حاشیه هایی در متن نقش گروههای چپ در انقلاب ایران

نگاهی به برنامه ای از تلویزیون ایران انترناشنال

در سالگرد انقلاب ٥٧،تلویزیون ایران انترناشنال ،به بررسی نقش گروههای چپ در انقلاب ایران پرداخته است. در این برنامه فرزانه عظیمی،بهروز فراهانی،مهدی فتاپور وکامبیز غفوری حضور دارند. عنوانهای این برنامه در باره موضغ گروههای چپ در سال ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ ، نوع رابطه ی گروههای چپ با خمینی در زمان انقلاب، تاثیر گروههای چپ بعد از انقلاب و تاثیر انقلاب بر جنبش چپ ها در ایران ،مرا به دیدن این برنامه کشاند.  خصوصا در پی آن بودم که ببینم بعد از 39 سال از انقلاب ۱۳۵۷ ،نقد ونگاه  سه گرایش فکری در دونسل از فدائئیان از این انقلاب چه بود؟ آنان چگونه تاریخ واقعی نقش چپ را از میان انبوهی از واژگونه نویسی های تاریخ نویسان رسمی واسلامی وسلطنتی عرضه میکنند؟

با توجه به سوالات عنوان شده ، اما این برنامه اولا تنها با دعوت ازدو گرایش سازمان فداییان ، نمیتوانست پاسخی برای پرسش اصلی ،موضع نیروهای چپ در زمان انقلاب وپس از آن را بیابد. در عین حال که سوالات طرح شده ونوع نگاه وبرخورد به موضوع هم بگونه ای طراحی شده بود که پاسخهای از قبل تعیین شده ایران انترناشنال را به بیننده بفروشد.  در این رابطه باید گفت که اولا تنها سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، نیروی چپ حاضر در انقلاب ٥٧ نبودند. بلکه در میان گرایشات متنوع چپ در آنموقع علاوه بر طیف فدایی ،  حزب توده ،  گروههای خط ٣ ( سازمان پیکار در را ازادی طبقه کارگر، سازمان رزمندگان و... ) وخط ٤ ( محافل سه گانه راه کارگر و ستاره سرخ وفسطین و...) ، سازمان وحدت کمونیستی  و سازمان انقلابی (رنجبران) ،اتحادیه کمونیستها و...نیز بودند.  در عین حال که گرایشات بسیار متنوع تری در میان فدائیان  وجود داشتند که مطلقا قرابتی با گرایش فکری اقای فتاپور نداشتند ودر طی سال ١٣٥٨ (چریکهای فدایی وطرفداران مشی مسلحانه ) ، سال 59 (سازمان چریکهای فدایی خلق ایران –اقلیت) وسال ٦٠ (جناح چپ ) از سازمان اصلی جدا شدند. به این لحاظ این بحث بیشتر معطوف به سازمان فدایی بود تا گروههای چپ درزمان انقلاب ٥٧.

