گفتگوی گزارشگران با زنان تبعیدی مبارز- آناهیتا اردوان نویسنده، مترجم و عضو سازمان کارگران صنعتی جهان

 

پیکار رهایی بخش زنان برای دستیابی به حقوق و خواستهای دموکراتیک هیچگونه ارتباطی با پروژۀ فریبکارانه مزبور ندارد. چنین مبارزه ای نمیتواند به حاکمیت  پاتریارکال گره و یا نقش راهبردی آن به تئوریسین و نماینده هایی از قدرت واگذار و محول گردد. چون، تبعیض جنسیتی از بالاترین نهادهای قانونگذاری، تصمیم گیری، راهروهای مجلس و هیرارشی قدرت پدرسالار میگذرد و کلیۀ عرصه های اجتماعی و فرهنگی، حریم خصوصی افراد؛ سیستم اموزشی- پرورشی، عرصۀ کاری، کارخانه، کارگاه تا  خانه، اشپزخانه و حتی اطاق خواب زنان را از شرنگ تبعیض خود آلوده میسازد.

*****

گزارشگران: شما از خانواده قربانیان استبداد های متوالی کشورمان هستید. در این رابطه بگوئید؟

با سلام و درودهای سرخ و انقلابی، عرض ادب و احترام

 کودک زمان انقلابم و با تحولات انقلاب پنجاه هفت زندگی ام اغاز شده است. در خانواه ای سیاسی بزرگ شدم و از اعضاء خانواده و خویشاوند دور و نزدیکم، از کنشگران سیاسی قدیمی دوران استبداد سلطنتی بودند و به مارکسیسم- لنینیسم گرایش داشتند. برخی از خویشاوندم نیز به سازمان مجاهدین خلق ایران و بعدها به پیکار تمایل پیدا کردند. تعدادی توسط دستگاه مخوف و منفور ساواک، زندان، و از خویشاوند سببی پدری و مادری بشهادت رسیدند. پس از پیروزی انقلاب سیاسی ضد سلطنتی و در اوج فضایی آکنده از شور و شوق انقلابی بطور جدی در حوزه های مختلف فعالیت می کردند. فعالیتها شامل روشنگری سیاسی- اجتماعی بخصوص در میان روستاییان تا دایر کردن کتابخانه محلی بود که کتب و جزوات ممنوعه در دوران ستم شاهی را بطور رایگان در اختیار جوانان، اهالی کوچه و خیابان و همسایه ها قرار میدادند. حزب الله بارها بطور شبانه به کتابخانه که به محفل روشنفکری برای مباحثه و مجادلات پیرامون مسائل سیاسی و اجتماعی  بدل شده بود، حمله کردند، شیشه ها را شکستند و بارها اعضای خانواده و عمویم، مسئول کتابخانه را به مرگ تهدید کردند. عموهایم در بخش مدیریتی صنعت نفت و گاز بکار مشغول بودند و بین کارگران به روشنگری سیاسی می پرداختند و در اعتصابات کارگرای نیز مشارکت کارآمد داشتند. در دهۀ شصت از خویشاوندان سببی، بطور عجیب و غیرمترقبه ای در محل کار، دیده از جهان فرو بستند. سپس،  دوستان و همکاران و همفکران ایشان در مراسم خاکسپاری، همسر وی و دیگر اعضای خانواده اظهار داشتند که بارها توسط شوراهای اسلامی کار به مرگ تهدید شده بودند. چون پست مدیریتی داشتند و در میان کارگران و کارمندان بخاطر روشنگریها و ترویج آگاهی طبقاتی و رفتار و اخلاق انقلابی از احترام، حرمت و هواخواهان فراوانی برخوردار بودند، نمیتوانستند بسادگی او را متهم و بازداشت کنند. آنها با ارائۀ مدارک اظهار داشتند که مرگ طبیعی نبوده و او را بقتل رساندند. همسر و فرزندان ایشان هنوز در ایران بسر می برند و اخیرا نیز بدلایلی تحت فشار قرار گرفتند. همگی بعنوان آموزگاران دانا و فروتنم بحساب می آیند.

گزارشگران: شما از دوران نوجوانی خود با سیاست درگیر بوده اید. کدام انگیزه ها شما را برانگیخت؟ 

انگیزه در فراز و نشیب زندگی آدمی و در جریان کار و حرکت پیش میآید و به فاکتورهای زیادی؛ موقعیت طبقاتی، منشاء طبقاتی، برهه و دورۀ تاریخی، و...مربوط است. اشاره به تمامی سازه هایی که از کودکی ذهنم را شدیداً مشغول میکرد، کتابهایی که خواندم، نابرابریها، تبعیض هایی که در جامعه و محیط پیرامونی با گوشت و پوست و استخوان حس میکردم و .. ... در این سطور و نوشتار نمیگنجند.

از دوران کودکی در  بین کسانی رشد و پرورش یافتم که با مفاهیم مبارزه طبقاتی، عدالت اجتماعی، تبعیض، کار، فقر، کارگر، طبقه  و .....آشنا شدم. پس از انقلاب و در دوران کودکی ام، خانه ما همواره محفل روشنفکران و مبارزان سیاسی بود و آنها به من کتاب ماتریالیسم تاریخی به زبان ساده و جزوات و کتابهایی برای مطالعه میدانند که بسیاری مقولات مارکسیستی را به زبان ساده، توضیح میداد. اکنون که این سطور را مینویسم تصویر بسیاری که در دوران کودکی شاهد بحثها و گفتگوهایشان، خنده هایشان، شوخی ها و آنزمان که بر سرم دست نوازش می کشیدند، کتاب به من میدادند، برابر دیدگانم ظاهر میشود. برخی از آنان بخاطر فعالیت سیاسی توسط نیروی سرکوبی جمهوری اسلامی دستگیر و بشهادت رسیدند.

 البته،  معاضیل و نابرابریهای اجتماعی بخصوص فقر و اختلاف طبقاتی توجه ام را جلب میکرد. بدین ترتیب، بسوی مشارکت در مبارزه برای تحقق دموکراسی، عدالت اجتماعی، سوسیالیسم شدیداً تمایل پیدا کردم. البته، شدیدا معتقدم که هر کسی از عملکرد و به میزان تلاش و کوشش خود در مسیر سیادت طبقۀ کارگر،"بالاترین سعادت"، اعتبار و ارزش می گیرد. معیار و ملاک ارزیابی، همانطور که رفیق لنین میگویند؛ "وجدان اجتماعی و علمی" هر شخصی ست، تا چد حدی مسئول، وظیفه شناس، متعهد، جدی و در مسیر کمالیابی عدالت اجتماعی و سوسیالیسم، روشنگری، تکاپو و تلاش میکند.  

گزارشگران: از چه زمانی به نوشتن و فعالیت سیاسی پرداختید؟

مدتی پس از آزادی از زندان  مخفیانه از ایران خارج شدم و مبارزات سیاسی ام را در خارج کشور آغاز کردم. نوشتن را بیش از دو دهه پیش آغاز کردم که نخستین مطلبم در زمینه هنر انقلابی منتشر شد.

