امپریالیسمِ امروز را نمیتوان صرفاً بیماریای ناشی از سالخوردگی سرزمینگرایی در نظر گرفت، بلکه باید آن را نظامی دانست که براساس اتحاد بین قدرتهای سرزمینی و بازیگران خاص سرمایهداری میزید که در جنگ فرصتی خارقالعاده برای کسب سود حتی به ضرر دیگر بازیگران سرمایهداری میبیند.
هر جنبشی به حدی از سازماندهی نیاز دارد. ولی اگر قرار است سازماندهی در خدمت مردم باشد و نه برعکس، آن وقت مردم باید در آزادی به سر ببرند که بتوانند از راههای معنادار به خودشان سازمان بدهند.وقتی برعکس این رویکرد پیش گرفته میشود، یعنی مردم اول بهنحوی سازماندهی میشوند، آنهم بهرهبریِ کسی که همیشه بهتر از همه میداند تباهی و
عوامل بینالمللی و داخلی طولانی شدن تحول دموکراتیک در ایران، ماورای شیوهی مواجههی حاکمیت با اعتراضات. در عوامل بینالمللی بر حرکت بهسوی جهان چندقطبی و فرصتها و تهدیدهای آن و در عوامل داخلی بر آرایش طبقاتی حاکمان و محکومان و ضرورت پیوندبخشی جنبشهای طبقاتی و محیطزیستی با جنبش ژینا تمرکز خواهد شد.
در طول یک سال گذشته تحلیلهای متنوعی از جنبش زن، زندگی، آزادی منتشر شدند که بسیار متأثر از اندیشههای فوکو و پساساختارگرایان بودند. هدف این نوشته تأملی کوتاه بر چگونگی تاثیرگذاری فوکو در اندیشههای نظری پس از انقلاب تاکنون، مشکلات استفاده از نظرات وی و نقاط ضعف جعبه ابزار فوکویی در تحلیل معضلات سیاسی و ارائهی استراتژیهای مناسب برای تحولات عمیق اجتماعی است.
برای اینکه کنش انقلابی رخ بدهند، بدن باید «نمود» پیدا کند. بدنهای معترض در خیابان نمود پیدا میکند، آنها همدیگر را در خیابان میبینند و صدای یکدیگر را میشنوند. به گونهای که چگونگی بودن در خیابان، -در بدنی که هست- نمایان میشود. کنش انقلابی «بین» بدنها اتفاق میافتد،
پرسش این است که آیا میتوان تمام این تفاوتها و تبعیضهایی را که ملل تحت ستم تجربه میکنند نادیده گرفت و سوژههای انقلاب ژینا در مرکز و حاشیه را صرفاً با شباهتهایشان، و بهویژه امر مشترک «نفی جمهوری اسلامی» تعریف کرد،
این جنبش زیبای وقار بیتردید ایران را برای همیشه دگرگون کرده و تنها یک سال پس از آن خیزش بزرگ جایگاه یک رخداد تاریخی را دارد. امروز همهی ما میدانیم که ایران به پیش از شهریور ۱۴۰۱ باز نخواهد گشت، و از این رو، با پدیدهای روبرو هستیم که یک نقطهی عطف تاریخی، یک رخداد، است.
ترسیم روایتی از حق اخلاقی که از حیث وجودی مستقل و وفادار به سنتِ طغیانگری است. سنتی که حق را بهمثابهی دعویای میفهمد که به افراد با درنظرگیریِ جایگاهی اخلاقی بهمنظور پاسخگو نگهداشتن عاملان، قدرت میبخشد.
به نظر میرسد آریگی سه دهه منتظر بوده است تا به نقد معروف رابرت برنر از «مارکسیسم نواسمیتی» با این ادعای جسورانه پاسخ دهد که او در واقع یک «اسمیتی» است و به آن افتخار میکند. این کتاب با در تقابل قرار دادن صریح اسمیت با مارکس بهصورت جدلی آغاز میشود،
ازهمه جای اقتصاد ما بوی نفت به مشام میرسد و هنوز که هنوز است نبض اقتصاد ما با بالاوپایین شدن بازار نفت کند و تند میشود. ارزش پول ملی ما در این سالهای اخیر بهشدت دستخوش کاهش چشمگیری شده است و وضعیت اقتصادی کلی هم با همهی ادعاها چندان تعریفی ندارد.
