مسیر پیشروی سومین انقلاب چین قطعاً آسان نخواهد بود، و آنچه که شی از آن به عنوان «تضاد اصلی» در قالب توسعهی ناموزون یاد کرد را میتوان در منازعات وسیعی که در تمامی سطوح جامعهی چین در حال وقوع است مشاهده کرد ــ و ایضاً در روابط خارجی چین.
در این مقاله با استفاده از سهگانه هستیشناختی اسلاوُی ژیژک، واقعی، نمادین و خیالی، سه نظریهی سنخ-آرمانی پول را از یکدیگر تمیز میدهیم: نظریهی کالایی، نظریهی حکمی (فیات)، و نظریهی اعتباری.
ژاک رانسیر:«هدف نخست، افزایش قدرت جمعی برابرها در تمامی عرصههاست. بی آن، هدفِ تسخیرِ قدرت محدود میشود به برنامههای کهنهای که شکست به بار آوردهاند. "دمکراسیِ واقعی، اکنون"، یعنی افزایش اینجا و اکنونِ قدرتِ برابری، خواهی نخواهی شعار لحظهی ما است.»
پیشینهی نخستین تحلیل از شرایط اجتماعی سالهای ابتداییِ شکلگیری جنبش مشروطیت برمیگردد. دورانی توفانزا که جامعهی ایران پس از گذشت بیش از پنجاه سال (۱۸۵۰ تا ۱۹۰۰ م.) به بازار سرمایهداری بین المللی وارد شده و نقش دو گانهای را در روابط این مناسبات برعهده میگرفت
این مطلب با اشاره به سازوکارهای تولید مواد غذایی، قدرتهای دخیل در این روند و بهرهمندان از آن نشان میدهد آنچه امروز از آن با نام «بحران غذا» نام برده میشود آدرس اشتباهی است که توسط باورمندان به مدیریت موجود جهان داده میشود
«ما رؤیای این را داریم که وقتی سخت کار میکنیم بتوانیم لباس مناسب به فرزندانمان بپوشانیم و باز هم کمی وقت و پول برای خودمان باقی بماند.[۱] میخواهیم وقتی مانند دیگران کار میکنیم، رفتار یکسانی با ما داشته باشند، و چون شبیه آنها نیستیم ما را تحقیر نکنند.
چرا و چگونه دلالتهای سیاسی «کوردستان» از خطوط استانی و ملیِ شناخته شده فراتر رفته است و ظرفیت آن را دارد که به یک «ضدهژمونی» در سراسر ایران تبدیل شود. این ضدهژمونی میتواند شرایط گفتمانی و عملیاتی لازم را برای پس زدن ناسیونالیسم تمامیت خواه، اقتدارطلبی، مرکزگرایی، مردسالاری و استعمار داخلی در سراسر ایران فراهم آورد
خیزش های توده ای متاخر -و مشخصاً ْ قیام ژینا- در تحلیل نهایی ماهیتی طبقاتی دارند. بدین معنا که در پیوستار دیالکتیکی مبارزات عمومی ستمدیدگان علیه نظم مسلط، فهم این خیزش ها بدون رجوع به ساختار طبقاتی جامعه و تاثیرات آن بر فاعلیت فرودستان امکانپذیر نیست.
میدانیم که رویکرد چپ باید سرخ و سبز باشد؛ سرخ باید باشد از آن حیث که تعهد و تأکید تاریخی خود بر مسئلهی برابریِ اقتصادی، سیاسی و اجتماعی را دربرگیرد. سبز باید باشد از آن جهت که بی هیچ لکنتی پای موانع پایداری محیطزیستی را به میان کشد. پرسش مناقشهبرانگیز اما این است که چپِ آینده آیا باید جمهوریخواه هم باشد؟
در کشاکش ائتلافها و منشورها:
ائتلاف کوتاهمدت حول رضا پهلوی منحل شد. جمعی که ازجمله برای بهرهبرداری فرصتطلبانه از خیزش اخیر در ایران بهوجود آمده بود به سرنوشت محتوم خود گرفتار شد. در چندوچون این مسئله بهقدر کافی نوشته و گفته شده است. ما نه میخواهیم مطالب را تکرار ونه از آنها بهرهبرداری کنیم
انقلابِ سیاسیْ انقلابِ جامعهی مدنی است که رژیم عهدعتیق را سرنگون میکند. این انقلابْ جامعهی مدنی را به اجزای سازای آن تقسیم میکند؛ یعنی به افراد جداگانه، به عناصری مادی و روحانی که محتوای زندگی را تشکیل میدهند و جایگاه اجتماعی و طبقاتی افراد را تعیین میکنند.
