info@barayeazadi.com |
کد خبر : 11056 2021-05-05 07:03:30 |
روزهای سیاه کرونا؛ درباره خودکشی سریالی دانشجویان پزشکی چه میدانیم؟ |
ٖ
بازگشت به صفحه اول
روزهای سیاه کرونا؛ درباره خودکشی سریالی دانشجویان پزشکی چه میدانیم؟
انتشار عکس سر به زیر دکتر آذین کمالی ، در حالیکه لبخندی شیرین بر لب دارد، داغ مرگش را برای ما ناظران ماجرا سختتر میکند. «محمد شریفی مقدم»، دبیرکل خانه پرستار ایران گفته است که احتمالا علت این مرگها مصرف مواد مخدر یا اوردوز بوده است تحقیقات در خصوص این مرگها در دست بررسی است. احتمالا امروز بررسیها به جمعبندی خواهد رسید و تا فردا ظهر نتیجه نهایی اعلام خواهد شد.» در روزهای گذشته و با منتشر شدن اخبار غیررسمی خودکشی سه نفر از رزیدنتهای دانشگاه علوم پزشکی ایران، برخی از دانشجویان پزشکی عمومی و تخصص درباره تجربه خود از استثمار سیستماتیک در درون ساختار وزارت بهداشت گفتهاند. در این گزارش با بررسی اخبار مربوط به مرگ این سه پزشک و در گفتوگو با یک دانشجوی رشته پزشکی دانشگاه علوم پزشکی همدان و یک پزشک متخصص داخلی به جوانبی از زندگی دانشجویان رشته پزشکی پرداختهایم که ظاهرا عامل خودکشی سه پزشک جوان دانشگاه ایران بوده است. *** داستان این گزارش درباره مرگ تلخ سه پزشک جوان است که دوران «رزیدنتی» یا آموزشهای عملی دوران تخصص خود را سپری میکردند. اولی، پزشک جوانی به نام «امین عبدیراد» است. او که رزیدنت سال سوم رشته رادیولوژی بوده، در آزمون تخصص سال ۱۳۹۷ رتبه یک را به دست آورده بود. گشتی در فضای توییتر و دنبال کردن هشتگهایی مثل «خودکشی در دوران رزیدنتی»، «خودکشی دستیاران پزشکی» و «خودکشی رزیدنت» کافی است که متوجه شویم دکتر عبدیراد سرطان تیروئید هم داشته، اما دوستانش معتقدند که نه سرطان، بلکه خودکشی جان او را گرفته است. دومی، دکتر «آذین کمالی» است. رزیدنت سال سوم رادیولوژی دانشگاه ایران. انتشار عکس سر به زیر او، در حالیکه لبخندی شیرین بر لب دارد، داغ مرگش را برای ما ناظران ماجرا سختتر میکند. سومی اما، دکتر «سارا حیدری مقدم» است. او رزیدنت گوش و حلق و بینی بوده است. بررسیهای «ایرانوایر» نشان میدهد که حیدری مقدم، همسرش، دکتر «نوید مسجدی» را در بهمنماه سال گذشته از دست داده بود. رسانههای ایران به این سه مرگ که در کمتر از ده روز اتفاق افتادهاند، لقب «سریالی» دادهاند. خبرگزاری رکنا در گزارشی که روز سهشنبه ۱۴ اردیبهشتماه ۱۴۰۰ منتشر کرده، گمانهزنیهای مختلف درباره این «مرگهای سریالی» را مطرح کرده است. این خبرگزاری به نقل از «محمد شریفی مقدم»، دبیرکل خانه پرستار ایران نوشته است که احتمالا علت این مرگها مصرف مواد مخدر یا اوردوز بوده است؛ زیرا رزیدنتها تحت تبعیض و فشار بسیاری هستند و بنابراین به دامان مواد مخدر کشیده میشوند که اعتیاد به مواد مخدر بین آنها مسبوق به سابقه نیز بوده است. اما «حسین کرمانپور»، روابط عمومی سازمان نظام پزشکی ایران به خبرگزاری رکنا گفته است