آب در خوابگه مورچگان!

حمیدرضا جلایی پور؛ دختران خیابان انقلاب و باقی قضایا ...

 

امید بهرنگ – 8 مارس 1396

 

چندی پیش، به تاریخ 30 بهمن 1396، نشستی به مناسبت "شهادت حضرت فاطمه مادر انسان و انسانیت" در پژوهشکده مطالعات اجتماعی وزارت علوم در تهران تحت عنوان "مطالبات زنان، تضادها و تعارضات" برگزار شد. آذر منصوری، فاطمه صادقی، حمیدرضا جلایی بور و نعمت الله فاضلی در این نشست سخنرانی کردند. سخنرانی هر چهار تن در کانال تلگرامی "سخنرانی ها" قابل دسترس است. تمرکز سخنرانی حمیدرضا جلایی پور بر سر دختران خیابان انقلاب بود. سخنرانی جلایی پور را باید شنید. (1) جلایی پور تلاش دارد راهکاری سیاسی برای بیرون آمدن جمهوری اسلامی از این مخمصه ارائه دهد. این امر برای همه کسانی که دل در گرو رهایی زنان داشته و نگران سرنوشت حرکت دختران خیابان انقلاب هستند از اهمیت زیادی برخوردار است. بدون شناخت از استراتژی ها و تاکتیک های دشمنان مردم، نمی توان امر سیاسی را به درستی به پیش برد.  "چنانچه دشمن و خودت را بشناسی، صدبار می جنگی، به خطر نمی افتی." تنها با شناخت عمیق از تضادهای اجتماعی و صحنه نبرد و شناخت دقیق از نیروهای سیاسی طبقاتی حاضر در صحنه می توان مانع ازمصادره مبارزه چهل ساله زنان ایران علیه حجاب اجباری و علیه کلیت رژیم زن ستیز اسلامی توسط انواع و اقسام مرتجعین شد.

لپ کلام جلایی پور در مورد دختران خیابان انقلاب از این قرار است :

 

((باید پخته برخورد کرد چهل سال یک عده در حکومت ما، حجاب را تبدیل کردند به هویت اصلی انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی، حالا باید یک جوری درستش کرد.

این اتفاق پدیده جدیدی است. زنان می گویند پوشش باید اختیاری باشد. این حرکتی مدنی است و کاریش هم نمی شود کرد. این حرکت بر خلاف اعتراض دی ماه مبتنی بر پیشروی آرام است. قبلی بانک را آتش می زد و دادگستری را محاصره می کرد و هر جا از این کارها می کنند باهاش مقابله می شود.

ما باید بگذاریم این شکل نمادین حفظ بشود، تا سرش بحث شود. نباید خیلی شلوغ پلوغ شود. وجه اجتماعی جنبش زنان را باید به رسمیت بشناسیم. اصلاح طلبان باید خیلی مواظب باشند. نباید حرکت زنان را سیاسی کنند. سیاسی کنند خراب می شود. جنبش سیاسی در کشوری که در حال دموکراتیک شدن است معمولاً به نفع مردم تمام نمی شود. این حرکت ها را کاری نمی شود کرد، نباید گذاشت خشونتی شود.

در حرکت اجتماعی زنان، یک قدرت خوابیده و نباید گذاشت از آن برای سرنگونی استفاده شود. زنان باید مواظب حرکت خودشان باشند. زیرا در آن صورت ضد جنبش فعال می شود. ضد جنبش زنان هم فوق العاده قوی است و فعلاً خوابیده و خدا نکند بیدار شود.))

 

جلالی پور بر خلاف کسانی که در لفافه سخن می رانند رک و پوست کنده تفکرش را بیان کرد. اما نیاز به کُد شکنی است تا عجز و مکر اظهاراتش روشن شود.

یکم، جلایی پور نمی گوید چه کسانی در طول چهل ساله اخیر، حجاب را به هویت اصلی جمهوری اسلامی بدل کردند. جلایی پور مانند همه اصلاح طلبان حکومتی بازی "کی بود کی بود من نبودم" به راه انداخته است. تمامی بیانیه هایی که به ظاهر در حمایت از حرکت اخیر از سوی اصلاح طلبان حکومتی و غیر حکومتی منجمله نیروهای ملی مذهبی ها صادر شد، این امر مهم مسکوت گذاشته شده است. انکار نقش خود در تحمیل حجاب اجباری بیان آشکار شیادی و دغلکاری است. اغلب این آقایان شخصاً یا اسب خمینی را برای کسب قدرت و  لشکرکشی به زنان زین کردند یا پا در رکابش علیه زنان شمشیر زدند. آقای جلایی پور یادش می رود که بگوید چه کسانی مسئول تیغ کشیدن بر صورت زنان، پونز فرو کردن بر سر آنان، انداختن سوسک به جان دختران بد حجاب و پرونده سازی برای صدها هزار دختران و اذیت و آزار زنان  بوده اند. مشخصاً نقش امثال خودش در تحکیم این "هویت اسلامی" چه بوده است.

