آیا
بازداشتگاه
سنندج در
استان
کردستان ایران
در فهرست مخوف
ترین زندان های
دنیا قرار
دارد؟
محمود
صالحی
قضاوت
درباره
بازداشتگاه
مخوف سنندج را
به خواننده و
مسئولان حقوق
بشری واگذار میکنم
که هنوز در
مورد این
بازداشتگاه
مخفی و در دنیای
امروز
ناشناخته است.
برای روشن
شدن این
موضوع، به
فهرست 20 زندان
و بازداشتگاه
دنیا اشاره میکنم
و بعد در مورد
بازداشتگاه
سنندج هم توضیحاتی
میدهم.
1- زندان «دیار
باکر» - ترکیه
زندان
«دیار باکر» در
جنوب شرقی
کشور ترکیه
قرار دارد. این
زندان در سال 1980
میلادی تاسیس
شد و از آن زمان
تا به امروز،
خطرناکترین «مجرمان»
در آن نگهداری
میشوند. به
همین دلیل نیز
عنوان یکی از
بدترین زندانهای
دنیا را به
خود اختصاص
داده است. جدا
از شکنجههای
جسمی که به
زندان اعمال میشود،
شکنجه روحی و
تخریب شخصیتی
زندانیان، این
زندان را به یکی
از مخوفترین
زندانهای دنیا
تبدیل کرده
است.
زندان دیار
باکر به دو
بخش تقسیم میشود:
بخش « «E میتواند 744
زندانی و بخش « D» نیز
میتواند 688
زندانی را در
خود جای دهد. بر
اساس
گزارشات،
اکنون هر دو
بخش این زندان
کاملا پر شدهاند.
2- زندان «سابانتا»
- ونزوئلا
زندان
«سابانتا» در
کشور ونزولا
قرار داشته و
عنوان یکی از
هولناکترین
زندانهای دنیا
را به خود
اختصاص داده
است. این
زندان یکی از
خشنترین
مراکز تربیتی
در آمریکای
لاتین بوده و
هر مجرمی که
به این مکان
قدم میگذارد،
آرزو میکند
که هر چه سریعتر
از این محل
فرار کند. در این
زندان دهها
نوع بیماری
عفونی شیوع پیدا
کرده و تقریبا
هیچ خدمت
بهداشتی به
زندانیان
ارائه نمیشود.
از این گذشته،
همه روزه این
زندان شاهد
انواع و اقسام
جنایت و جرایم
خشونتبار
است.
3- زندان «ADX Florence» - ایالت
متحده
زندان «ADX Florence» مکانی
امن برای نگهداری
از خطرناکترین
مجرمان ایالات
متحده است. این
زندان در
منطقه فلورنس
در ایالت
کلرادو آمریکا
واقع شده است
و در حال حاضر
میزبان حدود 439
زندانی
خطرناک است. در
عین حال زندان
ایدیاکس
فلورنس فوق
امنترین
زندان آمریکا
است. در طول
سالیان متمادی،
زندانیان بسیاری
تلاش کردند تا
با خودکشی، از
دست این
زندان، هم
سلولیها و
نگهبانان آن
خلاص شوند. شاید
نام زندان جدید
آلکاتراز کوهی
را شنیده باشید.
زندان
آلکاتراز نام
غیر رسمی این
زندان بوده از
سال 1994 میلادی
تا به امروز
فعالیت خود را
برای جدایی مجرمان
خطرناک از
جامعه ادامه
است.
4- زندان
تادمور - سوریه
این
زندان در شهر
تدمور، در 200 کیلومتری
دمشق پایتخت
سوریه واقع
شده است. زندان
تدمور در اصل
برای نگهداری
از مجرمان
نظامی تاسیس
شده بود ولی
از سال 1980 میلادی
در پی تغیراتی
در ساختار
زندان، این
محل میزبان
همه نوع
مجرمان و جنایتکاران
شد. «حافظ اسد» رییس
جمهور سابق
سوریه در سال 1980
میلادی دستور
قتلعام تمامی
زندانیان این
زندان را که
تعدادشان در
حدود 2400 نفر میشد
را صادر کرد. این
زندان در سال 2001
میلادی تعطیل
و در سال 2011 بار دیگر
فعالیت خود را
آغاز نمود.
5- زندان
کاراندیرو - برزیل
زندان
کاراندیرودر
شهر
سائوپائولو
در برزیل قرار
دارد. این
مکان در سال 1920
تاسیس شد ولی
تا سال 1956 میلادی
فعالیت کیفری
نداشته و در
سال 2002 میلادی
به کل بسته شد.
در سال 1992 میلادی
در زندان
کاراندیرو یک
شورش گسترده
رخ داد که در پی
آن، موج
گستردهای از
قتلعام
زندانیان بهوقوع
پیوست. در آن
روز، 111 زندانی
در پی سرکوب
شورشیان به
قتل رسیدند. این
یکی از دلایل
اصلی تعطیلی این
زندان بود. از
دیگر دلایل
تعطیلی و تخریب
زندان کاراندینو
میتوان به شیوع
بیماری ایدز
اشاره نمود. در
آن زمان، حدود
8000 زندانی در این
زندان قرار
داشتند.