که «هنوز اطلاعات دقیقی تکمیل نشده است. تحقیقات در خصوص این مرگها در دست بررسی است. احتمالا امروز بررسیها به جمعبندی خواهد رسید و تا فردا ظهر نتیجه نهایی اعلام خواهد شد.» تا زمان نگارش این گزارش، هنوز سازمان نظام پزشکی درباره علت مرگ این پزشکان جوان اطلاعرسانی نکرده است. با این وجود، بسیاری از پزشکان و رزیدنتها در توییتر با مطرح کردن تجربههای سخت و دردناک خود از فشار کار کمدستمزد و تحصیل و امتحانات سالانه ارتقا در زمان تخصص و آنچه «بیگاری» وزارت بهداشت از خود خواندهاند، علت مرگ این پزشکان را خودکشی اعلام کردهاند. «علی نیکجو»، عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی جامعه پزشکی ایران، یکی از این پزشکان است که گامی به جلو برداشته و از وضعیت اسفناک دانشجویان رشتههای پزشکی گفته است. او در توییتر خود علت این مرگهای «زنجیرهای» را خودکشی دانسته است. این متخصص روانپزشکی نوشته است: «خودکشی سریالی رزیدنتها فاجعهای دردناک است. سرمایههای ملی این مملکت یا رفتهاند، یا در گوشهای مچاله شدهاند، یا با چنگ و دندان زندگی سختتر از همیشه را تاب میآورند یا چنین تراژیک به زندگی خود خاتمه میدهند. مرگ این روزها دیگر کسب و کار ما نیست، خودِ زندگی ما شده است. استیصال! استیصال!» «الهام معادلی» یک پزشک دستیار تخصص زنان بهنام است که با هشتگ خودکشی در دوران رزیدنتی، چندین توییت اعتراضآمیز درباره شرایطی که منجر به خودکشی سه نفر از همکاران خود را که در طی ده روز گذشته شده، منتشر کرده است. او در بخشی از این توییتها نوشته است: «انگار در چاهی افتاده بودم که اونقدر عمیق و سیاهه که هیچ نوری از زندگی بهش راه نداره و هیچ طنابی منو به زندگی بیرون از چاه وصل نمیکنه… تنها فکرم سقوط با ماشین به ته دره بود.» «احمد»، دانشجوی پزشکی دانشگاه علوم پزشکی همدان درباره تجربه خود از شرایط نامساعد دانشجویان پزشکی و رزیدنتها به «ایرانوایر» میگوید: «شرایط خیلی سختی است. خصوصا الان با وجود کرونا. من شنیدهام که این رزیدنتهایی که خودکشی کردهاند، رزیدنت رادیولوژی بودند. تصور کنید شیفتهای طولانی ۳۰ ساعته در حالیکه یک لحظه استراحت بین آن ندارید و از این مریض به آن مریض باید ایکسری قفسه سینه بگیرید.» او به تجربه خود درباره کار برای بیمارستانهای دانشگاهی نیز اشاره کرده و میگوید: «رسما بیگاری است. شیفتهای طولانی که از امروز صبح شروع میشود تا فردا بعدازظهر. جانی برای آدم باقی نمیماند که بخواهد به فکر سلامت روانش باشد. تازه ما که رزیدنت هم نیستیم و فشار کمتری نسبت به آنها روی ماست.» او درباره فرضیه اوردوز شدن پزشکان جانباخته نیز میگوید: «در دانشگاه ما که اینترنها و رزیدنتها کمتر مواد مخدر مصرف میکنند. یعنی من تا حالا نشنیدهام. ولی ریتالین چرا! زیاد هم مشتری دارد؛ چون برای دوام آوردن در فیزیوپات و استیجری، باید به دنبال راهی بیرون از خودت باشی. باز هم بعید میدانم مصرف مواد باشد؛ چون پزشکان میدانند که