نوشتن برای من، کار، مثل کشت، زرع؛ باغبانی و..است. نویسنده، کارگری ست که صاحب کار خود را ثروتمند میسازد. نوشتۀ خوب تنها زاییدۀ ستیزی میباشد که  نویسنده با محیط پیرامون و نظم موجود پیدا میکند. با تعبیر آستروفسکی؛" چیزی بغیر نتیجۀ چنین ستیزی ارزش نوشتن و عرق ریزان ندارد"، عمیقاً همنوا و هم آوازم.  

گزارشگران: در چه زمینه هایی مینویسید؟

دو دهه در زمینه های مختلفی نوشتم ؛ ترجمه گزارشات در باب وضعیت زنان، مسائل سیاسی ایران  وجهان،کارگری، ترجمه مطالب تئوریک، بحران منطقه، بویژه عراق،  و ... سالهای اخیر سعی میکنم بیشتر تخصصی کار کنم و از مسائل سیال پرهیز دارم.  پیرامون رویدادهای مهم ایران و جهان، کارگری، زنان، ترجمه و بویژه بحران زیست محیطی، به رشتۀ تحریر یا ترجمه کردم که همگی انتشار یافته اند.  شعر و داستان هم مینویسم. برخی اشعارم طی سالهای اخیر انتشار  یا به لطف رفقا و دوستان در یوتیوب قرار دارند. 

گزارشگران: کتابی نوشته اید تحت عنوان زنان انقلابی موضوع کتاب چیست و چگونه میتوان آنرا تهیه کرد؟

پیش از این، کتابی به اسم " زنان پیشتاز جنبش فدایی" نوشتم که شرح حال "زنان پیشتاز جنبش فدایی" با سروده و مقدمه که نسخۀ الکترونیکی آن روی تارنماها برای دریافت موجود است. 

"کتاب زنان انقلابی" در نوع خود به زبان فارسی، شامل شرح حال زندگی پنجاه زن انقلابی، بویژه سوسیالیست است که اکثریت آنان تا انتشاراین کتاب به زبان فارسی موجود نبود. شرح حالها بیشتر از انگلیسی و زبانهای دیگر تالیف و به فارسی ترجمه شده است.

"کتاب زنان انقلابی" در تاریخ خرداد ماه 1394 انتشار پیدا کرد، با استقبال بسیار گرم و عالی عمومی روبرو گشت. سپس، نسخۀ الکترونیکی آن به انگیزه روز تجدید میثاق با پیکار جهانی زنان کارگر و زحمتکش علیه تبعیض جنسیتی و طبقاتی در اسفند ماه 1394 جهت مطالعه در اختیار مخاطبان و پژوهندگان جنبش انقلابی، قرار گرفت. کتیبۀ خونباری ست که طی یکسال جستجو از منابع گوناگون تالیف و ترجمه شده است . در حین نگارش، بار دیگر بر این اعتقاد و ایمان خلل ناپذیر در برابر نظام شی وارۀ سرمایه داری بویژه " نظام استبدادی جهل و جنایت"، پای استوار فشردم که همانا خون رفیقان انقلابی و دختران طبقۀ کارگر در رگها و آرمانشان در اندیشه و کردمان مولف و تمام علاقمندان و دوستدارانش، جاری است. البته، مطالعۀ این کتاب احتمالاً در کسانی که در گوشه و پستوی خود نسبت به ساحت شکوهمند پیکارگران جنبش انقلابی؛ دختران و هدف سترگشان بی حرمتی می کنند، احساس شرم را برمی انگیزد. آنانی که به گفته نیمای بزرگ، " پر زاغی را به کف دارند و پندارند زیر چتر دم طاووس آرمیدستند" با مطالعه همین کتاب که تنها بخشی بسیار اندکی از نبرد خونبار انقلابیون و دختران سوسیالیست جهان است، متوجه خواهند شد؛" بی تردید آینده ازآن آرمان جانباختگان ما و رهروان راه آنهاست".

نسخۀ الکترونیکی آن  را با یاد و خاطرۀ رفیق فدایی خلق "صبا بیژن زاده" در اختیار علاقمندان قرار دادم. از نسخۀ کاغذی زنان انقلابی، تنها چند عدد باقی مانده است که برای ارشیو نگاه داشتم. اما، نسخه الکترونیکی آن روی تارنماهای اینترنتی برای دریافت وجود دارد. 

خواندن و نوشتن را بعنوان وظیفه یی با شور و شوق دنبال می کنم که به من مهر، ایثار و پایداری می آموزد و میکوشم با انتشار چنین آثاری بعنوان سوسیالیست و انقلابی به کنشگران پیکار سترگ طبقاتی میهنم یاری برسانم.  

گزارشگران: شما مدتی در زندان بوده اید، لطفا در مورد چگونگی بازداشت و علل ان بگوئید؟

بدلیل جو و تشویق راه انداختن سر کلاس و فعالیت در مدرسه، و داشتن ماشین تحریر، چند کتاب و جزوه،  پس از هشدارهای پی در پی مدیر مدرسه و معلم پرورشی- اسلامی، سال شصت و هشت، شیراز، در خانه بازداشت شدم. مدیر مدرسه از خویشاوندان نیروی امنیتی- سرکوبی  گزارش داده بودند. آنها فکر میکردند با تشکیلات یا سازمانی ارتباط دارم و بارها پرسیدند از کجا تغذیه فکری میشوم؟  پس از گذران چندین ماه بازداشت و زندان با تلاش و کوشش بی وقفۀ خانواده به قید قرار وثیقه آزاد شدم. البته، ممنوع الخروج و هر هفته می بایست خودم را به کمیته، معرفی می کردم. 

گزارشگران: چرا ناچار به خروج از کشور شدید و چگونه؟

اجازۀ ادامه تحصیل و حتی کار بطور اتوماتیک از من گرفته شده بود و بسیار تحت فشار و کنترل قرار داشتم. بارها به اتهامات واهی مورد ازار و اذیت قرار گرفتم. شرایط بویژه با توجه به سن کمی که داشتم برای خانواده ام نیز غیر قابل تحمل شده بود. از نظر روحی، جسمی و فیزیکی ، در موقعیت بشدت نامطلوبی قرار داشتم.  سرانجام، با تلاش یکی از اعضای خانواده با مشکلات و مشقات بسیار فراوان  پس از تلاشهای نافرجام موفق شدم از طریق راه دریایی، زمینی و هوایی بطور مخفیانه از کشور خارج شدم.

