بیانیه کمیته مرکزی سازمان راه کارگر به مناسبت آغاز سال جدید میلادی

آیا جهان قادر است مانع از تبدیل کمدی ترامپیسم به تراژدی جهان ما شود؟

 

سالِ ٢٠١٧ به پایان میرسد و بحرانها، هراسها و بیم های این سال، در ابعاد گسترده تری به سال ٢٠١٨ انتقال میابد. بحران اقتصادی و سقوط سطح زندگی اکثریت عظیم مردمان جهان، افزایش شکافهای طبقاتی و کشورهای شمال و جنوب، ادامه مهاجرتهای گسترده و میلیونی به شمال، بیکاری گسترده و خانه خرابیهای مدام افزایش یابنده، ویرانیهای زیست محیطی و توفانهای سهمگین و ویرانگر، در کنار فساد عظیم حاکمان و نظام سیاسی-اقتصادی جهان، تصویر عمومی سالی بود که به پایان آن رسیده ایم. این تصویر در سایه ای از هراس از رشد پوپولیسم سیاسی محافظه کار و شبه فاشیستی در بسیاری از کشورهای جهان خصوصا در ایالات متحده تکوین یافت. سال ٢٠١٧ با رژیم ترامپیسم آغاز شد. ترامپ و سیاست ترامپی، خطوط عمده سیاست غالب بر جهان ما شد. پوپولیسم سیاسی محافظه کار برتری خود را بر احزاب کهن کشورها تعین بخشیدند و راهکارهای غالب، بر انبوهی از خشم و نارضایتی از سیاست نئولیبرال سه دهه سوار شدند تا سیاستهای تهاجمی تری را علیه محرومترین ها و ضعیف ترین ها در پیش گیرند. دیوارها بلندتر، محدودیت ها علیه  مهاجران و پناهندگان شدیدتر، حذف کمکهای اجتماعی و انسانی وسیعتر، مالیات بر ثروتمندان کمتر، صدور سلاح و آزمایش و مانورهای نظامی و موشکی گسترده تر، امنیت اجتماعی و انسانی در ابعاد گسترده تری به باد فنا رفت! تهدید و نگرانی و هراس از گسترش تروریسم دولتی و اسلامی و جنگهای بی پایان و ویرانیهای بزرگ، به نیرویی برای عقب راندن جنبشهای اجتمایی و طبقاتی تبدیل شد. در این میان اما، تئاتر موشکی ترامپ – کیم جون ایل، آینده زیست محیطی جهان ما پس از خروج آمریکا از معاهدات بین المللی،  جنگ نیابتی محمد سلمان و همکاری سعودیها با ناتانیاهو در خاورمیانه پسا داعش، کشتار مردم روهینگیا توسط ارتش میانمار و... در صدر اخبار سال ٢٠١٧ قرار داشتند.

 

شعار "نخست امریکا" ی ترامپ در سیاست بین المللی، با تضعیف سازمانها و قرارهای بین المللی، خروج از پیمانهای مهم زیست محیطی نظیر معاهده پاریس، استفاده از "مادر بمب ها" در افغانستان و سوریه، رسمیت دادن به تجاوز و اشغال از طریق انتقال سفارت آمریکا به بیت المقدس، تهدیدات نظامی و تنبیهات اقتصادی امپراطوری ایالات متحده  و تهدید رسمی و علنی مخالفان تصمیم امریکا در سازمان ملل به قطع کمکهای اقتصادی، و در سیاست داخلی با کاهش مالیات از یک درصدیها ، حذف طرح بیمه درمانی اوباما، ممنوعیت سفر مردمان چندین کشور "مسلمان و غیرمسلمان" از جمله ایران و دیوار مرزی با مکزیک در سال ٢٠١٧ رقم خورد. 

 

در آسیا، بحران شبه جزیره کره و میانمار، جهان را در هراس و وحشت فرو برد. در دو ضلع رقابت در جنونِ کیم جون ایل و دونالد ترامپ، موشکها و تسلیحات و مانورهای نظامی و موشکی و زرادخانه های اتمی را به رخ کشیدند و منطقه دریای چین و اقیانوس آرام، آماده زورآزمایی ایالات متحده و متحدانش با کره شمالی و چین میشود و مسابقه تسلیحاتی در این منطقه سرعت جنون آسایی بخود گرفته است. در گرماگرم تشویش ها و دلهره های مردم از خطر جنگی هسته ای، کشتار و قتلعام هزاران نفر از مردم محروم روهینگیا توسط ارتش میانمار و آوارگی صدها هزار نفر از آنان صورت گرفت و چهره یکی دیگر از برندگان نوبلی صلح در جنایتی چنین عظیم رسوا شد تا جهانیان وارونه گی مفاهیم را نزد حاکمان جهان، در قامت  برندگان نوبلی صلح چون مناخیم بگین ، شیمون پرز ، کیسینجر و اوباما و اینک خانم "آن سان سوچی" ببینند!