اما در این زمینه هم متاسفانه حق مطلب ادا نشد وحقایق تاریخی از گرد وغبار رسانه ای وایدئولوژیک بیرون نیامد. اقای فتاپور خصوصا ورفقا فرزانه عظیمی وبهروز فراهانی ، متاسفانه نتوانستند بر دروغ بزرگی که این برنامه در باره همسویی چپ ایران با روحانیت وآیت الله خمینی القاء میکرد خط بطلانی کشند. میدانم محدودیتهایی نظیر  زمان کوتاه برنامه کوتاه ، وهم گذشت نزدیک به  چهار دهه از آن تاریخ میتواند بر برخی وقایع سایه افکند وگرد فراموشی ، وقایع را از ذهن دور کند . اما  برای ما که آن تاریخ را تجربه کرده ایم وروح وجسممان از رنجها وزخمهای آندوره آکنده است ،این تاریخ فراموش نمیشود.  تاریخ دو دهه از زندانهای شاه در دهه ٤٠ و٥٠ ،تاریخ شکنجه وزندان واعدام  گروههای چپ ومبارزی بود که با مقاومتشان ،رویاهای بزرگ یک جامعه آزاد وبرابروزندگی در رفاه وآسایش وخوشبختی را برای همه مردمان آرزومیکردند. هشتاد درصد زندانیان پس از کودتای ٢٨ مرداد تا سرنگونی رژیم پهلوی را زندانیان چپ تشکیل میدادند. تنها در صد کوچکی از زندانیان سیاسی این دوره را برخی از روحانیون و گروه موئلفه و فدائیان اسلام تشکیل میدادند. آنان  بخاطر عقب ماندگیها ومحدودیتهای فکریشان ،فاقد هرگونه چشم انداز سیاسی روشن برای تغییر کلیت نظام حکومتی در ایران بودند. اساس تلاشهای آنان ،اجرای مقررات شریعت توسط رژیم شاه وافزایش دستمزدها وکمکهای حکومتی به حوزه های آخوندی ومحدود کردن بیشتر زنان بود.  بی سبب نبود که طرفداران خمینی را هرگز بمدت طولانی در زندان نگه نمیداشتند وساواک همواره در تلاش استفاده از آنان در مبارزه علیه کمونیستها بود. سیاست ساواک که بر پایه کمونیست هراسی استوار بود ،باعث میشد که دست روحانیت برای سازماندهی، جلب نیرو وکمکهای مالی باز باشد وآنان همواره مورد لطف دستگاه قرار داشتند. د رهمین راستا در سال ٥٦ بسیاری از زندانیان مسلمان پس از ندامت جمعی ، از زندان آزاد شدند. همین آزاد شده گان از زندان نظیر عسگر اولادی ، ایت الله انواری و عراقی و... سازماندهندگان کمیته های انقلاب اسلامی وگروه استقبال از خمینی بودند . باید اضافه کرد سیاست مماشات رژیم پهلوی با روحانیت تنها به کمکهای مالی به روحانیونی نظیر ایت الله شریعتمداری ومرعشی نجفی وخونساری وگلپایگانی و...ریخت وپاشهای بزرگ در حرم امام رضا وحضرت معصومه و...محدود نمیشد. این رزیم با باز گذاشتن دست  آیت الله بهشتی و مفتح ومطهری و مکارم شیرازی و حکیمی و...در نوشتن کتابهای تعلیمات دینی دوره های راهنمایی  وکتابها ومجلات ، راه تقویت اندیشه های اسلامی را درمیان مردم هموار کردند.

 انقلاب ٥٧ و ترس از گسترش نفوذ چپ ، باعث شد که دولتهای امپریالیستی ، پروژه دیوار سبز اسلامی را در دستور قرار دهند.  این پروژه که به سیاست سیاست برژینسکی-کارترمعروف بود  کارت سبز کنفرانس گوادلوپ را هم برای بقدرت رساندن آیت الله ها وسدکردن نفوذ شوروی دریافت کرد. آیت الله خمینی با حمایت غرب، پشتیبانی رسانه های رسمی،  سازش ژنرال هویزر-بهشتی ، کوتاه آمدن  ارتش وهمکاری بورژوازی لیبرال ایران در هیات نهضت ازادی وجبهه ملی و بازرگان، یزدی ،بنی صدر ، فروهر ، سیدجوادی و...به قدرت رسید.  شعارهای این طیف استقلال ، آزادی،جمهوری اسلامی بود.  او، پروژه ولایت فقیه اش را با "خدعه" پوشانده بود و با شعار آب وبرق مجانی ، تقسیم درآمدهای نفتی و... سیاست گرد آوری همه جانبه نیرو را برای پروژه اش پیش برد و در هر گام به سوی تحکیم قدرتش ، موتلفین نظام را تسویه کرد. متاسفانه اما نیروهای اصلی  سیاسی  در آندوره –همچنان روحانیت و آیت الله ها را نیروی جدی برای حکومت گری نمیدانستند وبه همین خاطر آیت الله خمینی وروحانیت از نقد جدی برنامه هایشان  برحذر ماندند!

