در حاشیه میزگرد کارگری تلویزیون برابری

نقد علیرضا بیانی و پاسخ های حسن حسام و آرش کمانگر در فیس بوک

---------------------------------------------

 

علیرضا بیانی

با سه نقطه نظری که اختلافات سر مویی و یا حتی فرمالیته با یکدیگر دارند نمی توان موضوع مهم تشکل مستقل، سراسری و حزب را از زوایا و نگرش های متفاوت به بحث گذاشت، بلکه در این روش از بحث در واقع گفتار یک نفره بین سه نفر تقسیم شده و طبعا مخاطبین امکان آشنایی با نظرات از پایه متفاوت را از دست می دهند. یا به مصداق مثل قدیمی که می گوید "یکه به قاضی رفته و راضی بر میگردد"، نمی توان تعدد احزاب را جایگزین سنت بلشویسم کرد و ذیل آن را با "مهر پلاستیکی" ممهور کرد. چنین ادعایی اساس مفهوم حزب انقلابی را زیر سوال برده و تلاش می کند به شکل نامحسوسی لنینسم را دور زده، به طوری که آب هم از آب تکان نخورد. به هرو نسبت به ضعف های اساسی در همین مقدار بحث می توان این پرسش را در مقابل حسن حسام قرار داد که اگر همین حالا تشکل مستقل از دولت و کارفرما نخواهد از «حزب» مستقل باشد، دقیقا نام آن حزب چیست؟ آیا سازمان راه کارگر یا حزب توده از جمله احزابی است که تشکل مستقل مجاز نیست نسبت یه آنها مستقل باشد!؟ در هر حال باید در ذهن حسن حسام دست کم یک حزب وجود داشته باشد که بر اساس حضور واقعی آن، استقلال تشکل کارگری از آن حزب اشتباه دیده شود، آن حزب اکنون موجود دقیقا چه نام دارد؟

با توجه به توافق هر سه شرکت کننده در این میز گرد پیرامون تعدد احزاب، فرض کنیم همین حالا یک دوجین حزب به احزاب موجود اضافه شده و هرکدام نیز خود را حزب طبقه کارگر و کمونیست و کارگری و نظایر این معرفی کردند، اما تشکل سراسری لزوما تعداد کثیری نخواهد بود و اتفاقا چون سراسری شده اند منطقا باید به جای چندین تشکل سراسری، یک تشکل باشد؛ به این معنی که کارگری که در بندر گز زندگی می کند بین تعداد انبوهی از تشکل های سراسری به دنبال جایگاه خود نمی گردد، بلکه به این دلیل که تشکل های موجود، سراسری و «واحد» شده اند، او نیز به همان تشکل سراسری ( به جای تشکل محلی) می پیوندد و به این ترتیب با کارگری که در بندر انزلی زندگی میکند مرتبط می شود، و این چه بسیار عالی، منتهی اگر این تشکل بخواهد تمایل حسن حسام مبنی بر عدم استقلال نسبت به احزاب را رعایت کند، باید نسبت به خطوط سیاسی کدام یک از این «تعدد احزاب» واکنش، و به دیگری تمایل نشان دهد؟ اگر تحلیل یک حزب این بود که اکنون به این یا آن دلیل نباید وارد اعتصاب سراسری شد، ( مثل توصیه حزب توده در سال 58 به سندیکاهای کارگری خوزستان) و حزب دیگر برعکس، گفت نه تنها باید وارد اعتصاب عمومی، که اصلا باید وارد شورش و انقلاب شد، این تشکل سراسری غیر مستقل نسبت به احزاب، کدام یک از نظرات فوق الذکر را در متن سیاست خود قرار خواهد داد به طوریکه دچار انشقاق هم نشود؟