رزا لوکزامبورگ و مسئلهی ملی (2):
با تکیهی صرف بر شعارِ «کارگران وطن ندارند و جنبش سوسیالیستی-کارگری، انترناسیونالیست است» و نیز با اتکا به یک فرمول ثابت «حق تعیین سرنوشت ملل، تا سر حد جدایی» نمیتوان مسئلهی ملی را بهویژه در شرایط فعلی ایران حل کرد.
عشق فرآیندی عمیقاً اجتماعی و بنابراین فرآیندی سیاسی نیز است. عشق، آنگونه که در نگاه اول ممکن است به نظر برسد، امری خصوصی نیست. مانند هر پدیدهی دیگری در جامعه، عشق نیز با مناسبات طبقاتی مرتبط است: با تغییر مناسبات طبقاتی، مفهوم و روال عشق نیز تغییر کرده است.
روشنفکران و مربیان نقش مهمی در حفظ قلمرو عمومی و پرورش تفکر مستقل دارند. آنها باید در برابر سازگاری و تطبیقپذیری جامعه مقاومت و درمقام نگهبان حقیقت عمل کنند، ایدئولوژیهای حاکم را زیر سؤال ببرند و وضعیت موجود را به چالش بکشند.
در هر فرصتی شعار "مرگ بر خامنهای" طنینافکن میشود. از زمان قتل ناصرالدینشاه قاجار تا کنون ما در دوران "شاهکشی" قرار داریم. اگر کسی دیگر بر تخت بنشیند، دیر یا زود، محتملاً نوبت او هم میرسد. چاره چیست؟
ارمنیهای قرهباغ با پیشنهاد آتشبس نیروی حافظ صلح روسیه موافقت کردند. آذربایجان هم این آتشبس را تایید کرد. ایران نگران است که شعله درگیری به دالان زنگزور هم سرایت کند و مرز تاریخیاش با ارمنستان از دست برود. بیشتر بخوانید ...
حالا که بریکس (برزیل، روسیه، هندوستان، چین و افریقای جنوبی) اعضای جدید قبول میکند این سؤال پیش میآید که آیا این گروه میتواند حکمرانی نهادهای جهانی را بهطور جدی به چالش بگیرد؟
این جنبش در درون خود به نفی و انکار سروری و سیادت نیروها و گروههای سیاسیِ داخل و خارج کشور باور دارد و بر حرکت و خلاقیت و ابتکارات فردی و جمعی و خودجوش نیروهای جنبش تکیه کرده است که موجهای آنرا یکی پس از دیگری در درون جنبش پی گرفته میشود.
این متن در روزهایی نوشته شد که ائتلاف سلبریتیها و شاهزاده میخواست همه چیز را مسخ کند و تا حدودی هم موفق شد. من در اینجا با بازگشت به لحظههای آغازین جنبش «زن، زندگی، آزادی» میخواستم خواستهها و اهداف جنبش را یادآوری کنم و با این یادآوری معیاری حداقلی برای مطالبات امروز به دست دهم.
رویکردهای مختلفی از بدبینی تا خوشبینی افراطی در ارزیابی جنبش «زن زندگی آزادی» وجود دارند. اما، مسألهی ما نه خوشبینی است و نه بدبینی. در واقع، میخواهیم بدانیم که این خیزش چه دستآوردها و گشودگیهایی بهوجود آورده است و چه امکانات و نهفتگیهایی با خود همراه دارد
مفهوم بیگانگی نزد مارکس مفهومی صرفاً انتقادی نیست. مارکس، همچون هگل، شرحی تاریخی از خود و جامعه ارائه میدهد. او بیگانگی و ناهماهنگی جامعهی مدرن را بهمثابهی یک وضعیت منفی ناب در نظر نمیگیرد، بلکه پیامد آن را متناقض میبیند.
