پیرامون تظاهرات جمعی از ایرانیان درپاریس, با شعار سرنگونی جمهوری اسلامی ، بهنگام حضور رییس جمهور رژیم در این شهر

اینک نزدیک به چهار دهه است که جمهوری اسلامی, ایران را ویران می کند ، ایرانیان را به تنگدستی و سیه روزی می کشاند, همسران و فرزندان آنان را شکنجه, زندان و دسته دسته اعدام می کند. این رژیم, ایران و ایرانیان را, برای اعتلای "اسلام" به گروگان گرفته است . حاصل کار و کوشش زحمتکشان میهن ما را ، صرف فتنه گری و جنگ افروزی درکشورهای دیگر کرده, نابودی "می آفریند". لازم نیست که به برشمردن پلیدی‌های این رژیم گجسته ادامه دهیم . به جرات می توان گفت که در جهان امروز با این گستره گردش اطلاعات و اخبار ، و با این اوضاع کنونی منطقه ما, انسان با وجدان و درس خوانده‌ای پیدا نمی شود که چهره کریه و ضد بشری جمهوری اسلامی را درذهن نداشته باشند . اکثریت نزدیک به تمام مردم ایران درمورد جمهوری اسلامی هم اندیشه اند که:  پلیدی است وی را سرشت.

برای همه کسانی که دستکم یک آگاهی کلی از تاریخ دارند, روشن است که رژیمی با چنین ویژگی‌های مادون ارتجاعی وصله ناچسب جهان کنونی بوده و دیر یا زود ، دفع شده, به بیرون هستی پرتاب خواهد گشت. از این روی, اینکه کسانی از درو ن این رژیم (اصلاح طلب‌ها )، ویا کسانی که هستی سیاسی خود را پیوست به آن, می دانند ("ملی‌-مذهبی"ها ) برای "نجات" آن از مرگ در پی "اصلاح" آن باشند, امری دور از انتظار نیست. دریغ آنجاست که کسانی از اپوزیسیون جمهوری اسلامی بدنبال این "اصلاح طلب"‌ها بیفتند .

در دهه‌های گذشته(و اکنون نیز) سازمان فدائیان (اکثریت) و نیز رسانه‌های "جامعه جهانی" ، مانند بنگاه سخن پراکنی انگلیس, صدای بین المللی فرانسه و ...؛ چنین ساز کردند که گویا : مردم ایران ا ز مبارزه سیاسی خسته شده اند, خواهان تغییرات بنیادی نیستند و یا در سرنگونی رژیم تردید دارند و ...

قیام همگانی مردم ما در سال ۸۸ ، که دستکم ۹ ماه در خیابان‌ها میهن, آشکارا در میدان بود ، و سپس با درک هوشیارانه از شرایط به نهان رفت ، در دیگر کنش‌های اجتماعی خود  را زنده و پویا می دارد ، تا باز بروزگار خویش با برق آذرخشش جمهوری اسلامی را درهم بسوزاند.

آری درقیام ۸۸ ، بخش بزرگی از مردم ما ، "سرنگونی کلیت جمهوری اسلامی" و خواست خود در برپایی "جمهوری ایرانی" را فریاد زدند ، آنان با آرامش ، با بالاترین شکوه ، سرود "جانم فدای ایران" را سردادندو ...؛ فیلمها و اسناد این قیام , بیش از هر رویداد تاریخی در دست همه جهانیان است . از آن پس هر سازمان یا کنشگر سیاسی که آگاهانه بخواهد یا بکوشد که شعار "سرنگون باد جمهوری اسلامی" را به حاشیه برا ند از صف مردم دور! و دور! می شود.

از پس از ۸۸ ، خامنه ای, بیشترین تلاش خود را بکار می برد تا مگر این برآمد بزرگ و تاریخی ملت ایران را بفراموشی بسپارد یا کم رنگ و یا دگرگونه کند, او در این راه به هر حیله و سالوسی دست می زند..