گزارشگران: فعالیت های سیاسی شما در خارج از کشور در چه زمینه هایی بود و آیا با تشکل های زنان در اشکال بین المللی نیز فعالیت کرده یا میکنید؟

بطور بسیار خلاصه، بلافاصله بعد از خروج مخفیانه از ایران فعالیت سیاسی بعنوان یک سوسیالیست  با هواداران فعال سازمان مجاهدین خلق ایران، آغاز کردم. بعد از مدتی، به صفوف ارتش آزادیبخش ملی پیوستم و از جنبۀ آموزشهای نظامی و کار جمعی، تجارب بسیار ارزنده و با ارزشی کسب کردم. پس از بازگشت، بی درنگ با سازمان چریکهای فدایی خلق ایران تماس برقرار کردم. تقریباً، سال 1379 شمسی، فعالیتم را با سازمان آغاز، عضو و در ارگان و دیگر نهادهای رسمی سازمان، فعالیت و سالها عضو هیات تحریریه نبرد خلق، بودم. در ماه نوامبر سال  2014 مصادف ب آبان ماه 1393، از سازمان جدا شدم و کماکان به فعالیت و نگارش، ادامه میدهم. در اروپا با تشکلهای گوناگونی از جمله  حقوق بشری بویژه پناهندگی، فعالیت داشتم. با سازمانهای غیردولتی زنان ایرانی و بین المللی و مخصوصا نویسنده های شهیر خارجی بنا به ضرورتهایی ارتباط داشتم. هم اکنون، عضو سازمان کارگران صنعتی جهان هستم.  

گزارشگران: کارهای ترجمه شما هم مشاهده میشود. در چه حوزه های نظری اینکار را انجام میدهید. ایا ترجمه را بشکل حرفه ای و به چه زبان هایی انجام داده اید؟

طی دو دهه مطالبی در رابطه با، زنان، زیست محیطی، کارگری، اقتصادی،سیاسی و اجتماعی ترجمه کردم. بجهت تحصیل و زندگی در کشورهای مختلف به چند زبان تقریباً تسلط دارم. اما، ترجمه ها بیشتر از زبان انگلیسی به فارسی هستند. زمان زیادی صرف میکنم  که تمامی حقایق نهفته، مفاهیم در مطلب را بطور روان و سلیسی به خواننده منتقل کنم، به متن وفادارم و زمان ترجمه اگر تعصبی داشته باشم کنار می گذارم و فراتر اینکه در حفظ امانتداری می کوشم. ابتدا، مطلب را بنا بر اهمیت سوژه با اتکاء به تکنیکهایی که هنگام تحصیل در آمریکا فرا گرفتم، سریع میخوانم، ارزیابی میکنم و بنا به ذوق و علاقه خودم و با توجه به نیاز جنبش انقلابی و سوسیالیستی و اینکه تا چه اندازه از آن می آموزم و می آموزاند، کار ترجمۀ مطلب را آغاز و مطمئناً به اتمام می رسانم.

گزارشگران: چرا جنبش زنان پس از تحولات سال 1388 بلحاظی خاموش شد آیا این جنبش به گفتمان اصلاح طلبی گره خورده است؟

مبارزات زنان بخشی لاینفک از مبارزۀ آحاد مردم و بویژه مبارزۀ کارگران و فرودستان است و نمیتواند از بند ناف جناحی در قدرت موسوم به اصلاح طلب، تغذیه کند. بلکه، در نبود یا ضعف سازماندهی و جنبش انقلابی قدرتمند که مطالبات زنان را در دستور کار قرار دهد، میتواند از پتانسیل بلفعل و بالقوۀ زنان بسود اهداف حقیر خود استفاده کنند، آن را منحرف، منقاد یا با رکود و خمودی روبرو سازند.

علاوه بر این، نبرد زنان تنها به طیف هایی که به امکان گشایش بنفع زنان در چارچوب نظام استبدادی- مذهبی، معتقدند، خلاصه نمیشود و ریشه در مبارزات طبقاتی کارگران و توده های زحمتکش در درازنای تاریخ میهنمان دارد. بنابراین، محمل افکار و عقاید مترقی و انقلابی با دورنمای متفاوت و بسیار مترقی تری از گفتمان هشتاد و هشت، می باشد. مسلماٌ، رگه هایی در تطابق یا تحت تاثیر اعتراضات 88 که عمدتاً خواستار حل و فصل مشکلات زنان در چارچوب مناقشات و منازعات درون بلوک قدرتند، وجود داشتند که  طبیعتاً با سرکوب اعتراضات هشتاد و هشت، رو بخاموشی گذاشتند. 

اگر قبول داشته باشیم ساختار حاکم استبدادی ست، لاجرم باید بپذیریم؛ یک پایه و دو پایه نیست. بلکه، اصلاح طلبی و مقولۀ رفرم پذیری و رفراندم و..پروژۀ اطلاعات برای گمراهی، انحراف و خاک پاشیدن در چشم مردم است که فریبکارانه وانمود سازند؛  دسپوتیسم شرقی حاکم، نظام پلورالیستی است. قدر مسلم، مبارزات زنان نیز دستخوش چنین نیرنگ و خدعه هایی قرار خواهد گشت. رفرم نیز در چارچوب نظام بنفع هزار دستان قدرت و ثروت در راستای چپاول مواد خام و استثمار نیروی کار اکثریت شهروندان جامعه است که زنان بخش قابل توجهی از آن را دربرمی گیرند.

پیکار رهایی بخش زنان برای دستیابی به حقوق و خواستهای دموکراتیک هیچگونه ارتباطی با پروژۀ فریبکارانه مزبور ندارد. چنین مبارزه ای نمیتواند به حاکمیت  پاتریارکال گره و یا نقش راهبردی آن به تئوریسین و نماینده هایی از قدرت واگذار و محول گردد. چون، تبعیض جنسیتی از بالاترین نهادهای قانونگذاری، تصمیم گیری، راهروهای مجلس و هیرارشی قدرت پدرسالار میگذرد و کلیۀ عرصه های اجتماعی و فرهنگی، حریم خصوصی افراد؛ سیستم اموزشی- پرورشی، عرصۀ کاری، کارخانه، کارگاه تا  خانه، اشپزخانه و حتی اطاق خواب زنان را از شرنگ تبعیض خود آلوده میسازد. موضوع اساسی این است که رژیم سعی میکند از پتانسیل مبارزاتی زنان به بنفع مناقشات و منازعات درون قدرت، بهره بجوید.