پس از دهه شصت نیز تمام تلاش اصلاح طلبان حکومتی به همراه رفرمیست های درون جنبش زنان این بود که خواست رفع حجاب اجباری را از دستور کار جنبش زنان خارج کنند. (2) اکنون نیز آنان با احتیاط به این امر برخورد می کنند. جلایی پور می گوید  "حالا یک جوری باید درستش کرد" چه جوری؟! را سپرد به اوضاع و احوال سیاسی. حداکثر می گوید پافشاری بر حجاب اجباری دیگر فایده ای ندارد. تقریباً غالب گردانندگان جمهوری اسلامی پس از ظهور پدیده دختران خیابان انقلاب، بر حجاب به عنوان جزئی از ارزش های اسلامی تأکید چندانی نمی کنند. اصول گرایان گفتمان "قانون و امنیت" را برگزیدند و می گویند نباید قانون حجاب را زیر پا گذاشت و بهتر است زنان برای حفظ امنیت خود حجاب را رعایت کنند. گفتمانی که با تهدیدهای تند و نرم همراه است. اصلاح طلبان هم مکر و حیله بکار می گیرند و زنان را به صبر برای تغییر قانون دعوت می کنند. آنان وعده انتخاب پوشش را می دهند. البته یادشان نمی رود که مدام گوشزد کنند جامعه دینی است و متکثر و تحت عنوان دفاع از حقوق "حجاب داران" شمشیر را بالای سر زنان نگه می دارند.

دوم، جلایی پور، تلاش می کند که حرکت دختران انقلاب را از خیزش دی ماه تحت عنوان اینکه یکی حرکت مدنی است و دیگری خشونت طلب، جدا کند. او از این کار دو هدف دارد: تفرقه انداختن بین صفوف مردمی که هر یک به شکلی مخالف جمهوری اسلامی اند. و ترساندن زنان در صورتی که بخواهند دست به اقدامات جدی تری برای کسب مطالبات خویش بزنند. او غیر مستقیم به زنان می گوید "هر جا از این کارها شود باهاش مقابله می شود." مضاف بر این جلالی پور به رژیم اندرز می دهد که "پخته عمل کند" کاری نکند که بین خیزش فرودستان جامعه و جنبش زنان پیوندی صورت گیرد. البته این "جامعه شناس" به خوبی می داند که همزمانی حرکت دختران انقلاب با خیزش دی ماه تصادفی نبوده و نیست. او آگاهانه چشم بر این واقعیت بزرگ می بندد که دوران نوینی آغاز شده است. دورانی که مشخصه اش  تعرض عمومی جامعه به حکومت است. حرکت دختران خیابان انقلاب بخشی از ظهور و گسترش روحیه تعرضی در میان مردم نسبت به جمهوری اسلامی است. گذر از جنبش های صرف مطالباتی به خیزش سیاسی است که بنیان های جمهوری اسلامی را نشانه رفته اند. البته  جلالی پور می تواند فعلاً ترسش را با این جملات پنهان کند و خود را دلگرمی دهد که : "خیزش دی ماه آغاز انقلاب نبود، ماها که ندیدیم" اما جناب جلایی پور! "باش تا صبح دولتت بدمد!"

سوم، جلایی پور، خود را به کوچه علی چپ می زند. او اصرار دارد که حرکت دختران انقلاب حرکتی مدنی است نه سیاسی. او سعی می کند ذات حرکتی که سیاسی است را پنهان کند. ایشان این بار کمر به قتل واژه گان بسته است. از یکسو خودش اذعان دارد که "حجاب هویت اصلی انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی" بوده است. یعنی شاخص اصلی حکومت دینی در ایران است. اما مخالفت با آن امری مدنی است. چگونه می توان گفت مبارزه بر سر مطالبه ای که به شیره جان حکومت دینی متصل است خصلت سیاسی ندارد. چگونه تحقق پیگیرانه مطالبه ای که شرط اولیه اش جدایی دین از دولت است و معنایی جز سرنگونی جمهوری اسلامی ندارد را می توان "حرکت مدنی" نامید. تحقق آزادی پوشش – حتی در اشکال نیم بندی که اصلاح طلبان پیشنهاد می دهند – به معنای این است که در شکل و شمایل تند دینی جمهوری اسلامی باید تغییرات سیاسی مهم صورت گیرد. "جامعه شناس" کور جنس، در سیاست نیز خود را به کوری می زند. او می داند که زنان نیروی قدرتمندی برای سرنگونی رژیم هستند اما تمام تلاشش این است که این نیرو مهار و کنترل شود.