 "ملی‌مذهبی"‌ها با خیزش همگانی مردم در سال ۸۸ و بویژه با خواست مردم درنفی جمهوری اسلامی آشکارا و رسما وبه مخالفت برخواستند. در تلاش مذبوحانه"بفراموشی سپردن" آن جنبش ، "ملی‌مذهبی" با خامنه‌ای همسو می باشند. خامنه‌ای از آنها بهره می گیرد . تا کنون آقایان کروبی موسوی ( همراه همسرش) همراه جنبش ۸۸ پایدار مانده اند ) ، اینان راهی ندارند جز اینکه دستکم به نفی نظارت استصوابی بپردازند . آقای خاتمی تا کنون حاضر نشده به نفی کلیت جنبش ۸۸ بپردازد . "ملی‌مذهبی"‌ها در استراتژی خود در به حاشیه بردن و بفراموشی سپردن قیام ۸۸ ، می کوشند تا در مرحله اول آنرا صرفا "اعتراضی اصلاح طلبانه" ثبت کنند آنان در این " دستکاری تاریخ" تاکنون همراهی بخش قابل ملاحظه‌ای از سازما ن"اکثریت " را بهمراه داشته اند .

از آنچه در بالا گفته شد, نباید پنداشت که گویا در هر حرکت سیا سی‌اجتماعی ، باید خواست "سرنگونی جمهوری اسلامی" رااعلام کرد . در اینکه دیکتاتوری, سرکوب ، زندان, شکنجه و مردم کشی ؛ ...؛ ذاتی جمهوری اسلامی است, تردیدی نیست ، اما این به آن معنا نیست که نتوان جمهوری اسلامی را در إ عمال خوی ذاتی خود, محدود نکرد و در مواردی به عقب نراند

اینکه اکثریت مردم ایران "خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی" هستند به این معنی نیست که که مردمی که کارو زندگی می کنند, هر لحظه و هر زمان و در هر شرایطی آمادگی سر دادن این شعار,   و همراهی با آن,    را دارند ،

درافتادن باکلیت یک رژیم هزینه ی سنگینی دارد مردم نمی توانند و نباید بیگاه به پای این خطر بروند . هنگامی که خواهان آزادی زندانیان سیاسی ، این یا آن زندانی, و یا جلو گیری از اعدام ، اعدام این یا آن انسان هستیم, هنگامی که می خواهیم "سکینه"‌ها را سنگسار نکنند ، اگر قصد این است که به هرترتیب (شرافتمندانه) به آن هدف برسیم ,باید حد اکثر نیرویی که حاضر است, صرفا برای آن هدف معین ، به میدان بیاید, را بسیج کنیم ، بدیهی است اینجا دیگر را جع به فعالیتهای اتمی جمهوری اسلامی و یا .. شعار دادن,  بی‌مورد است و حتی می تواند فرصت طلبانه باشد . سازمان سیاسی که به حقانیت راه خود دانش دارد و بر آگاهی مردم و عمل داوطلبانه و آگاها نه آنان تکیه می کند ، آنگاه اطمینان دارد که به گاه خود چون برای شعارهای اسراتژیک مردم را به خیابان‌ها فراخواند ، آنان خود آماده اند و به پیش می تازند.

از سوی دیگر کسانی و نیروهایی هستند که بنا به سستی دانش سیاسی‌شان ، از آنچه در بالا گفته شد به این درک ساده انگارانه, و آسان جویانه می رسند که گویی "برای بسیج بیشترین نیرو" شعارها را هرچه کلی تر و سبکتر و کمتر سیاسی و ... بگیرند . اینان نمی دانند که اصل اساسی در استدلال پیش گفته این است که :  شعار یک فراخوان,  یا یک تظاهرات ، را نه این یا آن " جناب" ی که خودرا "هوشمند" و "رهبر" ، و مردم را گوش به "خواست" و شعار" "این رهبر " می پندارد, تعیین میکند. شعار یک برآمد را,  تحلیل درست از شرایط ، می تواند برآورد نماید و پیشنهاد دهد . تنها در اینجا و در عرصه نبرد سیاسی است که پاسخ مردم به یک فراخوان هوشمندی یا "خود بزرگ بینی" فراخوان دهنده را عیان می کند .