البته، در رویدادهای سال هشتاد و هشت و بعد از آن،  شک و تردیدی برای من و بسیاری نویسندگان و کنشگران انقلابی وجود نداشت که نبرد زنان در فراز و نشیب در کردمان به ترفندهای حاکمیت پی خواهد برد، سره را از ناسره تشخصی، و با ماهیت رادیکال تبیین خواهد یافت. چنین رادیکالیسمی در خیزش ده روزۀ دیماه مردان و زنان فرودست با شعار «اصلاح طلب اصول گرا، دیگه تمومه ماجرا»، تبیین یافت و کلیت نظام را بصورت همه جانبه به بن بستی بی نظیر و تاریخی کشاند. آگاه ترین دختران و زنان میهنمان همگام با تودههای ستمدیده تن به خیزشهای فراگیر خیابانی سپردند و خواست رهایی از خفت بردگی خانگی و ستم کشیدگی را با قرآول رفتن تمامیت قدرت حاکم؛ در شعار استراتژیک؛" مرگ بر دیکتاتور"؛ بانگ برآوردند و چشم انداز برپایی پایه های مادی و ضروریِ امحاء تبعیض طبقاتی- جنسیتی را در گذار قهرآمیز از نظام پاتریارکال با شعار " نان، کار، آزادی، شادی، رفاه، آزادی"،" نه میر میخواهیم، نه رهبر، نه بد میخواهیم، نه بدتر"، رهنمون و نوید دادند. 

گزارشگران:

خیزش دی ماه 96  را چگونه ارزیابی میکنید؟ نقاط ضعف و قوت آن را در چه می بینید؟ دستاوردهای آن چیستند؟

اعتراضات غیرقانونی، خیزشی سیاسی و مبارزه یی سیاسی که از عمق جامعه متشکل از اقشار و گردانهای فرودست و بخصوص جوانان بیکار از مشهد هفتم دیماه  بخاطر گرانی مواد غذایی و سوخت آغاز شد و در ابتدا استبداد تلاش کرد که فریبکارانه از پتانسل آن به نفع مناقشات و منازعات درونی بلوک قدرت سوء استفاده کند. ولی، نتوانست و جرغه ایی که در شهر مشهد زده شد بدلیل ماهیت استبدادی قدرت حاکم و فقدان نهاد و ارگانهای دموکراتیک و  واقعی دموکراتیک بلافاصله سیاسی می شوند و  با شعارهای بعضا "سلبی" و "ایجابی" و بطور نسبی شعار مرگ بر دیکتاتور ابتدا کلان شهرها و سپس بیش از 147 شهر را گرفت.

 البته خیزش شهری فرودستان قبلا بطور پراکنده و مستمر در شکل اعتراض مالباختگان، غارت شدگان موسسه کاسپین، مسکن مهر و بازنشستگان و پرستاران و معلمان با درخواست مطالبات مشابه، وجود داشت. اما، پس از اعلام بودجۀ نود و هفت  روحانی، بدون کوچکترین توجه به خیل عظیم بیکاران مخصوصاً جوانان تحصیلکرده و زنان و وضع دهشتناک حاشیه نشینان و توده های ستمدیده و کارگران، سرمایه های سرسام آوری را به نهادهای مذهبی و سرکوبگر و طلاب و سازمانهای تبلیغات اسلامی و اطلاعات سپاه اختصاص داد و بویژه بجهت بحرانهای زیست محیطی مثل زلزله و گرد و غبار و در کل بحران عظیم ساختاری اقتصادی که رژیم با آن دست به گریبان است و قادر به حل و فصل آن هم نیست اعتراضات غیرقانونی فراگیر شدند و بر ضد کلیت نظام،  با شعار علیه نمایندگان و تئوریسینهای آن و بالاترین قدرت سیاسی خامنه ایی، مظهر استبداد، پدر سالاری و .. توسعه و گسترش یافت.

 رژیم بجهت فراگیری و اینکه در شهرهای مختلف بود نمی توانست آنرا مثل هشتاد و هشت سرکوب کند. سرانجام، با سرکوب ددمنشانه روبرو گشت، بی شماری از معترضان را دستگیر کردند هزاران هزار نفر را دستگیر کردند ، هویت تعداد بسیار اندکی اعلام شده است. برخی دیگر را با ترفند قدیمی ، یورش  "اوباش و ارازل و لمپن خرابکار حکومتی" ربودند که اگر خانواده ها سراغ آنان را گرفتند بکل وجودشان را در سیاه چالها، تکذیب کنند. تعداد قابل توجه ایی تا کنون جان باخته در خیابانها یا در بازداشتگاههای رژیم زیر شکنجه  به قتل رساندند. هنوز نیز  آمار دقیقی از تعداد دستگیری ها و دقیقا کجا هستند و حتی کشته شدگان در دست نیست.

 اعتراضی متفاوت با آنچه بود که در سال هشتاد و هشت رخ داد بود. چون اعتراضات هشتاد و هشت بیشتر ماحصل مناقشات درون بلوک قدرت و البته در چارچوب قانون قابل حل و فصل بود.  شعار مسلط هم "رای مرا پس بده" و بیشتر شرکت کنندگان دانشجو بودند. اما،  خیزش فراگیر طی ده روز دیماه،  ماحصل و برآیند عدم خواست و توانایی رژیم در حل مطالبات اصلی اکثریت جامعه؛ فرودستان و اقشار تهی دست جامعه بود که حل و فصل آن بطریق قانونی ممکن نیست و نخواهد بود. اعتراضات خودبخودی مظهر بیداری توده های فرودست که لزوم مقاومت دستجمعی را حداقل حس کردند و نشان دادند که تابع و منقاد قدرت حاکم نیستند، بطور غیرقانونی و قهرآمیز سرپیچی کردند. مضاف بر این، مظهر تضاد اشتی ناپذیر بین ستمدیدگان و رژیم سیاسی –اجتماعی که در بطن جامعه نهفته بود و  بطور واضح و روشن سراسر خیابانهای میهن را گرفت و از ژرفای جامعه برخاست، فرودستان و حاشیه نشینها و بخصوص جوانان را تا جاییکه به اعتراض جوانان شهرت یافت، دربرگرفت. 

دستگیری هزاران هزار نفر و ربودن معترضان و دستگیری دانشجویان کنشگر و سرشناس از وسط جمعیت توسط لباس شخصی ها، گسیل دستۀ اوباش و لمپن حکومتی برای کوبیدن مهر خرابکاری بر پیشانی، تهمت و افترا ارتباط با موساد و سیا بمثابه فرافکنی ارتجاعی و دست پاچه شدن گماشتگان نظام، به وضوح فلاکت گماشتگان نظام و تلاش بی نظیر و غیرقابل انکار نیروهای چپ و مارکسیست در راستای ایجاد پیش شرط های روانی و وحدت دیالکتیکی تئوری و پراتیک انقلابی را برابر بورژوازی محافظه کار و سبز و بنفش بوقلمون صفت، به نمایش گذشت. ترفند و پروژه اطلاعات سپاه مبنی بر دو پایه بودن رژیم زیر الفاظ اصلاح طلب را نقش برآب ساخت. در همین راستا، آنانیکه خودشان را اصلاح طلب می دانند حتی بیشتر از اصولگرایان مضطرب و فرمان سرکوب دادند. عباس عبدی، گروگانگیر سفارت خط امامی سابق و اصلاح طلب امروزی بطور واضح فرمان سرکوب آن را اعلام کردد. توهم سبز و بنفش مبنی بر احراز حداقل حق و حقوقی بشیوۀ مسالمت آمیز،  تسامح با قدرت، رفرم و رفراندم و توهمی  که زیر لوای خصوصی سازی و استثمار هر چه بیشتر نیروی کار و زمین زیر نامهای پر طمطراقی نظیرتدبیر و امید مستتر بود را بکل، منتفی ساخت.