اما در برابر پروژه روحانیت و آیت الله خمینی، چپ ایران خواهان سرنگونی رژیم پهلوی وبرقراری جمهوری دمکراتیک خلق بود.  برقراری جمهوری دمکراتیک خلقی را در مبارزه گسترده وهمه جانبه کارگران وزحمتکشان وهمبستگیهای بین المللی علیه ارتجاع وامپریالیسم ممکن میدانست. در همه سالهای مبارزه علیه رژیم شاه ،تمام گروههای چپ این الگوهای تجربه شده جهانی را در تنوعات مختلف آن پی میگرفتند. آنان میخواستند که سایه خدا را از سرمردم بردارند وشوراهای کارگران وزحمتکشان را جایگزین کنند. با روحانیت وشریعت و نظام مذهبی به اشکال مختلف مخالف بودند ولی توان این نیروها را برای قدرت گیری ناچیز گرفتند. در روزهای  انقلاب تا سرنگونی رژیم شاه، شعار استقلال –آزادی- حکومت کارگری، استقلال –آزادی-برقرارباد حاکمیت خلق ، کارگر نفت ما رهبر سرسخت ما ، زندانی سیاسی آزاد باید گردد، تقویت نهادهای مستقل کارگران ودانشجویان وزنان وملیتها و... سیاست وشعار اصلی چپها بود. بی سبب نبود که چپ در میان دانشجویان ودانش آموزان، کارمندان وکارگران نفت ومردمان ملیتهای تحت ستم ایران  از نفوذ گسترده ای برخوردار بود. روحانیت ونهضت آزادی تنها در میان بازار  واقشار سنتی نفوذ داشتند وتا مهر وابانماه ٥٧ آنها فاقد آن نفوذی بودند که بتواند جنبش را رهبری کند. کنفرانس گوادلوپ وحمایتهای رسانه ای از آیت الله خمینی و گسترش یافتن اعتراضات وپیوستن شهرهای کوچک وروستاها به حرکت، وزن روحانیت را بشکل تعیین کننده ای بالابرد. در این میان نباید نقش کتابهای علی شریعتی در جذب نیروی جوان به اندیشه های اسلامی را از یاد برد. شعارهای حکومت اسلامی ومذهبی ،پس از تظاهرات تاسوعا وعاشورا تقویت شد. اما علیرغم افزایش وزن این شعارها، علیرغم حضور سنگین نیروهای مذهبی برای سانسور گفت وگوها ومناظره ها و"پاس دادن"  آن بحثها وگفت وگوها به بعد از رفتن شاه، نیروی چپ فاقد هوشیاری وحساسیت لازم برای مقابله با این گفتمان و حضور وافشای این جریان تاریک اندیش وارتجاعی بود. این عدم هوشیاری وحساسیت بود  که باعث میشد که چپ ،بورژوازی لیبرال وبازرگان ومثلث بیق( بنی صدر-یزدی-قطب زاده) را خطرناکتر از روحانیت تاریک اندیش برای دمکراسی وعدالت بداند.چرا که می اندیشید که روحانیت قادر به حکومت نیست.چرا که براین باور بود که روحانیت تجربه حکومتگری ندارد وجز عادات روضه ونمازو وظایف دینی چیزی نمی فهمد! ما تاریخ همکاری روحانیت ونسخه های شریعت را نخوانده بودیم و براین باور بودیم که دایناسورهای گورستانهای تاریخ نمیتوانند بر مردمان ایران وجهان ما  در قرن بیستم – قرن انقلابات مردمی حکومت کنند!

روزهای قیام بهمن که به سرنگونی رژیم شاه وشکست انقلاب ٥٧ انجامید ،برخلاف پیش بینی ها وبرنامه های توافق شده ژنرال هویزر وآیت الله بهشتی وبازرگان اتفاق افتاد. همزمانی تظاهرات سیاهکل د رتهران با حمله فرمانداری نظامی به همافران، قیام بهمن را ممکن کرد. علیرغم دستور "امام فرمان جهاد نداده" هادی غفاری وروحانیت ، مردم تهران به یاری همافران شتافتند ودرعرض دوروز ،ارتش وگارد شاهنشاهی تسلیم شد وبختیار مخفی ودولت بازرگان  ،به قدرت رسید. مردم ایران با قیام بزرگ بهمن ، رژیمی پوشالی را سرنگون کردند، اما توافقات پشت پرده، حمایتهای بین المللی دولتهای امپریالیستی، همکاری بی شائبه نهضت آزادی وجبهه ملی ووبورژوازی لیبرال ایران ، آیت الله خمینی را به مقام خدایی رساند. سایه خدا رفت وروح خدا حاکم شد.