تعریف وارونه حسن حسام و همچنین بهروز فراهانی از ساختن حزب بر اساس گرایشات مختلف درون جنبش کارگری که از تعداد زیاد آن به نتیجه تعداد زیاد حزب می رسند، باعث می شود که به همین ترتیبِ وارونه هم به تشکل سراسری نگاه کنند، در صورتی که موضوع برعکس است؛ تشکل سراسری کارگران، اتفاقا به دلیل وجود گرایشات مختلف درون طبقه کارگر که در این تشکل هم حضور دارند، تنها از طریق حفظ استقلال خود نسبت به احزاب می توانند انسجام درونی خود را حفظ کنند. اما حزب پیشتاز کارگری به دلیل تکثر گرایشات درون طبقه کارگر به تعداد انبوه ساخته نمی شود، بلکه این حزب تنها متعلق به اقلیت قلیل کارگران پیشرویی است که به آگاهی سوسیالیستی رسیده اند، و به همین دلیل هم نمی تواند «حزب طبقه کارگر» باشد، بلکه تنها حزب کارگران سوسیالیست این طبقه به حساب می آید. به عبارت ساده تر، این حزب متشکل از پیشروان گرایش سوسیالیستی طبقه کارگر است و چون این گرایش در درون طبقه کارگر دارای انواع مختلف نیست، در نتیجه نمی تواند به تعداد بیش از یک حزب ساخته شود. یک برنامه سوسیالیستی یک حزب را می سازد و این حزب کارگران را به یک طبقه تبدیل می کند، اما از حضور تعداد متعدد احزاب لابد باید تعداد متعدد طبقه کارگر هم به وجود آید که این نقض غرض و دقیقا در مقابل سنت لنینیستی حزب است. اما وجود نظرات مختلف در درون گرایش سوسیالیستی طبقه کارگر نیز امری مفروض است که برای حفظ انسجام درون یک حزب نیز، چاره ای نیست به جز اعتقاد عمیق به دمکراسی درونی که در مرکز آن حق فراکسیون قرار دارد. این همان چیزی است که بی اعتقادی نسبت به آن ضرورت تعدد احزاب به جای یک حزب انقلابی را در نظرات شرکت کنندگان این میز گرد قرار داده تا به این ترتیب امکان انشقاق درون یک حزب را به وسیله مشتق شدن احزاب مسدود کند!

 

                                    -----------------------------------------

 

حسن حسام

بایداز هر تشکل مستقل سراسری کارگری ـ مستقل از دولت ، کار فرما و حتی حزب یا سازمان سیاسی دفاع و از موجودیتش حمایت کرد . در میزگرد کوشیدم با گرایشاتی مرزبندی کنم که باحضور حزب یا سازمان سیاسی در تشکل های کارگری و اقدامات کارگری به شیوه ای خصمانه مخالفت می کنند واز خطاهای فرقه ای احزاب و سازمان ها در فردای پیروزی انقلاب شکست خورده ،محمل و سکویی ساخته اند برای نفی هر نوع مداخله حزبی در جنبش های اجتمایی بویژه تشکل های کارگری . من با سیاه و سفید کردن مساله و ندیدن رویه خاکستری مقوله سازماندهی مشکل دارم .در ضمن معترضه بگویم جناب بیانی در یک بحث جدی طنزپردازی و هرزه گویی جایی ندارد ! سازمان راه کارگر را با حزب توده با هدف اینهمانی جلوه دادن ،؟ اعتباری برای مدعی ایجاد نمی کند!!بهتر است اگر اختلافی هست در جای واقعی خودش به بحث و بررسی گذاشته شود . این انگ های « دور زدن حزب لنینی و ...»هم باندازه کافی نخ نما شده و کسی را مرعوب نمی کند با نقد مسئولانه و خلاق تجربه شکست خورده سوسیالسم قرن بیستمی وبرای چه نوع سوسیالیسم در قرن بیست و یکم همگی باید کار ، مبارزه و تلاش کنیم .در هر صورت ما گفته هامان را در میز گردتلویزونی و اسناد مختلف دیگر بیان کرده ایم و این بحث همچنان ادامه خواهد داشت شب دراز است و قلندر بیدار !!. آقای بیانی چون به پر گویی و پلمیک در فیسبوک باور ندارم و آن را کار ساز نمی دانم به یادداشت احتمالی بعدی شما پاسخی نخواهم داد و امیدوارم آن را بی اعتنایی به خود تلقی نکنید.