6- اردوگاه 22 - کره
شمالی
از
اردوگاه مخوف 22
در کره شمالی
میتوان به
عنوان بدترین
و وحشتناکترین
زندان و
ندامتگاه دنیا
نام برد. نام
رسمی این
زندان سیاسی «کوان.لی.سو
22» بوده و کاملا
از دنیای خارجی
ایزوله است. گفته
میشود که به
غیر از
مجرمان،
خانواده آنها
نیز محکوم به
حبس در این زندان
شده و باقی
عمر خود را در
این مکان
وحشتناک میگذرانند.
در حال حاضر بیش
از 5 هزار نفر
در این کمپ یا
اردوگاه حضور
دارند.
7- زندان بانگ
کوانگ – تایلند
زندان
مرکزی بنگ
کوانگ در
استان
نونتابوری در
کشور تایلند
واقع شده است. این
شهر در حدود 11 کیلو
متر شمال پایتخت
این کشور یعنی
بانکوک قرار
دارد. این
زندان به خاطر
رفتار فوقالعاده
خشن نگهبانان
با زندانیان و
تعداد بیش از
حد مجرمان، به
یکی از بدترین
مکانهای موجود
در جنوب شرق
آسیا مشهور
شده است. زندان
بنگ کوانگ
تنها برای
مردها بوده و
اکنون چند تن
از جنایتکاران
خارجی نیز در
این مکان حبس
شدهاند. گفته
میشود که به
طور معمول
مجرمانی که به
اعدام محکوم میشوند،
مدت زمانی را
پیش از مرگ،
در این زندان
بهسر میبرند.
8- زندان ال
رودئو - ونزوئلا
زندان
ال رودئو در
شهر گاتیره در
ونزوئلا قرار
داشته و به
بدترین
ندامتگاه این
کشور معروف
است. اکنون در
حدود 50 هزار
نفر در سلول
های این زندان
مخوف دوران
محکومیت خود
را سپری میکنند.
این ندامتگاه
در سال 2011 میلادی
شاهد یورش و
نبردی خشن میان
دو گروه زندانی
بود که تنها
با دخالت نیروهای
مسلح خاتمه یافت.
این زندان،
جایی است که یک
بار تجربهاش
برای تمام عمر
کفایت میکند.
9- زندان گیتاراما
- رواندا
زندان
مرکزی گیتاراما
در کشور
رواندا واقع
شده و به معنای
واقعی، یکی از
وحشتناکترین
زندانهای دنیا
است. شرایط
زندگی در این
مکان به قدری
وخیم است که
برخی از زندانیان
برای بقای
زندگی به آدمخواری
روی میآورند.
بسیاری از
زندانیان از این
مکان به عنوان
«جهنم بر روی
زمین» یاد میکنند.
این زندان در
اصل برای
نگهداری 400
زندانی طراحی
و ساخته شده
است ولی از
دهه 1990 میلادی
به دلایلی
نامعلوم،
حدود 7 هزار
زندانی را در
خود جای داده
است.
10- زندان ریکرز
- ایالات
متحده
زندان
جزیرهای ریکرز
در شهر نیویورک
در آمریکا
قرار داشته و
ندامتگاه
بدترین
مجرمان و جنایتکاران
ایالات متحده
است. این
زندان مابین
دو منطقه
مسکونی
برونکس و کوینسک
و مجاور با
فرودگاه لا - گواردیا
واقع شده است. زندان
ریکرز به خاطر
رفتار بسیار
خشن نگهبانان
و زندانبانان
با مجرمان به
شهرت عام رسیده
است.
11- زندان
گوانتانامو - جنوب
شرقی کوبا
گوانتانامو
زندانی است در
خلیج گوانتانامو
در جنوب شرقی
جزیره کوبا که
در اختیار
ارتش آمریکا
قرار دارد. این
پایگاه طبق
قرارداد بین
آمریکا و
کوبا، از سال 1903
در اجاره نیروی
دریایی آمریکا
بوده و اگرچه
پس از انقلاب
کوبا در دهه 1950،
دولت آن کشور
خواستار لغو این
اجاره نامه
شد، اما آمریکا
با این
درخواست
موافقت نکرده
است. نام این
زندان پس از
حمله آمریکا
به افغانستان
و انتقال
زندانیان
اسلامی به آن
پرآوازه شد.
رعایت
نشدن حقوق
زندانیان
مانند نگهداری
آنان در سلولهایی
که به صورت
قفس طراحی شده
بود و بهرهگیری
از شکنجههایی
چون غرق مصنوعی،
اعتراضهای
فراوانی در
جهان را برانگیخت.
