در انتخابات رای ندادم ولی به آن میهنانم که رای دادند عمیقا احترام قائلم

بعد از اتمام نمایش انتخاباتی رژیم خیلی ها  می خواهند با  طرح یک سری مسائل، مابین کسانی که رای دادند و آن هایی که رای ندادند، با گرفتن خط کش بر دست میزان فاصله  ی بین افراد را دقیق اندازه بگیرند . هر کس به طریقی به این تفاوت ها انگشت می نهد تا درستی نظر و تصمیم خود را برجسته نماید . البته  با این هدف ، تا مرزها و خط و خطوط روشنی از فضای کشور ترسیم نموده تا به زعم خود از وضعیت کشور تصویر روشن و شفافی ارائه دهد . در این کار برخی ها چنان  افراط  وتند روی می کنند که گویی اختلاف  ومشکل اصلی ما نه با نظام استبدادی بلکه با رای دهنده هاست . غافل از این که  هم رای دهنده ها با این نیت رای داد ه اند که به تغییر معتقدند و نیز آنهایی که رای ندادند هم به تغییر معتقدند . در اینجا تفاوت  اصلی در روش نیل به مقصود  است وگرنه هدف همه تغییر است . به جای آنکه همدیگر را محکوم نماییم بابیست  با اخذ مخرج مشترک حول * تغییر * و درک تفاوت تحلیل برای رسیدن به هدف مشترک، ، نظر و دیدگاه خودمان را مستدل  وبا متانت توضیح دهیم و قویا در نظر داشته باشیم برداشت متفاوت از مقوله ای مقطعی نباید ما را دچار افتراق  و پراکندگی نماید . که طبعا نتیجه آن هرچه بیشتر آسیب پذیر شدن ماست . رای دادن یا رای ندادن تاکتیک است ولی  باور واعتقاد به تغییر استراتژی است . وقتی در استراتژی همه با هم دیگر هم نظر هستیم  می شود و باید با روشنگری روش ها را هم سو و هم جهت نمود . من به دری نجف آبادی ، ری شهری و  رفسنجانی و... رای ندادم . ولی کسانی را هم که رای دادند هرگز غیر خود ی نمی دانم . چون به نیکی می بینم در آستانه هر انتخاباتی  از این دست ،ابر و باد و مه و فلک در کارند تا افراد را با هزاران لطائف الحیل به پای صندوق های رای کشانند . و مردم جان به لب رسیده که در پی خلاصی از وضع موجود است  از سر ناچاری  وای بسا سردرگمی چاره درد را در صندوق های رای می بیند . صندوق های انتخاباتی سال هاست کارکرد منطقی خود را از دست داده است . هر چند در مقاطعی  با حضور مردم در صحنه و به پشتوانه فشار مردمی ،این صندوق ها توانست فرصتی باشد تا مردم بتوانند صراحتا نظر مخالف خود را با ارکان رژیم بیان کنند ، ولی با تمهدیات  بس حساب شده ی رژیم  ، هر گز این رویداد ها تکرار نخواهد شد . موردی که مسئولین رده بالای نظام به کرات به آن اذعان نموده اند . و تادر بر این پاشنه می چرخد مسلما موفقیت با آ ن ها است . پیچیدگی اوضاع و مهارت رژیم در وارونه نمایی حقایق ، چنان فریبنده و ماهرانه است  که در بزنگاه های انتخابات توانسته و می تواند برنامه های خود را پیش برد . عمده وظیفه ما واکاوی این تمهیدات و افشاء دروغ گویی های مسئولین نظام است . نه این که بسان کودکان بنشینیم و پز دهیم که تحلیل ما درست بود و بر مبنای آن رای ندادیم . و به تحقیر هم میهنانی که رای دادند بنشینیم . و قویا در نظر داشته باشیم که در کوران مبارزات بی امان مردمی با تغییر توازن قوا به نفع توده ها دیکتاتور را می شود به عقب نشینی واداشت . ودر این راه بزرگ ترین نقطه قوت  ومبرم ترین وظیفه ما  حول دستیابی به خواست های  استراتژیک  ، * اتحاد* است . تفاوت های تاکتیکی نباید ما را  چنان  درخود غرق سازد که نتوانیم با روح تفاهم به یگانگی در همه عرصه ها  دست یابیم . در اینجا ست که   با مد نظر قرار دادن پیوند ارگانیک  تاکتیک و استراتژی و ظرافت های آن در عرصه پراتیک را نیز بر غم همه دشواری ها می توان و باید حتی برای لحظه ای از نظر دور نداشت .

صادق شکیب