 

                              ----------------------------------------------

 

علیرضا بیانی

اولا متاسفم که ذکر نام راه کارگر و حزب توده شما را مکدر کرد، شاید بهتر بود نام راه کارگر را در کنار حزب کمونیسم کارگری یا حزب رنجبران ذکر می کردم، اما اگر ذکر این اسامی جنبه "طنز و هرزه گویی" دارد، دیگر این موضوع ربطی به من ندارد، ضمن اینکه من هم علاقه خاصی به ورود به بحث کشف اختلافات اساسی و برنامه ای بین جریانات نام برده ندارم، مقصود معرفی مواردی است که هم نسبت به بحث موجود سابقه معینی داشته و هم مفهوم حزب و سازمان سیاسی موجود که عدم استقلال نسبت به آنها مورد نظر شما است را نشان می دهد. ثانیا شما در واقع اصلا پاسخی هم ندادید و معلوم نشد که اگر تشکل مستقل نباید نسبت به احزاب مستقل باشند، چگونه می توان برای این تشکل مشخص کرد نسبت به کدام حزب مستقل بوده یا نسبت به کدام حزب مستقل نباشد، فعلا که ظاهرا حزب توده نمی تواند در لیست آن احزابی قرار بگیرد که یک تشکل مستقل نیاز به استقللال نسبت به آن داشته باشد و این خود اگر تناقض نباشد، دست کم قاعده نظریه عدم استقلال نسبت به احزاب را مخدوش می کند!

 

        -----------------------------------------------------

 

