| خشونت این برخوردها در حدی است که آرمیتای ۱۶ ساله حالا زیر خاک مدفون شده، دختر مترو شیراز بیهوش و به بیمارستان منتقل شده و رویا ذاکری در بیمارستان روانی بستری است. مخالفان حجاب اجباری با افرادی که مورد خشونت نیروهای حکومتی و امنیتی قرار میگیرند همذات پنداری میکنند. جمله «ما میتوانستیم جای او باشیم»، در محافل مختلف شنیده میشود و زنان بسیاری ترس تکرار خشونت علیه خود را احساس میکنند، درست مانند روزها و ماههای بعد از اسیدپاشیها در اصفهان. | | | حالا نزدیک به یک سال است که بسیاری از زنان در ایران خود را از قید حجاب اجباری رها کردهاند. برای بسیاری از آنها کشته شدن ژینا امینی در شهریور ۱۴۰۱ آخرین تیر بر تابوت حجاب اجباری بود، اما نباید از یاد برد که این مبارزه از نزدیک به دو قرن پیش آغاز شده است. | | | برای اینکه کنش انقلابی رخ بدهند، بدن باید «نمود» پیدا کند. بدنهای معترض در خیابان نمود پیدا میکند، آنها همدیگر را در خیابان میبینند و صدای یکدیگر را میشنوند. به گونهای که چگونگی بودن در خیابان، -در بدنی که هست- نمایان میشود. کنش انقلابی «بین» بدنها اتفاق میافتد، | | | فروغِ نوزدهم تقدیم به هما دارابی که در راه آزادی از جان خود گذشت، ویدا موحد که قامتش نافرمانی را به ما آموخت و سپیده رشنو که مقاومتش نماد ادامهی راه بود در روزهای ناامیدی.
شهروند نا فرمان ! بدن هایی که رنج می کشند ! پرونده باز جنبش ژینا ! زنان و فضا های شهری ! | | | ژنرال دوگل گفت: «اما او دیوانه است.» پاییز سال ۱۹۴۲ بود و رهبر «جنبش فرانسهی آزاد» پیشنهادی از طرف زنِ بهشدت ضعیف و نحیفی دریافت کرده بود که بدون عینک عملاً نابینا بود. این زن پیشنهاد کرده بود که سرپرستیِ گروه ویژهای از پرستاران فرانسوی برای کمکهای اولیه در خط مقدمِ جبهه را بر عهده گیرد. | | | زنانی که داخل افغانستان بودند و اعتراض کردند، بهخوبی میفهمند که استبداد یعنی چه و سرکوب یعنی چه، آنها بهخوبی میدانند که وقتی حکومتی نوک نیزهاش روی گلوی زنان است و میخواهد با فشار و زور و استبداد زنان را خفه و خاموش کند | |
| جمهوریخواهی به شیوههای گوناگون نهادی و سیاسی، اعم از الیگارشیک و دموکراتیک، به اجرا درآمده است. سویهی دموکراتیک آن موجد نقد سرمایهداری و تعهد به آزادی و برابریِ متقابل است. جمهوریخواهی دموکراتیک در برابر امتیازهای انحصاری اقتصادی و سیاسی میایستد | | | او همیشه در برابر اجماع عمومی طرفِ دقتنظر و روند تفکر فردیای را میگرفت که ازپیشتعیینشده نبود. او این باور را در یک جمله خلاصه کرده بود: «از تفکر حزبی و جمعی بدم میآید. اینگونه تفکرات باعث یکنواختی فکر و نثر بد میشود.» | | | در تاریخ معاصر جهان و بیشتر در جوامع مسلمان، معمولاً حجاب مسئله است و بحث در مورد آن همواره بحثی بهجا است. اما در این جوامع «حجاب» را که کنار بزنیم به مسائلی برمیخوریم که زندگی زنان را سختتر از مردان و زندگی همگان را، اعم از زنان و مردان، دشوار کرده است. | |
