جعفر عظیم زاده

شبح پیشروان، کارگران بی سر - یک مقاله با دو تیتر – قسمت اول

چندی پیش مقاله ای با نام مستعار آقای غلامحسین حسینی تحت عنوان "شبح پیشروان، کارگران بی سر"، در سایت سازمان راه کارگر(کمیته مرکزی) منتشر شده بود. پس از چند روز از آنجا که این مقاله به جز سایت  "سازمان راه کارگر(کمیته مرکزی)" مورد توجه سایتهای دیگر قرار نگرفت، این بار تحت عنوان "نظریه پردازان بی عمل، کارگران بی سر"، باز انتشار پیدا کرد! و با اصلاحاتی در برخی سایتهای دیگر نیز منتشر شد.

من کسی را که پشت این اسم مستعار قرار دارد می شناسم، البته هیچ آدرسی از ایشان ندارم. وی پس از آزادی من از زندان در سال گذشته، یکبار منزلم  آمد و ضمن تعریف و تمجید از فعالیتهای اتحادیه، از من خواست برای اینکه اتحادیه با جریانی تداعی نشود دست به انتشار مقاله ای با مضمون خط کشی با برخی از جریانات سیاسی بزنم!؟ بماند که من خواست وی را بر آورده نکردم.

اخیرا در روز اول ماه مه در جای دیگری این آدم را دیدم. با جمعی از دوستان مشغول بحث بود که من نیز در گوشه ای نشستم و دیدگاهم را راجع به بحث مورد نظر ابراز داشتم که به یک مرتبه ایشان با طعنه و تحقیر فرمودند: راستی یک کمی هم راجع به آن بابا بگو که می گفت با دو نفر هم میشود قدرت را گرفت!؟ از آنجا که یکی از دوستان زمینه شادی مختصری! را فراهم کرده بود(البته این آدم در شادی شرکت نکرده بود)، خوب تا حدودی طبیعی بود که من با شانتاژ و تحقیری  که از سوی وی بر علیه ام صورت گرفت و همچنین ذهنیت و سابقه ای که از دیدارم با وی در منزلم داشتم کمی از کوره در بروم و بگویم: کمی شرف و انصاف داشته باش، اینقدر زبون نباش. من دارم بحثی را میکنم و شما میتوانید بحث مرا به اعتبار بحث خودم نقد کنید و...،

من آدم ساده ای نیستم، اما ایشان در انجام مقصودش مصمم تر از این حرفها بود و پس از ناکام ماندنش در منزلم، این بار دست بکار دیگری شد و با شانتاژ و تحقیر بحث من در آن جمع، بهانه ای را فراهم کرد تا بتواند، هم رو به بیرون دست به سیاه نمائی بزند و هم مرا در شرایط  سخت و پیچیده امنیتی حاکم بر کشور بطور علنی و آشکاری  مبلغ یکی از شخصیتهای مشهور سرنگونی طلب (در قید حیات نیست) معرفی کند.  (مقاله فریده جعفری: ضرورت ارزیابی معیارها، و شناخت محتوای تشکل ها و محافل، در مبارزات طبقاتی)

شاید ایشان و یا همکارش (فریده جعفری – البته اگر آدم واقعی به این نام وجود داشته باشد) با انتشار مقاله فوق و در ادامه با انتشار مقاله "شبح پیشروان، کارگران بی سر"(و سپس: نظریه پردازان بی عمل، کارگران بی سر) انتظار داشته باشند که من بدلیل قرار گرفتن در زیر شش سال حکم و ترس از فضای امنیتی که آنها با انتساب اینجانب به جریانات سیاسی ایجاد میکنند، تحت فشار خرد کننده دفاع یا تبری جستن از این جریانات قرار بگیرم، دست به عصا بشوم، سرم را در برابر اینگونه اقدامات پلیسی قایم بکنم و مهم تر از من،  تحت تاثیر اینگونه فضا سازیهای امنیتی، عرصه بر فعالیتهای اتحادیه آزاد کارگران ایران تنگ بشود.  اما لابد ایشان خبر دارند که من در سال 88 نظرم را باره اینگونه مسائل به مامورین امنیتی گفته ام و نوشته ام(سماجت زیادی که راه به جائی نمی برد).  چکیده این نظر به شرح زیر است:

از نظر ما در اتحادیه آزاد کارگران ایران و در عالم واقع، تشکل کارگری و حزب سیاسی دو سطح کیفی متفاوت از سازمانیابی طبقه کارگر است. تشکل کارگری، حزب سیاسی طبقه کارگر نیست و به همین دلیل روشن و زمینی، تشکل کارگری نه بر سر کسب قدرت سیاسی، بلکه برای بهبود شرایط زیست و کار طبقه کارگر شکل میگیرد و فعالیت میکند. به این معنا، ما در اتحادیه آزاد کارگران ایران، مدار فعالیت یک تشکل کارگری را  فعالیت سیاسی نمی دانیم و بر این مبنا، هم من و هم دیگر اعضای اتحادیه، فعالیت سیاسی (بر اساس تعریف رایج) نمی کنیم.(هر چند که حق ما کارگران و عموم مردم ایران است). لذا از آنجا که نوشتن  بر "له یا علیه" احزاب سیاسی، فی نفسه یک فعالیت سیاسی است، ما چه با فشار امنیتی و چه با فضا سازیهای امنیتی بر علیه مان،  وارد چنین حوزه ای نمی شویم، تحت تاثیر اینگونه فضاسازیها ذره ای مرعوب نمی گردیم و از این منظر فضا را بر فعالیتهای خود تنگ نمی کنیم.

موخره:

آقای غلامحسین حسینی در یک مقاله با دو تیتر و دوبار انتشار، با یک تیر دو نشان زده است. 1-  انتساب من و اتحادیه به یک جریان سیاسی که در عالم واقع معنایی جز ایجاد فضای امنیتی حول ما و تنگ تر کردن عرصه بر فعالیتهای اتحادیه آزاد کارگران ایران ندارد. 2- تلاش برای تحقیر جنبش کارگری ایران و نا امید کردن بخش آگاه و سازمانده طبقه کارگر با اراجیفی عوام پسندانه

از نظر من پاسخ به قسمت دوم مباحث ایشان بسیار مهم تر است  چرا که به کل اوضاع طبقه کارگر در ایران و موقعیت چپ در سرتاسر جهان برمیگردد، به همین دلیل اظهار نظر در باره آنرا را به فرصت فراخ تری موکول می کنم.(بزودی)

جعفر عظیم زاده – 24 اردیبهشت ماه 1394