آرش کمانگر

در بحثی که بین علیرضا بیانی و حسن حسام بر سر بخش اول میزگرد کارگری تلویزیون برابری جاری شده است یعنی مقوله تشکل مستقل کارگری و رابطه آن با حزب ، مایلم دیدگاه خود را به شرح زیر بیان نمایم : اولا اگر منظور از تشکل مستقل کارگری تشکل توده ای است و نه محفل یا کمیسیون یا کمیته کارگری این حزب یا آن سازمان سیاسی ، آنگاه باید گفت و پذرفت که چنین تشکلی نه تنها از دولت و کارفمایان بلکه از احزاب ، ایدئولوزیها و ادیان نیز جدا هستند . این اما بدین معنا نیست و نبوده که اسنانها و فعالین درگیر در تشکل توده ای طبقه کارگر " مغز صفرکیلومتر " دارند و به لحاظ اعتقادی به هیچ دین ، ایدئولوژی ، بدیل سیاسی و حکومتی و حزب یا سازمان سیاسی معینی گرایش ندارند و حتی عضو انها نباشند . به نظر من دغدغه ای که حسن حسام از آن سخن میگوید هیچ وزنی در جنبش کارگری ایران ندارد. گرایش خط پنجی مخالف حضور فعالین حزبی - سازمانی در تشکل های کارگری هیچگاه از حد یک محفل کمرنگ فراتر نرفته است . در کدام سندیکا - اتحادیه و کمیته و انجمن مستقل کارگری در ایران امروز سراغ دارید که تابلوی ممنوعیت ورود اعضا یا سمپاتهای سازمانها و گرایشات سیاسی را بر سر در خویش آویزان کرده باشند ؟ ضمن اینکه در شرایط کنونی ایران به لحاظ امنیتی در قالب موارد اصلا نمیتوان مشخص کرد که کی به چه گرایش یا حزبی تعلق دارد یا ندارد . بحث ضرورت تشکل کارگری غیر حزبی مستقل از دولت ، دقیقا با علم بر وجود چنین گرایشات متنوع سیاسی و نظری و حزبی در میان فعالین کارگری ایران و ضرورت مقابله با شقه شقه کردن طبقه کارگر با ساطورهای ایدئولوژیک و حزبی و صدالبته ضرورت بنیادی وحدت طبقاتی حول خواستهای صنفی و اجتماعی طبقه کارگر است که معنا و اهمیت پیدا میکند. بنابراین اگر منظور از تشکل مستقل نه سازمان چتر ( امبرلا ارگانیزیشن ) بلکه یک تشکل طبقاتی مستقل است لاجرم چنین تشکلی نمی تواند و نباید شعبه کارگری حزب یا سازمانی معین باشد . البته همچنان که در ایران و سایر نقاط جهان وجود داشت میتوان چنین شعباتی ایجاد کرد و به دروغ آنرا اتحادیه و کمیته و شورای کارگری نامید . خوب معلوم است در این صورت احزاب و سازمانهای دیگر که چلاق تشریف ندراند آنها هم دکان خود را باز خواهند کرد و تابلوی تشکل کارگری را بر پیشانی آن آویزان خواهند نمود . نکته بعدی مخالفت بخشهایی از جنبش چپ با گریزناپذیری تعدد احزاب سیاسی و از جمله احزاب کارگری و کمونیست است . باید به این دوستان عرض کنم که از زمانیکه جنبش سوسیالیستی از حد نظریه پردازی فراتر رفت و بدل به سازمانده انقلاب اجتماعی شد هیچگاه ما با فقط یک حزب کارگری مدعی سوسیالیسم روبرو نبودیم همواره با تعدد احزاب مدعی سوسیالیسم مواجه بودیم . همین حالا از حزب توده تا حزب رنجبران و حزب کار( توفان ) تا حزب کمونیست ایران وحزب م ل م تا احزاب متعلق به گرایش فکری زنده یاد منصور حکمت همه خود را حزب کارگری کمونیست میدانند . یک دوجین هم سازمان کمونیستی داریم که برای حزبیت اعتباری قائلند که نمی خواهند بیخود خالی ببندند . ممکن است برخی در پاسخ بگویند که هیچکدام از این احزاب حزب انقلابی کارگری نیستند و نتوانسته اند بخش قابل توجهی از کارگران پیشرو و رادیکال ایران را در خود گرد آورند . جواب من این است که فرض گیریم یکی از این احزاب موجود و یا حزبی در آینده از چنین بختی برخوردار شود مثلا به لحاظ وزن کارگری به چیزی مثل حزب توده در فاصله سالهای ۲۰ تا ۳۲ و یا سازمان چریکهای فدایی خلق در سال ۵۸ تبدیل شود آنگاه پرسش این است که چنین حزبی کدام روایت از سوسیالیسم و بدیل حکومتی و اجتماعی را نمایندگی میکند ؟ بدیل استالینیستی - تروتسکیستی - مائوایستی - حکمتیستی و .... . ممکن است بگوئید هیچکدام از اینها مارکسیسم واقعی نیستند اما مسئله اینجاست که آنها معتقدند کاملا مارکسیست هستند و امثال ما و شما هستند که ربطی به مارکسیسم واقعی ندارند . برای نمونه در امریکا هم حزب کمونیست ( برادر حزب توده ) هم حزب کمونیست انقلابی ( مائوایست ) و هم حزب کارگران سوسیالیست ( تروتسکیست ) و حزب دنیای کارگران ... خود را حزب کارگری و کمونیست واقعی میدانند . همین وضعیت در سایر کشورها هم صادق است در بسایری از کشورها از کانادا گرفته تا امریکا و اروپا حتی کلیه جریانات مدعی تروتسکیسم هم نتوانسته اند یک جریان واحد ایجاد کنند تا چه رسد به نحله های دیگر . پس چرا فکر میکنید ایران از این داستان مستثنا است ؟ چرا فکر میکنید همه کارگران پیشرو و رادیکال ایران دارای یک گرایش سوسیالیستی هستند که میتواند سبب اجتماع آنها در یک حزب واحد کارگری شود ؟ اگر ما بگوئیم که برای دولت کارگری سوسیالیستی مبارزه میکنیم که نه حزبی است نه ایدئولوژیک و در آن از اعدام و شکنجه و زندانی سیاسی خبری نخواهد بود و ازادی بی قید و شرط اندیشه - بیان - تجمع و تشکل ( از آنارشی تا مونارشی ) در آن وجود خواهد داشت و بگوید استالینیسم و تروتسکیسم و مائوایسم و ... ربطی به سوسیالیسم علمی ندارند و بهتر است جدا از گرایش سوسیالیستی کارگری انقلابی و دمکراتیک ما بروند سازمان و حزب خودشان را بسازند و دست از " حزب فقط حزب ما " بردارند گزاف گفته ایم ؟ اگر ما بگوئیم نمی خواهیم در کنار گرایش مارکسیستی و کمیته اقدام کارگری علیرضا بیانی در یک حزب باشیم چون نمی خواهیم شعار شرکت در تظاهرات فاشیستی خانه کارگر در اول ماه مه امسال با شعار " کارگر افغانی اخراج باید گردد " در کارنامه ما ثبت شود و یا به امثال مرتضی محیط بگوئیم نمی خواهیم با او در حمایت از حضور سپاه قدس و حزب اله لبنان و امپریالیسم روسیه در سوریه - به بهانه مبارزه با داعش و امپریالیسم امریکا ... - همداستان شویم و در یک حزب قرار بگیریم مرتکب جرم شده ایم ؟ به نظر من کسی که تعدد و آزادی تحزب و تشکل اعم از کارگری و بورژوایی را نپذیرد بویی از سوسیالیسم مبتنی بر دمکارسی واقعی و برابری نبرده است . مهم نیست که چقدر به استالینیستها فحش میدهد به لحاظ ماهوی فرقی با آنها ندارد و تجربه شکست انقلابات تا کنونی را تکرار خواهد کرد.

