پیش نویس

تحولات سیاسی و اقتصادی پس از توافق هسته ای

 

1-     بر خلاف تبلیغات اصلاح طلبان حکومتی و متحدان آنها در داخل و خارج از کشور ، تحریمها نه عامل ایجاد بحران رکود و تورم توامان اقتصاد ایران بلکه تنها عاملی تشدید کننده، با تاثیری سنگین در کاهش باز هم بیشتر قدرت خرید و سطح زندگی کارگران و حقوق بگیران ایران بودند. نباید فراموش کرد که  مولفه های بین المللی ، گرچه در تغییر و تحولات اجتماعی نقش دارند اما مثل تمام کشورهای سرمایه داری، این ساخت اقتصاد و دولت متناسب با آن است که عامل تعیین کننده در تولید و بازتولید سرمایه داری ایران بشمار میرود.

 

2-     سیاستهای تاکنونی دولتهای پی در پی جمهوری اسلامی ، از "تعدیل اقتصادی" رفسنجانی تا سیاستهای خصوصی سازی دوران خاتمی و فروش بیسابقه دارایهای دولتی در دوران احمدی نژاد ، همه و همه در چارچوب و مطابق نسخه های نئو لیبرالی توصیه شده توسط صندوق بین المللی پول و دیگر نهادهای طراح و حافظ سیاستهای نئولیبرالی در سطح جهان انجام گرفته اند .

 

3-     این خصوصی سازیها ی "نوع روسی- التسینی" که در دوران رفسنجانی ، با شتابی آهسته ،هدف ایجاد کلان سرمایه داران نزدیک به جناح او را داشت ، با مقابله جناحهای دیگر در دوران احمدی نژاد و تشدید بیسابقه سیاست "فروش به بنیادها"، به شکل گیری قشر جدیدی از بورژوازی بوروکراتیک- امنیتی انجامید . مبارزه بین این جناحهای مختلف بورژوازی ، یعنی درمیان "یک درصدی ها"ی ایران سوخت اصلی تغییر و تحولات در "بالائیها" را فراهم کرده است . "جنبش سبز" را از این زاویه به مثابه اعتراض جناح مغلوب طبقه حاکمه و خرده بورژوازی شهری وابسته به آن باید دید.

 

4-     تمامی جناحهای بورژوازی ایران اعم از دولتی ، خصوصی و نیمه خصوصی - نیمه دولتی بطور کامل طرفدار ادغام اقتصاد ایران در جهان سرمایه داری نئولیبرال هستند . فقدان طرحهای ولنتاریستی بزرگ عمرانی و زیر ساختی ، ولو ازنوع نئوکینزی ، مشخصه اصلی کل این بورژوازی را تشکیل میدهد. تنها نسخه تجویزی آنان نسخه های صندوق بین المللی پول است و بس. این بارها مورد تحسین مقامات این نهاد امپریالیستی قرار گرفته است.

 

5-     خصلت رانت خواری دولت و اقتصاد عملا تک محصولی از یک طرف و غلبه مکانیسمهای اقتصادی سوداگرانه بعنوان نتیجه غلبه چند دهه ای "سیاست درهای باز " به نابودی بخشهای کاملی از اقتصاد ، فرسودگی و فروریزی ماشین تولیدی منجر شده و موجب افزایش منظم و بی وقفه بیکاری به مثابه یکی از مشخصه های اصلی اقتصاد در ایران شده است .

 

6-     ادامه این سیاستهای نئولیبرالی ، که با شفافیت و "افتخار" توسط دولت و اقتصاددانان دولت روحانی  عنوان میشود ، مانند تمام کشورهائی که این سیاستها در آنجا پیاده شده اند نتیجه ای جز فربه تر شدن کلان سرمایه داران و اقشار بالائی خرده بورژوائی کارگزار آنان از یکسو و تنگدستی فزاینده برای اکثریت قاطع کارگران و حقوق بگیران ایران از سوی دیگر نخواهد داشت.

 

7-     بر خلاف اسطوره هایی که توسط طرفداران این سیاستها تبلیغ میشود ، هیچ رابطه "خود بخودی" میان گسترش این سیاستها و آزادیهای سیاسی و مدنی وجود ندارد و بر عکس در همه دنیا و بخصوص در منطقه ما همواره دولتهای دیکتاتوری از نوع سکولار ( مانند بن علی در تونس و مبارک در مصر) یا مذهبی ( پاکستان و مصر اخوان المسلمی) را با خود آورده است . این امر ، علاوه بر ویژگیهای تاریخی این کشورها ، از گرایش به ارتجاع ذاتی سرمایه داری انحصاری ، که بخصوص با هژمونی بیسابقه سرمایه مالی در اقتصادیات سرمایه داری جهانی باز هم تشدید پیدا کرده است ، ناشی میشود. نظریه پردازان نئولیبرال ، از میلتون فریدمن و مکتب شیکاگوی او تا غنی نژادهای وطنی ، با تجویز "اقتصاد عرضه" طرفدار کاهش هزینه های تولید با فشار بر نیروی کار هستند . حمله تاچری- ریگانی به بخش سازمان یافته کارگران انگلستان و ایالات متحده پیش درآمد هژمونی این گرایش بود. در همه جا حمله و بازپس گیری دستاوردهای کارگران و حقوق بگیران و برچیدن "دولت-رفاه" ، که زیر فشار جنبش نیرومند کارگری اروپا و آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم شکل گرفته بود ، شعار و محور اصلی اقدامات سیستمداران نئو لیبرال بوده و می باشد .