آری "سستی دانش سیاسی",  برخی دشواری‌ها,  برای "هوشمندان" ! ببار می آورد. اما. گرفتاریهای جنبش سیاسی ترقی خواهانه ایران که جمهوری اسلامی را در سرشت خود "ضد مردم " و اصلاح ناپذیر می داند فقط " کم دانشی و ... نیست ، متاسفانه ، غیر از سازمان "اکثریت" و ...؛  

برخی دیگر از رفقای جنبش چپ به دنبال

 مه برنا  " مصلحت ملی‌-مذهبی"‌ها  افتاده اند که در پوشش اصلاح طلب بودن هدف اصلی خود را, حفظ جمهوری اسلامی و مخالفت و ضدیت با نیروهایی قرار داده اند که خواهان نفی تمامیت جمهوری اسلامی و برپایی "جمهوری ایران" آزاد و مستقل و دمکراتیک و جدایی دین از دولت می باشند .

هنگامیکه "رییس جمهور" رژیم اسلامی به پاریس آمد ، کسانی فراخوانی به شرح زیر فراهم کردند

« گرد همایی برای اعتراض به نقض حقوق بشر در جمهوری اسلامی »

این "فراخوان" بنا به مضمون خود برای مخالفت با "تظاهرات علیه جمهوری اسلامی" ، برای مخالفت با " اعتراض به جمهوری اسلامی", برای مخالفت با "اعتراض به رییس جمهور این رژیم یا هر مقام دیگر آن" تهیه شده است .

تنظیم کنندگان فراخوان ,با جمهوری اسلامی مخالفت یا حتی به آن اعتراضی ندارند آنها به "نقض حقوق بشر " اعتراض دارند که در جمهوری اسلامی یا هرکشور دیگری و حتی کشورهای "دمکراتیک" هم ممکن است اتفاق بیفتد ، مثلا در آمریکا هم حقوق بشر نقض می شود ، از سوی ماموران حکومت هم نقض می شود . همین چندی پیش پلیس فرگوسن بطور نژاد پرستانه یک جوان سیاه پوست را کشت . یا در همین فرانسه پلیسی را که چند سال پیش به یک جوان عرب فرانسوی از پشت دو گلوله شلیک کرد واورا کشت, دادگاه تبرئه اش کرد و گفت که این پلیس درحال دفاع از خود بوده است . اصلا خود جمهوری اسلامی نیز منکر نیست که در "جمهوری اسلامی ایران در مواردی حقوق بشر نقض می شود "، برای همین هم در قوه قضایه رژیم "کمیسیون حقوق بشر اسلامی" به ریاست محمد جواد لاریجانی درست کرده اند .

 افزون بر این, تنظیم کنندگان فراخوان هیچ تظاهراتی هم نمی خواهند بکنند ، آنها تنها می خواهند "گرد هم " بیایند. خب چه گرایشی اینچنین فراخوانی را فراهم کرده است؟ بهترین پاسخ و با کمترین خسارت این است که بگوییم "ملی‌مذهبی"‌ها آنرا دیکته کرده اند(هر جور دیگر فرض کنیم بدتر می شود). و آنرا به امضای شماری از چپ‌های ما هم رسانده اند ، و تراژدی در این است که سرانجام خودشان, یعنی "اصلاح طلب‌ها و ...، " شرکت نکردند. خرابگی به همینجا پایان نیافت ، مصاحبه هم ترتیب دادند, با پرسش هایی کاملا از موضع "اصلاح طلبانه", وپیش از اینکه شمار بزرگی از ایرانیان (۲۵۰ نفر) تظاهرات خود علیه کلیت رژیم را برپا کنند, برای اولین بار, کسانی گفتند که "تظاهرات برای ابراز تنفر از تمامیت رژیم اسلامی ، و خواهان سرنگونی آن شدن" "اخ" است . این جانب ترتیب دهندگان این "مصاحبه" را مسئول می دانم ، دو رفیق مورد مصاحبه می بایست هشیار می بودند

گرد همایی ایرانیان (ولو شمار اندک) در پاریس برای "اعتراض به نقض حقوق بشر در جمهوری اسلامی" ، به مانند آن است که روشنفکران سوریه در پاریس گرد هم بیایند و به " نقض حقوق بشر "  در سرزمین های زیر کنترل داعش اعتراض کنند

جلال علی