12- زندان ابو
غریب - بغداد
زندان
ابوغریب(سجن
أبو غریب) در 32 کیلومتری
غرب بغداد
قرار دارد. این
زندان ابتدا
به خاطر جنایات
صدام حسین و
رژیم بعث عراق
در شکنجه و
اعدام
مخالفان به
خصوص شیعیان و
سپس به خاطر
جنایات نظامیان
آمریکایی در
آن به شهرت بینالمللی
رسید. پس از
اشغال عراق
توسط ایالات
متحده آمریکا
و انتشار تصاویری
از زندان
ابوغریب در
مورد شکنجه و
آزار زندانیان
عراقی توسط
نظامیان آمریکایی
انتقادات
فراوانی از
رفتار وحشیانه
نظامیان آمریکا
و به خصوص وزیر
دفاع وقت آمریکا،
دونالد
رامسفلد صورت
گرفت. این
زندان یکی از
بدنامترین
زندانهای دنیا
شد؛ شکنجه،
اعدامهای
هفتگی و شرایط
زندگی دشوار
از جمله موارد
سوءرفتار با
زندانیان در این
دوران بود.
13- زندان
لاسابانيتا - ونزوئلا
ونزوئلا
يکی از
کشورهايی است
که به خاطر
داشتن زندانهای
مخوفش بسيار
مشهور شده است.
در زندانهای
اين کشور
خشونت در
رفتار با
زندانيان از
کارهای عادی
روزانه به
شمار میرود و
بر آورده نشدن
نيازهای
اوليه
زندانيان مثل
آب و مواد
غذايی کافی و
نبود تجهيزات
پزشکی در تمام
زندانها بیداد
میکند. اما
ميان تمام
زندان هاي ونزوئلا
«لاسابانيتا» به
عنوان مخوفترين
زندان به شمار
میرود.
لاسابانيتا،
وقتی مشهور شد
که پس از شيوع
بيماری وبا و
دست روی دست
گذاشتن
مسئولان آن، 700
زندانی به کام
مرگ کشيده
شدند؛ شورش
زندانیها در
سال 1994 در اين
زندان هم
تقريبا 100 کشته
بر جای گذاشت.
مرگ تنها
قانوني است که
در اين زندان
حکمفرماست. اين
زندان آن قدر
بیقانون است
که زندانیها
به راحتی
هرگونه سلاح
کشندهای را
با خود حمل میکنند
و چنانچه
درگيریای
بين آنها رخ
دهد بیهيچ
ترس و دلهرهای
يکديگر را به
مرگ تهديد میکنند
و در بيشتر
مواقع به اين
تهديد خود
جامه عمل میپوشانند.
14- زندان
لاسانت - پاريس
در
فهرست
وحشتناکترين
زندانهای
تاريخ، اسم
زندان «لاسانت»
پاريس هم به
چشم میخورد. زندانیهای
لاسانت مجبور
بودند که در
سياه چالههای
نمور پر از
موشهای
فاضلاب سر
کنند.
فشارهای
روحی وارد شده
به آنها به
اندازهای
بود که بسياری
از آنها به
لطف رفتارهای
وحشيانه و
غيرانسانی
زندانبانها
معمولا سلامت
روانی خود را
از دست میدادند.
در کنار
رفتارهای
خشونت بار
زندانبانها،
زندانیهای
قویتر هم
سلولیها يا
زندانیهای
ضعيفتر را
آزار میادند
و به بردگی
خود میگرفتند
و اين موضوع
برای بيشتر
زندانیها به
يک معضل بزرگ
تبديل شده بود.
شرايط
حاکم بر زندان
لاسانت آن قدر
بد بود که در
سال 2002، آمار
وحشتناکی از
خودکشیهای
انجام شده در
اين زندان
خبرساز شد؛
آمار باور
نکردنیای که
حتی مسئولان
فرانسه را هم
شگفتزده کرد.
در آن سال 122
نفر در اين
زندان دست به
خودکشی زدند و
علاوه بر اين
تعداد تا
اواسط سال 2003،
تقريبا بيش از
73 نفر تصميم
گرفتند به
زندگی خود
خاتمه دهند.
شکنجههای
وارد براين
افراد موجب
شده بود تا
همگی آنها
دچار افسردگی
حاد شوند و با
بلعيدن مواد
شوينده به رنج
و شکنجه خود
پايان دهند.
15- زندان
ريکرز - نيويورک
خشونت
تا سر حد مرگ و
آزار و اذيت
در زندان «جزيره
ريکرز» نيويورک
اين مکان را
به يکی از
وحشتناکترين
زندان هاي
دنيا تبديل
کرده است. در
سال 2007، يکی از
زندانيان به
نام «چارلز
آفليک» توسط
يکی از
نگهبانان تا
سر حد مرگ کتک
خورد و بیهوش
نقش زمين شد. جراحات
وارده به سر
چارلز آن قدر
زياد بود که
فورا عمل جراحی
شد و با خوش
شانسی تمام از
مرگ حتمی نجات
پيدا کرد. بيشتر
زندانیهای
زندان جزيره
ريکرز ترجيح میدهند
دست به هر کاری
بزنند تا کمتر
شکنجههای
زندانبانها
را تحمل کنند
و به همين
دليل آمار
خودکشی در
ريکرز بسيار بالاست.
