تراب حق‌شناس ، ققنوس وارهمراه کموناردها ماند تا صدایش ماندگار شود

 

روز پنجم فوریه ۲۰۱۶ تراب‌ حق‌شناس را یاران و همراهانش  به کموناردها سپردند تا یکی از قدیمیترین مبارزان جنبش چپ ایران در کنار رفیق و همسر مبارزش قرار گیرد. تراب را در آخرین سفرش ،  صدها تن از یاران و دوستدارانش در قبرستان معروف پرلاشز همراهی کردند تا در هوای ابری پاریس ، جسم  تبعیدی مبارزی را به آتش سپارند که عاشق زندگی بود و ققنوس وار بیش از نیم قرن علیه استبداد وسرمایه داری وامپریالیسم جنگیده بود. خاکستر داغ تراب  را رفقای قدیمی اش در جایگاه کموناردها گرداندند ودر کنار خاکستر همسرش  پوران بازرگان، قرار دادند..

صبح روز جمعه ،  آخرین وداع رفقای نزدیک تراب در بیمارستانی در حومه پاریس انجام شد. قلمی  که  سلاح او برای مبارزه علیه تاریکی وخرافه ،استبداد وارتجاع ،سلطه و اشغال، سرمایه و امپریالیسم بود در دستانش قرار داشت. او آرام وخاموش ،در میان انبوهی از گل به خوابی ابدی رفته بود. پرستاران و کادر درمانی که مدتها او را در بیمارستان همراهی کرده بودند ،  با حزن و اندوهی ژرف برای وداع آخرین با تراب مهربان حاضر بودند. پس از وداع وبوسه آخرین برگونه هایش ، تابوت بسته شد و همراه با یاران ،  خیابان هایی را طی کرده که سالهای تبعید آخرین منزلگاه او بودند.  در مقابل  قبرستان پرلاشز ،صدها نفرجمع شده بودند تا این انسان گرم وپرخروش را  به خاک سرد سپارند.   جمعیتی که ازکشورها و شهرها ی مختلف  برای وداع با یکی از مهم‌ترین چهره‌های سیاسی چپ به پاریس آمده بودند. نسلی از قدیمترین تبعیدیان تا جوانانی با  رویاها و آرزوهای مشترک  در فضایی سنگین از فقدان تراب ، سرود همبستگی را با کموناردهای پاریسی فرباد کردند تا صدای شکستن بغض‌شان سکوت سهمگین قبرستان را به هم ریزد ونشانه های تراب برای همیشه ماندگار ماند .

 مراسم وداع با تراب  با راهپیمایی وداع کنندگان در گورستان پرلاشز تا جایگاه کموناردها ادامه یافت. در آنجا تنی چند از یارانش  از علاقه وعشق تراب به کموناردها واز بخاک خفتگان این گورستان سخن گفتند.  سپس تابوت حق‌شناس را با مشت‌هاِی گره‌ کرده و سرود انترناسیونال بدرقه شد.  سرودی که برای انترناسیونالیستی چون تراب سرود زندگی و راهنمای عمل بود.

وداع کنندگان در کنار دیوار کمون میخواندند:

 «برخیز ای داغ لعنت خورده دنیای فقر و بندگی/ جوشیده خاطر ما را برده به جنگ مرگ و زندگی/ باید از ریشه براندازیم کهنه جهان جور و بند/ وآنگه نوین جهانی سازیم هیچ بودگان هرچیز گردند». 

 مراسم  در یکی از بزرگترین سالنهای پرلاشز ادامه یافت . سالنی که مملو از جمعیت بود وبسیاری به خاطر کمبود فضا در بیرون سالن گرد آمده بودند. در سالن ، سخنرانیهای پرشور و بسیار احساسی وعاطفی ایراد شد. نزدیکان تراب از او گفتند. فریبا ثابت از قدیمیترین دوستان خانوادگی تراب از اوسخن گفت وپیام خانواده حق شناس را خواند. نماینده اندیشه و پیکار ، اورو فلسطین ، ناصر پاکدامن ، داریوش آشوری و ... از تراب گفتند و پیامی ازژاک بیده فیلسوف واز بنیان گذاران نشریه آکتول مارکس خوانده شد .  آنان از نامی آشنا برای جنبش همبستگی با خلق فلسطین ، از نامی آشنا در میان گروه‌های سیاسی چپ  مارکسیستی وکارگری ، از نامی آشنا در میان تبعیدیان سرفراز، از نامی آشنا در عرصه ادبیات و ترجمه و شعرسخن گفتند .

سپس تابوت تراب برای سوزاندن به محل مخصوصی برده شد.

