به یاد رفیق شهید رضا طالبي کلخوران

با درد و غمی عمیق ناشی از سکوت ،سکوتی طولانی در باره شهادت قهرمانانه رضا طالبی در جنگ با رژیم صدام حسین ، نوشته ای را در باره او باز انتشار میدهم. تنها میتوانم در باره این رفیق صمیمی این رااضافه کنم که  رضا ،انسانی احساساتی و ساده و طبیعی و خوش مشرب،انسانی معمولی مثل بسیار دیگر از مردمان عاشق ،انسانی وفادار ،انسانی زخمی از اعدام برادر و مرادش عادل و داماد شان مجید سیمیاری بود. رضا انسانی طبیعی بود که احساساتش را براحتی میگفت و حرفهایش را در زرورق کلمات وحاشیه ها نمیپوشاند، سیاست برای او نقطه آغاز مبارزه برای عدالت و آزادی بود و آنرا در پستوی تاکتیکهای سیاسی وموازنه های قدرت نمیپوشاند. به همین سادگی و همین دلایل زمینی به مبارزه با رژیم جنایتکار اسلامی برخاسته بود .

 رضا  در همه سالهای دهه خونین 60 در یاری و همراهی با اعضای سازمان و یاران عادل و مجید ،رفقا را پناه داده بود، اعلامیه و نشریه پخش کرده بود، بمثابه پیک کمیته ها و واحدهای سازمان به خارج رفته و برگشته بود. علیرغم همه خطرها و اضطرابهای ناشی از این  یاریها و همراهیها  ، میخواست کاری انجام دهد.

تا پاییز  سال 67 این کار ادامه یافت و او به ترکیه رفت.  با شنیدن خبر شوم اعدامهای سال 67 و سربدارشدن عادل و مجید ، رضا شوک و درد ناشی از این ضربه را به خود ، خانواده و سازمانش ، به تصمیمی برای کار بیشتر و تلاش بیشتر علیه رژیم اسلامی وبرای  آرمانهای بزرگ مردمان تبدیل کرد. به همین خاطر بود که  به کردستان آمد و در رادیو صدای کارگر ،به یاری تیم فنی و تدارکات برخاست.

زمان کوتاه بود ....او تجربه جدیدی را در زندگی آغاز کرده بود..... او نابودی شهرکها و روستاهای کرد را توسط رزیم بعثی دیده بود و داستانهای طولانی سرکوبها ، مهاجرتهاو تبعیدهای اجباری مردمان کرد شهرها و روستاهای مرزی به مناطق گرم و سوزان مرکزی عراق را وبی دفاعی مردمان را در مقابل قدرتی که مرزی در سرکوب و تحقیر مردمان نمیشناخت. رضا وقتی با شورش توده ای مردمان و تعرض پیشمرگان کرد علیه دولت ظلم و جور صدامی روبرو شد، تنها وظیفه انترناسیونالیستی خود را یاری به این مردمان دید و همدوش پیشمرگان به جنگ با نظام پلیدی برخاست که جز با زبان زور و توپ و تانک و بمب بامردمش سخن نگفته بود. رضای ما که الگوی زندگیش را از عادل دلیر و یاران او گرفته بود ، خود عادلی شد که در نبرد با دشمنان انسانیت هراسی بدل راه نمیدهند ،چرتکه نمی اندازند و در جانفشانی و دلیری،بوسه بر تفنگ میزنند و عاشقانه تا آخرین گلوله های عشق را شلیک میکنند.

 یاد عزیزش  هماره ماندگار باد !

نوشته انتشار یافته رفقایی در فیس بوک در این باره :

به یاد رفیق شهید رضا طالبي کلخوران

آنهايي كه قوي هستند شايد يك ساعت مبارزه كنند آنهايي كه قوي ترين هستند سالهاي زيادي مبارزه مي كنند. آنهايي كه قويترينها هستند در تمام طول زندگي شان مبارزه مي كنند اينهاشكست ناپذيرند

برتولت برشت

(رضا از قويترينها بود)!