از همین رو است که می گوید "بگذاریم این شکل نمادین حفظ شود تا در موردش بحث شود." این برخورد نیز به نوعی بیانگر خط و نشان کشیدن و محدوده تعیین کردن برای حرکت دختران خیابان انقلاب است تا مبادا" شلوغ و پلوغ شود" و حرکتی وسیع و فراگیر حول این ابتکار عمل پیشرو شکل گیرد. از نظر او اگر این کار صورت گیرد "ضد جنبش" حساب زنان را خواهد رسید. جلایی پور مختصات و چگونگی به راه انداختن "ضد جنبش" را خوب می داند زیرا یک دهه شغل اصلی اش روغنکاری و به راه انداختن این قبیل "ضد جنبشها" بود. او با تکیه به "ضد جنبشها" تا سال 1367 همانند اغلب ایدئولوگ های جناح اصلاح طلب کمر به قتل جوانان مبارز و کمونیست بست و از نردبان جمهوری اسلامی بالا رفت. سپس قلم به دست گرفت تا با کلام اعمال جنایت کارانه را تقدیس کند. سپس به کسوت "روزنامه نگار" در آمد تا با ذبح کلام، معانی واقعی را از آنها بگیرد و بدانها خیانت کند.

جلایی پور می گوید خواهان حفظ شکل نمادین این حرکت است تا در موردش بحث صورت گیرد اما نمی گوید بر سر چه موضوعی و بین چه کسانی این بحث باید صورت گیرد. تا آنجایی که به حجاب اجباری بر می گردد نیاز به بحثی نیست چهار دهه است که بر بستر نفرت همگانی زنان از این یونیفرم اسلامی بحث ها صورت گرفته است. تکلیف روشن است. دختران خیابان انقلاب هم نه منتظر بحث کسی ماندند نه نیازی به بحثی در این زمینه دارند؛ آنان با عمل شان نشان دادند که چه می گویند و چه می خواهند. در واقع مخاطبین جلالی پور کسان دیگری هستند. او فرصت می خواهد تا بحثی بین حکومت گران شکل گیرد تا بتوانند "یک جوری" قضیه را "درستش" کنند، به آن آب بندند و ماستمالی اش کنند. او می خواهد در هم فکری با اصول گرایان "هویت" جدید برای جمهوری اسلامی "جعل" کند تا همه چیز به حجاب گره نخورد. جلالی پور همانند دیگر اصلاح طلبان فرصت می خواهد تا ببیند چقدر می توان از این اهرم "نمادین" برای چک و چانه زدن با جناح مقابل برای پیشبرد منافع شان استفاده کرد. آنها با تکیه به چنین "نماد"ی می خواهند (نه بیشتر از نماد زیرا بیشتر از آن بازی بین مردم با کل حکومت و بازی بین جناح های مختلف را به هم می ریزد.) اصول گرایان را به قبول برخی اصلاحات جزئی – منجمله در زمینه حقوق زنان - برای حفظ کلیت جمهوری اسلامی قانع کنند. به ظاهر تغییری دهند تا هیچ چیز تغییر نکند. این نقشی است که امثال جلالی پور ها برای خود می بینند.

 

باقی قضایا ... اصل قضیه!

 

این واقعیتی انکار ناپذیر است که ظهور دختران خیابان انقلاب در شهرهای بزرگ به معضلی جدی برای جمهوری اسلامی بدل شده است. (3) اتاق های فکر و نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی برای مقابله با این حرکت اعتراضی نقشه می ریزند. از یک سو ملایمت نشان می دهند از سوی دیگر خط و نشان می کشند. در عمل مانع می شوند، ولی در حرف می گویند زنان حق اعتراض دارند. ترفندها گوناگوناند و راه حلهای سیاسی متفاوت. مردم ایران به ویژه زنان باید نسبت به تمامی ترفندها، سیاست ریزی ها و راه حل هایی که توسط جناحهای حاکم طراحی می شود آگاه باشند تا بتوانند آگاهانه مسیری را دنبال کنند که به پیروزی و کسب دستاوردهای بزرگ بیانجامد.