هرچند گمراهکننده است اگر رسانههای اجتماعیای مثل توییتر، اینستاگرام و… را در جایگاه عامل تعیینکننده در شکلدهی به این جمعیت و ظهور آن بنشانیم، اما آنها را در عین حال میتوان بهمثابهی میانجیِ اصلی شکلگیری چنین جمعیتی فهمید: میانجی بین وضعیتهای مادی مختلف و دور از هم که در این لحظهی تاریخی کلیتی واحد را با هم شکل دادند.
این نوشته دعوتی است برای فاصله گرفتن از فضای هیجانی و سرشار از انرژیِ سیاسی سازماننیافته و واکنشهای عاطفیای که جنبش «زن، زندگی، آزادی» تولید کرده، و مرور تجربیات گذشتهی تلاشگران حقوق زن در دوران پس ازانقلاب، با امید تکرار نشدن اشتباهات و ناکامیهای گذشته.
توسعهی ناموزون و مرکب منابع نظری انتقادی برای یک پروژهی جدید، بازاندیشانه و انتقادیتر «نگارش سرمایهداری در ایران» را فراهم میکند، چراکه قادر به غلبه بر اروپامحوریاست و بنابراین میتواند بر گفتمان تحلیلی اروپامحور مبتنی بر ایدهی «موانع» یا «نابهنجاریهای» اشکال غیرغربی توسعهی سرمایهداری نیز فایق آید.
متن پیشِ رو گفتو گوی جدیدی است با بالابان که در فاصلهی بین دو دُورِ انتخاباتی ریاست جمهوری ترکیه انجام گرفته است. بالابان هم در گفتوگوی پیشین، و هم در این گفتوگو پیشبینی کرده بود که برندهی این انتخابات اردوغان است. بیشتر بخوانید ...
در شعر اعراب چادر نشین پیش از اسلام پوشش زنانه ای وجود دارد به نام بورکو bourrqou ، ماسک چرمی باریکی که امروزه توسط زن های عرب منطقه ی خلیج ( فارس م ) مورد استفاده قرار می گیرد و هیچ ربطی به بورقع مورد استفاده در افغانستان ، که تمام بدن را می پوشاند و تنها شبکه ی کوچکی در ارتفاع چشم ها را باز می گذارد ، ندارد
این گونه افراد ممکن است برای حفظ ایمنی خود از جانب حاکمیت در افشای اطلاعات خود امساک ورزند و یا حتی به درجاتی برای عادی سازی جنایت موردسوء استفاده هم قرارگیرند، اما این مانع از تاکتیک فشار افکارعمومی برای برون افکنی همه اسرار و تبدیل کردن چنین اعترافاتی بسود تقویت صفوف جنبش و تضعیف حاکمان نیست.
اگر هریک از کاربران شبکههای اجتماعی از موضع فروتنی فکری به بدهبستانهای آنلاین بپردازند، و تشخیص دهند که هر کاربرِ دیگری فرصتی برای رشد و پرکردن شکافهای داناییشان فراهم میکند، آنگاه شبکههای اجتماعی، رفتهرفته به محیطی سرشار و بینظیر برای رشد و پیشرفت انسانی بدل میشوند.
نظریهی کار لوکاچ از این وجه اهمیت ویژهای پیدا میکند که نشان میدهد او چگونه میان تاریخیسازی و هستیشناسیسازی گرفتار شده بود، تنشی ساختاری که در عین حال دردنشانِ نظریهی مارکسیستی اوست.