 

 

8-     با توجه به خصلت سوداگرایانه اقتصاد رانتی ایران ، غلبه تفکر "بازاری" نئولیبرال ( که وزیر نفت آن در مقابل سوال اینکه چرا فکر ساختن پالایشگاه نبودید پاسخ میدهد که احتیاجی به ساختن پالایشگاه نیست چرا که من بنزین را ارزانتر وارد میکنم!)  ، فقدان هر نوع برنامه مداخله گرایانه دولت برای بازسازی دستگاه تولیدی و به راه انداختن برنامه های عمرانی گسترده  و رشد سرطانی بخش وابسته به دستگاههای امنیتی-نظامی ، در بهترین حالت تنها بخش کوچکی از اضافه درآمدهای ناشی از رفع تحریمات به سمت تولید و خدمات وابسته به آن خواهد رفت و از این رو تاثیر آن ، در کوتاه و میان مدت ، بر بهبود معیشت کارگران و حقوق بگیران ایران بسیار ناچیز خواهد بود.

 

9-     با تعقیب سیاست کارگر ارزان ، که تمام جناحهای بورژوازی ایران یکدل و یکجان از آن دفاع میکنند ، حمله به بقایای قانون کار ، بی ثبات کردن شرایط کار ، وضع اسفناک قراردادها ی کار ، عدم پرداخت حقوقهای کارگران، افزایش دائمی بیکاران ، که به نوبه خود فشار عظیمی به سطح دستمزدها و شرایط کار وارد میکند، همه وهمه شرایطی جهنمی برای نیروی کار در ایران فراهم کرده است . فقدان سازمانهای مستقل کارگران ، علیرغم رشد و گسترش بیسابقه جنبش اعتراضی و اعتصابی کارگران ، موجب شده که در مصاف طبقاتی کنونی ،توازن قوا بشدت به نفع دولت و سرمایه داران باشد .

 

10- در ایران که خشونت ذاتی سرمایه مالی با تمامیت گرائی مذهبی درهم آمیخته ، قهر عریان خود را ازطریق ارگانهای چندگانه رسمی و غیر رسمی دستگاه دولتی جاری میکند. تمرکز قدرت در هسته رهبری ولایت فقیه نه تنها مانع اصلی در برابر انکشاف جنبشهای اجتماعی است بلکه دامنه مانور جناحهای مختلف طبقه حاکمه را نیز محدود میکند. امروزه این حلقه اصلی قدرت، پس از نوشیدن جامهای متعدد زهر ، این عقب نشینی ناگزیر را خطری برای قدرت بلامنازع خود میداند و ازین رو حاضر به هیچگونه عقب نشینی در حوزه داخلی نیست .

 

11-  در چنین شرایطی ، عقب نشینی رژیم جمهوری اسلامی در برابر قدرتهای امپریالیستی نه تنها به معنی عقب نشینی این رژیم در برابر جنبشهای اجتماعی نیست بلکه بر عکس ، درست بهنگام "نوشیدن جام زهر" خمینی زمینه را برای "زهرچشم" گرفتن از فعالان جنبشهای اجتماعی فراهم کرده است . دولت روحانی که از زبان وزرای خود بارها تاکید کرده که میبایستی زمینه را برای "جذاب کردن" ایران برای ورود سرمایه خارجی آماده کرد ، خود را آماده گسترش و تشدید تعرض به جنبش کارگران و حقوق بگیران کرده است .

 

12-  سخنان خامنه ای اما در دیدار با دانشجویان و نیز در ملاقات با مسئولان ارشد وزارت علوم دال بر "لزوم باز نگهداشتن دستهای تشکلهای انقلابی و اسلامی " از یک طرف و "عدم اعتماد به فتنه گران" یک شمشیر دولب است : از یکسو جنبشهای اعتراضی را هدف گرفته و از طرف دیگر راه را حتی بر اصلاح طلبانی از نوع خاتمی ، موسوی و کروبی میبندد وحتی ایفای نقش "سوپاپ اطمینان " را نیز برای آنان قائل نیست . این نه تنها نویدی برای "فضای تنفسی" ادعائی طرفداران دولت روحانی نیست بلکه اعلان جنگ همه جانبه به جنبشهای توده ای و حتی به بخش "غیرخودی" اصلاح طلبان است . رژیم در این دوران عقب نشینی ناگزیر از برنامه های ماجراجویانه هسته ای ، شمشیر را از رو بسته است . ریختن به بندهای زندان اوین در فردای امضای قرارداد هسته ای تنها پیش درآمدی بر این تعرض است . باید برای مصافهای خونین و دردناک آماده بود.