پدیده دختران خیابان انقلاب موضوع حساس و پیچیده ای را به صحنه آورده است. حساس به این معنا که پای سرنوشت سیاسی نیمی از جامعه و بهتر است گفته شود کل جامعه در میان است. هر برخورد نادرست به این امر عواقب منفی بسیار در بر دارد. علاوه بر این پیچیده است چرا که امروزه تضادهای مختلفی حول این مسئله مهم گره خورده است. نیاز به متد و رویکرد علمی و درست است تا بتوان پیچیدگی ها را درک کرد، از سطح به عمق مسئله رفت و بر راه حل صحیح پرتو افکند.

 این حرکت نمادین بسیار مترقی و پیشرو بوده و باید از آن دفاع کرد و تلاش کرد آن را  چه در اشکال فردی و چه جمعی فراگیر کرد. باید تلاش کرد پدیده دختران خیابان انقلاب از حالت نمادین خارج شود و به یک حرکت توده ای گسترده بدل شود. مانند هر حرکت پیشرویی نیاز به همدلی، مراقبت و حمایت فعال دارد. احزاب و سازمانهای چپ نه تنها باید از این حرکت فعالانه دفاع کنند بلکه باید تلاش کنند به این دستاورد زنان بیان سیاسی نظری درست بخشند و آن را در سطح جامعه تبلیغ و ترویج کنند. بدون برجسته کردن کیفیت های نوین مبارزاتی که مردم از خود نشان می دهند، نمی توان توجه شان را به افق و دورنمای انقلاب کمونیستی جلب کرد. 

در عین حال مردان جامعه نیز نباید بی تفاوت باقی بمانند باید به همگان بویژه مردان نهیب زد که بی قید و شرط از این حرکت ترقی خواهانه حمایت کنند و نگذارند خطای سال 1357 تکرار شود. این یک وظیفه عملی است که مردم نگذارند در کوچه و خیابان این دختران به راحتی توسط نیروی انتظامی بازداشت شوند و مورد ضرب و شتم قرار گیرند. هر بلایی بر سر زنان جامعه بیاید بر سر کل جامعه خواهد آمد. این مهم ترین درسی است که می توان از ناکامی مقاومت زنان در برابر حجاب احباری در دوران انقلاب 1357 گرفت. مضاف بر این "نه گفتن" مردان در این زمینه به جمهوری اسلامی، اعلان نفی امتیازی است که حکومت دینی طی چند دهه به مردان داده تا جامعه را شدیدتر کنترل کند.  

 

قضیه اما و اگر ندارد!

 

اهمیت چندانی ندارد که دنبال آن باشیم که این دختران تحت تأثیر چه جریان سیاسی دست به این اقدام زده اند. این اقدام نقش عینی بسیار مثبت و انقلابی در فضای عمومی جامعه دارد. ممکن است بعضی ها این حرکت را ادامه "آزادی های یواشکی" یا "چهارشنبه های سفید" بدانند که چندان منطبق بر واقعیت نیست. برداشتن حجاب در سطح عمومی، در خیابان و به عنوان یک حرکت اعتراضی نمادین با گذاشتن روسری سفید یا برداشتن حجاب یواشکی دو نقش و کارکرد متفاوت دارد. حتی اگر برخی از این دختران تحت تأثیر چنین کارزارهایی بوده باشند، نشانه آن است که اگر انقلابیون و کمونیستها فعال نباشند، نقش رهبری برای خود نبینند و  و ابتکار عمل به خرج ندهند دیگر نیروهای سیاسی میدان دار خواهند شد. وانگهی اوضاع عینی مشخص همواره با تداخل روندهای گوناگون و ترکیب اعمال نیروهای سیاسی مختلف (متضاد یا همسو) شکل می گیرد. بسیاری مواقع، برخی روندها و کارزارها بر خلاف میل و اراده به راه اندازندگانش موجب به راه افتادن روندهای دیگر می شود که ماهیتاً با اهدافی که آنان داشته اند، متفاوت است.