| طی خیزش خونین آبان ۹۸، «شبکه فرشگرد» با استفاده از چند ویدیوی شعارهای هوادارنش مدعی شد آبان را آنها سازماندهی کردهاند تا تصویر دروغین همراهی حداکثری مردم با جنبش خود را ارائه دهد. ما امروز باید آینه تمامقد از همسنگرانمان باشیم تا خطاها و اشتباهاتمان را دمبهدم اصلاح و جبران کنیم | | | در دههی 1970 میلادی، برخی فمینیستها مارکسی متفاوت را کشف کردند؛ آنها در جستوجوی نظریهای بودند که بتواند ریشههای ستم بر زنان را از دیدگاه طبقاتی توضیح دهد. نتیجه یک انقلاب نظری بود که مارکسیسم و فمینیسم هردو را متحول کرده است. | | | محافظهکاران ادعا میکنند که زنان طبیعت متمایزی دارند که در مورد میزانی که نقشهای جنسی/اجتماعی سنتی باید و میتوانند تغییر کنند، محدودیتهایی ایجاد میکند. فمینیستها معمولاً این ایده را رد میکنند و بهدرستی اشاره میکنند که این ایده هزاران سال است که برای توجیه ستم بر زنان استفاده میشود. | |
| در این جنبش افراد زیادی شرکت کردند که به گفتهٔ خودشان زندگیشان دیگر به حالت سابق باز نگشت اما موضوع این یادداشت زنانیاند که پیش از قیام ژینا فعالیت جنبشی نداشتند و با این قیام وارد عرصه شدند و به عنوان یک زن حقخواهی کردند. | | | نکتهی اصلی دیگری که آقای خامنهای در سخنان و رفتارهای خود در طول ۴ دهه زمامتش ارائه داد خلاصهای از بینش او به زن است. بینشی عقب مانده و غیر مدنی که زن را ابزار فرزندآوری و رشد جمعیت، مایهی آرامش مرد، و موجود تحت کنترل و امر سرپرست یا سرپرستان خود میداند | | | موج تظاهراتی که پس از مرگ مهسا امینی، دانشجو، در سپتامبر ۲۰۲۲ در ایران به راه افتاد نشان میدهد که امروز، تا چه اندازه مسئله رهائی زنان در خاور نزدیک به امری محوری تبدیل شده است برای بررسی مسئله با دقت علمی بهتر است به موضع گیری های غربی ها اتکا نکنیم | |
| جسارت بر هم زدن روابط بین ایدهها و ایستادن در برابر هجمه و سلطهی ایدههای مسلط را میتوانیم از جسارت زنانی بیاموزیم که بسیاری شان از بزرگترین شهرهای گیلان تا دورافتادهترین دهاتهای هرمزگان و بلوچستان جرئت ایستادن در برابر روابط مستقر و مسلط را داشتند و دارند | | | خاستگاه عمده ستم، نابرابری و خشونتی که تمامی زنان تحمل میکنند ناشی از دو نظام و ساختار است: سرمایهداری و مردسالاری که توسط سلسله مراتب قدرت، انواع و اقسام مذاهب، ایدئولوژیهای زنستیزانه و قوانین محدود کننده حمایت میشوند. | | | فرایند اجباری و همگانی شدن حجاب را در جهت سیاستهای دولت-ملتسازی میتوان فهم کرد. در اینجاست که شاهد نوعی مدرنیزاسیون دولت هستیم زیرا به نظر میآید سنت توانسته است که از مدرنیته در پیگیری ارتجاعات خود بهره ببرد. | |
| فمینیستها در اواخر دهههای 60 و 70 قرن بیستم میپنداشتند که روسپیگری، اثر برجایمانده از جوامع مردسالار سنتی بود و با بهبود وضعیت برابری زنان از بین خواهد رفت. باوجوداین، در اواخر قرن بیستم نیروهای متنوعی گرد هم آمدند تا حیاتی نوین در رگهای این «شیوههای فرهنگی پُرگزند» بدمند. | | | در شعر اعراب چادر نشین پیش از اسلام پوشش زنانه ای وجود دارد به نام بورکو bourrqou ، ماسک چرمی باریکی که امروزه توسط زن های عرب منطقه ی خلیج ( فارس م ) مورد استفاده قرار می گیرد و هیچ ربطی به بورقع مورد استفاده در افغانستان ، که تمام بدن را می پوشاند و تنها شبکه ی کوچکی در ارتفاع چشم ها را باز می گذارد ، ندارد | | | این نوشته دعوتی است برای فاصله گرفتن از فضای هیجانی و سرشار از انرژیِ سیاسی سازماننیافته و واکنشهای عاطفیای که جنبش «زن، زندگی، آزادی» تولید کرده، و مرور تجربیات گذشتهی تلاشگران حقوق زن در دوران پس ازانقلاب، با امید تکرار نشدن اشتباهات و ناکامیهای گذشته. | |
