برای برقراری دیکتاتوری خون آشام خود، جامعه دمکرات و بدوی عرب را به خاک و خون کشیده و بزرگترین برادر کشی و حمام خون را در میان آنان به راه انداخته بود، برای پوشاندن جهل و بربریت خود، آنان را به همین القاب منتسب می کرد. 

با عقب نشینی شورشیان به ذوالقصه، خطر حمله به مدینه از میان نمیرود، بلکه با اخبار بیشتری که از شورش مردم در سایر نقاط میرسد بالا می گیرد. مقدسی می گوید:

"هراس مسلمانان در مدینه از گرایش همگانی عرب به رده [ارتداد بسیاری یافت. فرزندان و زنان را به حصارها و میان کوه ها بردند و ابوبکر با یارانش از مهاجر و انصار ،  بیرون آمد و در ذوالقصه فرود آمدند." 

به این ترتیب حتی خود مدینه نیز برای جنایتکارانی که مردم عرب را به خاک سیاه نشانده آنان را تشنه خون خود کرده بودند، دیگر جای امنی محسوب نمی شد.

در ذوالقصه، ابوبکر که نفرات کمی در اطرافش بوده، مورد حمله "خارجة بن حِصن بن حُذَیقه بدر فَزاری" و قبیله غَطَفان قرار گرفته فراری میشود و به بیشه ای در آن نزدیکی فرارمیکند. در این زمان، "طلحة بن عبدالله" به کمک میرسد و مسلمانان بازگشته، بر خارجه فائق میشوند. خارجه همان کسی بوده است که زکات بنی فَزاره را از چنگ نماینده محمد در آورده میان آنها تقسیم میکند. خطیئه این شعر را در باره این جنگ و در ستایش خارجه می گوید:

"جانم فدای فرزند بدر باد روزی که سپاه خویش را آورد،

-آن گاه که همه اموال میراثی و اکتسابی مرا در حصار گرفته بودند-

تا محو کنند آنچه را که قریش جان خود را بر سر آن نهادند،

سوارانی دلیر با بازوان کشیده و بلند."

به زودی شتران حامل مالیات هائی که در یمن قبل از آغاز شورش جمع آوری و ارسال شده بود، میرسند. مسلمانان که هر لحظه خود را در معرض حمله مجدد شورشیان میدیده اند وقتی از دور نزدیک شدن شتران را می بینند فکر میکنند که "خطر است". اما ابوبکر بشارت نیک میدهد. وقتی نزدیک میشوند معلوم میشود که زکات شتران صَفوان، زبرقان و عَدیّ را می آورند.

چند روز بعد اسامه نیز بعد از دو ماه و چند روز با غنایم غارتی خود باز میگردد. این نیز بر روحیه مسلمانان می افزاید. ابوبکر او را در مدینه به جای خود گذارده با لشکری به ذوالقصه، جائیکه شورشیان به آن عقب نشسته بودند می تازد و بنی ذبیان و بنی ثعلبه را شکست داده سرزمین آنها را بعنوان غنیمت جنگی غصب میکند. آنها نیز دوباره مسلمان شده، به سرزمین خود باز میگردند. ولی ابوبکر تحت این عنوان که زمین های شان غنیمت جنگی است به آنها اجازه اقامت در سرزمین شان را نمیدهد. او ابرق را چراگاه اسبان مسلمانان و سرزمین دیگر آنان را چراگاه خودشان میکند. ولی پس از درگیری میان ماموران مالیاتی و مردم، این چراگاه نیز به عنوان زکات غصب می گردد.