 

                            -----------------------------------------------------------

 

علیرضا بیانی

آرش کمانگر می پرسد " اگر ما بگوئیم نمی خواهیم در کنار گرایش مارکسیستی و کمیته اقدام کارگری علیرضا بیانی در یک حزب باشیم چون نمی خواهیم شعار شرکت در تظاهرات فاشیستی خانه کارگر در اول ماه مه امسال با شعار " کارگر افغانی اخراج باید گردد "مرتکب جرم شده ایم ؟"

پاسخ:

در اینصورت شما دو راه پیش رو دارید؛

اول، بروید یک راهپیمایی کارگری جداگانه تدارک ببینید که در آن کسی شعار فاشیستی سر ندهد و شعارها یکسره سوسیالیستی باشد.

دوم، در صورتیکه چنین کاری هم نتوانستید انجام دهید، بروید مانند تا کنون در خانه تان بنشینید و اجازه دهید آنهایی که می توانند در تنها امکان دخالت گری موجود در کنار کارگران قرار گیرند و از سطح آگاهی فعلی آنها شروع کنند ( و نه از سطح دانش متراکم آرش کمانگر در آنسوی دنیا) کارشان را انجام داده و ماندد فعالین کمیته اقدام کارگری که تجربه شرکت در چندین تظاهرات تدارک داده شده از سوی خانه کارگر در کارنامه خود دارند، دقیقا مانند سایر نهادهای کارگری مورد دفاع خود شما که چنین تجربه مشابه در کارنامه خود دارند، (صرفنظر از آن عده ای که با وجود چنین کارنامه ای ناگهان حافظه سیاسی خود را از دست داده و شرکت در این مراسم را تحریم میکنند)، در کنار کارگران اطلاعیه های خود را توزیع کرده و تا جایی که در توان دارند به کارگران توضیح دهند آن دو نفری که یک پلاکارد با شعار نژاد پرستانه در دست دارند و برای هر ساعت حمل آن هم مزد دریافت میکنند تحت نظارت خانه کارگر و محجوب هستند و حسابشان با کارگر معترضی که به تنها امکان اعتراضی در اول ماه مه آمده تا بلکه مانند سایر مراسم خانه کارگر ابتکار عمل را از دست خانه کارگر درآورد و به دست خویش بگیرد جدا است. این روش عملی چندین بار موثر تر از روش پاسفیسیتی روشنفکری است که از دور با ریموت کنترل قصد دخالت در یک جنبش را دارد. کمیته اقدام کارگری بر خلاف گرایش پاسبفیست سانتریسیتی، در هرجا که بدنه کارگری مشاهده کند، بدون توجه به اینکه چه کسی در رهبری آن قرار دارد شرکت کرده و در آن دخالت گری می کند. مثلا در مراسم خانه کارگر در سال 86 در ورزشگاه شیرودی که شعار محمود صالحی آزاد باید گردد به شعار محوری مراسم تبدیل شده بود.