| آیا مفاهیمی همچون «کدبانوسازی»، «جهانیشدن» و «معاش» با یکدیگر مرتبط هستند؟ و اینکه آیا آنها بعد از 35 سال هنوز هم حائز اهمیت هستند؟ چهگونه تأمل دربارهی معنای این مفاهیم نظری با پاسخ به پرسشهایی که زنان و مردان با آنها دستوپنجه نرم میکنند مرتبط است؟ | | | فلورا تریستان یکی از زنانی بود که سرفصل نوینی را در جنبش زنان گشود. گفته میشود که او نخستین کسی بود که تلفیقی از سوسیالیسم و فمینیسم بهوجود آورد و از جداییناپذیری جنبش زنان و جنبش کارگری سخن گفت. | | | اگر رژیم خود را سازماندهی و بسیج میکند، زنان بدون داشتن ارگان هماهنگی، هماهنگ و یکپارچه مبارزات خود را ادامه میدهند، مبارزاتی که بر ماهیت آزادیخواهی این انقلاب پافشاری میکند، مبارزاتی که ایرانی آزاد را برای همه خواستار است. | |
| چرا داستان سپیده فرق داشت؟ چرا بدنهی طبقهی متوسطی که پیش از آن مبارزه با حجاب اجباری را نادیده میگرفت، حالا ناگهان جرقهای را دیده بود و از ربودن و پخش ویدیویی از چهرهی شکنجهشدهی سپیده چنان به خشم آمده بود که سپیده را همچون قهرمانی میستود؟ | | | آری. این پردۀ آخر است: در انتهای این پرده، شور تأسیس در هوای انقلاب ذهن و جسم نوجوانان و جوانان ایرانی را رها خواهد کرد. زنانی که بیحجاب در خیابان پرسه میزنند در درجۀ صفر شهروندی به تأسیس نظمی نو اشاره میکنند. این نظم هماکنون تأسیس شده است – حاکمان و فاتحانِ امروز چارهای ندارند جز اینکه خود را به ندیدن بزنند. | | | مبارزات اجتماعی دهههای اخیر حاکی از آن است که دیگر نزاع نه صرفاً برای بازتوزیع مواهب مادی که برای «بهرسمیت شناختهشدن» است. نگاهی به جنبشهای اخیر، از خاورمیانه و شمال آفریقا تا اروپا و آمریکا، نشان میدهد که محوریت این جنبشها، حق بهرسمیت شناختهشدنِ زنان، سیاهان، همجنسگرایان، اقوام، طبقات فرودست و … است. | |
| سپیده قلیان در این گفتوگو از مصائب زنان زندانی و کارهای طاقتفرسا و اجباری در زندان میگوید؛ از «تایم» که حکم پول رایج در زندان را پیدا کرده تا تبدیل شدن به «میت» یا «جفت» زندانیهای قدیمی در ازای دریافت پول. | | | در پنج ماه گذشته، «دسگوهاران» و «بلوچ زالبولانی زرمبش» چهرهی دیگری از مقاومت و کنشگریِ زنان بلوچ را نشان دادهاند: زنان بلوچی که با سازماندهیِ کار جمعیِ هدفمند، نه تنها به تبعیضهای قانونی و ساختار مردسالارِ رسمی اعتراض کردهاند، بلکه در برابر تبعیضهای تحمیلشده از سوی خانواده، جامعهی محلی و مقامها و نهادهای مذهبیِ بلوچستان نیز ساکت نماندهاند. | | | یک دلیل این امر آن است که عدم حضور زنان در جنبشها به معنای محرومیت این جنبشها از مشارکتِ دستکم نیمی از جمعیت است. این امر به متغیرِ بسیار مهمِ «مشارکت انبوه» آسیب میرساند و، همانطور که میدانیم، این متغیر در تعیین قدرت سیاسیِ کارزار نقشی حیاتی دارد. | |