 

در شرایط پسا برگزیت اروپایی، مذاکرات خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا دشواریهای سیاسی- اقتصادی، خود را نشان داد. بلاتکلیفی در اینباره، به بحران درون اتحادیه دامن زد و ضربه ای سخت به یکی از قطبهای اصلی سرمایه داری جهانی وارد کرد. رشد نیروهای محافظه کار و شبه فاشیست در اتریش، آلمان ، فرانسه، هلند، دانمارک، مجارستان، اوکراین، سوئد، اسپانیا و فنلاند، همه وهمه نشان داد بحران دامنه دارتر وعمیق تر از آن است که بشود با راهکارهای معمول رایج، بر آن فائق آمد. این بحران خود را در تشدید فاصله طبقاتی، گسترش فساد در نظام سیاسی، تشدید تضادهای قطب های سرمایه داری،عروج پوپولیسم محافظه کار و شبه فاشیست، گسترش فقر و بیکاری و بی خانمانی و بی آینده گی نسل جوان، موقعیت دلخراش پناهندگان و فراریان از جنگ و حرمان، گسترش حوادث و فجایع زیست محیطی، افزایش عملیاتهای تروریستی جهادگرایان و تشدید مقررات امنیتی و کنترل اطلاعاتی شهروندان نشان میدهد.

خاورمیانه همچنان میسوزد. در راستای تغییر جغرافیای خاورمیانه و تحکیم تسلط امپریالیستی، جنگ و سیاست جنگی در ابعاد مختلف ادامه یافت. بیت المقدس، پایتخت اشغالگری صهیونیستی رسمیت ترامپی یافت. در آنسوی دیگر خاورمیانه، یمن و مردمانش تصویر کریه نظم حاکم بر جهان امروز را نشان داد. مردمی زیر بمبارانهای روزانه سعودیها و در محاصره کامل، گرفتار بمب و موشک و مرگ، وبا و طاعون و فقر و گرسنگی و تشنگی، در سکوت نهادهای قدرتمند بین المللی و در تاریکی سانسور خبری رسانه ای نابود میشوند و چهره و تصویرشان، در وارونه گی جهان طاعون زده ، جنگ"حوثی های شیعه  و سعودیهای سنی " نام میگیرد، بی آنکه به نارضایتی گستردهاکثریت کارگران و تهیدستان این کشور از دولتهای فاسد تاکنونی و حامیان خارجی آن اشاره ای شود! در این میان رژِیم اسلامی ایران نیز همچون سایر مناطق خاورمیانه سعی میکند با یارگیری و اتحاد با بخشی از نیروهای بومی یمنی ( حوثی ها ) منافع ارتجاعی خود در این منطقه استراتژیک را به پیش ببرد و به رقابت با رژیم ارتجاعی عربستان ابعاد تازه ای بدهد.

 این بحران تمام عیار، در کنش و واکنشِ سه جریان اصلی امپریالیستی، ارتجاع منطقه (چه سنی چه شیعه) و جهادیون اسلامی، خاورمیانه بزرگ را به جهنم و باتلاقی تمام عیار تبدیل کرده است. درجه توحش، جنگ، کشتار و آواره گی به آنچنان مقیاسی فرا روئیده که از زمان جنگ جهانی دوم بدین سو بی سابقه بوده است. از سودان و سومالی تا لیبی و یمن، از افغانستان و ترکیه تا عراق و سوریه، مرزهای توحش در نوردیده شده است. در حالیکه "حکومت اسلامی شام وعراق" (خلافت داعش) نابود شده و داعش به پشت صحنه جنگ نیابتی دولتهای ارتجاعی منطقه و دولتهای قدرتمند امپریالیستی رانده میشود، اما ماجراجوئیهای تازه حکام سعودی در قطر و لبنان ، زمینه های گسترش جنگ و ویرانی را در آینده نوید میدهد.  در این میان متاسفانه نشانی از یک صدای قوی سوم که در برابر این مثلث شوم بایستد وجود ندارد. این وضعیت  تیره از یکسو نابودی بسیاری از ساختارهای اجتماعی و اقتصادی کشورهای منطقه و جابجایی های بزرگ جمعیتی را سبب شده و از سوی دیگر عامل مرگ و آوارگی میلیونها انسان از خانه و کاشانه شان شده است. پناهندگانی که از سرپناه مناسب، غذا، بهداشت و امنیت کافی بی بهره هستند. بی پناهان پناهجو در مقابل دیوارهای بلند ممنوعیت ورود  و درهای بسته کشورهای دارا قرار میگیرند و"جهان متمدن " هرچه بیشتر به تصویر حاکمانی چون دونالد ترامپ نزدیکتر میشود!! نتیجه این تراژدی مرگ سالانه هزاران انسان پناهجوست در دریاهای مدیترانه و اقیانوس آرام!