و اما در مورد نظرات آرش کمانگر پیرامون تعدد احزاب نیز باید بگویم ایشان هم به تاسی از حسن حسام موضوع را به کلی وارونه مشاهده کرده و وارونه نیز توضیح میدهد. درست به همین دلیل او برای اثبات صحت نظریه تعدد احزاب، بسیار سخاوتمندانه نیاز به آزادی فعالیت یک دوجین گرایش تروتسکیستی و مائوئیستی و استالینیستی در دوره قدرت گیری طبقه کارگر را متذکر می شود تا دقیقا امکان حیات سانتریسم و پرهیز از ساختن آن یک حزب مشخص رهبری کننده جنبش های انقلابی ما قبل از تسخیر قدرت را فراهم آورد. توخالی بودن ادعای برخورداری از اعتقاد تعدد احزاب را باید با تلاش مدعیان آن در خصوص دخالت گری در ساختن حزب محک زد. اغلب مدعیان نظریه تعدد احزاب، بی اعتقادی خود به حزب انقلابی لنینیستی را در پوشش نیاز به حضور تعداد بی شمار حزب پنهان می کنند، بی این که بتوانند نشان دهند که حتی اگر یک طبقه نیازمند تعداد فراوان حزب رهبری کننده جنبش کارگری باشد، خود ایشان دقیقا دست به کار ساختن کدام یک از این انواع و تعداد احزاب هستند و در کارنامه خود کدام اقدام عملی در جهت ایجاد آن یک حزب مشخص مورد نظرشان را به ثبت رسانده اند. در هر صورت به نظر می رسد آرش کمانگر چندان درک روشن و دقیقی از سازمان انقلابی به مثابه حزب رهبری کننده جنبش های اجتماعی ندارد و درست به همین دلیل این ضعف را در لفافه اعتقاد به تعدد احزاب پنهان میکند. برای اثبات این ادعا کافی است از ایشان دعوت شود برای شرکت در یک مناظره شفاهی پیرامون همین موضوع، یعنی موضوع حزب انقلابی و نیاز یا عدم نیاز به تعدد آن، که بسیار بی ربط به مفهوم آزادی احزاب، چه قبل و چه بعد از تسخیر قدرت توسط طیقه کارگر است، تا در اینصورت ایشان بتوانند با وقت برابر ادراک خود از حزب لنینیستی و نیاز به تعدد احزاب را به بحث مشخص و کنکرت بگذارد و قضاوت را به عهده شنوندگان آن بحث واگذار کند.