هم زمانی این حرکت با خیزش دی ماه ویژگی مهمی بدان بخشیده است. خیزش انقلابی دی ماه، فضای سیاسی جامعه را رادیکال کرد و بر جرئت همگان در مخالفت با رژیم اسلامی افزود. زنانی که در خیابان حجاب از سر بر می دارند صرفاً بر یک مطالبه تاریخی و عادلانه انگشت نمی گذارند آنان با این عمل اصلی ترین مشخصه حکومت دینی را زیر سؤال می برند و به مشروعیت ایدئولوژیک حکومت دینی ضربه جدی وارد می کنند. سرپیچی و مقاومت در مقابل حجاب اجباری، امنیت ملی و بین المللی جمهوری اسلامی را به خطر می اندازد و آن را تضعیف می کند. علاوه بر این دختران خیابان انقلاب صرفاً یک خواست یا شعار را بیان نمی کنند. آنان مطالبه شان را عملی می کنند. این جنبه ای رادیکال بدان می بخشد. عملی کردن این مطالبه تاریخی به شیوه رادیکال و از پایین به نفع کل زنان ستمدیده ایران از هر قشر و طبقه ای است.

هر گونه درک تقلیل گرایانه از این حرکت تحت عنوان اینکه ربطی به منافع زنان کارگر ندارد یا مخالفت با حجاب امری مربوط به زنان طبقات میانی است، بسیار نادرست و زیانبار است. باید به کسانی که از منظر چنین تقلیل گرایی ها به این حرکت می نگرند هشدار داد که مقابل حرکات پیشرو نایستند و تجارب تلخ دوران انقلاب 57 را تکرار نکنند. حجاب اجباری نقش و کارکرد اساسی در سرکوب ایدئولوژیک همه زنان دارد. حجاب نقش خرد کننده شخصیت، درهم شکستن حس غرور و سربلندی و بزدل کردن زن را بازی می کند. عبودیت و اطاعت را روزانه به زن آموزش می دهد و سلطه مرد بر زن را جاودانه می کند. زن کارگری که توسط حجاب اجباری مورد سرکوب ایدئولوژیک قرار می گیرد به راحتی تن به استثمار شدید هم خواهد داد. به این معنا می توان گفت که زنان کارگر و به طور کلی جنبش کارگری نه تنها ذینفع هستند بلکه امروزه خود باید پرچمدار چنین حرکاتی در محیط کار و جامعه شوند. مقابله با ستم بر زنان یکی از مولفه های مهم مبارزه برای رهایی بشریت است.

 

پیچیدگی قضیه!

 

اما آنچه قضیه را پیچیده می کند این است که کسانی که خود از عاملین برقراری حجاب اجباری بودند. به درجات مختلف خود را مخالف با حجاب اجباری نشان می دهند. به نوعی خواهان عقب نشینی حکومت در این زمینه هستند. برای نمونه عده ای از "نواندیشان دینی" تحت عنوان بازگشت به "اسلام به عنوان یکی از آرمانهای انقلاب پنجاه و هفت" خواهان چنین عقب نشینی از سوی حکومت شده اند. بدون اینکه بگویند خودشان چه نقشی در اجباری کردن حجاب و سرکوب زنان داشتند. بدون اینکه بگویند حجاب اجباری محصول همان آرمان های "انقلاب اسلامی" بوده است.  دفاع شان از "آرمان های انقلاب اسلامی" برای نجات دینی است که به مدت چهار دهه مسلط بوده و جامعه را به قهقرا برده است. آنان در دوره ای به فکر نجات اسلام افتادند که اسلام به عنوان یکی از ستون های نظم ارتجاعی مورد نیشخند و تمسخر مردم قرار گرفته و نمادها و سمبل هایش توسط جوانان به آتش کشیده می شود.

بر همین راستا جناح هایی از اصلاح طلبان حکومتی تمایل دارند یا حداقل وانمود می کنند که از طریق "حل" مسئله حجاب رفرمی در حکومت به وجود آورند. اینکه آنان تا چه حد واقعاً خواستار این امر هستند یا نه را باید به آینده واگذار کرد که به  چگونگی پیشرفت مبارزات مردم و مشخصاً پیشرفت مبارزات زنان ربط دارد.  