برای مثال، در
شش ماهه اول
سال 2003، شش نفر
خودشان را با
ملاحفههایشان
دار زدند تا
از شکنجههای
زندانبانان
رها شوند.
16- زندان
مندوزا - آرژانتين
در
سال 2004، سازمان
عفو بينالملل
اعلام کرد با
وجود ظرفيت 600
نفری زندان «مندوزا»
در آرژانتين،
تعداد افرادی
که آنجا در
بدترين شرايط
زندانی هستند
به 1600 نفر میرسد.
در قسمتی که
سلولهای
انفرادی اين
زندان قرار
دارند، هيچ
امکاناتی برای
استحمام در
نظر گرفته نشده
و حتی زندانیها
برای برآورده
کردن نيازهای
اوليه خود
مجبورند از
کيسههای
پلاستيکی
استفاده کنند.
شرايط سخت بند
زنان اين
زندان هم دست
کمی از بند
مردان ندارد و
بسياری از
زندانيان زنی
که مادر هستند
مجبورند
کودکانشان
را در بدترين
شرايط ممکن
بزرگ کنند.
17- زندان
بانگ کوآنگ - تايلند
«بانگ کوآنگ»،
يکی از مخوفترين
زندانهای
تايلند است. البته
از آنجا که
در فرهنگ
تايلندی
داشتن رفتار
نرم با زندانیها
هيچ معنايی
ندارد، بيشتر
زندانهای
اين کشور، در
رده زندانهای
مخوف جهان
قرار میگيرند.
اما بين همه
آنها شنيدن
اسم بانگ
کوآنگ مساوی
است با ترس و وحشت
است. زندانیهای
تازه واردی که
برای اولين
بار وارد
زندان بانگ
کوآنگ میشوند
بايد تا يک
ماه زنجيرهای
آهنی را که به
مچ پاهايشان
بسته شده تحمل
کنند. شرايط
اين زندان به
حدی سخت است
که خوآن ناتی،
مدير اين
زندان میگويد:
«زندان بانگ
کوآنگ بدترين
جای دنياست،
آنقدر بد که
هيچکس دلش نمیخواهد
اينجا باشد». تجهيزات
پزشکی در کمترين
حد ممکن به
زندانیها
ارائه میشود
و اگر زندانی
در آنجا
بيمار شود آنقدر
روی تختش به
اميد رسيدن
دکتر میماند
تا در همان
حالت جان بدهد.
وحشتناکترين
نکته درباره
بانگ کوآنگ
اين است که اگر
شخصی به خاطر
قتل عمد در
اين زندان
مخوف بيفتد تا
پايان دوره
محکوميتش
بايد زنجيرهای
آهنی را که به
دور پاهايش
بسته شده تحمل
کند. نکته
عجيب تر اين
که اگر حکم
مرگ برای
زندانی صادر
شود، او فقط
دو ساعت قبل
از اين که با
تزريق مواد
کشنده اعدام
شود از اين حکم
با خبر میشود.
18- زندان ای دی
ايکس - کلورادو
زندان
«ای دی ايکس
فلورانس» در
کلورادو در
جواب آشوبها
و حمله به
نگهبانها و
کارمندان در
چند زندان
آمريکا ساخته
شده است. زندان
ای دی ايکس،
به گونهای
ساخته شده که
هيچيک از
زندانيان با
خدمه يا
نگهبانها
تماس مستقيم
ندارند و در
سلولهای
جداگانه روز
را به شب و شب
را به روز میسانند
و به اين
ترتيب، 24 ساعت
تنها ماندن در
يک سلول تنگ و
تاريک آرامآرام
شکنجه روحی میشوند.
معمولا افرادی
که به ای دی
ايکس فرستاده
میشوند
خلافکارهای
بسيار خطرناکی
هستند که
چندين بار
مرتکب قتل شدهاند
و يا به هم
سلولیها و
زندانیهای ديگر
در ساير زندانها
صدمه رساندهاندو
با وجود همه
تلاشهايی که
برای برقراری
نظم در اين
محل میشود در
طول 13 سالی که
اين زندان
ساخته شده باز
هم دو کشته در
آن بر جای
مانده است. خيلیها
میگويند اين
آمار واقعی
نيستند چون
افرادی که برای
سپری کردن
محکوميت خود به
ای دی ايکس
فرستاده میشوند
معمولا نمیتوانند
در برابر
شرايط سخت آن
دوام بياورند
و دست به خودکشی
میزنند. لااورنس
کلاکر، يکی از
زندانهايی
بود که در بدو
ورود با شليک
گلوله مورد
حمله ديگر
زندانیها
قرار گرفت و
زخمی شد. او
مدتی بعد از
بهبودیاش
دچار افسردگی شد
و نتوانست
شرايط سخت آنجا
را تحمل کند و
دست به خودکشی
زد.
