«
مبارزه »
محمود
درویش
ترجمه ی
آزاد: حسن
عزیزی
دستبند
به دستانم
زدند
خاک
بردهانم
پاشیدند
دفترهای
شعرم را ضبط
کردند
و قوطی
سیگارم را نیز
شعر
خون قلب
ست ..
نمکِ نان
..
و اشکِ
چشم
در
بازداشتگاه
در حمام
در طویله
زیرتازیانه
و
با خشونت
زنجیرها
شعر را
خواهم گفت .
با ناخن
نوشته می شود
با دشنه
ونیز
در پس
کاسه ی چشم
نقش می
شود
دو باره
باز
شعر .
هزاران
گنجشک
بنشسته
بر شاخه های
قلب من
سرود
رزمنده را سر
می دهند .
--------------------------------------
- با
سپاس از
همکاری دوست
دیرینم
منوچهر رادین ،
برای
ویرایش این
ترجمه .