| برای غلبه بر جمهوری اسلامی ایران و بنیادگرایی اسلامی در منطقه ما نیازمند اتحاد همه نیروها هستیم. نیازمند نه تنها گسترش جنبش های گوناگون و انقلاب های زنانه، بلکه همچنین همراهی گسترده تر مردان در پذیرش نقش و سهم خود و در تغییر الگوهای مردانه هستیم. | | | از دیرباز تاکنون خیابان و فضای عمومی چه به شیوههای نمادین و چه به شکلی آشکار و مستقیم همواره حاوی محتوایی جنسیتی بوده است. محتوایی که میتوان آن را حول محور «حذف» تفسیر کرد. یعنی حذف یا دست کم به حاشیه راندن هویت زنانه از فضای عمومی. | | | مارکسیسم ذاتاً ضد تبعیض جنسیتی، ضد نژادپرستی و علیه همهی شکلهای بهرهکشی و ستم است. مارکسیسم بهعنوان فلسفهی انقلاب، صرفاً دربارهی بازسازی اقتصادی نیست، بلکه بیشتر در دفاع از تکوین بشرِیتی نو مبتنی بر شیوهی تولید بیطبقه استدلال میکند. | |
| معنای حجاب موضوع چالشها و مذاکراتی بوده است که در آن خود زنان مسلمان به بخش عمدهی آن چالشها و بحثوجدلها از آن تبدیل شدهاند و در دنیای امروز این امر بیشتر شدت گرفته است. همانطور که برای برخی از زنان مسلمان حجاب به یک الزام سرکوبگر تبدیل شده است، برای برخی دیگر رعایت حجاب چیزی است که به آنها امکان حضور در عرصهی جامعهپذیری عمومی مدرن را فراهم میکند. | | | بهمناسبت هشت مارس، روز جهانی زن:
نجمی علوی به نسل دوم زنان کنشگر پس از جنبش مشروطیت تعلق داشت. یادآوری دوبارهی او تأکید بر یک قرن مبارزه برای رهایی زن ایرانی از استبداد و تحجر است. آنان هم بر این جنبش حقی دارند | | | کنترل بدن زن به گذشتههای دور برمیگردد. در جوامع مختلف، اشکال و شیوههای متفاوتی برای اینکار وجود داشت که در طول تاریخ تغییرِشکل یافتهاند. نوشتهی حاضر ضمنِ معرفی دو شیوهی شناخته شده، به دلایل اِعمال کنترل بر بدن زنان و نیز مسائل حاشیهای آن میپردازد. | |
| درحالیکه زنان بلوچ برای دستیابی به ابتداییترین حقوق انسانی و شهروندیشان درگیر جنگی پرتنش با خانواده و محیط پیرامون هستند، شاید کسی انتظار نداشت که آنها اینچنین پرقدرت صدایشان را در میانهی اعتراضاتی با شعار «زن، زندگی، آزادی» بلند کنند و در خیابانها و شبکههای اجتماعیِ اینترنتی و رسانهها با آن همراه شوند. | | | اکنون در هنگامهی جوانه زدن جنبش «زن، زندگی، آزادی» مفاهیم منفی بر بدن زن برای تحقیر او در جامعه و دادن جایگاه جنس دوم، بیش از هر زمان دیگر از موضوعی شخصی به موضوعی سیاسی تبدیل خواهد شد. | | | جمهوری اسلامی با بازداشت افراد تأثیرگذار و عادی، ارسال پیامهای تهدیدآمیز و توهینهای جنسی سعی کرده تا زنان را از اظهارنظر در شبکههای اجتماعی دربارهی حجاب اجباری بازدارد. اما معترضان ایرانی در شبکههای اجتماعی از زنان بیحجاب حمایت کردهاند. | |