اصلاح طلبان اهداف چندگانه دارند: آنان از این طریق می خواهند فرصت بخرند، امید قلابی به وجود بیاورند و از این طریق توهماتی را میان زنان دامن زنند. استراتژی شان عقب نشینی در یک زمینه برای حفظ کلیت نظام است. هدفشان حداکثر، انجام رفرم ارتجاعی درزمینهٔ حجاب به گونه ای است که پایه های اصلی حکومت دینی و مهم تر از آن ساختارهای اصلی دولت ارتجاعی حفظ شود. البته انجام چنین رفرم های  ارتجاعی در شرایطی که مردم به تعرض رو آورده اند، آسان نیست و هر آن می تواند به ضد خود بدل شود. به ویژه آنکه دست شستن از حجاب به عنوان پرچم ایدئولوژیک سیاسی جمهوری اسلامی راحت نیست. این واقعیتی است که جمهوری اسلامی بدون حجاب دیگر جمهوری اسلامی مانند قبل نخواهد بود. اما نباید جزم گرایانه فکر کرد که در فردای تغییر و تحولات آتی اصلاً امکان آن وجود ندارد که جمهوری اسلامی به چنین عقب نشینی هایی دست یازد. تاریخ نشان داد که حکومتگران هر آنجایی که لازم باشد برای حفظ دولت ارتجاعی به چنین اقدام هایی دست خواهند زد.

ایده آل اصلاح طلبان درزمینهٔ حجاب "مدل ترکیه" است. که ظاهراً حجاب اجباری نیست اما فضا به گونه ای است که "بی حجابان" مدام در هول و هراسند و مجبورند "شئونات" حکومتی را در نظر گیرند. حکومت تحت لوای احترام به حجاب داران و به پشتوانه آنان، بی حجابان را به اشکال مختلف مورد تهدید و آزار قرار می دهد. طنز ماجرا این است که ایده آل اردوغان "مدل جمهوری اسلامی" است. طرفداران اردوغان اخیراً "گشت های دعوت به حجاب" در خیابانها به راه انداخته اند که با مخالفت و مقاومت زنان ترکیه روبرو شده است.

"مدل ترکیه" نهایت رفرمی است که اصلاح طلبان در زمینه حجاب مد نظر دارند. این رفرم همچون تمامی اصلاحات  ارتجاعی از بالا قصدش در درجه اول شکاف انداختن در میان مردم و مشخصاً زنان (از این طریق دعوا راه انداختن میان بی حجابان و با حجابان) است. در ثانی مانند تمامی رفرم های ارتجاعی، این رفرم نیز کشدار، بطئی و کشنده خواهد بود و هر آن قابل بازگشت. اینکه برخی از حکومتگران عدم رعایت حجاب را به برخورد قانونی حواله می دهند و حداکثر می گویند زنان جریمه دهند یا اینکه می گویند صبر کنید تا آرام آرام مسئله به طور قانونی حل شود به معنای آن است که به محض اینکه توازن قوا را مساعد حال خود دیدند، دوباره فیل شان یاد هندوستان می کند و جامعه را به عقب برمی گردانند. این خصیصه تمامی رفرمهای ارتجاعی از بالا بوده است که حتی نمی توان بر آن نام مسکن برای تخفیف درد نهاد.

از این زاویه مسئله حجاب و انجام برخی تغییرات سطحی، می تواند ابزاری برای دولت جمهوری اسلامی شود تا  در مقابله با خیزش عمومی مردم برخی تغییرات در ساختار حکومتی خود دهد. این موضوع است که مسئله حجاب را در موقعیت کنونی پیچیده می کند. خطر آن موجود است که سرنوشت زنان، بازیچه جناح هایی از بورژوازی در قدرت و خارج از قدرت شود و حول آن اتحادها و ائتلاف های جدید سیاسی شکل گیرد تا دولت به عنوان اهرم اصلی سرکوب همه مردم منجمله زنان حفظ شود.

 

دورنمای حل قضیه!

 

 از زاویه فوق، مهم است که مردم به ویژه زنان هشیاری شان را نسبت به این قبیل ترفندها بالا برند تا بتوانند مبارزه برای رهایی خود را تا به آخر پیش ببرند. زیرا هر گونه توقف در ایستگاههای بین راه به معنای ادامه ستم و سرکوب زنان چه بسا به اشکال شنیع تر است. اشکالی که می تواند ظاهر جدید به خود گیرد یا ترکیبی از اشکال جدید و قدیم باشد یا حتی بدتر، به اشکال قدیمی تر و تکرار آن باز گردد.