 

پاسخ جهان سرمایه داری به این فجایع و بحرانها چیست؟ آنها بشریت را در یک دو راهی خانمان برانداز قرار داده اند: یا ادامه سیاستهای نئولیبرالیستی – یعنی تداوم وضع حاکم بر چند دهه اخیر- یا پذیرش بدیل های نئوفاشیستیراسیستی- پوپولیستی راست افراطی؟! بدین ترتیب در هر جایی که صدای سوم و بدیل چپ و سوسیالیستی ضعیف باشد، انبوه میلیونی زحمتکشان و محرومان کلافه شده از مناسبات حاکم، به سوی دستجات راست افراطی روی می اورند. از فرانسه و بریتانیا تا اتریش و آلمان از مجارستان و هلند تا مهمترین قدرت اقتصادی نظامی جهانامریکا - این بدیل های پوپولیستیفاشیستی شانس آنرا پیدا میکنند که یا بر اریکه قدرت بخزند و یا بر تاثیرگذاری سیاسی خود روزبروز بیفزایند. بدین ترتیب نظام سرمایه داری با زبان بی زبانی به خلایق اعلام میکند که اگر به نسخه نئولیبرالیستی من تن ندهید ناگزیرید با نسخه نئوفاشیستی روزگار بگذرانید.

 

اما در سال ٢٠١٧ تنها شاهد جنگ و کشتار و گرسنگی و بیماریهای اپیدمیک و فجایع زیست محیطی نبودیم، بلکه شاهد عظیم ترین مبارزات میلیونی کارگران و اقشار ستمدیده نیز بوده ایم. در همه جای این جهان، اعتراض و اعتصاب و مبارزه جریان داشته است. تظاهرات گسترده مردمی در شهرهای آمریکا علیه سیاستهای ترامپ، اعتصاب هزاران زندانی فلسطینی در زندانهای اسراییل، اعتصاب و راهپیماییهای گسترده علیه اصلاح قانون کار در فرانسه و دهها و صدها اعتصاب و اعتراضی که علیه سیاستهای نئولیبرال و زدن حقوق اجتماعی کارگران در بسیاری از کشورها رخ داده از این نمونه هاهستند.

 

ناگفته پیداست که تنها یک بدیل سوسیالیستی، برابری طلب، سکولار، آزادیخواه و وفادار به اردوی کار و رنج و متعهد به حفظ محیط زیست و دنیایی عاری از سلاح های کشتار جمعی و توحش و جنگ و فناتیسم است که میتواند به انبوه ٩٩ درصدی های جهان با بانگ رسا اعلام کند که سرنوشت محتوم بشریت، قرار گرفتن در این دو راهی شوم  نئولیبرالیستینئوفاشیستی نیست و راه سومی نیز وجود دارد. راه سوم ، راه صلح و آزادی و برابری و سوسیالیسم ؛ بدیلی که مبارزه از هم اکنون برای سرنگونی نظام سرمایه داری و برقراری نظامی بر پایه همبستگی کارگران و زحمتکشان، نهادینه کردن دمکراسی مشارکتی  و مستقیم ، آزادی بی حد وحصر اندیشه و بیان و تشکل، حق رای عمومی و حق بی چون وچرای اکثریت مردم برای به زیر کشیدن قدرت سیاسی حاکم، لغو کامل مجازات شکنجه و اعدام، حق انسانی و همگانی دسترسی  به آموزش و بهداشت و مسکن مناسب را در مقابل نظم حاکم قرار میدهد. برای سازمان دادن این آلترناتیو انسانی و شریف، باید مشتاقان رهایی مردمان دست به خانه تکانیهای فکری و سیاسی و سازمانی زنند و گسترش همگرایی و همکاری در صفوف نیروهای چپ، پیوند با جنبش کارگری و سایر جنبشهای اجتماعی را در دستور کار خود قراردهند.