| هیچ زنی را که خانهدار، یا پیشخدمت و یا اسکنکنندۀ امواج مغزی باشد، سراغ ندارم که بدنش برای او مسئلهای بنیادی نباشد: منظور مبهمش، بارداریش، هوسش، سرد بودنش، گفتار غضبناکش، سکوتهایش، تغییرات جسمی و مثلهشدنش، تجاوزهایی که به او شده و بلوغ هایش [اینهاست که بدن او را میسازند]. | | | به نظر میرسد که جمهوری اسلامی سعی کرده است تا در عرصههای مختلف با استفاده از خشونت و تعرض جنسی، حداقل به صورت کلامی و روانی، عرصه را بر زنان معترض تنگتر کند.مأموران و حامیان حکومت، آشکارا به چنین روشهایی متوسل میشوند و میخواهند فشار روانی بر زنان معترض را افزایش دهند. | | | خواندن آنچه 99 سال پیش بر ما رفت سبب میشود وضعیت امروز را بهتر درک کنیم؛ امروز که شعارهای معترضان خبر از بلوغ سیاسی و اجتماعی میدهد و بسیاری از مردم معترض ایران شعار میدهند «نه سلطنت، نه رهبری، دموکراسی، برابری»…، امروز که زنان با بریدن گیسوانشان آیین سوگ بهجای میآورند و همزمان جامهی رزم میپوشند، | |
| اولین گروهی که پس از انقلاب به محاق رفتند زنانی بودند که بسیاری از آنها نقشی فعال در وقوع انقلاب داشتند. جالبتر آنکه در این حذف و سرکوب، اکثر گروههای به ظاهر متفاوت عقیدتی، همدستی پنهانی به خرج دادند. بسیاری از این مبارزین زنها را به سکوت تشویق کردند؛ سکوت در برابر خطری که زنها به وضوح احساس میکردند | | | با وجود اینکه فضای مجازی ابزار مهم و کاربردی برای تقویت همبستگی شبکههای شهری ست، سانسور و کنترل محتوا و فعالیتهای مجازی از جانب دولت، کارکرد شبکههای اجتماعی آنلاین را کمرنگ کرده است. در مواجهه با تهدیدها و محدودیتهای چند سویه، ضرورت اتکا به هر دو فضای مجازی و واقعی برای تحقق همبستگی فمینیستی دوچندان نمود پیدا میکند. | | | قانون حجاب به فراموشی آرمانی جمعی یاری رساند چرا که مسئلهی فرادستان و فرودستان را با مسلمان وغیر مسلمان جابهجا کرد و آنان را از موهبت برابریای موهوم برخوردار کرد. تمایزات جنسیتی و طبقاتی یکسره در پرتو کلیتی خیالی به نام امت اسلامی پنهان شد. | |
| سه ماه از زمانی که در خیابانها روسری از سر برداشتهایم میگذرد. خیابانهایی که در آنها تردد میکنیم ــ شامل عابران و کسبه و حتی پلیس و نیروهای سرکوب ــ به وجودِ ما عادت کردهاند اما در درون بسیاری از ما، و در لایههای نادیدنیِ جامعه، هنوز وضعیت غیرعادی است. | | | این روزها که زنان ایرانی برای دستیابی به حقوق خود، از جمله لغو قانون حجاب اجباری، مبارزه میکنند، در ترکیه گروههای سیاسی رقیب دوباره برای کسب محبوبیت در بین اقشار سنتی، مسئلهی حجاب را مطرح کردهاند دولت «ضمانت قانون اساسی برای روسری» را پیشنهاد کرده و تشکلهای زنان میگویند «ضمانتِ حقوق ما مبارزهی ماست». | | | جنبشهای زنان باید به مارکس و روش دیالکتیکی او نظری داشته باشند تا ستم بر زنان را درک کنند و راهی را نهتنها بهسوی آزادی زنان، بلکه به رهایی بشریت و همهی موجودات زنده بگشایند. تحقیقات فمینیستی درک مهمی از تاریخ ستم بر زنان ارائه داده است که میتواند به ما کمک کند نظریههای مارکس را تکمیل کنیم؛ | |