از فردای قیام بهمن ،مبارزه نیروهای چپ .ترقیخواه علیه آن آغاز شد. نبرد برای حفظ شوراهای کنترل کارگری، حفظ دانشگاهها ومدارس از نفوذ روحانیت وسنت،در  کردستان ،خوزستان ،ترکمن صحرا،آذربایجان  وبلوچستان ادامه داشت. زنان در اسفندماه 57 به اعتراض برخاستند وچپ ونیروی ترقیخواه ،سازمانگر ودخالتگر این اعتراض بود. نوروز 58 با حمله به کردستان وسنگر چپ ادامه یافت، در اردیبهشت 58 کانون خلق عرب ایران،که مرکز چپ وترقیخواهی مردمان خوزستان بود مورد حمله قرار گرفت، ستادهای گروههای سیاسی ونشریات آیندگان وپیغام امروز و...در تابستان 58 مورد حمله قرار گرفت، 28 مرداد فرمان جهاد خمینی علیه مردم کردستان صادر شد ، شوراهای خلق ترکمن ورهبران آن مورد حمله وتهاجم قرارگرفتند وتوماج ویارانش ربوده واعدام شدند، جنگ هشت ساله با عراق آغاز شد وقلع وقمع همه مخالفان ،سرکوب شوراهای کارگری وکارمندی واخراجهای بزرگ  در پوشش جنگ انجام شد، انقلاب فرهنگی و بستن دانشگاهها در اردیبهشت 59 به اجرا گذاشته شد و..و .. در همه این نبردها و جنگهای بزرگ وکوچک، نیروی چپ وترقیخواه حضور داشت. سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر، کومله زحمتکشان، سازمان راه کارگر، سازمان وحدت کمونیستی، سازمان رزمندگان و... همراه وهمدم وپیشاهنگ این نبردها بودند.  تا این زمان جز حزب توده ایران ( مدافع آیت الله خمینی  وروحانیت حامی او)، سازمان انقلابی-رنجبران واتحادیه کمونیستها (مدافعان بنی صدر وطیف آن) همه جریانات چپ علیه قدرت گیری روحانیت وحکومت اسلامی بودند.

درایندوره در سازمان چریکهای فدایی خلق ایران تحولاتی بوقوع پیوست. این سازمان با پذیرش الگوهای کمینترنی توازن قوای بین المللی ونقش ارودگاه سوسیالیستی در تحولات جهانی ،از الگوهای مطالباتی ورادیکال چپ فاصله گرفت. سپس با "پذیرش رهبری ایت الله خمینی در مبارزه ضدامپریالیستی مردم ایران" در کار ٥٩، از بلوک چپ آزادیخواه انشعاب کرد وبه بلوک توده ایها وحامیان خط امام پیوست. تغییر مشی اکثریت این سازمان، اقلیت این سازمان را  به انشعاب وجدایی کشاند. سازمان چریکهای فدایی خلق ایران –اقلیت ،همچنان در سنگرهای مقاومت مردمان ایران در کردستان وترکمن صحرا، در سنگر دفاع از صلح وآزادی وحق تعیین سرنوشت مردمان باقی ماند وهمراه دیگر گروههای چپ وترقیخواه علیه حکومت برخاسته از شکست انقلاب ٥٧ ایستاد. در سال ٦٠ جناح چپ اکثریت در مخالفت با سیاست حمایت رهبری اکثریت از رژیم اسلامی وجنایتهایش،از این سازمان انشعاب کرد ودر کناروهمراه بلوک نیروی چپ انقلابی وترقیخواه ، برای سرنگونی این رژیم مبارزه کرد.

به این لحاظ در فشرده ترین کلام باید گفت :

- گروههای چپ ایران در مبارزه علیه رژیم شاه، خواهان برقراری حاکمیت مردم، در اشکال جمهوری دمکراتیک خلق، حکومت کارکری، حاکمیت خلق بودند. آنان هرگز با حاکمیت مستبد دیگری سرآشتی نداشتند. آنان به اشکال مختلف خواهان جدایی دین از دولت، کوتاه کردن دست دولت وروحانیت وارگانهای امنیتی ومذهبی از زندگی مردمان بودند.

-گروههای چپ ،هیج رابطه ای با ایت الله خمینی نداشتند واین نیرو را یک نیروی ارتجاعی وتاریک اندیش میدانستند. اما هوشیاری لازم را دررابطه با توان این نیرو در جذب ووجلب نیرو وقدرت نداشتند وبراین خوش باوری سهیم بودند که روحانیت قادر به حکومت کردن نیست وعمری طولانی نخواهد داشت. سیاست جبر تاریخی دررابطه با نیروهای ارتجاعی وواپسگرا وناتوانی آنان در کسب قدرت وهدایت جامعه ،نقش مهمی در این رابطه داشت.

-گروههای چپ ،از اولین روزهای قیام تابه امروز علیه حکومت اسلامی ،علیه سیاستهای تبهکارانه آن در عرصه های اجتماعی،اقتصادی وفرهنگی جنگیده اند. ما هرگز در مقابل سیاست های حکومتی در این چهار دهه سکوت نکرده ایم. گورستانهای پیدا وناپیدای ایران، لیست قربانیان این همه سالها ،سند روشنی از مقاومت وایستادگی چپ ایران در مقابل رژیم اسلامی است.