چقدر باید مصرف کنند تا اوردوز نکنند.» ریتالین نوعی داروی محرک است که برای درمان بیشفعالی و کمبود تمرکز کودکان کاربرد دارد؛ اما به دلیل افزایش بیداری و تمرکز به قرص شب امتحان معروف است و دانشجویان رشته پزشکی نیز برای امتحانات از آن استفاده میکنند. این دانشجوی رشته پزشکی با اشاره به دستمزد کمی که بیمارستانهای دانشگاهی به پزشکان رزیدنت پرداخت میکنند، میگوید: «تا جایی که من اطلاع دارم چیزی کمتر از دو میلیون تومان دستمزد میگیرند که آنهم به سختی کفاف زندگی را میدهد.» «نغمه» که خودش پزشک و دستیار تخصص جراحی زنان است؛ میگوید: «من الان سال آخر هستم و شیفتهایم کم شده، اما سالهای اول تخصص واقعا روزهای سختی را گذراندم. تصور کنید در یک ماه بیست شب شیفت باشی. سال بالایی و استاد تحقیرآمیز رفتار کنند و حقوقت اندازه هزینه رفتوآمدت باشد.» اوهم بر اساس شنیدههایش حرفهای احمد را درباره دانشجویانی که خبر غیر رسمی خودکشی آنها در هفته گذشته منتشر شد، در حال گذراندن دوره دستیاری تخصص رادیولوژی تایید میکند و میگوید: «رادیولوژی از رشتههای لوکس تخصص است. شیفت زیاد ندارد و بعد از فارغالتحصیلی پولساز است؛ اما همه اینها که گفتم برای دوره ماقبل کرونا است. معلوم نیست کرونا و عکس از قفسه سینه بیماران مبتلا به کرونا چه بلایی سر دانشجویان آورده است؟» او به موضوع افسردگی پزشکان و کادر درمان در مواجهه با کرونا به دلیل از دست رفتن دوستان و همکاران، مواجهه بسیار با بیماران بدحال و نبود چشمانداز روشن برای مبارزه با این بیماری مهلک هم اشاره میکند و میگوید: «برخی از دانشجویان پزشکی از شهرهای دیگر برای تحصیل به جای دیگری میروند. کرونا باعث شده برخی از آنها به خاطر محدودیتها یا از ترش انتقال بیماری به خانوادهها برای مدتی طولانی خانوادهشان را نبینند. این حس دلتنگی را به همه مشقتهای کار در این دوران اضافه کنید.» «بهروز»، که دوره پزشکی عمومی خود را در دانشگاه تهران گذرانده و بعد از چند سال کار کردن در شهرهای اطراف تهران، به آلمان مهاجرت کرده تا دوره تخصص خود را آنجا تمام کند، درباره تجربه خود از دوران دانشجویی میگوید: « من ده سال پیش درسم را تمام کردم. آن زمان هم اوضاع بسیار سخت بود؛ ولی ظاهرا الان شرایط دشوارتر هم شده است.» این دستیار پزشک سال پنجم داخلی درباره تجربه دوران اینترنی خود به «ایرانوایر» میگوید: «همه به عنوان یک دوره گذار به رزیدنتی یا اینترنی نگاه میکنند و میخواهند هر چه زودتر تمام شود. من در دوران اینترنی ۱۸ ماهه، شیفتهای زیادی داشتم. هر سه روز یک بار شیفتهای ۳۶ ساعته داشتم. معمولا نمیشد خوابید و روزی هم که در خانه بودم، باید به استراحت میگذشت. بدتر این بود که بچه پولدارها میتوانستند کشیکها را بفروشند. به این صورت که کسانی که پول داشتند، پول میدادند تا بقیه که به پول احتیاج داشتند، بهجای آنها کشیک شب بایستند. به خاطر همین اینترنهایی که پول نداشتند، حتی بیشتر از ۷ یا ۸ شیفت در ماه را