چه کسانی مسئول آوارگی میلیون‌ها انسانند؟

   

 

   فرار میلیون ها پناهجو از کشورهای گرفتار جنگ داخلی و حکومت های استبدادی در ماههای اخیر ابعاد غیر قابل تصوری پیدا کرده است. کشورهای منطقه خاورمیانه و آفریقا بی‌تفاوت به فجایعی که خود از مسببین اصلی آن بوده اند، همچنان به سیاست‌های ارتجاعی و سرکوبگرانه خود ادامه می دهند. رژیم جنایت پیشه بشار اسد به کمک پول، اسلحه و نیروی نظامی ایران و روسیه بمباران مردم بی‌گناه را شدت بخشیده است، با استفاده از سلاحهای شیمیایی چون گاز کُلر و کشتار جمعی بر شمار قربانیان جنگی می افزاید و برای گروه‌ های تروریست، آنهم با دستآویز « مبارزه با تروریسم »، زمینه رشد فراهم می کند. بشار اسد در حالی به دروغپردازی در مورد جنگ با تروریسم اصرار می‌ورزد که طبق گزارش‌های مکرر سازمانهای حقوق بشر نسبت کشتار مردم از سوی ارتش او هفت برابر شمار کشتارهای گروه تروریستی داعش است.

    عربستان سعودی، ایران و ترکیه، در این میانه، علاوه بر تعلیم و حمایت از گروه‌ های تروریست بر سر کسب هژمونی در خاور میانه، تبلیغ و گسترش خلافت و امامت خود دست به هر جنایتی می‌زنند، جنایاتی که جهانیان نمونه‌ های آنرا در همین سال در سرکوب خلق کرد از سوی ترکیه و ویرانی هرچه بیشتر عراق، سوریه و یمن از سوی ایران و عربستان سعودی در گزارش‌های تکان دهنده شاهد بوده اند.

     در آن سوی درگیری ها، غرق شدن و نابودی هزاران پناهجو در دریاها، راههای پرخطر و مرگ صدها کودک چون آیلان کردی که پیدا شدن جنازه او بر ساحل دریای اژه در ترکیه قلب هزاران انسان را به درد آورد، تأثیر چندانی بر سیاست های ضد پناهندگی اغلب دولت های اروپایی نداشت و همه هیاهوهای رسانه ای اکثر آن‌ها اشک تماسی بیش نبود. آلمان که در راس این کشورها سیاست نسبتا روشنتری برای پذیرش پناهجویان داشته است، پس از گشایش مرزها به روی پناهجویان در هفته ی اخیر در درون ائتلاف حکومتی خود از سوی هورست زهوفر، رهبر حزب  « اتحاد سوسیال مسیحی »، با انتقاد روبرو شد. زهوفر شیوه پناهنده پذیری مرکل را اشتباه دانست و گفت : « دولت باید به نگرانی‌ها و ترس مردم، اگر بخواهد از قدرت گیری راستها جلوگیری کند، توجه کند. »  انتقادهای درون حکومتی به آنجا منتهی شد که مرکل موضع خود را تغییر داده، گفت : « ما کسانی را که باید مورد حمایت قرار گیرند، حمایت می‌کنیم اما کسانیکه چشم اندازی برای اقامت ندارند باید کشور ما را ترک کنند. » او در ضمن اقدام‌ های زیر را نیز تعیین کرد تا آنچه او « عوامل جذب کننده » می نامد را کاهش دهد:

 الف، تبدیل کمک نقدی در محل های اولیه ثبت نام به کمک جنسی.

ب : کاهش کمک‌های اجتماعی برای کسانیکه احتمالاً دیپورت می شوند. این کمک‌ها میتواند شامل غذا، لباس و جا و مکان باشد.

ج : قرار دادن کوسوو، آلبانی و مونتنگرو در فهرست کشورهای « امن » تا به دیپورت مهاجرین غیر قانونی سرعت ببخشد. ( ۱ )

    ناگفته نماند, کشور آلمان که با پیری جمعیت خود روبروست و تا دو سال دیگر به دو میلیون نیروی کار نیازمند است، با اتخاذ سیاستی گزینشی به جذب پناهندگان سوری، عراقی و افغانی مشغول است تا بتواند نیاز کشور خود برای سال‌های آینده‌ را بر طرف کند. این سیاست گزینشی آشکارا تبعیض آمیز و حساب شده است. پذیرش پناهجو عمدتا از سوریه، عراق یا افغانستان در واقع اوارگان و پناهجویان دیگر کشورهای دچار جنگ‌های قبیله‌ای و ارتجاعی مذهبی را عملاً به بوته فراموشی می سپارد و یا اگر هم معدودی از آن‌ها را بپذیرد، با شیوه‌های متفاوتی با آن‌ها بر خورد می‌کند. تا آنجا که تا کنون مشخص شده است، رسیدگی به پرونده پناهندگی یک فرد سوری چهار ماه طول می‌کشد ولی یک  پناهنده اریتره ای ۱۳ ماه و بیشتر. ( ۲ ) در عین حال هم, هنوز همین سه کشور آلمان، اتریش و سوئد که بیشترین تعداد پناهنده را پذیرفته اند، یک روز مقررات دبلین سه را کنار می‌گذارند و روز دیگر از رعایت آن صحبت می‌کنند یا از اتخاذ تصمیمی سراسری! هرج مرج و عدم پذیرش پناهنده بر وضعیت اسف بار سیاست پناهنده پذیری کشورهای اروپایی حاکم است.