-حمایت حزب توده ایران وسازمان فدائیان خلق اکثریت از خط امام ،  دقیقا علیه تمام آرمانهای آزادیخواهانه وترقیخواهانه چپ بود. سیاستی که جنبشهای شورایی، دانشجویی و ملیتها را تنها گذاشت و بر تبعیض وسرکوب  زنان واقلیتهای ملی ومذهبی  صحه گذارد، سرکوب مخالفان سیاسی رژیم را تایید کرد، سیاست  ویرانگرانه ادامه جنگ با عراق را همراهی کرد، در مقابل نابودی همه نهادهای سکولار وتجددطلب سکوت کرد.   این سیاست  بر پایه منافع وسیاست خارجی اتحاد شوروی وتوازن قوای جهانی "اردوگاه سوسیالیستی" و اردوگاه امپریالیستی ،سیاست راه رشد غیر سرمایه داری  اولیانفسکی استوار شده بود. این دلیل اصلی تغییر ریل سیاست در سازمان فداییان خلق بود ونه گفته آقای مهدی فتاپور، در باره حمایت هشتاد درصدی مردم از آیت الله خمینی ، که پذیرش دروغ آشکار دستگاه تبلیغاتی رژیمی است که از فردای انقلاب ،با سرکوب زنان، سکولارها، کردها ، ترکمن ها، عربها، بلوچها، بهائی ها، روزنامه نگاران و..آغاز کرده بود. اگر حمایت هشتاددرصدی بود لازم به این همه کشتار وسازمان دادن انقلاب فرهنگی ، گرفتن سفارت، ادامه جنک با عراق ، کشتار دهه ٦٠ و...نبود.د رهر حال  باعث تاسف وشرم است که نیروی سیاسی ترقیخواهی از مطالبات انسانی و دمکراتیک مردمان ،بخاطر حمایت اکثریت بزرگی از مردم چشم پوشد.  متاسفانه این سیاستَ بستن چشم  بر استبداد خونریز آیت الله ها ، خود آنان را نیز قربانی کرد ویکباره اینان ،خودرا  در دهان این اژدهای خونریز یافتند!

-انقلاب ایران وشکستش ، تاثیرات بسیار بر چپ ایران، بر مردمان ایران ومنطقه خاورمیانه، در بازبینی اندیشه های اجتماعی وعدالت خواهانه، بر درک از دمکراسی وحق رای مردمان، بر چگونگی سازماندهی اجتمایی، بر نقش رهبران وپیشروان اجتمایی، بر نقش نیروهای سیاسی و هوشیاری نسبت به آرمانها وایده ها وبرنامه ها ...داشته است. علیرغم قربانیهای بسیار، شکست انقلاب  ٥٧ وفروریزی اردوگاه شوروی ، عروج نهضتهای ارتجاعی اسلامی و ناسیونالیستی و تاریک اندیش، چپ ایران امروز با اندیشه های رادیکال در عرصه های اجتمایی واقتصادی وفرهنگی وزیست محیطی به جهان بهتر وانسانی تری میاندیشد. با جهان بیشتر آشنا شده است، ارتباطات جهانی و بین المللی را بیشتر درک میکند، به طبیعت وحفظ وبهبود شرایط آن بیشتر واقف شده است،  به مبارز پیگیر در دفاع از حق حیات ومبارزه علیه اعدام تبدیل شده است، تجربیات فراوانی از جنبشهای اجتمایی ، نهادهای مستقل اجتمایی ومدنی کسب کرده است.

در پایان باید تاکید کرد که  بی شک باید هر چه بیشتر بر روی تجربه انقلاب ١٣٥٧ کارکرد.نقش چپ ونیروی ترقیخواه را مورد بازبینی ونقد قرار داد، اشکال حرکت، خواستها ومطالبات، ساختارهای تشکیلاتی، حزبی ،شورایی ،اتحادیه ای وسندیکایی را به تصویر کشید واز آن آموخت.قطعا این شکست بزرگ ،باید حاوی درسهای بزرگی برای آیندگان باشد تا پیروزیهای بزرگ مردمان  برای ازادی وبرابری اجتمایی را رقم زنند.

علی دماوندی – 21 فوریه 2018