رضا طالبي کلخوران متولد پنجم شهريور ۱۳۳۹ تهران در يك خانواده آذربايجاني پا به عرصه وجود گذاشت. مهاجرت هر خانواده ترك يك گذشته مبارزاتي در خود پرورش مي دهد. حفظ هويت، فرهنگ، زبان، يكي از أصول اصلي خانواده بود رضا قبل از انقلاب شيفته صمد بهرنگي بود. كلاه صمدي تمام دوران انقلاب با خود داشت با أين كلاه نمدي صمد معروف شده بود با شوخ طبعي بسيار و بذله گوييش محفل دوستان و خانواده را گرم مي كرد و آخرين نوشته آش به خانواده در هجدهم اسفندماه ۱۳۶۹ بود را با این بیت به پایان رسانده بود:

منصور وار گرم ببرندم به پاي دار مردانه جان دهم كه جهان نيست پايدار

سال ۱۳۵۷ سالي كه ايران تحول تاريخي خود را طَي مي كرد ، شور و شوق آزادي اجتماعي تمام سطوح جامعه را در بر گرفته بود. بخش بزرگ و سازنده آن دوره را دانشگاهيان و مدارس به عهده داشتند. رضا در آن سال دانش آموز دبيرستان بود. همراه با هزاران محصل تحصن در دبيرستانها و تظاهرات خياباني را شروع كردند. رضا هم يكي از سازمانگران أين حركت بود. او از همان اوائل انقلاب به صف نيروهاي چپ پيوست. تمامي روزهاي انقلاب شبانه روز در خيابان هاي تهران بسر برد. شركت در ميتينگها، تظاهرات ميليوني مردم و تا تسخير أماكن دولتي، شعار و ...... را با حرارت نسل انقلابي چون گردبادي انجام مي داد بدون لحظه اي ترديد يا ترس.

مهارت خاصي در نقاشي ويترأي داشت. از آنجا كه الگوهايش صمد بهرنگي و چه گوارا بودند و شناختي هم از ماركس و لنين داشت، چهره هاي قهرمانان خود را روي شيشه نقاشي می کرد و در جلو دانشگاه به نمايش مي گذاشت. همين باعث بحثهای بسیاری در جلو دانشگاه مي شد. با إعلام موجوديت راه كارگر به سازمان پيوست و در تمام سال ها همراه و همگام با ديگر رفقايش با أين سازمان با تمام نيرو و توان برأي جذب نيرو تلاش كرد. محل زندگيش را تبديل به يكي از پايگاه هاي سازمان كرده بود. برأي پخش نشريه، اعلاميه، إيجاد هسته هاي فعال در محلات و محيط های كارگري و دانش آموزی ...... محيطي برأي برگزاري ميتينگ ها و تظاهرات جزو تداركات. در راه اندازی بحث مهارت خاصي داشت.

بعد از دستگيري بخشی از رفقاي سازمان، به صورت مخفي به فعاليت پرداخت. ضربه هاي پي در پي به خانواده اش از طرف جمهوري اسلامي او را نيز چون سايه اي در بر گرفت. از سال ۶۰ تا ۶۷ دو بار به تركيه سفر كرد و تماس هم با سازمان داشت. بار سوم آذر ماه سال ۶۷ در آن دوران وحشت به دليل اعدام هاي سراسري و خبر إعدام مجيد سيمياري (دامادشان) از ايران خارج شد و در تركيه از خبر إعدام برادرش عادل طالبي مطلع شد.

رفیق رضا در سال ۱۳۶۹ پس از تماس با سازمان، از ترکیه به کردستان عراق و محل استقرار رادیوی سازمان اعزام و در بخش تدارکات رادیو فعال بود. تلاش برای قانع کردن او به رفتن به خارج از کشور با مقاومت شدید او روبرو شد. او می خواست در کنار مرز ایران باشد و تمام فکر و ذهن اش، پیشبرد مبارزه ای بود که به آن عشق می ورزید و در فعالتیش در مقر رادیوی سازمان نیز آن را به خوبی نشان می داد. یک سال بعد با قیام مردم کرد در کردستان عراق علیه رژیم بعثی صدام و سقوط یکایک شهرها و اداره آنها بدست کردهای عراق، رفیق رضا را شور وشعف فراوانی فراگرفت و لحظه ای آرام نداشت و اصرار داشت که حتما در این قیام سهیم باشد. تا سرانجام در حالی که با تعدادی از پیشمرگان حزب کمونیست عراق (حزب شیوعی ) از محور هولر ـ کرکوک به سمت کرکوک پیشروی می کردند در نزدیکی التون کوپری ( شهرک کوچکی در بین هولر به کرکوک ) به شهادت رسید. رفیق رضا طالبی، پس از سال ها رزم دلاورانه در راه آزادی و سوسیالیسم، به عنوان یک رزمندۀ دمکراسی و حق تعیین سرنوشت خلق ها به شهادت رسید. اما قطعاً رزمندگان «راه کارگر» تا تحقق آرمان های رفیق رضا از پای نخواهند نشست. یادش را با ادامۀ راهش گرامی می داریم.

علی دماوندی