 

    دیگر کشورها با بی‌تفاوتی و در اغلب موارد دشمنی آشکار با آوارگان و پناه جویان برخورد می کنند. به نمونه بر خورد نئو فاشیستی  ویکتور اوربان، نخست وزیر مجارستان، میتوان اشاره کرد. او نه مانع  تماشاچیان فوتبال شد که با سنگ و بطری های خالی به پناهجویان حمله کردند و نه از حمله هواداران حزب راست افراطی و ضدخارجی هوبیک به آوارگان جلو گرفت، بلکه خود ضمن مقصر دانستن دولت اتریش و آلمان که مقررات دبلین ــ شنگن را رعایت نمی کنند، در موضعگیری ای رسمی گفت: « ما از پناهندگان دعوت نکردیم به کشورمان بیایند! »

     رویکرد دیگر کشورهای اروپای شرقی هم به همان اندازه نا انسانی و نفرت انگیز است. دولت لهستان بین پناهندگان جنگی تفاوت قائل می‌شود و به رویکرد مذهبی ــ ارتجاعی متوسل می شود. نخست وزیر این کشور در مصاحبه‌ای گفته است: « مسیحیانی که از سوریه می‌آیند شایسته آنند که لهستان به آن‌ها کمک کند! ». این برخورد سازمان های حقوق بشر را به انتقاد شدید واداشت و عفو بین الملل دولت لهستان را متهم کرد که وظائف انسانی خود را زیر پا گذاشته است. این سازمان خواهان بررسی تصمیمات جدید این دولت از سوی دادگاه عالی قانون اساسی سازمان ملل شد. برخورد دولت چک برخوردی کاملاً فاشیستی بود. شماره گذاشتن روی بازوی پناهجویان به منظور شناسایی آن‌ها یاد آور برخوردهای دولت آلمان هیتلری است! اسلوواکی مقررات سهمیه بندی را اکیدا رد می‌کند و می‌خواهد « آزادنه و به میل خود پناهنده بپذیرد! » کروواسی، اسلونی، رمانی و بلغارستان همگی مانع ورد پناهجو شده‌ اند و کشورهای بالتیک کمک‌های خود را فقط به پناهندگان اوکراینی محدود کرده اند. ( ۳ )

     در چنین وضعیتی است که ژان کلود یونکر، رئیس کمیسیون اتحادیه اروپا، در تلاشی جهت حل بحران پناهندگی روز چهار شنبه ۹ سپتامبر طی سخنرانی ای طرح خود را ارائه داد. پیشنهاد یونکر این است که برای کم کردن بار مسئولیت سه کشور مجارستان، یونان و ایتالیا به ترتیب۵۰ هزار، ۵۴ هزار و چهارصد نفر و ۱۵۶۰۰ نفر از پناهجویان این کشورها را دیگر کشورهای اروپایی بپذیرند. یونکر برای تقسیم این ۱۲۰۰۰۰ پناهنده چهار معیار قایل شده است: ۴۰ در صد را قدرت اقتصادی، ۴۰ در صد را نسبت جمعیت، ده درصد نسبت بیکاران یک کشور و ده درصد سهم پذیرش پناهجو. افزون بر این، پیشنهاد کرده است که صندوقی شامل یک میلیارد یورو برای پروژه های اقتصادی در برخی از کشورهای آفریقا هزینه شود و دولت ترکیه نیز برای هزینه پناهجویان سالانه پانصد میلیون یورو دریافت دارد. آیا در حالیکه بیست میلیون آواره جنگی و گریزان از ستم‌های دولت های ارتجاعی و استبدادی در آرزوی رسیدن به منطقه ای امن در جهانند  و در حالیکه تنها ۱۳ میلیون آن‌ها در داخل مرزهای سوریه و عراق سرگردانند، چنین پروژه هایی تا چه اندازه میتواند کارساز باشد ؟

      دو دولت انگلیس و فرانسه اولی با اعلان پذیرش بیست هزار پناهنده در پنج سال آینده و دومی با پذیرش بیست و پنج هزار پناهنده موافقت کرده اند، آنهم پس از هفته‌ها سکوت و بی‌عملی. هر دو کشور بی توجه به بحران پناهندگی موجود در اروپا به هدف پیش برد مقاصد نو استعماری خود رسما اعلان کرده‌ اند که می خواهند بمب افکن جهت بمباران مواضع داعش به سوریه

 

 

 

 

 بفرستند. این تصمیم، در‌واقع، تکرار همان برنامه‌ای است که در لیبی به تجزیه و از هم پاشیدگی کامل این کشور و افتادن آن به دست گروه‌ های بنیادگرای تروریست منتهی شد.