مجبور بودند در بیمارستان باشند. خود دوره اینترنی درآمد زیادی نداشت و آنچه بیمارستان پرداخت میکرد عملا از بیگاری هم کمتر بود.» او همچنین با اشاره به سهمیه ایثارگران و بسیجیان فعال و حتی سهمیه والدین هیات علمی و نقش این تبعیض ساختاری در ناامید کردن دانشجویان پزشکی و دوره تخصص میگوید: «زمان ما ۱۰ درصد از صندلیهای دانشگاه مختص سهمیهها بود و سهمیهها فقط با خودشان رقابت می کردند. سهمیه فقط در کنکور هم نبود، در تخصص هم بود و حتی دانشگاه برای این افراد حمایتهای خاصی را در نظر گرفته بود، مثل اینکه دفتری داشتند که میتوانستند مشکلاتشان را آن جا پیگیری کنند. بگذریم از برتری ایدئولوژیکی که داشتند و قدرتی که آن برایشان ایجاد میکرد.» این پزشک عمومی که به زودی دوره تخصص داخلی خود را به اتمام میرساند، همچنین میگوید: «دوران رزیدنتی در ایران، ۴ تا ۵ سال است و در این دوران فرد اجازه تحرک و جابجایی ندارد و هر جا که وزارت بهداشت بگوید، باید برود و کار کند. حتی حق مرخصی و سفر رفتن هم ندارد. رزیدنتها به خصوص ارتوپدی و نورولوژی شیفتهای خیلی سنگینی داشتند و در دانشگاه تهران معروف بود که اینها فقط یک هفته در ماه را عصرها میتوانند از بیمارستان بیرون بیایند وگرنه کلا در بیمارستان زندگی میکردند. درآمدی هم که بیمارستان به آن ها میداد، حتی در حد تامین نیازهای اولیه شان نبود، بهحدی مجبور بودند چند نفری یک آپارتمان کوچک اجاره کنند.» او ادامه میدهد: «رزیدنتها تعهد سفت و سنگینی هم به وزارت بهداشت دارند که معمولا سه برابر طول دوران رزیدنتیشان است و در این مدت باید برای وزارت بهداشت کار کنند. کارشان سود زیادی برای وزارت بهداشت و بیمارستان داشته و دارد. انصراف از رزیدنتی هم به این سادگی نیست. باید هزینه بدهی و اجازه نداری که تا چند دوره مجددا در آزمون تخصص شرکت کنی.» بهروز با مقایسه تجربه تحصیل در ایران خود با آلمان میگوید: «در آلمان وضعیت جور دیگری است. اینجا رزیدنت تعهدی به بیمارستان یا سیستم بهداشت و درمان ندارد و فقط با استادی که خودش انتخاب کرده همکاری کرده و آموزش میبیند. درآمد رزیدنت اینجا به حدی است که میتواند یک زندگی خوب را برای خود و خانوادهاش بسازد. حق مرخصی دارد و قانونا اجازه شیفت بیشتر از ۱۶ ساعت را ندارد. در حالیکه ما در ایران، شیفتهای ۳۶ ساعته داشتیم.» این پزشک که چند سالی است ساکن برلین است، در پایان میگوید: «یکی از دوستانم در دوران دانشجویی به خاطر وضعیت رزیدنتی خودکشی کرد و از بلندی خودش را انداخت. خوشبختانه موفق نبود؛ ولی شکستگی زیادی داشت. آن زمان زیاد میشنیدیم که خودکشی کردهاند. الان که خبرها را در توییتر میخوانم و تجربه کار در آلمان را هم دارم، کاملا میفهمم که چرا خودکشی میکنند.» *شمارههای تماس در ایران برای کمک به افرادی که دچار افکار خودکشی هستند: اورژانس اجتماعی: ۱۲۳ اورژانس شهری: ۱۱۵ صدای مشاور: ۱۴۸۰ اورژانس روانپزشکی تهران: ۴۴۵۰۸۲۰۰ گلناز مهدوی ایران وایر |