 

سال ٢٠١٧  با همه سختیها و مصائبش برای میلیونها انسان خصوصا در خاورمیانه به پایان میرسد. سازمان راه کارگر  فرارسیدن سال جدید میلادی را به همگان تبریک میگوید. سازمان ما امیدوار است که سال ٢٠١٨ ، سال بیداری و ایستادگی گسترده مردمان جهان در مقابل نظم ناعادلانه و تبهکارانه سرمایه داری، جنگ طلبی های امپریالیستی و ارتجاعی باشد. سالی که شعار صلح، نان، آزادی، برابری و حرمت انسانی و زیست محیطی جهان ما بر پرچمهای مقاومت و مبارزه مردمان حک شود و در زندگی اکثریت عظیم مردمان جریان یابد!

 

 

زنده باد آزادی- زنده باد سوسیالیسم

نابود باد استبداد و استثمار

کمیته مرکزی سازمان راه کارگر

29  دسامبر 2017

www.rahekaregar.com

 

 

 

اعلامیه کمیته مرکزی سازمان به مناسبت یازده دی، روز بزرگداشت جان باختگانِ"راه کارگر"

 

یاد یاران یاد باد!

 

با فرارسیدن یازده دی ماه، سالروز اعدام جنایت کارانه رفیق علیرضا شکوهی، نخستین دبیر اول کمیته مرکزی سازمان ما که روز بزرگداشت رفقای جان باخته سازمان راه کارگر، نامیده شده، به رسم هر ساله، یاد یاران عزیزی را گرامی می داریم که با فداکاری بی مانندی در سامان بخشیدن به سازمان نوبنیاد ما، در سازماندهی مبارزاتی، با تنگناها و دشواریها، پنجه در افکندند و در برزخ مرگ و زندگی، در برابر شکنجه و اعدام ایستادند و با ایستادگی خود برگ درخشان دیگری بر دفتر خونبار مبارزاتی کمونیست های ایران و جهان افزودند.

داستان پایداری رفقای ما در شکنجه گاه های جمهوری اسلامی آن چنان درخشان است، که کارگزاران جمهوری اسلامی، در پس سه دهه، هنوز هم حسرت می خورند که چرا نتوانسته اند کادرها و رهبران اسیر را به تسلیم ایدئولوژیکی واداشته، به مصاحبه رادیو تلویزیونی و ندامت بکشانند. در تازه ترین تکرار این حسرت نامه های جنایتکاران حرفه ای، مصاحبه مصطفا تاج زاده، از اعضای سازمان ارتجاعی مجاهدین انقلاب اسلامی و از بازجوهای اوین و بند توحید یا سه هزار در دهه شصت است. تاج زاده که در دوره  هشت ساله ریاست جمهوری محمد خاتمی سمت معاونت وزارت کشور را یدک می کشید و هم اکنون از شمار اصلاح طلبان طرد شده از قدرت به شمار می رود، با مشارکت در چنین مصاحبه هائی به رقیبان به اصطلاح اصول گرا یادآور می شود که در سرکوب جنبش انقلابی کمونیستی و کارگری دهه شصت، آنها هم دستی در آتش داشته اند. تاج زاده ادعا می کند که آن جناح ـ منظور جناح لاجوردی است ـ به آنان فرصت نداد تا روی رهبران زندانی "سازمان راه کارگر" کار کنند و طی یک دوره مناسب با واداشتن آنان به نوشتن خاطرات مبارزاتی خود، به تزلزل ایدئولوژیکی وادارند. مشابه همان کاری که با حسین روحانی، احسان طبری، نورالدین کیانوری، محمدعلی عموئی و دیگران کردند.

تاج زاده، همانند دیگر اصلاح طلبان حکومتی با همه ادعاهای دروغین اش، هنوز هم از سرکوب خونین دگر اندیشان در دهه شصت دفاع می کند و با خرفتی خود را به فراموشی می زند که اگر توانستند رفقائی چون علیرضا شکوهی، یوسف آلیاری، حسن اردین، حسین قاضی، چنگیز احمدی، علی مهدیزاده ، نسرین بقائی و ... را ضربتی اعدام کنند و به آقای تاج زاده نسپردند تا روی آنان کار کند، رفقائی چون علیرضا تشید، رحیم حسین پور، لهراسب صلواتی  و چندین تن دیگر را که تا شهریور شصت و هفت در اختیار داشتند.