19- زندان
نايروبی - کنيا
زندان
«نايروبی» کنيا
هم يکی از
مخوفترين
زندانهای
جهان به شمار
میرود. در
حالی که اين
زندان فقط برای
نگهداری 400 نفر
ساخته شده،
آمار
زندانيان
موجود در آن
به 4000 نفر میرسد.
از آنجا که
فضای کوچک
زندان نايروبی
جوابگوی اين
همه زندانی
نيست، در يک
خوابگاه آن 250
زندانی فقط با
داشتن پنج تشک
برای خوابيدن
تا صبح سر میکنند.
بودجهای که
مسئولان اين
کشور به هر
زندانی برای
تامين مخارجشان
اختصاص دادهاند،
فقط 30 صدم دلار
است؛
بنابراين
تامين غذا،
لباس و تجهيزات
پزشکی رويايی
دست نيافتنی
برای زندانیها
به شمار میرود.
20- زندان بلک
بيچ - گينه
سازمان
حبس بينالملل،
زندان «بلک
بيچ» در گينه
استوايی را به
عنوان يکی از
مخوفترين زندانهای
جهان معرفی
کرده است؛ از
نظر اين
سازمان زندانی
شدن در بلک
بيچ با هر نوع
محکوميتی
برابر با مرگ
تدريجی است. داغ
کردن و
سوزاندن کف پا
از جمله شکنجههای
مرگباری است
که در اين
زندان انجام میشود.
در بلک بيچ،
تا حد امکان
به زندانيان
غذای کمی داده
میشود و
گرسنگی يکی از
علل رايج و
معمولی مرگ در
اين زندان به
شمار میرود. بالا
رفتن موشها
از در و ديوار
اين زندان و
وجود فضله اين
حيوانات و
نبود بهداشت
کافی هم شرايط
بدی را برای
زندانيان به
وجود آورده؛
بدتر از آن
برای جلوگيری
از شيوع بيماریهای
واگيردار هيچگونه
تجهيزات پزشکی
در نظر گرفته
نشده است.
تمام
زندانيانی که
در بلک بيچ
زندانی بودند
و پس از مدتی
آزاد شدهاند
همگی متفقالقول
بر اين عقيدهاند
که مسئولان
اين زندان،
افراد را در
بدترين شرايط
ممکن نگاه میدارند.
ويجا چيکامپوی51
ساله - سياستمداری
که رهبری جنبش
خودمختار
جزيره بياکو
را در گينه بر
عهده داشته - يکی
از اين
زندانيان است
که در گفتوگويی
با روزنامه
تلگراف
درباره روزهای
حضورش در اين
زندان به آزار
و اذيتهايی
که ديده بود
اشاره کرده
است. چيکامپو
گفت: «در مدتی
که در بلک بيچ
زندانی بودم
به طرز بسيار
وحشيانه و تا
سر حد مرگ
شکنجه میشدم.
آنها ساعتهای
زيادی من را
همراه 15 زندانی
ديگر در يک
سلول تنگ و
تاريک که هيچ
روزنهای
نداشت و نوری
از آن رد نمیشد
حبس میکردند.
اگر تعليمات
نظامی را که
در گذشته برای
زندگی در
شرايط سخت فرا
گرفته بودم به
خاطر نمیآوردم
امروز مطمئنا
ديوانه شده
بودم. مسئولان
بلک بيچ زندانيان
مهم اين زندان
را طوری شکنجه
میکردند که
تاثير روانی
بر آنها داشت
و هر لحظه
ممکن بود
تعادل روانیشان
به هم بريزد. شرايط
طوری بود که
يکی از زندانیها
به خاطر اين
که مدت بسيار
زيادی را در
تنهايی و زير
شکنجه به سر
برده بود، برای
هميشه قدرت
سخن گفتن خود
را از دست داد.
***
طبق بررسیها
و معیارهای بینالمللی،
این 20 زندان،
جزو خطرناکترین
و مخوفترین
زندانهای دنیا
به حساب میآیند.
با مطالعه و
مقایسههای
که میکنیم
متوجه میشویم
که این زندانهای
مخوف، برای
مجرمان عادی
ساخته شده است
اما گاهی
زندانیان سیاسی
را هم با این
زندانیان یکجا
قرار میدهند
تا آن را منزوی
سازند.
این در حالی
ست که بسیاری
از بازداشتگاههای
مخوف ایران از
دید افکار
عمومی و فعالین
حقوق بشری و
اجتماعی مخفی
نگه داشته شده
است. برای
مثال، بازداشتگاه
مخوفی که اخیرا
مرا به آن
انتقال دادند
به معنای واقعی
برخورد غیر
انسانی تعدادی
از مسئولان آن
بازداشتگاه
را دیدم و با
گوشت و پوست
لمس کردم. در
چنین شرایطی،
از خود پرسیدم
که آن 20 زندان
مخوف دنیا در
مقابل آن
بازداشتگاه
که در قلب شهر
سنندج بنا شده
وهیچکس و یا
هیچ سازمان
حقوق بشری از
آن اطلاع
ندارند و
کاملا
ناشناخته است
آیا از همه
زندانهای دنیا
خطرناکتر و
مخوفتر نیست؟!