ترفند مبنی بر جامعۀ تحت حاکمیت استبداد، امن ترین جای دنیاست دقیقا مانند جزیرۀ ثبات شاه، مستبد سابق، بطوریکه میتواند رسالت مبارزه با تروریسم  و داعش را در منطقه بعهده بگیرد و به سوریه و یمن و عراق و ....نیرو اعزام کند را از بین برد و در کردمان آشکار ساخت که همه شعارهای رژیم نه تنها در عرصه داخلی، بلکه جهانی پوچ و پوشالی و  مبارزه با جمهوری اسلامی لاجرم قهر آمیز و تعیین تکلیف و تضاد تعیین کننده، تضاد آنتاگونیستی بین خواستهای اکثریت محروم جامعه و کل حکومت است.

علاوه بر این، آنانیکه چون اسلاف راهشان به گفتۀ رفیق و رهبر پرولتاریای جهان؛ کارل مارکس، هر اقدام سیاسی و به ویژه انقلابی را طرد می نمایند، برآنند که از طریق مسالمت آمیز زیر نامهایی پرطمطراق و دهان پرکن، کج و معوج و انحرافی، به هدف حقیرِ خود دست یابند. جریانهای منحط و رو به زوال با رویکردی محافظه کارانه همواره از بورژوازی معیوب و ارتجاع هار، خواستار نرمش و عطوفت و مدارای سیاسی و اجتماعی، هستند و از هر شیوه و طریقی، مگر روشهای انقلابی برای دستیابی به اهداف سخیف شان که چیزی جز حفظ و استمرار وضع ناعادلانه طبقاتی نیستند و بطور کلی، تئوریهای ننگین و عافیت طلبانه را نیست و نابود ساخت.

اعتراضات و کنش انقلابی اخیر با توجه به جهانی سازیِ درندگی سرمایه، از نظر منطقه یی، با توجه به جغرافیای سیاسی و پهناوری میهن نیز درخور ارزش و اهمیت است. تاریخ مبارزات طبقاتی جهان بخوبی بیاد دارد که بسیاری از شعارهای "مترقی" و نه "ارتجاعی" خیزش و قیام های چشمگیر تا مدتهای مدیدی الگو، اندیشه و خواست زحمتکشان جهان، گشتند. شعارهایی نظیر، « نان، مسکن، کار، رفاه، و شادی" یا " اصولگرا، اصلاح طلب، دیگر تمام است ماجرا"، " مرگ بر دیکتاتور" بمثابه شعاری استراتژیک و " انقلاب گرسنگان"، " چه غزه، چه لبنان، چه ایران، مرگ بر هر چه ستمگر"، "مرگ بر خامنه ای"، " زنده باد انقلاب گرسنگان، و ... بسیار مترقی و جانب دار بودند.

حضور دانشجویان، فعالان چپ و مدافع حقوق کارگران و گردانهای زحمتکش و زنان از طبقات فرودست در این اعتراضات محسوس بود و ایده آلیستهای انحصار طلب را که فکر می کنند مارکسیسم – لنینیسم به آخر رسیده را متوجه ساخت که "چپ انقلابی" از پایگاه توده ایی عظیمی در ایران برخوردار است.

بر خلاف رویکردهای ایده آلیستی که آسمان و ریسمان را به هم می بافند و  میخواهند «منبع حرکت» را به آنسوی حرکت منتقل می کند و نام آن را «تضاد» و در سایه یی معلق نگاه دارند را از بطن جامعه مردود اعلام کرد. همانطور که از نقطه نظر دیالکتیکی، تضاد را در درون حرکت میجویند، میشکافند، شیوه های بروز را نمایان میسازد، راه حل ارائه میدند، راه حلی که همانا «جنبش» است و پیوسته باید  جانبداری طبقاتی خود را حفظ کند را در کردمان و در خیابانهای سراسر کشور، آشکار ساخت. به بیان صریحتر نشان داد که "تعیین تکلیف با دیکتاتوری ولایی در خیابانهای میهن است".

شعارهای "سلبی" نظیر " اسلام را پله کردید، مردم را ذله کردید"، میداند چه نمیخواهد اما نمیداند چه میخواهد در کنار شعارهای "ایجابی" داده شد. از سوی دیگر، شعار"جمهوری ایرانی"  که مخصوصا با توجه به اینکه سرمایه جهانی شده است از جمله شعارهای بود که مفهومی نداشت. چون استبداد از اعضای سرمایه داری جهانی ست. سال گذشته، نزدیک به چهار میلیون بشکه در روز نفت به سرمایه داری جهانی کمک کرده است. بنابراین این شعار فاقد تعریف مشخص و کلا بی محتوا و بی معناست.  رژیم به رغم روبنایی مذهبی و ایدئولوژیک با اجرا و پیشبرد سیاستهای نولیبرالیستی تابع  سیاستهای نظم نوین جهانی است. کلیۀ گماشتگان استبداد، با پول فروش نفت به سرمایه گذاری در عرصه های مختلف می پردازند، اختلاس می کنند، و پول ناچیز نفتی که به مردم داده اند، از جیب آنان نیز می ربایند، از نمونه های بارز آن موسسه مسکن سازی و اعتراضات فراگیر و خودش جوش مالباختگان و غارت شدگان موسسۀ کاسپین و مسکن مهر است.

دیکتاتوری  به رغم وجود ساختارهای سنتی قرون وسطایی در پیکر جامعه و تولید خرده کالایی سنتی و عقب ماندگی نسج اجتماعی، عضوی از خانوادۀ سرمایه داری جهانی ست؛ با نیروی سرمایه پیش میرود و از آبشخور دوپارگی فزایندۀ جوامع سرمایه داری و طبقاتی بودن جوامع انسانی تغذیه و پیکرۀ شهروندان را با شقاوت استبدادی- مذهبی به هر شیوه یی و از هر سو از هم می درّد.  مناطق آزاد و ویژۀ اقتصادی در حالی رشد و توسعه می یابند که شهروندان در حاشیه شهرها در زاغه هایی به زندگی زیر خط مرگ، ادامه میدهند و  کشاورزان در روستاهای برای قطره یی آب، نماز استسقاء میخوانند. حد نهایی دیکتاتوری ولایی نیز چونان دیگر نظامهای سرمایه داری خود "سرمایه" است، یعنی بازتولید دائم سرحدی که اصحاب عبا و عمامه نمیتواند از آن درگذرند و دولتهای استبداد، قادر به حداقل گشایشی در عرصه های؛ اجتماعی، فرهنگی، تربیتی، آموزشی و …اشتغال و کارآفرینی نیستند. بنابراین، شعار "جمهوری ایرانی" بموازات شعارهای سلبی و برخی حرکات مبین "ضعف سازماندهی و رهبری و برنامه مشخص" بود. نمونه ایی دیگر، شعار پیرامون رضا شاه که هفتاد سال پیش مرده سلبی ست و البته نه بخاطر دفاع از استبداد سلطنتی بلکه در ضدیت با رژیم کنونی داده شد. تمامی نقاط ضعف خیزش بسیار بی نظیر فرودستان بجهت ضعف سازماندهی و  فقدان رهبری بصورت سبعانه و ددمنشانه سرکوب شد.