 بگذریم از این که مهران شهاب الدین، بازداشت شده در تابستان شصت و یک، بدون دسترسی به کتاب و منابع کمونیستی، بیش از یک سال پای ثابت دفاع از کمونیسم و سوسیالیسم ایستاد و ناتوانی آخوند ابلهی به نام موسوی را در مناظره های ایدئولوژیکی بارها به نمایش گذارد، تا آن جا که یکبار یکی از توابان سرشناس چپ پیشین، با عصبانیت می گوید: "جمهوری اسلامی توان مقابله با یک بچه را هم ندارد." البته که مهران شهاب الدین بچه نبود، تنها اندام ظریفی داشت. دانشجوی سالهای پایانی پزشکی دانشگاه تهران بود که در سال پنجاه و یک در پیوند با سازمان فدائی بازداشت شد، تا انقلاب در زندان ماند و یکی از رهبران بنیانگذار سازمان ما شد.

همه نظام های سرکوبگر سیاسی، مخالفان ایدئولوژیکی خود را به درجاتی از  شدت و ضعف سرکوب می کنند، اما جمهوری اسلامی در میان نظام های سرکوبگر جهان نمونه است. نمونه فاشیسم مذهبی! زیرا این حکومت مقدم بر هر چیز، یک حکومت دینی است. نظام حکومتی خود را یک نظام الهی می داند و مخالفت با این نظام الهی را کفر و مخالفان را مرتد و طاغی علیه خدا، رسول خدا و جانشین اش ولی فقیه، مستوجب مرگ تلقی می کند. مسلمانان دین خود را بر دیگر ادیان به ادعای خود آسمانی، هم برتر می دانند تا چه رسد به حکومت اسلامی و روحانیت شیعه ای که یک رو افسانه مهدی موعود است و با سفسطه و تفسیر جعلی از چند آیه قرآنی، از باورهای سفسطی خود ایدئولوژی حکومتی ساخته و آرمان گرائی کمونیستی و تبیین ماتریالیستی جهان مادی را نافی خود می داند و باورمندان به این بینش را دشمن مادرزاد.

شیوه خشن سرکوب زندانیان سیاسی دردهه شصت که بازجوها، دادستان ها و دادگاه های انقلاب اسلامی تلاش می ورزیدند تا زندانیان را تحت شکنجه های جسمی و فشارهای روانی به تسلیم و همکاری پلیسی و امنیتی وادارند،  پس از چهار دهه هنوز هم به قوت خود باقی است و نسل سوم بازجوهای جمهوری اسلامی آن چه را که از دو نسل پیش از خود آموخته اند، همچنان به کار می بندند تا زندانیان سیاسی و تلاشگران جامعه مدنی و روزنامه نگاران منتقد و کارگران سندیکائی و آموزگاران کانون صنفی،  بنا بر اراده آنان از هویت سیاسی، صنفی  و انقلابی خود عدول ورزیده، با تسلیم بدانان از موضع ایدئولوژیکی و مبارزاتی خود، دست بردارند و به جبهه حکومت بپیوندند و موضع خود را واژگون سازند. 

در دهه شصت که رفقای ما سرفرازانه به پای دار می رفتند و بر موضع کمونیستی خود و در دفاع از آزادی و سوسیالیسم، پایداری نشان می دادند، فشار کارگزاران حکومتی، از بازجو تا زندانبانان و حاکم شرع  برای به تسلیم واداشتن زندانیان سیاسی مرزی نداشت و به همین اعتبار پایداری در چنین شرایطی حائز اهمیت است.