     برخوردهای ضد خارجی و نئوفاشیستی بسیاری از کشورهای اروپای شرقی یادآور تجزیه یوگسلاوی در ۲۵ سال پیش و در گیری های مذهبی ــ ناسیونالیستی است. در آنزمان مسلمانان بوزنی را اخراج می‌کردند و اکنون بسیاری از کشورهای اروپای شرقی اسلام هراسی و خارجی ستیزی را دامن می‌زنند تا از مسئولیت های انسانی خود طفره روند. اکنون اما بحران پناهجویان با بحران های چندگانه ی اقتصادی، سیاسی و اجتماعی سراسری درهم تنیده شده است. نبود غذا، سرپناهی امن و ابتدایی ترین وسائل بقا، نبود چشم اندازی برای پایان جنگ و خاتمه دادن به رژیم های خودکامه در منطقه، موج میلیونی پناهجویان و آوارگان جنگی را به بار آورده است. نماینده پناهندگان سازمان ملل در منطقه گفته است که دیگر نمی‌تواند بار سنگین مالی پناهندگان را تحمل کند و افزوده است: « برنامه کمک سال ۲۰۱۵ فقط تا ۴۱ در صدش تأمین شده . » « سازمان برنامه تغذیه جهانی » کمک هایش را تا یک میلیون و ششصد هزار پناهنده سوری کاهش داده است و به بسیاری فقط روزی پنجاه سنت کمک می کند. » ( ۴ )

     هم‌اکنون حدود هزار دسته، گروه و سازمان بنیادگرای مذهبی در سوریه و عراق در حال جنگند و هیچ یک از آن‌ها نمی‌توانند برای مردم مایه امیدی باشند. ( ۵ ) کشورهای امپریالیستی و حکومت های مرتجع منطقه هدفی جز به حکومت رساندن مهره‌ های خود ندارند. این دولت ها بجای پشتیبانی از جنبش دمکراتیک آغازین در سوریه به اپوزیسیون خارج و گروه‌های بنیاد گرای مورد اعتماد خود دخیل بستند تا در موقع مناسب از آن‌ها استفاده کنند، همان سیاستی که امپریالیسم آمریکا در برخورد با اپوزیسیون اصلاح طلب ایران در خارج از کشور پیش می برد.

    در چنین شرایطی است که طرح صدای سوم و یک نیروی دمکرات، لاییک و برابری طلب از هر زمان دیگری بیشتر اهمیت پیدا کرده است. همه تلاش دول امپریالیستی و حکومت های ارتجاعی منطقه جلوگیری از پدید آمدن چنین بدیلی است. نمونه آنرا هم‌ اکنون در برخورد رجب طیب اردوغان در ترکیه و دستگیری وسیع مخالفین سیاسی خود شاهدیم. تنها یک بدیل مترقی، لائیک و برابری طلب در سطح منطقه و جهان میتواند با بسیج میلیونی توده های تحت ستم و استثمار به فقر، بیکاری و بی آیندگی مردم پایان دهد. بنابراین، وظیفه همه سازمان ها و نیروهای مترقی، دمکرات و برابری طلب است که در کنار سازمانهای مستقل مدنی انساندوست به هر ترتیبی که میتوانند به یاری پناهجویان بشتابند، سیاست‌های ضد انسانی دول امپریالیستی و ارتجاعی منطقه را بی‌وقفه افشا کنند و در سازماندهی صدای سوم با همه گروه‌ هایی که برای نجات انسان‌ها از چنبره استبداد، فقر، بیکاری و آوارگی در سطح منطقه و جهان مبارزه می کنند، هم صدا شوند. 

 

 

                                                                 تحریریه سایت

                                                                                           ۲۰ سپتامبر ۲۰۱۵

 

زیر نویس ها:

۱ ـــ روزنامه فاینانشل تایمز، ۸ سپتامبر ۲۰۱۵

۲ ـــ روزنامه یونگ ولت، ۶ سپتامبر ۲۰۱۵

۳ ـــ مجله تایم، ماه سپتامبر ۲۰۱۵

۴ ـــ همان مجله

۵ ــ مجله تایم، سپتامبر ۲۰۱۵