به همین دلیل،
تصمیم گرفتم
که در مورد آن
بازداشتگاه
مطلبی بنویسم
تا شاید آن هم
در فهرست مخوفترین
زندانهای دنیا
قرار گیرد.
ضروری است
که چند نکته
در مورد این
بازداشتگاه
برای خواننده
و سازمانهایی
که خود را به
عنوان حامیان
حقوق زندانی
به دنیا معرفی
میکنند، بیان
کنم.
1- این
بازداشتگاه
در قلب شهر
سنندج در
استان کردستان
ایران بنا شده
و هیچکس از
مساحت و یا
تعداد سلولهای
انفرادی آن
اطلاع ندارد. چون
کسی نمیتواند
تنها یک لحظه
با چشم باز در
داخل آن
بازداشتگاه
حرکت کند.
2- زندانی به
محض ورود به
آن
بازداشتگاه
مورد بیاحترامی
شخصیتی
کارکنان آن
بازداشتگاه
قرار میگیرد.
همگی کارکنان
این
بازداشتگاه،
باید به نام «حاجی
آقا» خطاب
شوند. یعنی هیچکسی
نمیتواند
تشخیص دهد که
از طرف چه کسی
به او بیاحترمامی
میشود. چون
که چشمهای
زندانی همیشه
بسته است حتی
در زمان بازجویی،
به جز در داخل
سلولی که
زندانی باید
در آن زندگی
کند.
3- در ان
بازداشتگاه
خبری از دکتر
و درمان نیست
و تنها یک نفر
وجود دارد که
به او دکتر میگویند.
ولی ایشان نه
این که دکتر نیست،
بلکه از
بازجوها مهمتر
است و آنقدر
به زندانی بیاحترامی
میکند که
زندانی به هیچ
عنوان آماده نیست
تا نزد ایشان
برود.(در آن
مکان حتی زمانی
که به نزد
دکتر میبرند
باید چشمانت
بسته باشید.)
4- این
بازداشتگاه
به شکلی ساخته
شده که هیچ یک
از زندانیان
با خدمه و یا
نگهبانها
تماس مستقیم
ندارد و درب
سلول زمانی
باز خواهد شد
که زندانی را
جهت بازجویی
ببرند. در غیر
این صورت تنها
دریچه پایین
درب سلول باز
میشود آن هم
جهت تحویل غذا
و یا جمعآوری
پسماندههای
غذا.
در طول 24
ساعت، تنها دو
کلمه باید
صحبت کنید؛ یعنی
زمانی که حاجی
آقاها برای
تحویل غذا
مراجعه میکنند:
1- چند تا نان میخواهید؟
2- چای میخوری؟
زندانی باید
سریع به آن دو
سئوال جواب
دهد در غیر این
صورت چای یا
نان را به
صورت زندانی
برت میکنند.(این
مورد برای خود
من پیش آمده
است و برابر
تحقیقی که در
میان زندانیان
آزاد شده آن
بازداشتگاه
به عمل آوردم
همگی این
نوشته من را
تایید کردند.)
5- اگر مریض
باشید و به آن
حاجی آقاها
اطلاع دهید که
مریض هستم شاید
بعد از مدتی زیاد
که وقت آن برای
هیچکس مشخص نیست،
زندانی مریض
را نزد آن
دکتر ببرند که
از دکتری چیزی
بلد نیست و
تنها برای
گرفتن حقوق به
آن
بازداشتگاه
مراجعه میکند.(من خودم
بعد از 10 روز
اعلام کردم که
مریض هستم و نیاز
به دکتر دارم،
حتی مریضی
خودم را با
بازجوها در میان
گذاشتم، اما
زمانی من را نزد
دکتر بردند که
دیگر کلیههایم
از کار افتاده
بود.)
6- در آن
بازداشتگاه چیزی
به نام هواخوری
وجود ندارد. اما
یک اطاق وجود
دارد که سقف
آن را برداشتهاند
و طول و عرض آن
تقریبا به
7- اگر متهم
کاری داشته
باشد و به
اطلاع حاجی
آقای
بازداشتگاه
برساند، آنان
به جای این که
به درخواست
زندانی رسیدگی
کنند به زندانی
میگویند،
برو اعتراف کن
تا از اینجا
خلاص شوید و...
8- در
بازداشتگاه
مخوف شهر
سنندج، زندانی
آب آشامیدنی
برای مصرف
روزانه ندارد
و باید از آب
گرم حمام برای
خوردن
استفاده کنند.(اما در
طول 32 روز، دو
بار یکی از
نگهبانان
زندان که به
نام آقا کرده
مشهور است دو
لیوان آب سرد
برای من آورد. ولی
این را باید
اعتراف کنم که
زمان بازجویی یکی
از بازجوها
مرتب برایم آب
سرد می آورد. به
همین دلیل
دوست داشتم همیشه
در اتاق بازجویی
باشم.)