اگر بپذیریم که ابتدا سازماندهی میکنند و با رستاخیز خیزش فردوستان رهبری بوسیلۀ نیروهای پیشرو کارگری، شعار میدهند، لاجرم باید بپذریم که اپوزیسیون انقلابی با بحرانی جدی که من اسم آن را بحران اعتماد می گذارم، روبروست. بدین معنا که توده های ستمدیده، جوانان حامی آنان یا رگه هایی از کار جمعی و گروهی که بصورت مخفی وجود دارد بسوی اپوزیسیون گرایش ندارند.

اپوزیسیون انقلابی طی چهار دهه متاسفانه، قادر به جذب آنان نبوده است. سیر حوادث بخوبی نشان میدهد؛ سندیکاها و شوراها و اتحادیه مثل هفت تپه و خبازان و فلزکاران و اتحادیه آزاد کارگران تمامی اینها که می گویند کارگری هستند تا هفتۀ اول هیچ کاری نکردند.  سپس آمدند اطلاعیه صادر کردند. واقعا کدام تشکیلات کارگری وقتی که فرودستان بدین گستردگی و با چنین پتانسیل بالقوه یی وارد خیابانها میشود، از همه چیز خود می گذارد به صدور اطلاعیه آنهم بعد از یکهفته مبادرت می ورزد و آنقدر می ایستد تا آنان را سرکوب کنند. این در حالی ست که زمانیکه فرودستان بدین صورت در میدان هستند زمان "تعیین تکلیف" است و نه "صدور اطلاعیه". البته این موضوع پیرامون تمامی نیروهای انقلابی صادق است که همگی بجز اطلاعیه کاری نکردند و نتوانستند از پایگاه اجتماعی و توده ایی خود بهره بجویند، نتوانستند تا آهن گرم است، ضربه نهایی را بزنند. اپوزیسیون انقلابی باید پیش از رستاخیز توده ها آنقدر قوی عمل کرده باشد که بتواند رهبری را بدست بگیرد. شوربختانه، چنین فرصتها همیشگی نیستند. خیزش فروستان  در صورت عدم سازماندهی و نبود رهبریت  با سرکوب سبعانه میتواند دورانی بسیار سیاهی را رقم بزند. البته به سبعانه ترین شکل ممکن نیز سرکوب شد و دیگر آن حالت فراگیر را ندارد.

افزون بر این، کلیۀ تئوریسین های نظام را غافلگیر ساخت و حتی همین امروز اطلاعات تمامی اساتید دانشگاه و جامعه شناس و مهره های ریز و درشت خود را جمع میکند و اذعان دارند که بی نظیر بوده است. آنسوی قضیه، اپوزیسیون انقلابی را نیز شوکه ساخت و به آنان این پیام را رساند و نشان داد که تمامی سازمانها، احزاب وکلیۀ شوراهای کارگری و ...آنچنان که باید طی چهل سال حاکمیت استبدادی قوی عمل نکردند.

سازماندهی باید آنچنان قوی باشد، نیروی پیشرو کارگری پیش از این باید از آنچنان سازماندهی قوی برخوردار باشد که زمانیکه فرودستان با پتانسیلی به این عظمت در خیابانها هستند و چیزی برای از دست ندارند بجز جان خود زمانیکه برای "نان" فریاد می زنند کاری کند که مبارزات  کارگری از کف کارخانه بیرون بزند، درها را بشکنند و بیایند رهبری لشکر خودشان را بدست بگیرند.

خیزش فرودستان نشان داد که سندیکاهایی مانند فلزکاران و هفت تپه و ... بدرستی ماهیتی انقلابی ندارند و واقعی نیست که تازه پس از گذشت  یک هفته مثلا سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه و یا سازمانهای دیگر به صدور اطلاعیه بسنده میکنند. تمامی اطلاعیه ها پیرامون خیزشها ماهیتی "عکس العملی" داشتند. این در حالی ست که  نیروی پیشتاز در چنین مقاطع تاریخی، منتنظر نمی ماند. فرودستان لشکر آوانگرد طبقه ی کارگرند، لشکر احمدی نژاد و فاشیزم و شبه فاشیست نیستند و اینگونه نیز نیست که فرودستان می آیند خیابان و طبیعی ست که باید سرکوب شوند و شرکت کنندگان را بگیرند و بطور فجیعی زیر شکنجه "خودکشی" بدهند. نیروی انقلابی زمانیکه فرودستان در خیابانند باید بیایند بیرون و پیشرو باشند. "زمان اطلاعیه صادر کردن نبود زمان تصفیه حساب بود."

این نکته نیز قابل توجه است که؛ انقلاب مولود هر وضع انقلابی نیست. بلکه مولود وضعی است که در آن به تغییرات عینی، دگرگونی ذهنی، یعنی توانایی طبقهٔ انقلابی به اقدامات توده ای به حد کافی نیرومند شده باشد که بتواند دولت کهنه را  در هم شکند یا متزلزل سازد. برای تحقق یک انقلاب که البته با یک بحران آغاز می گردد کافی نیست که گردانهای تهی دست جامعه از زندگی در نظام قدیمی سر باز زنند، بلکه لازم و ضروری ست که طبقات بالا نیز قادر به زندگی در چنین نظامی نباشند.

برخی در بحبوحۀ خیزش فراگیر دیماه اصرار داشتند بگوید که اعتراضات ده روز دیماه،  بحران انقلابی ست. نه بحران انقلابی نبود. بحران انقلابی زمانی ست که پایینیها نخواهند و بالاییها هم نتوانند مثل سابق کنترل یا سرکوب کنند. زمانیکه بحران انقلابی با پیش قراول جنبش انقلابی و اعتصابات کارگری و رهبری انقلابی همه گیر شود وارد فاز شرایط انقلابی میشویم. مضاف بر این، هر موقعیت انقلابی باعث انقلاب نمیگردد . زمانی انقلاب بوقوع می پیوندد، حتی انقلاب سیاسی البته و صد البته به رهبری طبقه کارگر، که  قدرت طبقۀ انقلابی برای به انجام عملیات توده ای انقلابی به قدر کافی توانمند باشد که بتواند دولت قدیم را خرد کند . اینها نظرات مارکسیستی درباره انقلاب میباشند و تمامی مارکسیستها بدان پایبند هستند.