در این راستا باید تأکید کرد که امروزه، افق و شعار "جدایی دین از دولت" هر چند مهم و لازم است اما کافی نیست. این شعار در دوره ای به لحاظ تاکتیکی درست بوده و خصلت آگاهی بخش و بسیج کننده داشته است. اما امروزه با توجه به تغییراتی که در صحنه سیاسی و سطح مبارزات توده ای صورت گرفته، طرح شعار "جدایی دین از دولت" به عنوان افق جنبش زنان کافی نیست. به ویژه در دوره ای که بسیاری از نیروهای سیاسی طبقاتی مختلف (حتی از درون جمهوری اسلامی) به شیوه خودشان (راست یا دروغ) جدایی دین از دولت و رفع حجاب اجباری را تبلیغ می کنند. پافشاری صرف بر این شعار در دوره ای که آلترناتیو های طبقاتی گوناگون برای اداره جامعه در حال طرح شدن هستند نه تنها کافی نیست بلکه درست نیست و به ضد خود بدل خواهد شد و زنان را در برابر تغییرات از بالا خلع سلاح خواهد کرد. فزون بر این باید توجه داشت که شعار پایه ای "جدایی دین از دولت" هیچگاه بیانگر هویت ایدئولوژیک سیاسی پیشروترین و پیگیرترین بخش جنبش زنان – یعنی زنان کمونیست – نبوده و نیست. جنبش زنانی که افق و دورنمای سیاسی خود را صرفا خواست دمکراتیک "جدایی دین از دولت" قرار دهد دیر یا زود در مقابل ترفندهای دشمنان خود خلع سلاح خواهد شد. آن هم زمانی که جامعه برای حل مشکلات خویش راه حل های کلان طبقاتی می طلبد. این درست است که مسئله زنان، مسئله ای فراطبقاتی است اما بر راه حلها همواره مهر طبقاتی خورده است. از این زاویه تأکید بر محتوی و شکل راه حل طبقاتی که واقعاً می تواند زنان را رها کند از اهمیت حیاتی برخوردار است. بدون طرح اینکه رهایی زنان تنها از طریق انقلاب واقعی سوسیالیستی ممکن است، نمی توان با آلترناتیوهای بورژوایی فعال در صحنه به درستی و تا به آخر مقابله کرد.

نمی توان صرفاً از طریق شعارهای تاکتیکی "رادیکال تر" درزمینهٔ رفع حجاب اجباری از پس رقابت با نیروهای بورژوایی در قدرت و خارج از قدرت برآمد. البته اتخاذ سیاستها، شعارها و روشهای رادیکال مهم است. باید هر چه بیشتر مبارزه از پایین را دامن زد، آن را از حالت نمادین خارج کرد، روشهای انقلابی تری برای توده ای کردنش در محله، کارخانه و خیابان بکار برد. همه اینها مهم است اما آنچه مهم تر است افق و چارچوبی است که مسئله حجاب و رهایی زنان باید در آن طرح شود. اینکه امروزه زنان چگونه با چه سیاست و با چه روشی علیه حجاب اجباری مبارزه می کنند ربط دارد به افقی که جلوی روی خود قرار می دهند. هر چقدر مصمم تر و جدی تر خواهان رسیدن به جامعه ای باشند که در آن ستم و استثمار نباشد و مبارزه برای رهایی زنان نیروی محرک پیشرفت آن باشد؛ مبارزه امروز را برای رفع اشکال خاص ستم بر زنان که از حکومت دینی برخاسته، بهتر، عمیق تر، همه جانبه تر و رادیکال تر پیش خواهند برد و راه را برای تغییر و تحولات اساسی بیشتر باز خواهند کرد.

طرح آلترناتیو سوسیالیستی متکی بر پیشرفته ترین تئوریهای کمونیستی (که امروزه در سنتز نوین کمونیسم فشرده شده) بهترین طریق برای مقابله با نیروهای بورژوایی در میان مردم و جنبشهای توده ای است. تنها با پافشاری بر این تئوری و جمع بندی های علمی  - انتقادی آن از رابطه جنبش کمونیستی با مبارزات زنان است که می توان افق و چشم انداز نوینی در مقابل جنبش زنان و کل جامعه قرار داد و مسیر پیروزی را هموار کرد.

 

توضیحات:

 