9- در این
بازداشتگاه چیزی
به نام میوه و... وجود
ندارد. تنها
سه وعده غذا
به زندانی میدهند
که بدترین غذا
میباشد. اگر
روزی برنج
باشد؛ احتمال
دارد که سالهاست،
تاریخ آن برنج
انقضاء شده،
اما زندانی به
دلیل این که هیچی
برای خوردن
ندارد باید آن
را مصرف کند.
10- در این
بازداشتگاه،
سکوت کامل حکمفرما
است و هیچکسی
حق ندارد یک
کلمه صحبت
کند، یعنی اگر
زندانی مدت زیادی
در آن
بازداشتگاه
محبوس باشد،
زبان انسان هم
یادش میرود و
باید مثل
تارزان صحبت
کند. در غیر این
صورت زندانی
مورد بیاحترامی
نگهبانان که
مشخص نیست چه کسانی
هستند قرار میگیرد.
( یک روز یکی از
زندانیان که
سلول ایشان دیوار
به دیوار سلول
من بود سئوال
کرد ساعت چند
است؟ من هم جواب
دادم بعد از
آن نگهبانی که
در ان محوطه
بود خیلی به
من بی احترامی
کرد و گفت من
در پشت بام
بودم و صدای
شما را شنیده
ام و...)
11- کتاب و
روزنامه و حتی
دفتر و خودکار
اکیدا ممنوع
است و هیچکسی
نمیتواند جز
قرآن در خواست
کتاب و یا
روزنامه کند.
12- در این
بازداشتگاه
زندانیانی
وجود دارند که
مدت هاست در
سلول انفرادی
شب را به روز و
روز را به شب
سپری کردهاند
و شاید کسی از
سرنوشت آنان اطلاعی
نداشته باشند.
13- بیاحترامی
در آن
بازداشتگاه
توسط حاجی
آقاها به
زندانی خیلی
عادی و علنی
است. اگر
زندانی
درخواستی
داسته باشد،
قبل از هر چیز
حاجی آقاها به
زندانی میگویند:
«برو اعتراف
کن تا از اینجا
خلاس شوید.» یا
اظهار میدارند:
«خروس را به این
مکان آوردند
بعد از چند ماه
با گذاشتن چند
عدد تخم مرغ
آزاد شد.»
14- قابل ذکر
است که این را
اعتراف کنم، یک
نفر از حاجی
آقاها با
زندانیان خیلی
برخورد انسانی
دارد و کلیه
زندانیان او
را دوست دارد.(این فرد
به نام نگهبان
کرد مشهور است
البته کرد نیست
ولی زبان کردی
خوب بلد است.)
15- در آن
بازداشتگاه،
زندانی تنها
زمانی صحبت میکند
که پیش بازجو
است. اگر یک
ماه بازجو برای
بازجوی
مراجعه نکند،
زندانی مثل آن
است که کر و
لال است و
فشار روحی به
اندازهای
است که زندانی
معمولا سلامت
روانی خود را
از دست میدهد.
چون هیچکسی
با او صحبت نمیکند،
حتی زمانی که
برای بازجویی
و یا هواخوری
میرود، حاجی
آقا درب سلول
را باز میکند
و زندانی هم یاد
گرفته است که
باید چشم خود
را ببندد و به
کریدور برود. آن
حاجی آقایی که
درب سلول را
باز کرده است
تنها بلد است
به زندانی بگوید،
حرکت کن، سرت
را پائین بگیر
و نگاه نکن.
16- در داخل
بازداشتگاه چیزی
بنام تخت وجود
ندارد و هر
چند روز یک
بار یک نفر با
صورت بسته
داخل سلول می
شود و زندانی
را مجبور می
نماید تا مدتی
رو به دیوار
بماند و شخص
مورد نظر به
بازدید از پتو
ها مشغول می
شود و مشخص نیست
در آن سلول
انفرادی
دنبال چه چیزی
است. این کار
را انجام می
دهند تا اینکه
از نظر روحی
زندانی را تحت
فشار قرار
دهند.
17- در آن
بازداشتگاه،
شکنجه جسمی
وجود ندارد و
برخورد
بازجوها با
متهمی مثل من،
خیلی خوب بود. اما
شکنجه سفید و
تحقیر و توهین
توسط حاجی
آقاها به حدی
زیاد است که
بنده با توجه
به این که
سابقه زندان
رفتن و بازجوییهای
زیادی دارم تا
به امروز ندیده
بودم.
18- اگر قاضی
پرونده و یا
بازجوها
مصلحت بدانند
که زندانی با
خانواده خود
ملاقات کند؛
زندانی را با
چشمان بسته
همراه چند نفر
مامور سوار ماشین
میکنند و بعد
از این که از
درب
بازداشتگاه
خارج شد به
ستاد خبری میبرند
و زندانی در یکی
از اطاقهای
ستاد خبری با
خانواده خود
ملاقات میکند.