بنابراین، نارسایی ها و نقص ها را نباید بدرجۀ فضیلت ارتقاء داد و طوری رفتار کرد که به عبادت حرکات خودجوش مبدل شود که مصیبت گرانی به بار خواهد آورد. مگر این که از اعتراضات غیرقانونی دیماه درس گرفت و بدور از قلدرمنشی و خودشیفتگی بسوی تحکیم جنبشی انقلابی در داخل، در ارتباط با تودهها پیش رفت. قدر مسلم، راهی سختی ست. اما، ممکن است. مسلما رگه ها و هسته هایی در حال فعالیت هستند.

بهتر است با توجه به سرکوب اخیر، نقش عنصر آگاه و سازماندهی را جدی بگیریم . به دیگر سخن، کارگران نیازمند تشکلها و اتحادیه های و نهادهای کارگری واقعی- انقلابی هستند.  وگرنه بخودی خود معرفت طبقاتی شان به سطحی سیاسی ارتقاء پیدا نمی کند که متوجه باشند رهبر تمام اقشار ستمدیده و حتی انهایی که با آنها منافع طبقاتی مشترک ندارند، اما تحت جور و ستم حاکمیتند، می باشند.

لازم و ضروری ست که اشاره شود؛ خیزش فرودستان یکی از خطرناکترین اعتراضات در درازنای تاریخ است که در صورت وجود رهبری و سازماندهی قدرتمند انقلابی، و  نهادهای اجتماعی و تشکیلات قوی میتواند چشم انداز بسیار روشنی داشته باشد. برعکس، فاشیزم در صورت نبود یا ضعف سازماندهی و رهبری مشخص میتواند کنترل را در دست بگیرد، فاجعه بیافریند و یا اینکه اعتراضات سرکوب شوند.

خیزش فراگیر دیماه نشان داد؛ رژیم قدرت سرکوب دارد. اما، توان جوابگویی به خواسته ها و مطالبات بحق اکثریت جامعه را ندارد و به رغم سرکوب سبعانه باز سر از عمق جامعه بیرون خواهد آورد و اپوزیسیون انقلابی باید از همین امروز به چنین موضوعی بیاندیشد و عمل کند.

رژیم طی چهل سال حاکمیت به زور چماق،  نهادهای انگلی، سرکوبگر و جاسوسی خود را،  خانه ضد کارگر؛ شوراهای اسلامی، انجمنهای اسلامی در مدارس و دانشگاه ها و ... را برای کنترل ومنقاد سازی و تحمیق تودهها، ساخته و بودجه های سرسام آوری را نیز بدانها اختصاص داده است.

اپوزیسیون انقلابی نیز نیازمند تشکیلات سیاسی – اجتماعی انقلابی و رادیکال در داخل است که سر بزنگاه بتواند عمل کند. جنیشی متشکل از شوراهای روستایی؛ هسته های مخفی؛ فعالیتهای علنی، نیمه علنی مخفی بهمراه بازوی نظامی. اعتراضات اخیر و سرکوب ددمنشانۀ آن نشان داد که اپوزسیون در کارخانه ها، در میان معلمان، پرستاران، حاشیه نشینها، دهقانان، کشاورزان  هسته ها ی انقلابی و همچنین نهادهای اجتماعی داشته باشد که زمانیکه فرودستان اینچنین عظیم بخیابانها سرازیر میشوند انگشت بدهان نماند و قادر باشد نقش پیشقراول را برایشان بازی کند، نه اینکه واکنشی عمل کنند. جنشی قوی که تنها پایگاه توده ای و اجتماعی نداشته باشد بلکه با  ایجاد تشکیلات، هسته، نهادهای اجتماعی واقعی، تربیت کادر وانقلابیون مجرب، کنش انقلابی را تا نه تنها سرحد انقلاب بلکه تعیین نظام بعدی سوق دهد. وظیفه همه جانبۀ اگاهی سیاسی و اجتماعی را بین توده ها، "کارگران"، به رغم تمامی خطرها بعهده بگیرد بگونه یی که کارگران با همه و هر گونه موارد خودسری و ظلم و اعمال زور و سوء استفاده اعم از اینکه این موارد مربوط به هر طبقه ای باشد جواب بدهد. توده های ستمدیده زمانیکه تبلیغات جدی سیاسی و افشاگری باشد بطور خودکار دعوت کارگران را می پذیرند.

البته این خیزشها سرآغازی را برای نظام رقم زد که دیگر نمیتواند به عقب برگردد و با سرکوب ممکن است با وقفه یی روبرو باشد. اما، آغاز پایان محتوم نظام دیکتاتوری را رقم زد. اما،  انقلاب بدون سازماندهی وسیع و انقلابی در پیوند با توده ها؛ متشکل از شوراهای کارگری، دهقانی، هسته ها ، کمیته، نهادهای اجتماعی ، تلفیق کار علنی و مخفی با هسته های مسلحانه که تنها بخشی از سازماندهی مزبور است که بتواند جلوی قهر ضد انقلابی سازمان یافته با قهر انقلابی سازمان یافته، قدم علم کند، انقلاب به معنای واقعی کلمه ممکن نیست. راه دیگری وجود ندارد. مگر اینکه کودتا که کودتا دیگر انقلاب نیست.

کارگران و دولت بمثابۀ کارفرمای بزرگ و بطور کلی نظام در همان حال که یک کل واحدی هستند ضد هم هستند و نیروی پیشرو و پیشاهنگ طبقۀ کارگر مجبور است، قطب مخالف خود را  از بین ببرد که در انتها خود بعنوان یک طبقه از بین ببرد. در خفت کارگر ایرانی نفرتی- نشسته که ضرورتا بخاطر تضاد بین سرشت انسانی و رهایی بخش کارگر و شرایط حیات خفت باری که دارد بحرکت در می اید و باید طرف دیگر انتی تز؛ یعنی قدرت حاکم استبدادی را در مسیر رها شدن از بین ببرد و در چنین مسیر پر تلاطمی، کلیۀ ستمدیدگان را نیز ازاد کند. چون، تنها با از بین شرایط زیستی ستمگرانه میتواند خود را رها سازد و شورمندی و اوج اعتراضات غیرقانونی اخیرمعنایی جز عملی کردن این برنامه که آوانگارد طبقه ی کارگر بتواند رهبری آن را بدست بگیرد، ندارد.  این چیزی ست که کارل مارکس در ایدئولوژی آلمانی بدان اشاره می کند؛  "فلسفه کنش انقلابی، عمل هم اکنون است".  نه آنکه فرودستان بیایند در خیابان،  سرکوب شوند و بدنهای پاکشان زیر شکنجه له و لورده و جان بدهند، جوانان فرهیخته و دانشجو را بگیرند و در سیاه چالهایی بدتر از کهریزک شکنجه کنند. سپس، اپوزیسیون اطلاعیه بدهد، مویه و ضجه بزند یا به تجزیه و تحلیل آن بپردازیم. "این دیگر فلسفه عمل نیست. بلکه فلسفه ی تسلیم است". عمل بی حرف منطبق با مطالبات بحق انقلابی و جنبش انقلابی واقعی. ایده انقلابی اگر هست که هست. ولی،اگر فقط باشد، در عمل منطبق با مطالبات بحق تودههای ستمدیده بصورت جنبش انقلابی، نباشد و توده گیر نشود؛ نه انقلابی ست و هیچ حقیقتی هم ندارد. بنابراین خیزش بی نظیر فرودستان ده روز دیماه بر ایجاد پیکر بندی تشکیلاتی قوی متشکل از نهادهای اجتماعی، هسته های انقلابی، هسته های مسلحانه؛ شوراهای واقعی و انقلابی کارگری، کشاورزی، معلمان و ....مهر تاکید زد. این نقد بر اپوزیسیون انقلابی وارد است و زمانیکه ما نقد میکنیم نیز بیرحمانه نقد میکنیم و هرگز بمعنای "تخطئه" نیست.  