از کارلو روسلی شاید بتوان به عنوان برجستهترین چهرهٔ سوسیالیسم غیرمارکسی ایتالیا نام برد، که نحلهٔ فکری مغفولماندهای در فضای اندیشهٔ ایران است. اما در ورای مرزهای ایران نیز روسلیِ نظریهپرداز همواره در سایهٔ روسلیِ شهید قرار داشته است
زندان، شکنجه و اعدام ابزارهای اقتدارنمایی دولتها و قدرتهای سیاسی هستند. آنها جرم را خودشان تعریف میکنند، برایش مجازات تعیین مینمایند و بهصورت مصوبهی قانونی درمیآورند تا جامعه را در جهت امیال و منافعشان به پیش ببرند.
بدون فلسفهی انقلاب، کنشگری صرفاً خود را صرف ضدیت با امپریالیسم و ضدیت با سرمایهداری میکند. بدون اینکه هیچ وقت فاش شود که انقلاب برای چه چیزی بوده است… آنچه مورد نیاز است، یک اصل متحدکنندهی جدید برمبنای اومانیسم مارکس، که واقعاً هم اندیشه و هم تجربهی انسانی را تغییر میدهد.
نخستین دور انتخابات ریاست جمهوری و مجلس ترکیه در ۱۴ ماه مه به خلاف پیش بینی و نظر سنجی ها از آب درآمد . این نتایج را چگونه می توان توضیح داد ؟ یوحنان بن حییم، پژوهشگر در انستیتو مطالعات آناتولی به ۳ پرسش سارا گریرا پاسخ می دهد:
این مقاله تلاش میکند با ارائهی یک الگوی «تطبیقی» و نه «انسانگرا» از کار بیگانهشدهی حیوانات، امکان بهره بردن از ابعاد اجتماعی و سیاسیِ غنیِ نقد بیگانگی را در عین اجتناب از دشواریهای همراه آن فراهم کند.
تنها راه رهاییی از این شرایط به غایت پر مخاطره و بدزیستی (بدزیستی به معنای کامل کلمه چرا که از هر سو در منگنه قرار داده شده ایم) همبستگی و اتحاد و اتکای به اراده جمعی و سازمانیابی برای تغییر وضع موجود است . راهی جز این وجود ندارد !
هنرمند با استفاده از آزادی نمادین خود و سخنگفتن از موضع کار اجباری بر جایگاه واقعی خود در ساختمان اجتماع نیز آگاه میشود و آن را از موضعی «آگاهانه» بیان میکند. اینجاست که هنر تبدیل به ابزاری میشود برای دگرگونکردن ضرباهنگ حاکم بر جوامع کنونی، به جای تقویت آن. این بازسازی، «کار» مشترکی است که در آن هنرمند به کارگر یاری میرساند. ـ
به جرأت میتوان گفت که راست افراطی در مقایسه با چپ افراطی، خطری جدی برای قبل و بعد از براندازی است. به همین دلیل نوشتن، گفتن و بیان نقش به غایت مخرب، تفرقهافکن و فرقهگرای راست افراطی، ضرورت و مسؤولیت جدی و غیرقابل گذشت را ایجاب میکند.
امروز «هوش مصنوعی»، به مثابه یک نقطهی عطف در زندگی بشر، دست اندر کار تغییر همهی ابعاد زندگی، از کار گرفته تا پژوهشهای اجتماعی و از جراحی گرفته تا فلسفهورزی و از تولید انبوه گرفته تا آموزش کودکان و تحقق دموکراسی شده است.
«آیا مارکس درست میگفت ؟» این سوالی است که هفته نامه آلمانی اشپیگل با تعجب در آغاز سال مطرح می کند و تصویر مدرن شده منتقد سرمایه و بنیانگذار کمونیسم را در صفحه اول قرار می دهد.
فاشیسم بیش از هر چیز ایده رهبری توده ها توسط یک «اقلیت»، حزب سیاسی و یک دیکتاتور است. انقلاب پیروزمند به جای این که به رهایی طبقهی کارگر منتهی شود، علیرغم تمام نظریات رهاییبخش-دیکتاتور، به کاملترین و وحشتناکترین شکل بردگی و استثمار طبقه کارگر توسط طبقه حاکم ممتاز ختم خواهد شد.»