1 - کمتر فعال سیاسی است که حمیدرضا جلایی پور را نشناسد. ایشان عناوین زیادی را یدک می کشند: روزنامه نگار، عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت، استادیار گروه جامعه شناسی دانشگاه تهران، از اعضای اصلی انجمن جامعه شناسی ایران و مسئول گروه های علمی- تخصصی این انجمن. ایشان زمانی مدیر مسئول روزنامه های جامعه و نوسازی و همچنین رئیس شورای سیاستگذاری روزنامه نشاط بود. جلالی پور از طراحان اصلی پروژه امنیتی سیاسی دوم خرداد بود. البته کمتر ذکر می شود که ایشان در سال 1360 در سن 21 سالگی به عنوان فرماندار نقده  انتخاب شد و بعد از دو سال به سمت فرمانداری مهاباد ترفیع مقام یافت. سپس به عنوان معاون سیاسی امنیتی استانداری کردستان تا سال ۱۳۶۷ به دستگاه سرکوب و جنایت خدمت کرد. او بود که شرایط را برای اعدام 59 جوان مبارز و انقلابی کرد در یک روز مهیا کرد. جلایی پور پس از این خوش خدمتی های به  وزارت امور خارجه منتقل می شود و چندی بعد با دریافت بورس تحصیلی به انگلستان رفته و در رشتۀ جامعه شناسی در مقطع دکترا در دانشگاه لندن تحصیل کرد و همزمان مسئولیت ادارۀ انجمن اسلامی دانشجویان در خارج از کشور را برعهده گرفت. قابل ذکر است که وظیفه اصلی این انجمن های اسلامی در آن دوران  خبرچینی و تدارک برای سازمان دادن ترورهای مخالفین جمهوری اسلامی در خارج از کشور بوده است. جلایی پور جز معدود سخنرانان وابسته به اصلاح طلبان در کنفرانس برلین بود که صراحتاً بیان کرد که اگر دوباره شرایط دهه شصت اتفاق بیفتد همان جنایت ها را انجام خواهد داد.

 

2 – جالب اینجاست که نوشین احمدی خراسانی، یکی از تدوین گران رفرمیسم در جنبش زنان در مقاله ای که اخیراً تحت عنوان "دختران خیابان انقلاب و ظهور نسل جدید کنشگران اجتماعی" نگاشته، کوچک ترین اشاره ای به خواست مشخص این دختران نکرده است. در این مقاله 3500 کلمه ای تنها یک بار کلمه حجاب اجباری آن هم در زیرنویس آمده است. البته برای توضیح این امر که توصیفات وی از "نسل جدید کنشگران" به این معنا نیست که " این حرکتها از جمله حرکت دختران خیابان انقلاب برای آن که مثلا به تغییر در قانون حجاب اجباری بیانجامد، نیاز به واسطه ندارد، اتفاقا باز هم نیروی سیاسی، افراد صاحب نفوذ و شناخته شده و نمایندگانی در پارلمان لازم است که این حرکت را تبدیل به تغییر قانون کنند." ایشان نگران شده که دختران خیابان انقلاب "مرز میان کنش مدنی و سیاسی را کم رنگ" کرده اند. حقارت و بزدلی سیاسی - طبقاتی تا چه حد!!  انگار نوشین احمدی قسم خورده که تا آخر عمر سازش را با ساز سرکوبگران و مردسالارانی چون حمید رضا جلایی پور کوک کند.  

 

3 - این واقعیتی است که هنوز پدیده دختران خیابان انقلاب به شهرهای متوسط و کوچک – به ویژه در میان ملیتهای تحت ستم – گسترش نیافته است. زنان متعلق به ملل ستمدیده هنوز آن طور که باید و شاید نقش آفرینی نکردند. بی شک غلبه فضای سنتی تر بر شهرستان ها، جو امنیتی شدیدتر در این زمینه بی تأثیر نبوده است. اما  گرایش های ناسیونالیستی نیز به عنوان یک مانع در این زمینه عمل می کند. چرا که انگشت نهادن بر مسئله زنان بیان وجود شکاف در یک ملت بوده و بالقوه ضد ناسیونالیسم است. از این رو زنان پیشرو باید دوبار خلاف جریان حرکت کنند. هم علیه مردسالاری و سنت، هم علیه ملت گرایی مبارزه کنند. مسئله زنان یک گسل اجتماعی مهم در جامعه است نباید گذاشت این گسل تحت الشعاع گسل ملی کم رنگ شود. متأسفانه به آن نسبت که خیزش دی ماه 96 که حول گسل سراسری فقر و سرکوب سیاسی شروع شد و توانست در مناطق محل سکونت دیگر ملل مانند کرد و عرب پایه گیرد، حرکت دختران خیابان انقلاب در میان دختران این مناطق پایه نگرفت. هنوز دختران مناطق دور از مرکز پیشگام چنین حرکاتی نشدند. جا دارد زنان این مناطق به ویژه  زنان کُرد آگاهی انقلابی و تجارب تاریخی خود را به میدان آورند و با ابتکار عمل های مبارزاتی خویش نقش فعالی در گسترش این حرکت بر عهده گیرند.