گزارشگران: چندی پیش اعتراضات سراسری صورت گرفت که هنوز در برخی نقاط ادامه دارد. نقش زنان را در اعتراضات چگونه ارزیابی میکنید؟

نقش زنان  در اعتراضات ده روز دیماه بسیار گسترده بود و بسیاری از دانشجویانی که نیروی سرکوبی در هراس از قدرت سازماندهی اعتراضات، دستگیر کردند، دختر، بودند. خبرگزاریهای رژیم نیز با اعلام نگرانی برخی نمایندگان مجلس، مصداق اشک تمساح، بر چنین موضوعی اذعان داشتند و زنان جزو جانباختگان نیز بودند. اعتراضات غیرقانونی از سوی اقشار تهی دست جامعه در اعتراض به عدم فقدان  خواستهای بنیادین " کار، مسکن و رهایی" مسلماً زنان را نیز دربرمی گیرد. چون، زنان جزو فرودست ترینها هستند و تحت فشار تبعیض جنسیتی و طبقاتی قرار دارند.

دختران و زنان فرهیخته و سوسیالیست دانشجو در اعتراضات اخیر دیماه وجود داشتند که از نظر اتیک، اتیکت و پراتیک، شرافت، صداقت، پایداری، نظم و ایثار انقلابی و ..تمامی خصائص رهبری اعتراضات را داشتند. دختران میدان انقلاب که آنی از منافع طبقۀ کارگر و دیگر اقشار فرودست روی برنمی گردانند، نیرنگها و مهملات سرمایه داری را به ریشخند گرفته و با ایجاد رابطه یی دینامیک بین تجربه و تئوری نه فقط در رابطه با تبعیض جنسیتی بلکه بطور کلی در زمینۀ توسعه و تکامل پیکار انقلابی، رویکردهایی بدور از هیاهوی "بورژوازی و خرده بورژوازی"، اتخاذ میکنند.

پس از سرکوب ددمنشانه اعتراضات سراسری ده روزۀ دیماه اعتراض برای احراز حق پوشش آزاد آغاز شده است. آزادی پوشش حقوق پایه ای انسانهاست که تمام کنشگران و نیروهای انقلابی از آن دفاع میکنند. 

 به دیگر سخن، حمایت همگان از حق پوشش آزاد، امری بدیهی و مسلم و غیرقابل انکار است. البته این نکته بسیار حائز اهمیت است که حق آزادی پوشش، حقوقی بورژوایی ست که تمامی دولتهای سرمایه داری بدان گردن نهادند و در پارادایم نظامهای سرمایه داری میگنجد و در جوامع بورژوازی قابل حل و فصل است. اکثریت نظامهای سرمایه داری بر اساس رعایت منشور حقوق بشر به چنین حقی که متعلق به همگان است احترام میگذارند. اما، دیکتاتوری ولایی دقیقا بدلیل روبنای بشدت پدرسالار و استبدادی حاضر به تسلیم چنین حقوقی نیست و از آن بعنوان ابزاری برای سرکوب بهره می جوید. تضاد بین زیربنا و روبنا همواره بعنوان مبحث مهمی در سطح جنبش مطرح بوده که نظام را با پارادوکس هایی از این دست، روبرو میسازد.

بعنوان یک سوسیالیست از حق پوشش آزاد به این دلیل منطقی دفاع می کنم که مسیر را برای احراز حقوق سوسیالیستی تسهیل میکند. حقوق دموکراتیک رابطه ی مستقیم و طبیعی با احراز مطالبات سوسیالیستی دارد و از هم جدا نیستند. اما، رهایی زنان در گرو رهایی طبقۀ کارگر است و حمایت از کلیۀ حقوق بورژوایی از جمله حق پوشش آزاد، حق سندیکا و الی آخر، بمعنای گرفتن "بیرق بورژوازی" در دست نیست. به نظر من اینگونه نباید وانمود کرد که بورژوازی رهبر طبقۀ کارگر و دیگر گردانهای زحمتکش است. زمانیکه مشخصا از "حقوق زنان و مردان کارگر" سخن  و حمایت می کنیم مسائل بسیار ردیکال ترند، مشکل عمیق تر و اساسی تر و بنیادی تر است؛ به نفی کار مزدی، نفی خصوصی مالکیت بر وسایل تولید و رفع تضاد بین کار و سرمایه برمیگردد. چون، دستیابی به حقوق بورژوایی مثل حق پوشش، حق سندیکا، حق تشکل آزاد و ...تنها مسیر را برای نیل به سوسیالیسم و رهایی کامل زنان، می گشاید.

حقوق مانند حق پوشش آزاد و ...جزو حداقلهاست و حقوق طبقاتی، "حداکثرها" با عموی کردن سود و سرمایه و بهره سرمایه و رفاه عمومی نزد نیروی پیشرو کارگری ست. اگر نیروی پیشرو کارگری رهبری جنبش انقلابی حتی در مرحلۀ انقلاب سیاسی را داشته باشد، بقیه اقشار و گردانهای زحمتکش فرا از مذهب و دین و آیین و رنگ پوست و ، نقش راهبردی و راهبری نیروی پیشرو کارگری را بپذیرند، خواسته هایی مانند حق پوشش ازاد، حق تشکل ازاد و سندیکا و .. خواسته های دموکراتیک خواه ناخواه به خواسته های جنبش تبدیل می گردد و طبقۀ کارگر تضمین و تامین میکند؛" چون که صد آید، نود هم پیش اوست". بدین ترتیب، حقوق و خواستها و مطالباتی نظیر حق پوشش آزاد و دیگر حقوق دموکراتیک نیز در پرتوی رهبری نیروی پیشرو کارگری ممکن خواهد بود و هر جا در تاریخ نیروهای پیشرو کارگری قوی عمل کرده اند، زنان نیز به خواستهای خود رسیده اند.

با تشکر از شما

بهروز -  09.03.2018

www.gozareshgar.com