 

                        ---------------------------------------------------------------

 

آرش کمانگر

علیرضا بیانی عزیز با این شیوه بحثی که شما دارید اصلا نمی شود ادامه بحث داد . شما چهارپنجم نوشته مرا درز گرفته ای و بی آنکه پاسخ دهی آیا با دیدگاه من در مورد تشکل مستقل کارگری موافق هستی یا نه ؟ و اگر نه به چه دلیل؟ مستقیما رفتی سراغ توجیه تاکتیک جریان شما برای شرکت در راهپیمایی فاشیستی خانه کارگر که دقیقا به این خاطر بعد از سالها مجوز گرفت که قرار بود شعار راسیستی کارگر افغانی اخراج باید گردد را در سرلوحه کار خود قرار دهد و بدرستی توسط ۹۹ درصد فعالین و تشکلهای مستقل کارگری ایران تحریم شد . من البته از این سوی دنیا به فعالین کارگری ایران نمی گویم که در مقطع اول ماه مه و با توجه به توازن قوا و شرایط عینی مبارزه چه راهکارهایی را در پیش گیرند آنها در سالهای گذشته سعی کردند به اشکال مختلف این روز را برگزار کنند . به هر رو حتی اگر هم نتوانند کاری بکنند بهتر از شرکت در راهپیمایی فاشیستی خانه کارگر است . بیاد داشته باشید که حزب توده و راه توده و فدائیان اکثریت دقیقا با همین استدلال شما - قرار گرفتن کنار توده مردم - همواره آویزان نهادهای دولتی بودند و به دلیل فراهم نبودن شرایط انقلاب مردم را دعوت به شرکت در انتخابات میکردند و میکنند . ایا اگر اکثریت مردم ایران که اکثریت انها را کارگران و زحمتشکشان تشکیل میدهند قصد داشتند در بالماسکه انتخاباتی رژیم در اسفند ماه شرکت کنند همچون بی بی سی برای قرار گرفتن کنار مردم تاکتیک شرکت در انتخابات را در پیش میگیرید؟ همان کاری که رهبر تروتسکیستهای ایران - بابک زهرایی - در اوج اعدامهای سال ۶۰ کرد و خود را کاندید انتخابات ریاست جمهوری نمود ؟ من نمونه یک مشت خروار وجود اختلافات جدی در جنبش کارگری و سوسیالیستی ایران را ذکر نکردم که مثلا استدلال شما را در مورد چرایی شرکت تان در راهپیمایی خانه کارگر را بشنوم . مهم نیست ما راست میگوئیم یا شما . مهم این است که اختلافاتی از این دست ایده حزب واحد کارگری را نه به یک رویا بلکه به مالیخولیا تبدیل میکند . استدلال من خیلی ساده است برادری و خواهری را اول از خودتان شروع کنید اگر تروتسکیستهای جهان توانستند حول برنامه و استراتژی معینی متحد شوند آنوقت سراغ امثال ما بیائید . مسئله برای من این نیست که ایده یک حزب بزرگ انقلابی کارگری سوسیالیستی خوب است یا بد . چه کسی از وجود یک حزب جدی فعال متحد بدش می آید . بحث بر سر این است که اختلافات و رواایات سوسیالیستی بحدی گوناگون و متنوع است که طی کردن مسیر همکاری - اتحاد عمل و همگامی چپ انقلابی را از مسیرهای بینابینی دیگری طلب میکند . حزب انقلابی کارگری را که یک عده از سیارات دیگر به زمین نمی ایند درست کنند همین فعالین انقلابی سوسیالیست و کارگران کمونیست موجود هستند که باید آنرا بسازند و چون اختلاف جدی سیاسی نظری و ماهوی دارند نمی توانند بسازند . بنابراین حتی اگر یک حزب انقلابی کارگری ایجاد شود حتما در کنار آن احزاب دیگری با همین ادعا وجود خواهند داشت به هر رو هیچکس نمی گوید ماست من ترش است . بنابراین از سیاست یا همه یا هیچ باید دست کشید و همگامی و همکاری دست به نقد را نباید فدای حلوای نسیه حزب واحد کرد . وگرنه همه جریانات چپ موجود از چند نفره تا چند صد نفره رویای آنرا دارند که روزی بدل به یک حزب بزرگ کارگری دخیل در امر سازماندهی انقلاب اجتماعی تبدیل شوند .