ما بر آن نیستیم که از مساله مقاومت و پایداری در برابر شکنجه و تن دادن به اعدام و مرگ ناخواسته، و در یک کلام  استقبال از مرگ قهرمانانه رفقای خود فضیلت بسازیم، که زندگی و تعالی آن برای ما اصل است. انسان یکبار به دنیا می آید و یکبار فرصت زندگی دارد و با تمام کامیابی ها و ناکامیابی های فردی، حزبی و اجتماعی، با تمام دشواری ها و شکست ها و در اوج نومیدی ها، باز هم زندگی با یک لبخند معنا پیدا می کند، تا چه رسد به لبخند نوزادی که تو را نمی شناسد و یا لبخند همسر، پدر، مادر، خواهر، برادر، دوست  و رفیق، آنگاه که پس از یک دوری کوتاه یا بلند مدت با تبسمی به استقبال می آیند. اما زندگی تا آن جا شیرین است و تلاش برای زنده ماندن تا آن جا در خور پذیرش و قابل دفاع  است، که مرز انسانیت و انسان بودن در هم نریزد. آن گاه که دست گاه های خشن سرکوب گر اسلامی تلاش می ورزند از یک انسان کمونیست و یا انقلابی آگاه، انسان دیگری بسازند از نوع خود، علیه مبارزان و دگر اندیشان، در خدمت جامعه ی طبقاتی و باندهای مافیائی اسلامی، استقبال از مرگ فضیلت است.

با اندوه فراوان سهم ما کمونیست های ایرانی از همه ملیت ها، درکنار مبارزان اقلیت های ملی و مذهبی،  از آذری و کرد و عرب و بلوچ و ترکمن،  تا زرتشتی و ارمنی و یهودی و بهائی،  در صد سال گذشته،  زندان، شکنجه، اعدام،  محرومیت از اشتغال دولتی و تبعید بوده است و مادام که در بر پاشنه سرکوب می چرخد از بازگوئی  و تکرار ستمی که در حق فرد فردِ مبارزان به کار بسته شده، باز نخواهیم ماند و وظیفه داریم داستان مرگ و مقاومت دلیرانه ی رفقای خود را اگر به کوتاهی باز گوئیم.

ما به عنوان سازمان راه کارگر، پایبند بر مرام انسانی خود، مدافع پرشور آزادی و برابری، مخالف سرسخت استثمار و نظام سرمایه داری و امپریالیستی  جهانی به سرکردگی امپریالیسم آمریکا فراتر از توان مبارزاتی خود رزمیده ایم و بدون آن که منکر مبارزه دیگر جریان های سیاسی باشیم، تا هنگاهی که همه جریان های کمونیستی، سوسیالیستی و کارگری بر سر یک روز به عنوان روز جان باختگان جنبش انقلابی و مبارزاتی  توافق کنند و تا آن هنگام که چنین خواستی تحقق یابد ما همچنان و مانند دیگر سازمان ها، روزی را به نام سرفرازان جانباخته راه کارگر آن مدافعان پرشور کمونیسم همچنان گرامی می داریم.     

در تائید دفاع جانانه رفقا از سوسیالیسم و کمونیسم به عنوان تنها بدیل تاکنونی همه نظام های طبقاتی و ارتجاعی جهان، یادآوری این نکته را ضروری می دانیم که جمهوری اسلامی، اسلام بنیادگرائی شیعی خود را رقیب هر دو سیستم سوسیالیستی و سرمایه داری می نامید. از این روی، فرمانروایان جمهوری اسلامی از بدو خزیدن به قدرت تا به امروز،  سرکوب و شکنجه و اعدام کمونیست ها و دگراندیشان را ادمه داده هم چنین خمینی در پایان جنگ هشت ساله با عراق و سرکشیدن جام زهر ناشی از شکست در جنگ، به تعرض ایدئولوژیکی روی می آورد،  به عنوان پرچم دار اسلام علیه سلمان رشدی، نویسنده کتاب "آیه های شیطانی" جار و جنجال بر پا می کند و در نامه ای به میخائیل گورباچف آخرین رئیس جمهور اتحاد شوروی پیشین می نویسد حالا که از ایدئولوژی کمونیستی روی گردان شدید به اسلام پناه آورید. از این روی اهمیت ایستادن بر موضع دفاع از سوسیالیسم، سکولاریسم و ماتریالیسم دیالکتیک به عنوان روشی برای تبیین مادی جهان بارزتر خواهد بود.

اینک که فریاد مرگ بر خامنه ای، مرگ بر اصل ولایت فقیه، مرگ بر جمهوری اسلامی آغاز شده، اهمیت جانبازی مبارزان راه آزادی و سوسیالیسم برجسته تر و نمایان تر می شود.

 

یاد یاران و همه جانباختگان راه آزادی و سوسیالیسم گرامی باد!

 

کمیته مرکزی سازمان راه کارگر

۵ دیماه ۱۳۹۶ – ۲۶ دسامبر ۲۰۱۷