حق مقاومت به مثابه حق مردم برای عدم اطاعت از یک قدرت نامشروع تلقی می شود. مقاومت می تواند منجر به انقلاب، یعنی سرنگونی قدرت مستقر شود. از نظر تاریخی، این حق به عنوان یک حق انسانی مشترک و حتی به صورت رادیکال، به عنوان یک وظیفه شناخته می شود.
حالا نزدیک به یک سال است که بسیاری از زنان در ایران خود را از قید حجاب اجباری رها کردهاند. برای بسیاری از آنها کشته شدن ژینا امینی در شهریور ۱۴۰۱ آخرین تیر بر تابوت حجاب اجباری بود، اما نباید از یاد برد که این مبارزه از نزدیک به دو قرن پیش آغاز شده است.
در پیگیری مسیر ناجنبش زنان در ایران بر روی مسألهی حجاب تأکید میکنیم؛ ازآنرو که در خیزش اخیر مسألهی حجاب«دال مرکزی» خواستههای اعتراضی بوده است. همچنین، به جایگاه طبقاتی ناجنبش زنان، تفاوت پراکندگی و تأثیر آن در مناطق مختلف ایران و نیز نسبت ناجنبش با دیگر عوامل زمینهساز خیزشها
من همیشه انتظار بهترینها را دارم. شاخ به شاخ شدن با فکتها بدون ضربهگیر میتواند به شما آسیب بزند. من کمونیست، مارکسیست و کارگرگرا بودم. بعضی چیزها تمام میشوند، و بعضی دوام میآورند. من درس رئالیسم سیاسی را آموخته و به کار بستهام: نمیتوان فکتها را نادیده گرفت.
فکر نابودساختنِ کاملِ بخشی از بشریت و اقلیتهای ملی یا نژادی از آنجا در ذهن گردانندگان فاشیسم پدید آمد که احتمال بروز مخالفت یا مقاومت آشکار یا پنهان در این گروهها بیش از دیگران بود. این است سازوکارِ احتمالات و تودههای انسانی
هر کسی که درگیر و فعال در مبارزه برای جهانی بهتر است باید یک تحلیل سیستمیِ انتقادی داشته باشد. تصمیم یک فرد برای وگن یا گیاهخوار شدن، سرمایهداریِ قاتلِ محیطزیست را سرنگون نمیکند. بااینحال، تلاشهای هماهنگ، کارزارهای تحریم، و سایر ابتکارات جمعی، اقدامات راهبردی هستند که میتوانند تأثیرگذار باشند.
حکم دیوان عالی کشور شیلی روز دوشنبه، ششم شهریور، سه هفته مانده به پنجاهمین سالگرد کودتای پینوشه صادر شد. به موجب این حکم شش افسر متهم در پرونده به ۲۵ سال زندان و وکیلی در ارتش که بر ربودن و کشتن خارا سرپوش گذاشته بود، به هشت سال زندان محکوم شدهاند.
کمون پاریس و قیام ژینا هر دو شکست خوردند؛ سرکوب شدید نظامی-پلیسی فصل مشترک دو رخداد بود، اما تفاوتهای تاریخی ریشهای چندان اجازه نمیدهد آن دو حرکت را در دل یکدیگر بررسی کنیم. اشاره به نقش ویرانگر "اپوزیسیون" خارج از کشور از همین روست، هرچند خود این جریان به تنهایی عامل شکست نبود.
نباید فراموش کنیم که رژیم اساسا فاقدعقبههای استراتژیک بقاء است. تنها تکیه گاه اصلی آن نیروی سرکوب و تفوق تاکتیکی گرچه شکننده آن است که می تواند در بسترپایداری و گسترش صفوف مقاومت ترک خورده و زایل شود.
با گذشت حدود یکسال از شروع جنبش «زن، زندگی، آزادی»، گروههای مختلف زنان در داخل و خارج کشور اقدامهای مهمی برای تشکلیابی، سازماندهی و فهرست کردن مطالبات زنان انجام دادهاند تا در فردای آزادی با دست پر روبهروی سیاستمداران بنشینند.