بعد از پایان
ملاقات،
زندانی را با
چشمان بسته به
بازداشتگاه
بر میگردانند.
برای مخفی
نگاه داشتن این
بازداشتگاه
زندانی را جهت
ملاقات به
ستاد خبری می
برند.
19- در آن
بازداشتگاه 24
ساعته چراغ
روشن است و
زندانی در
سلولی محبوس
است که توالت
و حمام هم در
آن سلول انفرادی
قرار دارد. باید
این را بگویم
که زندانی در
توالت حبس خود
را سپری می
کند.
به این
صورت تمام
زندانهای
مخوف دنیا را
برای کسانی
ساختند که در
جامعه دچار
تخلفاتی شدند
و یا به شکلی
برای افراد ان
جامعه مشکلاتی
ایجاد کردهاند.
ولی کسانی
مثل ما که
اقدام به تشکیل
یک تشکل کارگری
کردیم تا در
مقابل
کارفرما از حق
و حقوق خودمان
دفاع کنیم، باید
مدتها در
سلول انفرادی
نگهداری شویم.
این در حالی
است که همه ما
کارگران از
تشکیل تشکل
کارگری دفاع میکنیم
و عضویت در آن
تشکل را حق طبیعی
خود میدانیم.
در تمام دنیا
سلول انفرادی
برای کسانی
است تا به جرمی
که مرتکب شدند
اعتراف کنند!!
آیا تاوان
ساختن یک تشکل
کارگری در
کشور ما آنقدر
هزینه دارد که
مسئولان امنیتی
با توجه به این
که میدانستند
شخص من از ناحیه
کلیه مشکل
دارم، من را
آنقدر در
سلول انفرادی
نگهداری
کردند تا هر
دو کلیه خود
را از دست
بدهم! این در
حالی است که
من صدها بار
اعلام کردم و
باز هم اعلام
خواهم کرد که
تاسیس تشکلهای
کارگری حق ما
کارگران است و
هیچکس و یا
نهادی و دولتی
نمیتواند این
حق را از ما
سلب کند.
جامعه
سرمایهداری
با تمام
دستگاههای
سرکوب خود
آماده است تا
هرگونه
اعتراض کارگری
را به خاک و
خون بکشد و
برای مرعوب
کردن کارگران
و فعالان
کارگری از
تمام امکانات
آن جامعه
استفاده کند. ولی
ما هیچوقت
نشنیده و یا
ندیدهایم که
کارفرمایی به
جرم پرداخت
نکردن حقوق معوقه
کارگران
محاکمه و یا
بازداشت شوند!؟
مسئولان
امنیتی، هر
زور برای ما
کارگران به
اشکال مختلف
پروندهسازی
میکنند تا این
که ما را از
مبارزه علیه
سرمایهداران
و کارفرمایان
بر حذر دارند. اگر
مسئولان امنیتی
برای مرعوب
کردن ما
کارگران از
زندان گرفته
تا بیاحترامی
و یا تخریب
شخصیتی ما
استفاده میکنند
و میخواهند
کارگران آگاه
جنبش کارگری
را خانهنشین
و یا با احکام
سنگین آنان را
راهی زندان
کنند، این وظیفه
آنان است و ما
از این برخورد
آنان چندان هم
گلهمند نیستیم.
چرا که میدانیم
آنان وظیفه
خود را به
عنوان «مامور
و معذور؟!» و «حافظان
سرمایه و قدرت»
انجام میدهند.
در طول چند
سال گذشته،
حمله به صفوف
کارگران آگاه
و فعالان
کارگری برای
مسئولان امنیتی
در اولویت
بوده است. اگر
امروز حتی یک
نفر از فعالان
کارگری را
زندان میکنند،
دهها نفر دیگر
در سراسر ایران
پا به عرصه
مبارزه میگذارند.
هر چقدر فشار
امنیتی بیشتر
باشد به همان
اندازه
مبارزه طبقه
کارگر رادیکالتر
خواهد شد.
در پایان
تاکید میکنم
که من به
عنوان یک
کارگر، که از
دوران کودکی
کار کردهام و
استثمار نیروی
کار توسط سیستم
سرمایهداری
و حکومتهای
حامی سرمایه و
همچنین تهدیدها
و زندانها و
شکنجههای آن
را نیز از
دوران نوجوانی،
با تمام وجودم
لمس و تجربه
کردهام با
صدای بلند
اعلام میکنم
که من و هم
طبقهایهایم
خواهان لغو
هرگونه شکنجه
و اعدام،
سانسور و اختناق
و آزادی بیان
و تشکل در
جامعهمان
هستیم. به
علاوه ما
خواهان آزادی
نه تنها
کارگران
زندانی، بلکه
آزادی بدون قید
و شرط همه
زندانیان سیاسی
و اجتماعی هستیم
و در این راه
از هیچ تلاشی
فروگذار
نخواهیم بود!
شهریور ماه
1394
برگرفته
از فیس بوک محمود
صالحی