| در جامعهای که پول تعیینکنندۀ ارزش است، زنان گروهی هستند که خارج از اقتصادِ پول کار میکنند. کار آنها ارزش [پرداخت] پول ندارد، بنابراین کارشان نهتنها بیارزش است، بلکه کار واقعی هم محسوب نمیشود. درنتیجه بهسختی میتوان انتظار داشت زنانی که کار بیارزش انجام میدهند، | | | وقتی درون جنبشی از همگان حرف میزنیم، منظورمان چیست؟ آیا میتوان گفت که جنبشی نه از جانب همگان، اما معطوف به همگان است؟ ایدئولوژیها و مکاتبِ فکری مختلفی هستند که باور به چیزی چون «همگان» را زیر سؤال میبرند. | | | شاید هیچ گروه اجتماعی به اندازهی زنانِ طبقهی متوسط به نحو فوری و فراگیر ضربهی سنگین انقلاب اسلامی را حس نکرد. تنها چند ماه پس از حیات رژیم اسلامی، سیاستهای زنستیزانهی جدید زنانی را خشمگین ساخت که اخیراً علیه سلطنت راهپیمایی کرده بودند. | |
| گرهخوردن تاریخ طویل و دامنهدار سرکوبها علیه زنان و تشدید آن در سالهای اخیر با نیروی انقلابی سکسوالیتهی زنانه، در بزنگاهی تاریخی، امکان ایجاد طرحی نو را فراهم آورده است. البته نمیتوان از دهها عامل تاریخی دیگر چشم پوشید که میتوانند این لحظه را بدل به همان لحظهی تغییر کنند | | | وقتی به وقایع امروز پیرامون مطالبهی لغو قانون حجاب اجباری و وقایع روزگار سلطنت رضاشاه پیرامون کشف حجاب اجباری مینگریم با دو بستر تاریخی متفاوت مواجه میشویم. اما ترسها و تردیدها – و نه اقدامات و سیاستها – در این دو دوره تا حدی مشابه است: | | | تجربهی این چهار دهه گواه دیگری است بر آنکه جامعهشناسان فقط با نقد بی قیدوشرط خود و همکارانشان میتوانند برای حضور در برپایی یک دنیای بهتر، و تحقق خواستهی «زن، زندگی وآزادی» نمرهی قبولی بیاورند. | |
| برتراند راسل میگفت هیچ چیز غمانگیزتر از «نالهی یک پیرزن نیست». درست میگفت ولی هیچ چیز هم شادیانگیزتر از فریاد شیرزنی نیست که دارد بندها را میگسلد. زندانی کردن شخصیتهای سیاسی، هنری مانند سینماگران، معلمین، دانشجویان، بازنشستگان، کارگران، زنان و …. بیاعتنایی به اعتصابهایِ احتمالی درپیش همه نوعی خودزنی، فرار به پیش است. | | | فراخوان دادن به تاریخ پیرامون نه تنها به رؤیتپذیری تاریخ و حیات سیاسی-اجتماعی آنها میانجامد، بلکه پتانسیل فراوانی برای بازخوانی تاریخ ایران مدرن، دموکراتیزهکردن مطالعات ایرانی و البته فهم دقیقتر وضعیت جاری خواهد داشت. | | | در سرتاسر جهان دانشگاهیان و فعالان زیادی عمدتا در قِبل آنچه که در ایران در حال وقوع است، سکوت پیشه کردهاند. بحران ایران بین دو دیدگاه تقلیلدهنده اما مسلط و غالب در رسانهها و همچنین جوامع دانشگاهی گرفتار آمده. | |
| این خیزش بالقوگیهای بسیاری برای نیروهای مترقی گشوده است، و باید دید که آیا نیروهای مترقی میتوانند از گردش ارتجاعی این جنبش به اصطلاح بیسر جلوگیری کنند، و با برقراری یک زنجیرهی همارزی میان مطالبات گوناگون و سطوح مختلف مبارزه راه به سوی سیاست دموکراتیک رادیکال ببرند | | | زن جوان ایرانی بهمدد ارتباطات گستردهی جهانی و نیز با تجربهی وجودی خود، به درکی از زیستِ خاورمیانهای خود رسیده است. او دارد میدانِ بازی را که دیگران برایش طراحی کردهاند، بههم میزند. او سوگوارانه با بریدنِ موی و بهدورافکندن آن، منطق میدانی را بر هم میزند | | | به مقالات و تحلیلهای روشنفکریِ ما همه دسترسی ندارند. اما وقتی شعار «روسریمان را آتش بزنیم» به شکلی کاملاً انضمامی روی زمین عملی میشود انگار ما حقوق شهروندیمان را پس گرفتهایم. این حضور جمعی در خیابان خیلی موثرتر است. | |
|