در این میان فرصتی بود که تبعیدیان قدیمی ویاران وهواخواهان جنبش آزادیخواهانه مردم ایران ،که از کشورها و شهرهای مختلف آمده بودند روایتها ی خود را از زندگی وحیات مردی که دهه ها مبارزه کرده بود باهم در میان گذارند.  جوانان دوستدار حق‌شناس با نسل‌های گذشته‌ مبارزان در تبعید در حیاط به بحث نشسته بودند؛ زندانیان سیاسی سابق در دو رژیم شاه و جمهوری اسلامی ، مبارزین دهه های ۴۰ و ۵۰ و۶۰ با جوانانی که جنبش اعتراضی دانشجویی ۷۸ وجنبش اعتراضی ۸۸ را تجربه کرده بودند در حال گفت و گو بودند. آخرین وداع با تراب ، گشوده شدن آغوشهایی برای بغل کردن یارانی بود که پس از سالها همدیگر را یافته بودند و آغاز سخن ها و یادواره ها و خاطرات از یارانی که ایستاده ، برخاک شده بودند و مبارزه ای که اینگونه سخت و بیرحمانه ،برف سپید گذر زمان را برچهره ها گذاشته بود.

در آنجای که آن ققنوس آتش می‌زند خود را

 پس از آنجا کجا ققنوس بال افشان کند در آتشی دیگر

 خوشا مرگی دگر  

با آرزوی زایشی دیگر

خاکستر داغ تراب مان را یاران قدیمی اش ، رفیق هفتاد ساله اش ابراهیم آوخ از محل مخصوص بیرون آورده و در جلوی صف طولانی وداع کنندگان با سرود و کف زدن تراب را بسوی منزلگاه یار ، پوران بازرگان همراهی کردند و در میان اشکها و سرودها بخاک سرد سپردند. آنگاه جمعیت با افشاندن گل وقرار دادن دسته های گل ، دو یار عاشق تراب و پوران ، را در کنار کموناردها ،هدایت ،ساعدیها وپدر فضیلت کلامها .....گذاردند تا شاید این جانهای بیقرار اینگونه در تبعید آرام گیرند. شاید او اینک  با  پوران اینگونه شعر شاملو را زمزمه کند:

بیهوده مرگ به تهدید چشم می دراند.

ما به حقیقت ساعتها شهادت نداده ایم

جز به اینگونه رنجها که از عشقهای رنگین آدمیان

 به نصیب برده ایم چونان خاطره ای هریک در میان نهاده

از نیش خنجری با درختی

....

با این همه از یاد مبر - من وتو- انسان را رعایت کرده ایم

در جمعه شب گردهمایی یادمان تراب در مرکز شهر پاریس برگزار شد. در این مراسم فیلمهای کوتاهی که توسط رفقای قدیمی تراب تهیه شده بود به نمایش درآمد. سخنرانانی از اندیشه و پیکار ، چهار تن از جوانان چپ و مارکسیستی که با تراب آشنا بوده و در آخرین سالها و ماههای زندگیش با او ملاقات کرده وتحت تاثیر شخصیت انسانی تراب قرار گرفته بودند ،رفقای قدیمی ابراهیم آوخ ،بهروز معظمی، فریبا ثابت ، حبیب ساعی، بهرام قدیمی ،  بهروز عارفی ، محسن نجات حسینی ، شیرین مهربد و....... سخن گفتند. پیام خانواده تراب، دوستان، سازمان‌ها و شخصیتهای متعددی از چهارگوشه جهان از جمله ژیلبر اشکار نویسنده ومحقق فرانسوی لبنانی ، برای حاضران خوانده شد. فیلمی از زندگی‌نامهاو برای دوستدارانش به نمایش گذاشتند و به یادش سخن‌ها گفتند ، از اعتقادات وآرمانهایش ، از دوره تبعید و مبارزه در فلسطین ، از دوره کودکی و نوجوانیش ، از خانواده اش و بخصوص از مادر فداکارش ، از راهپیمایی تاریخی او از حوزه قم تا جبهه ملی ،نهضت آزادی،مجاهدین ،مجاهدین مارکسیست ، پیکار برای آزادی طبقه کارگرو دوره سخت ووحشتناک خاموشی پیکار و ایستادگی یک تنه و بی با کانه اش وتاسیس وبنیانگذاری اندیشه و پیکار و... همه وهمه نشانه آن بود که او یک مبارزحرفهای و تمام وقت و یک جستجوگر حقیقت وعدالت است.  برای همین به گواهی دوستداران ، هم‌ رزمان و یارانش تا روزهای آخر، زندگی خود را وقف تحقق بخشیدن به آرمانهایش کرده بود. شاید بشود یکی از نشانه های همین تلاش ، جدیت و وفاداری را در آخرین تلاشش چند ساعت قبل از خاموشی اش یافت ؛نوشته‌ تراب  در پنجم بهمن ماه که به تحریم کالاهای اسراییلی اختصاص داشت .

در پایان سازمانده گان مراسم از زحمات رفقایی که در این همه سالها در رسیدگی و  پرستاري رفيق تراب نقش داشتند قدردانی کردند و مورد تشویق گرم و صمیمانه حاضران قرار گرفتند . 

بایاد همیشه بیدار تراب

علی دماوندی